نکات درس تفسیر در تاریخ 5/10/1401
تفسیر آیه 108 سوره انعام
وَ لاٰ تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ فَيَسُبُّوا اللّٰهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذٰلِكَ زَيَّنّٰا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلىٰ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِمٰا كٰانُوا يَعْمَلُونَ ﴿الأنعام، 108﴾
و كساني را كه به جای خدا میخوانند، دشنام ندهید، که آنان هم از روی دشمنی به نادانی خدا را دشنام ميدهند. این گونه برای هر امتی عملشان را آراستهایم؛ سپس بازگشت آنان به سوی پروردگارشان خواهد بود، آنگاه آنان را به آنچه انجام میدادند، آگاه میکند.
نکته 1: بحث در مورد سخناني از امامان بود که در آن شبهۀ فحش وجود دارد. در ادامه به خطبه 184 اشاره میکنم:
و من كلام له (علیه السلام) قاله للبُرج بن مسهر الطائي و قد قال له بحيث يسمعه «لا حكمَ إلا للّه»، و كان من الخوارج:
اسْكُتْ، قَبَحَكَ اللَّهُ يَا أَثْرَمُ! فَوَاللَّهِ لَقَدْ ظَهَرَ الْحَقُّ، فَكُنْتَ فِيهِ ضَئِيلًا شَخْصُكَ، خَفِيّاً صَوْتُكَ، حَتَّى إِذَا نَعَرَ الْبَاطِلُ، نَجَمْتَ نُجُومَ قَرْنِ الْمَاعِزِ.
«از سخنان آن حضرت است به برج بن مسهر طايى كه از خوارج بود و شعار «لا حكم الّا للّه» را آنچنان گفت كه حضرت بشنود:
ساكت باش، خدا رويت را زشت گرداند، اى بى دندان. به خدا قسم حق آشكار شد در حالى كه تو بى مقدار بودى و صدايت آهسته، تا وقتى كه باطل عربده كشيد آن گاه چون شاخ بز ظاهر شدى.»
این خطبه بعد از جنگ نهروان بوده که یکی از خوارج به حضرت اشکال کرده است. در شرح نهج البلاغه مرحوم آيت الله منتظری آمده که این شخص از خوارج بوده و شعر میگفته و مردم را بر علیه حضرت تحریک میکرده است. (درسهايي از نهجالبلاغه، ج8، ص641).
البته باید دقت داشت که این شخص، فرد مهمی نبوده و قدرت طايفی چنداني نداشته است و حضرت در ابتدا به او نفرینی كرده يا خبر از زشت بودن روي او داده و بعد با گفتن ای بی دندان عیب ظاهري او را گفته است که واقعا در بدن او چنین عیبی بوده است.
وقتی شرائط و کارهای این شخص را در نظر بگیرید بر فرض که كلام حضرت، فحش باشد نظیر «حمالة الحطب» در سوره مسد است که همانطور که گفتیم گاهی اوقات میتوان فحش را در مقابل فحش آورد.
مظلوميت فوق تصور حضرت علي(ع)
بنده وقتی اینها را مطالعه میکردم متوجه شدم حضرت علی(ع) چقدر مظلوم است. در آن زمان که در مكه شكنجه ميشد يا در بستر پيامبر(ص) خوابيد و كتك خورد يا با سختي به مدينه هجرت كرد يا در مدینه در دفاع از پیامبر(ص) میجنگید هیچ حرف تندی از حضرت نقل نشده است و حتی در مقابل بی ادبی عمر بن عبد ود كه طبق شعر مولوي به روي او آب دهان انداخت کار خاصی نکرد و حرف خاصي نزد. همچنین در سالهای خانه نشینی در زمان سه خليفه، حرف تندی از حضرت نقل نشده است. حتی در زمان حکومت نیز در مقابله با عایشه و طلحه و زبیر حرف خاصی نزند و بلکه حرمت عایشه را حفظ کرد، در جنگ صفین نیز وقتی شنيد اصحابش به لشگر معاویه فحش میدهند آنها را از این کار نهی كرد. خوارج معلوم نيست چه به روز حضرت آوردهاند كه حضرت بيتاب شده و این جملات تند را كه در خطبه 19 و كلام 184 خوانديم، نسبت به خوارج گفته است. بله افرادی به ظاهر مذهبی و جامد الفكر و تندي پیدا شدهاند که آنقدر حضرت را اذیت كردهاند که حضرت چنین کلماتی را نسبت به آنها به كار برده است.
از اینجا میفهمیم خشک مقدسها و دینداران نفهم بدترین زیان را به دین و دينداران واقعي مثل امير المؤمنين میزنند که حضرت اینگونه با آنها سخن میگوید. پس دینی که با ناآگاهی و تعصب باشد از هر چیزی ضربهاش بیشتر است.
دکتر مصطفی محقق داماد کتابی نوشته است به نام «جهل مقدس» که واقعا خواندنی است و در آن اشاره به کسانی میکند که کارهایشان خوارجگونه است.
پس جهل مقدس از هر چیزی بدتر است. جنگيدنهای عمربن عبد ود موجب تندی حضرت نشد ولی كارها و سخنان مقدسها موجب تندی حضرت شد.
کسانی که دین را بد میفهمند بسیار خطرناک هستند و حتی نميتوان آنان را كشت؛ زيرا اگر کشته شوند بدتر از آنها پیدا میشوند و به همین خاطر حضرت فرمود بعد از من خوارج را نکشید.
وظیفۀ ما آگاهی دهی است تا بتوانیم جاهلان مقدس را بیدار کنیم.
حديث باهتوهم
و اما حدیث دیگری که گروهي از علماي شيعه و بسياري از متعصبان و مؤمنان دوستدار هتاكي به آن تمسک میکنند تا فحش دادن و دروغ گفتن و تهمت زدنهاي خود را توجیه کنند این حدیث است:
مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلِ فِیهِمْ وَ الْوَقِیعَةِ وَ بَاهِتُوهُمْ کَیْلَا یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَامِ وَ یَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا یَتَعَلَّمُونَ مِنْ بِدَعِهِمْ یَکْتُبِ اللَّهُ لَکُمْ بِذَلِکَ الْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعْ لَکُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِی الْآخِرَةِ.(کافی،ج2،ص375)
ترجمه: هرگاه پس از من اهل شک و بدعت را دیدید ، بیزاری خود را از آنها آشکار کنید، و به آنها بسیار دشنام دهید، و دربارۀ آنها زیاد بدگویی کنید، و عیوبشان را زیاد بگویید، و به آنها تهمت بزنید، تا به فساد در اسلام طمع نکنند و مردم از آنها بر حذر شوند و از بدعت های آنان (چیزی) نیاموزند. خداوند در برابر این کارهایتان برای شما حسنات مینویسد و درجاتتان را به خاطر اين كارها در آخرت بالا ميبرد.
مستند طلاب و غیر طلاب برای تهمت زدن به دیگران این حدیث است و متأسفانه بزرگان نیز به این حدیث تمسک میکنند. آیت الله … نيز قبل از انقلاب در يك سخنراني راجع به آخوندهای درباری گفت: عمامه از سر آنها بردارید و کتکشان بزنید و به آنها بهتان بزنید. و گفت بهتان كه از محرمات الهي است گاهي واجب ميشود بايد اين آخوندها را در جامعه ساقط كرد و..
بررسي حديث باهتوهم
این حدیث از لحاظ رجالی سندش صحیح است ولی به طور يقين يا اين حديث با سندش جعل شده و در كافي نوشته شده يا اينكه اصلش صادر شده ولي در آن دست برده شده و کلماتی اضافه شده است. زيرا ما توضیح دادیم که دشنام دادن را عقل قبیح دانسته و قرآن از آن نهي كرده است و با اخلاق كه پيامبر(ص) براي آن مبعوث شده منافات دارد. تازه این حدیث با حدیثهای باب بذاء و سب المؤمن كه قبلا خوانده شد تعرض دارد و با ساير احاديث همین باب نیز سازگار نیست.
در کتاب کافی در باب همنشینی و مجالست با اهل معاصی 16 روایت آمده است که در 15 روایت بحث از این است که با آنها ننشینید و در هیچ یک نیامده است که به آنها فحش دهید یا به آنها تهمت بزنید.
اگر این روایت درست بود مرحوم کلینی باید این روایت را در باب بددهنی یا باب سب مؤمن که قبلا بحث کردیم میآورد ولی در آنجا نیاورده است بله اين حديث در باب مجالست با اهل معاصی آمده است. به طور يقين یکی از مخالفان شیعه تمامي اين حديث را جعل كرده يا این چند کلمه را در متن حدیث اضافه کرده است؛ زيرا حدیث مثل قرآن نیست که تمام کلماتش مشخص باشد و افراد حفظ باشند. حدیث در کتابی نوشته میشد و استاد بر شاگرد میخواند. حال در این وسط افرادی كه آنان هم مثل شيعه با حكومتها مخالف بودهاند، وارد شیعه شده و كتابها را امانت گرفته و کلماتی را به احادیث اضافه میکردند.
به عنوان مثال منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی گروههای مختلفی هستند. هم آیت الله منتظری که بسيار مؤمن و محتاط است و حتي احتیاطی را ترک نمیکند جزو منتقدان است و هم کسی که هر کاری را تجویز میکند ولی این دو با هم خیلی فرق دارند. حال ممكن است آن مخالف براي اينكه حرفش قبول شود آن را به دروغ از قول آيت الله منتظري نقل كند.
در آن زمان نیز همینگونه بوده و شیعیان با حکومت مخالف بودند ولی مخالفان دیگری نیز بودهاند که برخی حرفهای آنها به شیعه نسبت داده شده است.
جالب است که قبل از کلینی هیچ کس این حدیث را نقل نکرده است. خود کلینی فرد منضبط و دقیقی بوده است و باب بندی کافی واقعا دقیق است. حال چگونه ممکن است این حدیث را كه مرتبط به فحش و تهمت و دروغ و… است، در باب مجالست با اهل معاصی آورده باشد؟
با خواندن احادیث این باب متوجه میشویم که این حدیث با هیچیک از دیگر احادیث باب سازگار نیست.
پس معلوم میشود که در این حدیث دست برده شده است.
ريشهكنندگي حديث باهتوهم
اگر کسی بخواهد به این حدیث تمسک کند به این معناست که بقیۀ حرفهایش بی ارزش است. مثلا در ایام فاطمیه وقتي گويندهاي اين حديث را ميخواند و میگوید عمر و قنفذ فلان کار را کردند. وقتی فرد عاقلي اين دو را كنار هم ميگذارد، این احتمال در ذهنش ميآيد که چون اين گوينده مخالفانش را اهل بدعت ميداند و دروغ و تهمت به آنان را جايز و بلكه واجب ميداند پس احتمال هست كه همۀ حرفهایی که راجع به این و آن میزنند تهمت و دروغ باشد. پس با این حدیث همۀ تاریخی که شيعه در جنايات مخالفان دارد، زیر سؤال میرود. دقت كنيد اگر مثلا معلوم شود که من به مخالفانم تهمت میزنم و خودم نیز این را جایز و داراي ثواب میدانم پس هر حرفی زدم همه به آن شک میکنند. پس قبول این حدیث چوب حراجی است به نقدهاي تاريخي كه نسبت به حكومتها داشتهاند. و با این حدیث، همۀ بديهاي خلفاي ظلم و جور زیر سؤال میرود. حال آیا یک انسان عاقل با یک حدیث، همۀ اعتقاداتش را زیر سؤال میبرد؟
کسی که به این حدیث تمسک میکند معلوم است که در هنگام تمسك به اين حديث اصلا عقلش را بکار نبرده است.
همین که کسی بگوید من به مخالفانم دروغ میبندم با این حرف همۀ مخالفان او سرافراز میشوند. پس با این حدیث چوب حراجی به کل فقه و عقائدمان زدهایم چون همۀ بدیهایی که برای دشمنان شیعه میگفتیم زیر سؤال میرود.
پس این حدیث نه با عقل زندگی سازگار است و نه با عقل دینی و نه با اخلاق و نه با روایات باب.
متأسفانه عالم دینی وقتی عصبانی میشود فحش میدهد و تهمت میزند و براي توجيه كار غلطش به این حدیث تمسک میکند.
یکی از دوستان بنده به نام شهيد علي پورقاسميان کلمۀ قصاری داشت و میگفت: «اگر قوۀ توجیه نبود انسان به جهنم نمیرفت.»
این حرف خوبی است. متأسفانه گاهي عالِم شيعه اهل توجیه است و فحش و تهمتش را با امثال این روایت توجیه میکند. پس عالم دین که فحش دهنده و تهمت زننده باشد به بهشت نمیرود چرا که با اين حديث صددرصد دروغ كارش را توجيه ميكند و توبه نمیکند ولی بقیۀ مردم از کار بدشان توبه میکنند و برای آن توجیه نمیآورند.
به هر حال اینکه در این حدیث دستور به فحش و تهمت داده شده واقعا عجیب است. البته علماء معمولا در مورد فحش در این حدیث صحبت نکردهاند ولی در مورد بهتان و تهمت بحث کردهاند و برخی گفتهاند مراد از بهتان مبهوت کردن است. حال اگر بهتان را اینگونه توجیه کردند فحش دادن را چه میکنند؟ پس چارهای نیست که بگوییم این حدیث کلش یا این قسمتهایش جعلی است و نمیشود از امام صادر شده باشد و حتی از انسان عاقلی نیز صادر نشده است بلکه تنها و تنها از دشمن شیعه صادر شده که قصد داشته فرهنگ شیعه را یک جا نابود کند و متأسفانه احمقهای شیعه و انسانهای عصبانی کمککار دشمنان شدند و فحش دادند و تهمت زدند و دستور تهمت دادند و كار غلط خود را با این روایت توجيه كردند.
آیا واقعا امامان ما چنین کردهاند و برای رفتن به بهشت فحش داده و تهمت زدهاند؟ اگر چنين كردهاند پس تمامي سخنان آنات در بارۀ مخالفانشان زیر سؤال میرود.
اگر باب قبول و عمل به این حدیث باز شود که متأسفانه باز شده است ریشۀ کل شیعه زده میشود. پس مواظب باشیم و هیچگاه به این حدیث تمسک نکنیم و از تمسك به آن برائت بجوييم.
اگر در فقه برخی علماء گفتهاند که سبّ کنید و تهمت بزنید در قسمتهای دیگر فقه خلاف آن را گفتهاند و معلوم است که در این قسمت اتفاقی افتاده است که لحظهاي از عقل غافل شدهاند و باید پيوسته به خدا پناه برد و گفت: نعوذ بالله.
البته متأسفانه در فقه شیعه مشکلات دیگر نیز هست مثل اینکه در فقه، حقوق انسان شیعی را مورد قبول قرار دادهاند نه حقوق انسان را.
و اما آیۀ زیبایی در سوره مائده داریم که بد نیست در آخر بحث به این آیه توجه دهیم:
يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّٰامِينَ لِلّٰهِ شُهَدٰاءَ بِالْقِسْطِ وَ لاٰ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلىٰ أَلاّٰ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوىٰ وَ اِتَّقُوا اللّٰهَ إِنَّ اللّٰهَ خَبِيرٌ بِمٰا تَعْمَلُونَ ﴿المائدة، 8﴾
ای مسلمانان! همواره [در همه امور] قیام کننده برای خدا و گواهان به عدل و داد باشید. و نباید دشمنی با گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نورزید؛ عدالت کنید که آن به پرهیزکاری نزدیکتر است. و از خدا پروا کنید؛ زیرا خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است.
این هم دلیلی قرآنی بر رد این حدیث است. ان شاء الله هیچ کجا هیچ مرجعی و هيچ روحانيي و هیچ کتاب نویسی به این حدیث تمسک نکند.