نکات درس تفسیر در تاریخ 14/10/1401
تفسیر آیه 108 سوره انعام
وَ لاٰ تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ فَيَسُبُّوا اللّٰهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذٰلِكَ زَيَّنّٰا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلىٰ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِمٰا كٰانُوا يَعْمَلُونَ ﴿الأنعام، 108﴾
و كساني را كه به جای خدا میخوانند، دشنام ندهید، که آنان هم از روی دشمنی به نادانی خدا را دشنام ميدهند. این گونه برای هر امتی عملشان را آراستهایم؛ سپس بازگشت آنان به سوی پروردگارشان خواهد بود، آنگاه آنان را به آنچه انجام میدادند، آگاه میکند.
نکته 1: تا اینجا حدود 20 جلسه در مورد این آیه صحبت کردیم. البته صحبتهای فقهاء در زمینۀ سبّ را نخواندیم و تنها آدرس دادیم تا خود دوستان مراجعه کنند تا متوجه شوند آنها اصل سب به غیر شیعه را متأسفانه قبول دارند.
نکته 2: علامه طباطبایی در ذیل این آیه بحث زینت را مطرح کردهاند و بنده با بیانی ساده سعی میکنم آن را توضیح دهم:
خدا نگفته است غذا بخورید تا بدنتان ضعف پیدا نکند بلکه غذا را لذیذ قرار داده است. پس ما دنبال لذت غذا میرویم و هدفی که خدا میخواهد از این طریق تأمین میشود. حتی خدا میتوانست از طریق قرص یا کپسول مواد مورد احتیاج بدن را تأمین کند ولی اگر چنین میکرد چه بسا ما قرص را نمیخوردیم و میمردیم ولی بجای این کار در غذا لذت قرار داد تا از این طریق مواد مورد احتیاج بدن تأمین شود.
در موارد دیگر نیز همینگونه است. انسان توسط لذت بویایی یا دیدنی، با دیدن یک شیء زیبا لذت میبرد.
حال وقتی خدا چیزهای خوب را زینت دهد مشکلی ندارد و سؤالی ایجاد نمیشود ولی چیزهای بد را که خدا دوست ندارد، چرا زینت میدهد؟ چرا در آیۀ مورد بحث گفته است: كَذٰلِكَ زَيَّنّٰا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ؟
این با اهداف خدا سازگار نیست و خلاف جهتهایی است که خدا میخواهد. اگر خدا غذا خوردن را زینت داد با اهداف خدا سازگار است ولی زینت دادن امری مثل بت پرستی برای چیست؟
در رابطۀ با این سؤال برخی جواب دادهاند که این زینت، کیفری است نه زینت ابتدایی.
برخی دیگر گفتهاند خدا بت پرستی را زینت نداده است بلکه امکانات مشرکان را نگرفته است و این نگرفتن امکانات را زینت نامیده است. مثل اینکه در برخی آیات آمده است که خدا عدهای را گمراه میکند. گمراهی در این موارد به این معناست که خدا امکانات گمراهان و امکانات گمراهی آنان را سلب نمیکند. یا خدا بی واسطه زینت نداده است بلکه خدا شیطان را آفریده و شیطان زینت داده است.
جوابهای دیگری نیز دادهاند که بالاخره زینت دادن کار بد توسط خدا توجیه شود.
و اما به خصوص در مورد این آیه به نظر بنده راه فرار داریم و نیازی به زینت کیفری و ثانوی و با واسطه و یا اینکه بگوییم به قطع نکردن امکانات، زینت گفته شده است، نداریم. زیرا دقت میکنیم که مراد از عمل در تعبیر كَذٰلِكَ زَيَّنّٰا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ چه عملی است؟
اگر مراد از عمل، بتپرستی باشد برخی از همین توجیهات گفته شده باید قبول شود اما میتوان گفت مراد از عمل اصلا بت پرستی نیست بلکه فحش دادن ابتدایی یا در مقابل فحش است. چنین چیزی را ممکن است خدا زینت داده باشد تا از این طریق یک مسلمان با خود بگوید من باید فحش دهم چون بت باطل است یا فحش میدهم تا بت پرستان به ایمان آوردن تحریک شوند. بت پرستان نیز مقابلۀ با فحش دادن را با فحش انجام میدهد تا جواب طرف مقابل را داده باشند. فحش در مقابل فحش از قوۀ غضبیه ناشی میشود که خدا قرار داده است. قوۀ غضبیه امر خوبی است و میتوان زینت دادن کارهای آن را به خدا نسبت داد بر خلاف بت پرستی که نمیتوان زینت دادن بت پرستی را به خدا نسبت داد.
خداوند امر خوب را زینت میدهد مثل ایمان که فرموده است: «زینه فی قلوبکم»(حجرات-7) همچنین خدا چیزی که خوبیاش بیش از بدی است مثل قوۀ غضبیه و شهویه و واهمه را نیز زینت میدهد. به هر حال هریک از این قوا خوب است و اگر نبود خیلی خوبیها رخ نمیداد. بله این قوا بدیهایی نیز دارد ولی خیرش از شرش بیشتر است. حال مراد از عمل در تعبیر مورد بحث قوۀ مقابلۀ به مثل است که اگر سبّ کردی طرف مقابل نیز سبّ میکند و این کار باطل محض نیست و خدا آن را زینت داده است.
پس اگر مشاهده میکنید که برخی از مفسران مثل علامه طباطبایی در اینجا بحث زینت را مطرح کردهاند به این خاطر است که کار بد را نمیشود خدا زینت دهد و این افراد میخواهند بحث کنند که خدا چه اموری را زینت میدهد؟
آنها میگویند خدا امری را در نظام تکوین زینت داده که در نظام تشریع به آن امر کرده باشد یا آن را مباح شمرده باشد اما چیزی را که در نظام تشریع نهی کرده یا دستور داده که انجام ندهید در نظام تکوین نیز آن را زینت نمیدهد و اگر زینتی هست از ناحیۀ شیطان است و با واسطه به خدا منسوب میشود.
به همین خاطر گفتیم که منظور از عمل در این آیه را سب بدانیم نه بت پرستی، چرا که سب در مواردی میتواند خوب باشد ولی بت پرستی در هیچ شرائطی خوب نیست.
نکته 3: تعبیر ثُمَّ إِلىٰ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِمٰا كٰانُوا يَعْمَلُونَ منحصر به حق و باطل نیست بلکه درجات حقانیت و درکات باطل بودن نیز روشن میشود همانطور که گفتیم قوای شهویه و غضبیه مطلقا و تولیدات آنها همیشه بد نیست بلکه افراط و تفریط در آن بد است.
میگویند خانمی را دستگیر کردند و او را در بین عدهای منحرف بردند و مجبورش کردند که برقصد. شوهرش به او گفت چرا رقصیدی؟ او گفت مجبور بودم. شوهرش گفت پس چرا این قدر قشنگ رقصیدی؟
حال در اینجا نیز ممکن است کسی غضبناک شود ولی در آن افراط کند که خدا این را میداند؛ پس اینکه میگوید فَيُنَبِّئُهُمْ بِمٰا كٰانُوا يَعْمَلُونَ به این خاطر است که خدا دقیق میداند که چه کسی از حد اعتدال افراط کرده است. در واقع خدا میداند چه کسی جنون آنی پیدا کرده و چه کسی به افراط کشیده شده است.
یک مسألۀ اشتباهی در قانون آمده است که اگر مردی به خانه آمد و دید همسرش با مردی در حال زنا است، میتواند آن دو را بکشد، در حالی که طبق قانون شرعی میتواند یا زن را لعان کند یا میتواند بگذرد یا میتوانند توافقاتی بکنند که حقوق هر دو حفظ شود. حال اگر مرد، در آن حالت مجنون شده و زن و زانی را کشت در چنین مواردی چون که تحقق قتل عمد معلوم نیست، چنین کشتنی قصاص ندارد؛ چون شرط قصاص شدن عقل داشتن و از روی عمد کشتن است و این مرد در آن لحظه عقل نداشته است. پس قصاص ندارد ولی چون قتل مستند به اوست، دیه دارد. به هر حال در قانون نوشته که شوهر میتواند زن و زانی را بکشد ولی ما گفتیم این غلط است و نباید بکشد، اما قانونی کهنوشته میشود برای عقلاست و اگر او در آن لحظه عاقل نبود قانون قصاص شاملش نمیشود.
نکته 4: هرچقدر عمر انسان میگذرد صبرش بیشتر میشود و کارهای ناپختۀ جوانی را نمیکند و این را میفهمد ولی برخی از چیزها بر خود انسان مخفی است. حتی گاهی اوقات تصور میکنیم که به خاطر دین کار میکنیم ولی بعدا معلوم میشود که این گونه نبوده است. تعبیر فَيُنَبِّئُهُمْ بِمٰا كٰانُوا يَعْمَلُونَ شامل تمام این کارها میشود.
نکته 5: برخی از تعبیر زَيَّنّٰا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ جبر را استفاده کردهاند ولی در واقع این تعبیر دلالت بر اختیار دارد چرا که مراد این است که خدا زینت میدهد تا انسان با اختیار خودش انتخاب کند.