سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
نکات درس تفسیر در تاریخ 12/10/1401
تفسیر آیات 108 و 109 سوره انعام
وَ لاٰ تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ فَيَسُبُّوا اللّٰهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذٰلِكَ زَيَّنّٰا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلىٰ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِمٰا كٰانُوا يَعْمَلُونَ ﴿الأنعام، 108﴾
و كساني را كه به جای خدا میخوانند، دشنام ندهید، که آنان هم از روی دشمنی به نادانی خدا را دشنام ميدهند. این گونه برای هر امتی عملشان را آراستهایم؛ سپس بازگشت آنان به سوی پروردگارشان خواهد بود، آنگاه آنان را به آنچه انجام میدادند، آگاه میکند.
وَ أَقْسَمُوا بِاللّٰهِ جَهْدَ أَيْمٰانِهِمْ لَئِنْ جٰاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِهٰا قُلْ إِنَّمَا الْآيٰاتُ عِنْدَ اللّٰهِ وَ مٰا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهٰا إِذٰا جٰاءَتْ لاٰ يُؤْمِنُونَ ﴿الأنعام، 109﴾
با سختترین سوگندهایشان به خدا سوگند خوردند که اگر معجزهاي برايشان بياید، قطعاً و حتماً به آن ایمان میآورند، بگو: معجزات فقط نزد خداست، و چيزي[از درونتان] به شما توجه ميدهد که وقتي آن هم بیاید، ایمان نمیآورند.
نکته 1: در قرآن هم از زینت مادی صحبت شده است و هم از زینت معنوی مثل این آیات:
إِنّٰا زَيَّنَّا السَّمٰاءَ الدُّنْيٰا بِزِينَةٍ الْكَوٰاكِبِ ﴿الصافات، 6﴾
همانا ما آسمان دنیا را به زیور ستارگان آراستیم.
وَ لٰكِنَّ اَللّٰهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ اَلْإِيمٰانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ ﴿الحجرات، 7﴾
ولی خدا ایمان را محبوب شما قرار داد و آن را در دل هایتان بیاراست.
گاهی اوقات چیزی زشت است و برای زیبا شدن تزيين میشود. گاهی اوقات کارهای بدی که انسان انجام میدهد به خاطر اين است که توسط شیطان زینت داده شده است. مثلا کاری که برادران یوسف در حق او کردند اگرچه بد بود ولی برایشان زینت داده شد به این صورت که خيال کردند پدرشان به يوسف بيشتر محبت ميكند و اين ظلم است و بايد با بردن يوسف از نزد او از اين ظلم جلو گيري كرد؛ زيرا در نظرشان پدرشان مقصر بود، اما كشتن يا در چاه گذاشتن يوسف توجيهي نداشت چون يوسف در اين دوست داشتن پدر مقصر نبود، اينجا را شيطان زينت داد به گونهاي كه با خود گفتند اگر یوسف را کشتیم يا در چاه انداختيم بعدش توبه میکنیم.
در داستانهاي كودكانه 5 انگشت دست با یکدیگر سخن میگفتند: اولی گفت: برویم دزدی. دومی گفت: چه چیزی بدزدیم؟ سومی گفت: تشت طلا. چهارمی گفت: جواب خدا را چه بدهیم؟ پنجمی گفت: توبه میکنیم.
به هر حال زينت دادن همين روپوشی به نام توبه است كه بر روی کار بد كشيده ميشود.
اما زينت خوب: عقل و شعور داشتن انسان نسبت به حیوانات خودش زینت است. داشتن احساسات نیز زینت خوب است. اما غلبۀ احساسات و پيروزي آن بر عقل بد است. نباید قوۀ احساسات يا شهوت يا غضب را نابود کرد تا عقل رشد کند یا نباید عقل را به خاطر احساسات از بین برد. بله عقل باید تقويت شود تا بر احساسات غلبه داشته باشد.
مثال: فرض كنيد كه آخوندی به روستايي میرود و با خود میگوید خودم روزی 8 ساعت مطالعه ميکنم و در کنارش روستاییان را نيز روزي يك ساعت هدایت ميکنم. این آخوند، خوب است و پیوسته جلودار است و خود زينت مييابد و روستائيان را نيز به زينت علم ميآرايد و علاوه بر پرورش دیگران خودش نیز پرورش پیدا میکند ولی ممکن است آخوندی که حال مطالعه ندارد بگويد من روستاییان را در سطح پایین نگه میدارم تا همیشه آقای آنها باشم. به این صورت پیوسته همه پایین نگه داشته میشوند و گمان ميكنند عالمند و اين زينت بد است.
به هر حال باید عقل و احساسات را رشد داد و نگذاشت احساسات روی عقل را بگیرد. پس اگر گفتیم عقل بالاتر است به این معنا نیست که چیزهای دیگر پای عقل قربانی شوند. ابراهیم با اینکه عقلش در اوج است عاطفه و احساساتش نیز در حد خودش قوي است و به همین خاطر به فکر قوم لوط است و میخواهد آنها نجات پیدا کنند.
حال به آیه برگردیم. بت پرستی از سوی خدا زینت داده شده است ولی این بدان معنا نیست که عقل زینت داده نشده است بلکه عقل و وحی خیلی بیشتر زینت داده شدهاند. خداوند با بیان برهان در آیات مختلف از جمله همین آیه عقل را زینت داده است به این صورت که به عقل همه فهمانده است که نباید فحش داد يا به خاطر قبح ذاتيش يا به خاطر اينكه آنها نیز به الله فحش میدهند.
به هر حال با اين بحثها به نظر ميرسد كه ما نباید به جهان این نگاه را داشته باشیم که بت پرستان باید نابود شوند و براي تحقق اين هدف جنگ به پا كنيم؛ بلكه بايد عقل آنان را رشد دهيم. باید کاری کرد که عقل بر احساسات غلبه پیدا کند، آنگاه آنان كه عقلشان بر احساساتشان غلبه كرد ايمان ميآورند.
نکته 2: در تعبیر فَيُنَبِّئُهُمْ بِمٰا كٰانُوا يَعْمَلُونَ از ماضی استمراری استفاده شده است و به کسانی اشاره دارد که دائما بت پرستند يا دائما احساسات را بر عقل غلبه ميدهند يا دائما اهل گناه هستند.
نکته 3: آیه 109 آیۀ مشکلی است و هرچقدر بنده مطالعه کردم مطلب یقینی به ذهنم نیامده است. به خصوص تعبیر وَ مٰا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهٰا إِذٰا جٰاءَتْ لاٰ يُؤْمِنُونَ تعبیر سختی است تا جایی که تفسیر التحریر و التنویر، ج8،ص268 گفته است:
و هذه الجملة عقبة حیرة للمفسرین فی الابانة فی معناها و نظمها: این قسمت از لحاظ معنا و نظم، یک گردنۀ حیران کننده برای مفسران است.
دوستان سعی کنند تفاسیر مختلف را ببیند تا به سختی کار واقف شوند تا اگر نظری بيان شد، خوب اشكال كنند و بالأخره اگر نظري را انتخاب يا رد كردند، با آگاهی باشد.
یادم هست که چند روزي درس اصول فقه آيت الله صانعي رفتم بحث صحیح و اعم را مطرح میکرد و میگفت درس سختی است و این بیان ایشان موجب شد که تحریک شوم تا خوب آن بحث را گوش بدهم و تقریرات بنویسم و اشکالات زیادی نیز کردم و وقتی به ایشان دادم گفت: خوب است. گفتم: اشکالاتم چطور بود؟ او گفت: کسی درسی را خوانده بود و تقریر نیز نوشته بود. استاد از او خواست اشکال کند و گفت حتی اگر فحشی نیز به ذهنت آمده بگو.
حال بنده نیز از شما میخواهم خوب کار کنید و اشکال بگیرید.
نکته 4: فاعل وَ أَقْسَمُوا بِاللّٰهِ را برخي مشرکان مکه دانسته و برخي گفتهاند مقصود قوم اوست. به هر حال آنان اگرچه لات و عزی را قبول داشتند، ولی «الله» را نیز قبول داشتند و بالاترین سوگند آنها به الله بود.
نکته 5: تعبیر لَئِنْ جٰاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِهٰا تأکیدات زیادی دارد از جمله لام قسم در اول جمله و سپس لام قسم بر سر لَيُؤْمِنُنَّ و نون تأکید ثقیله در لَيُؤْمِنُنَّ. خود جملۀ قبلی یعنی وَ أَقْسَمُوا بِاللّٰهِ جَهْدَ أَيْمٰانِهِمْ نیز تأکید فراوان را میرساند.
نکته 6: جملۀ لَئِنْ جٰاءَتْهُمْ آيَةٌ را به چند صورت میتوان معنا کرد:
الف) آیة توسط پیامبر آورده شود.
ب) آیة برای خود مشرکان بیاید یعنی خودشان بتوانند مثلا ید بیضاء داشته باشند.
نکته 7: کلمۀ آیة در عبارت لَئِنْ جٰاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِهٰا نکره است یعنی آنها با سوگندهاي غلاظ و شداد اظهار ميكردند به کمترین آيه يا معجزه نیز قانع هستند و اگر برايشان بيايد ايمان ميآورند. از همینجا میفهمیم که آنها معجزه بودن قرآن را اصلا قبول نداشتند و با اين جمله ميخواستند به پیامبر(ص) بگويند كه تو اصلا آيه يا معجزهای نیاوردهای.
پیامبر(ص) تا چهل سالگی در بین آنها بوده است و جملاتی مثل قرآن نمیگفته است. حال همین فرد بعد از بعثت چنین جملات مسجع و وزنداری كه پر از معنويت است و پيشگويي و غيب دارد و… آورده است. با اين حال اين مشرکان چنین قرآنی از چنين فردي را به هیچ میانگاشتند؛ با اينكه در چند سوره از سورههای مختلف قرآن که قبل از سوره انعام نازل شدهاند مثل سوره هود، یونس و اسراء آمده است که اگر راست میگویید مثل قرآن بیاورید. همۀ این سورهها قبل از سوره انعام نازل شدهاند. سوره هود سوره شماره 52 است. سوره یونس سوره شماره 51 است و سوره اسراء سوره شماره 50 است در حالی که سوره انعام سوره شماره 55 است.
پس قرآن قبل از سوره انعام با تحدّيهاي خود، معجزه بودن خود را به مشرکان نشان داده است ولی با این حال مشرکان با این جملاتی که در آیه 109 آمده است بزرگترین توهین را کردهاند به این صورت که میگویند قرآن کوچکترین معجزه هم نیست.
پس مشرکان در واقع آیه يا معجزه نمیخواستند؛ زيرا خدا واقعا معجزه آورده است ولی آنان میخواستند اعجاز قرآن را هیچ جلوه دهند.
پس کسی برای مشرکان اشک تمساح نریزد و نگوید چرا خدا به ندا و درخواست آنان پاسخ نداد و معجزهای برای آنها نیاورد؟
به هر حال از تيپ آنان پيداست كه خدا هر معجزهای برای آنها بیاورد آنها قبول نمیکردند چون بالاترین چیزها را به هیچ میانگاشتند.
کسی که گوگرد را سیاه دانه معرفی میکند و وقتی آنرا آتش میزنند میگوید دیدی سیاه دانه بود چنین کسی را چگونه میتوان قانع کرد؟
در شبي كه پيامبر از مكه به بيت المقدس سير كرد خبرهایی از قافلهاي كه بين فلسطين و مكه بود آورد و این خودش معجزهای برای آنها بود ولی قوم پیامبر(ص) چنین معجزاتی را به هیچ میانگاشتند.
نکته 8: باید بررسی شود که مراد از تعبیر قُلْ إِنَّمَا الْآيٰاتُ عِنْدَ اللّٰهِ چیست؟ ممکن است کسی بگوید مراد از این جمله این است که منِ پیامبر(ص) توان آوردن معجزه ندارم و معجزهها نزد خداست.
ممکن است مراد این باشد که کسانی که این معجزات آورده شده را آیه حساب نمیکنند برای آنها چه باید کرد؟ پس جواب سر بالا به آنها داده شده است.
نکته 9: در تعبیر وَ مٰا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهٰا إِذٰا جٰاءَتْ لاٰ يُؤْمِنُونَ مشکل این است که وقتی «ما» در اول جمله منفی باشد انتهای جمله باید مثبت باشد ولی منفی است. حال برخی «ما» در ابتدای جمله را استفهامیه گرفتهاند ولی باز مشكل حل نميشود. بله چه بسا بتوان گفت «ما» مبهمه و به معناي چيزي نا معلوم است. ان شاء الله در جلسۀ آینده در این زمینه صحبت خواهم کرد.