جلسه ششم شرح خطبه دوم نهج البلاغه

جلسه ششم شرح خطبه دوم نهج البلاغه

نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 16 / 9 /1401

وحي الفاظ يا حقايق يا هر دو؟

شرح خطبه دوم نهج البلاغه

وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ

ترجمه: «و شهادت مى‌دهم كه محمّد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) بنده خدا و فرستاده اوست.»

أَرْسَلَهُ بِالدِّينِ الْمَشْهُورِ وَ الْعَلَمِ الْمَأْثُورِ وَ الْكِتَابِ الْمَسْطُورِ وَ النُّورِ السَّاطِعِ وَ الضِّيَاءِ اللَّامِعِ وَ الْأَمْرِ الصَّادِعِ إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ وَ احْتِجَاجاً بِالْبَيِّنَاتِ وَ تَحْذِيراً بِالْآيَاتِ وَ تَخْوِيفاً بِالْمَثُلَاتِ.

ترجمه: «خداوند او را با دينى آشكار، و نشانه اى پايدار و قرآنى نوشته شده و استوار و نورى درخشان و چراغى تابان و فرمانى آشكار كننده فرستاد تا شبهات را نابود سازد و با دلائل روشن استدلال كند، و با آيات الهى مردم را پرهيز دهد، و از كيفرهاى الهى بترساند»

ما گفتیم وقتی وحی بر پیامبر(ص) نازل می‌شود ایشان وحی را تبیین می‌کند. با این حرف شخصی چنین اشکالی کرده است:

«نزول وحی در مرتبۀ بالا به پیامبر(ص) و سپس توسط ایشان به مردم در مرتبۀ نازل‌تر این شبهه را ایجاد می‌کند که قرآن سخن پیامبر(ص) است نه سخن خدا. در حالي كه در دعای قبل از تلاوت قرآن از امام صادق(ع) آمده است که قرآن کلام خدا از زبان پیامبر(ص) است»

در جواب باید بررسی کنیم که وحی به چه صورتی است؟ البته ما همۀ جزئیات وحی را نمی‌دانیم. باید بررسی کنیم که آیا کلمات بر قلب پیامبر(ص) آمد و پیامبر(ص) مثل طوطی برای مردم خواند؟ آیا این گونه بوده است؟ مثل اینکه بگوییم قرآن مانند عملیات «کپی و پیست» در کامپیوتر بر قلب پیامبر(ص) «کپی و پیست» شد؟

در این زمینه باید گفته شود که پیامبر(ص) مثل طوطی و فلش نیست که هیچ‌کاره باشد.

خدا پیامبر(ص) را پروریده و ایشان 40 سال پاک بوده و خدا را عبادت کرده تا اینکه سزاوار شده پیامبر شود.

بعد از اینکه ایشان سزاوار پیامبری شد آیات ابتدایی قرآن بر او نازل شد و سپس در آیات سوره مزمل آمده است:

يٰا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ  ﴿المزمل‏، 1﴾

ای جامه بر خود پیچیده!

قُمِ اللَّيْلَ إِلاّٰ قَلِيلاً  ﴿المزمل‏، 2﴾

شب را جز اندکی [که ویژه استراحت است، برای عبادت] برخیز؛

نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً  ﴿المزمل‏، 3﴾

نصف [ساعات] شب [را به عبادت اختصاص ده] یا اندکی از نصف بکاه،

أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً  ﴿المزمل‏، 4﴾

یا [مقداری] بر نصف بیفزا، و قرآن را شمرده و روشن و با تأمل و دقت بخوان.

إِنّٰا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً  ﴿المزمل‏، 5﴾

به یقین ما به زودی گفتاری سنگین [چون آیات قرآن] به تو القا خواهیم کرد.

با این آیات خدا به پیامبر(ص) می‌گوید: تو باید بالاتر بروی و والاتر شوي تا بتوانی بقیۀ وحی را دریافت کنی.

پس پیامبر(ص) مثل طوطی نیست بلکه باید از نظر معنوي بالا رود تا پیام را بگیرد.

تازه پس از این، باید این پیام را به مردم برساند. مردم چند دسته اند یکی مثل علی(ع) خوش فهم است و برخی عرب بیابانی عقب افتاده هستند و پیامبر(ص) باید آیات را به زبان ساده در سطح فهم هر كسي برایش تبیین کند.

به هر حال پیامبر(ص) خودش باید والا شود تا قرآن بر او نازل شود و پس از آن ایشان الفاظ قرآن را بر مردم می‌خواند. اما این الفاظ باید برای مردم بیان شود.

پس مقام پیامبر مقام بیانگری است.

در قرآن آمده است:

لَقَدْ مَنَّ اللّٰهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيٰاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتٰابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كٰانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلاٰلٍ مُبِينٍ  ﴿آل‏عمران‏، 164﴾

یقیناً خدا بر مؤمنان منّت نهاد که در میان آنان پیامبری از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنان می‌خواند و [از آلودگی های فکری و روحی] پاکشان می‌کند، و کتاب و حکمت به آنان می‌آموزد، و به راستی که آنان پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.

از این آیه متوجه می‌شویم که تعلیم کتاب غیر از مرحلۀ تلاوت است.

در آیات دیگر نیز به مرحلۀ تبیین با بیان‌های مختلفی مثل (لِنُبَیِّن)، (لِتُبَیِّن) و (لِیُبَیِّن) اشاره شده است.

پس پیامبر(ص) مثل طوطی نیست.

و اما برخی گفته‌اند لفظ از طرف پیامبر(ص) و محتوا از طرف خداست مثل حالت خواب که حقایقی از عالم را می‌یابیم و سپس خودمان آن را به لفظ در می‌آوریم. این فرض نیز درست نیست.

احادیث پیامبر(ص) هیچ گاه با قرآن خلط نمی‌شده است. پیامبر(ص) برخی اوقات قرآن می‌خوانده و برخی اوقات قرآن را تبيين مي‌كرده است. در اين حالت دوم الفاظ را از خودش می‌گفته است.

مثلا حدیث رفع چیزهایی است که محتوایش در خود قرآن هست و پیامبر(ص) از قرآن فهمیده ولی لفظش در قرآن نیست.

پس پیامبر(ص) هم الفاظ خود قران را می‌خوانده و دستور مي‌داده كه حفظ كنند و هم فهم خودش از قرآن را به عنوان احادیث بیان می‌کرده است.

حال بد نیست آیاتی که در آن به بحث مبیّن بودن پیامبر(ص) اشاره شده است بیان شود:

بِالْبَيِّنٰاتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنٰا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّٰاسِ مٰا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ  ﴿النحل‏، 44﴾

[همه پیامبران را] با دلایل روشن و کتاب های آسمانی [فرستادیم] ، و قرآن را [هم] به سوی تو نازل کردیم به خاطر اینکه برای مردم آنچه را که به سویشان نازل شده بیان کنی و برای اینکه [در بارۀ آنچه نازل شده] بیندیشند.

پس اینکه گفتیم پیامبر(ص) وحی را ترقیق می‌کند به معنای تحریف نیست بلکه توضیح وحی است.

وَ مٰا أَنْزَلْنٰا عَلَيْكَ الْكِتٰابَ إِلاّٰ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ  ﴿النحل‏، 64﴾

ما این کتاب را بر تو نازل نکردیم مگر برای اینکه حقایقی را که در آن اختلاف کرده اند، برای آنان توضیح دهی [تا از آرا، نظریات و سلیقه های باطلشان نسبت به حقایق دست بردارند] و برای مردمی که ایمان دارند [مایه] هدایت و رحمت باشد.

دقت کنید که مثلا کار محمد حسین طباطبایی آن بچه‌اي که حافظ قرآنی بود تبیین نیست. به او می‌گفتند یک آیه راجع به عسل بخوان. این تبیین نیست. تبیین پیامبر(ص) همان است که حضرت علی(ع) راجع به آن می‌گوید: طبیب دوار بطبه(خطبه 108)

پیامبر(ص) در جامعه می‌گردد و برای امراض روحی دارو صادر می‌کند یا از لحاظ عملی یاد می‌دهد که چه باید بکنند مثلا وقتی در جامعه‌ای دخترها زنده به گور می‌شدند با تکریم دختر خودش می‌فهماند که باید به دختران احترام گذاشت.

مثال دیگری بزنم:

در اواخری که شوروی در حال سقوط بود مرحوم آيت الله خمینی هیأتی را به همراه نامه‌ای برای گورواچف فرستاد. اگر فقط خواندن نامه مطرح بود تنها وزیر خارجه فرستاده می‌شد ولی آیت الله جوادی آملی که شخص مرتب و منظم و عالم و عارف بود فرستاده شد تا اگر گورواچف سؤالی کرد ایشان جواب دهد.

حال نباید پیامبر(ص) را تنها مثل طوطی یا مثل یک نامه رسان تصور کرد. خیر، ایشان باید با عمل و رفتار و با زبان توضیح نیز بدهد و وحی را روشن کند.

و اما اینکه توضیح را از خودش می‌دهد می‌توان گفت خدا به گونه‌ای او را پرورش داده است که از این کلام، مطالبی را می‌فهمد که دیگران نمی‌فهمند و حقايقي را مي‌يابد كه ديگران نمي‌يابند حتی اگر شاعر عرب یا فیلسوف يا عارف باشند.

پس پیامبر(ص) چیزهایی را می‌داند که کسی نمی‌داند.

راجع به حضرت علی(ع) آمده است که فرمود: پیامبر(ص) باب علمی برای من باز کرد که از آن هزار باب علم برایم باز شد. چنین چیزی در درجۀ بالاترش برای پیامبر(ص) نیز هست. خداوند چراغ‌هایی را برای پیامبر(ص) روشن می‌کند که از آن چراغ‌ها، نورهای زیاد دیگری برای ایشان روشن می‌شود.

باز آیۀ دیگری در همین سوره نحل است که می‌فرماید:

وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنٰا بِكَ شَهِيداً عَلىٰ هٰؤُلاٰءِ وَ نَزَّلْنٰا عَلَيْكَ الْكِتٰابَ تِبْيٰاناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرىٰ لِلْمُسْلِمِينَ  ﴿النحل‏، 89﴾

و [یاد کن] روزی را که در هر امتی شاهدي از خودشان بر آنان برمی‌انگیزیم، و تو را [ای پیامبر اسلام!] بر اینان شاهد آورديم؛ و این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزی است، و هدایت و رحمت ومژده ای برای تسلیم شدگان [به فرمان های خدا] ست.

مراد از تِبْيٰاناً لِكُلِّ شَيْءٍ این نیست که ما می‌توانیم از قرآن همه چیز بدست آوریم بلکه منظور این است که اگر سراغ پیامبر(ص) رفتیم تِبْيٰاناً لِكُلِّ شَيْءٍ او برای ما هر پرسش را پاسخ مي‌دهد. پس باید به تعبیر وَ نَزَّلْنٰا عَلَيْكَ الْكِتٰابَ دقت داشت که خطابش به پیامبر(ص) است. پس قرآنی که بر پیامبر(ص) نازل شده است. براي او تِبْيٰاناً لِكُلِّ شَيْءٍ است. دقت کنید که در تعبیر وَ نَزَّلْنٰا عَلَيْكَ الْكِتٰابَ، «علیک» مقدم شده است یعنی تنها پیامبر(ص).

به هر حال می‌خواهم بگویم قرآن مثل بلوتوث بر پیامبر(ص) القاء نشده است. از آن طرف الفاظش نیز از طرف خداست ولی فهم آن الفاظ برای پیامبر(ص) در بالاترین درجه است. ما نیز هرچه به احادیث صحیح پیامبر(ص) مراجعه کنیم فهممان بالا می‌رود.

به این حدیث توجه کنید:

عَنْ ذَرِیحٍ الْمُحَارِبِیِّ قَال: قُلْتُ لِأَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی فِی کِتَابِهِ بِأَمْرٍ فَأُحِبُّ أَنْ أَعْمَلَهُ قَالَ وَ مَا ذَاکَ قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ قَالَ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ لِقَاءُ الْإِمَامِ وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ تِلْکَ الْمَنَاسِکُ قَالَ عَبْدُ‌اللَّهِ‌بْنُ‌سِنَانٍ فَأَتَیْتُ أَبَاعَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ. قَالَ أَخْذُ الشَّارِبِ وَ قَصُّ الْأَظْفَارِ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِکَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ ذَرِیحَ الْمُحَارِبِیِّ حَدَّثَنِی عَنْکَ بِأَنَّکَ قُلْتَ لَهُ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ لِقَاءُ الْإِمَامِ وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ تِلْکَ الْمَنَاسِکُ فَقَالَ صَدَقَ ذَرِیحٌ وَ صَدَقْتَ إِنَّ لِلْقُرْآنِ ظَاهِراً وَ بَاطِناً وَ مَنْ یَحْتَمِلُ مَا یَحْتَمِلُ ذَرِیحٌ.

 (ذریح محاربی گوید: به امام ¬صادق (عرض¬ کردم: «خداوند¬ در کتاب خویش به من دستوری داده است که دوست می‌دارم به آن عمل نمایم». حضرت پرسید: «کدام دستور»؟ عرض‌کردم: «دستوری که در این آیه فرموده است: ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ». امام (فرمود: «منظور از لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ دیدار امام معصوم ([در مراسم حج] و منظور از وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ همان مناسک و اعمال حج است». عبدالله¬بن¬سنان گوید: خدمت امام-صادق (رسیده و عرض¬کردم: «جانم به‌فدایت! منظور از این سخن خداوند عزّوجلّ [که می‌فرماید:] ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ؛ چیست»؟ حضرت فرمود: «منظور کوتاه‌کردن سبیل، چیدن ناخن‌ها و کارهایی مانند این است». عرض کردم: «جانم به‌فدایت! ذریح مُحاربیّ از قول شما برایم نقل کرده که به او فرموده‌ای: منظور از لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ دیدار امام معصوم و منظور از وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ همان مناسک حج است»! امام (فرمود: «ذریح راست گفته و تو هم درست می‌گویی؛ [بِدان که] قرآن ظاهری دارد و باطنی؛ و هر کسی نمی‌تواند همچون ذریح، معنای حقیقی و باطن قرآن را درک کند.»

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۶۴۲،  الکافی، ج۴، ص۵۴۹/ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۴۸۴ / نورالثقلین/ البرهان/ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۴۸۵

در روایت دیگری داریم:

رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : إنّا مَعاشِرَ الأنبياءِ اُمِرنا أن نُكلِّمَ النّاسَ على قَدرِ عُقولِهِم .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : ما، جماعت پيامبران، فرمان داريم كه با مردم به فراخور فهم و خردهايشان سخن بگوييم.(تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام  ,  جلد۱  ,  صفحه۳۷)

پس پیامبر(ص) با اینکه فهم قرآن را دارد ولی به هر کسی طبق فهم آن فرد سخن می‌گوید.

البته به این نکته دقت شود که قرآن کتاب رمز و استرلاب نیست بلکه آسان است و هریک از ما وقتی سراغ قرآن برویم مطالب فراواني را می‌فهمیم. البته در کنار فهمی که پیدا می‌کنیم سؤالات زیادی برایمان پیش می‌آید وقتي به تفاسير رجوع مي‌كنيم مقداري از پرسشها پاسخ داده مي‌شود و پرسشهاي جديدي پيش مي‌آيد. پس قرآن هم سير مي‌كند و هم اشتها زاست‌.

یادم هست در اتریش شخصی که مسلمان نبود می‌گفت: من از قرآن شما خوشم می‌آید. گفتم از کجای قرآن خوشت آمده؟ گفت از این آیه که: و لا تزر وازرة وزر اخری بار هر كسي بايد بر دوش خودش باشد.

مثلا دزد را بايد جوري مجازات كرد كه زن و بچه‌اش ضربه نبينند.

پس از مجموع آیاتی که آوردیم فهمیدیم که پیامبر(ص) مقام تبیین‌گری دارد. البته ما باید خودمان قرآن را بخوانیم و بفهمیم. بله سؤالاتی در ضمن خواندن قرآن پیش می‌آید که وقتی به روایات رجوع کنیم باب‌هایی برای جواب به سؤالات برایمان باز می‌شود.

پس ما نمی‌گوییم تنها باید سراغ تفسیر مأثور برویم. خیر راجع به خود آیات قرآن باید فکر کرد و سراغ روایات نیز رفت.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.
شروع درس