بحث محاربه در بین فضلای نجف آباد

بحث محاربه در بین فضلای نجف آباد

بحث محاربه در بین فضلای نجف آباد

با عرض سلام خدمت همۀ دوستان گرامی

در مسیر که می‌آمدم و بارش برف را مشاهده می‌کردم با خود گفتم قبلا به مردم القاء می‌کردند که اگر باران نمی‌آید به دلیل بی‌حجابی است. حالا که این ایام برخی خانم‌ها روسری از سر برداشته‌اند و اتفاقا باران آمده است آیا حاضرند اعلام کنند که این دو اتفاق ربطی به هم ندارند؟

یادم هست در دوران جنگ که برای گرفتن بصره جملۀ «ویل لک یا بصرة» در خطبۀ 102 و 128 نهج البلاغه را می‌خواندند مرحوم آیت الله ایزدی می‌گفت این جملات را تطبیق ندهید چون ممکن است بصره را نگیرید و حرف حضرت علی(ع) زیر سؤال برود و اتفاقا بصره نیز گرفته نشد.

متأسفانه گاهی اوقات راه را اشتباه می‌رویم و حاضر نیستیم برگردیم.

حال در بحث محارب ممکن است بنده دلیل‌های همۀ فقهاء را رد کنم. ولی آیا حاضریم قبول کنیم یا نه؟ شخصی می‌گفت: ما حاضر نیستیم لباس‌های کهنۀ خود را دور بریزیم چه برسد به افکارمان.

به هر حال خوب است به خودمان رجوع کنیم و از خود سؤال کنیم که اگر واقعا فهمیدیم اشتباه رفته‌ایم آیا حاضر به برگشت هستیم یا نه؟

با این مقدمه به بحث آیۀ محاربه برسیم:

این بحث را این‌گونه شروع کنیم که در فقه معمولا ابتدا قاعده و اصلی درست می‌شود و بعد به سراغ دلیلهای مقابل آن می‌رویم؛ مثلا در بحث طهارت و نجاست اول از قاعدۀ طهارت و سپس از اصل طهارتسخن می‌گوییم و پس از اثبات این دو به سراغ چیزهایی که دلیل بر نجاست آنها اقامه شده است می‌رویم.

 حال در بحث محارب قاعدۀ اولی چیست؟

معلوم است که قاعدۀ اولیه احترام داشتن خون انسان است و آیۀ قبل از آیۀ مربوط به مجازات محارب نیز همین را می‌گوید. به این آیه توجه کنید:

مِنْ أَجْلِ ذٰلِكَ كَتَبْنٰا عَلىٰ بَنِي إِسْرٰائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسٰادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمٰا قَتَلَ النّٰاسَ جَمِيعاً  ﴿المائدة، 32﴾

به این سبب بر بنی اسرائیل مقرّر کردیم که هر کس نَفْسی را جز برای حق، [قصاص] یا بدون آنکه فسادی در زمین کرده باشد، بکشد، چنان است که همۀ مردم را کشته باشد.

جالب است که در این آیه از «کشتن نَفْس» صحبت شده است نه «کشتن مؤمن» یا «کشتن انسان». و کشتن بی‌دلیل یک نَفْس را برابر با کشتنِ همۀ مردم دانسته است.

پس اصل اولی حرمت داشتن حیات هر موجود زنده‌ای است. هیچ درختی را بی‌دلیل نمی‌توان برید و هیچ حیوانی را نمی‌توان بدون دلیل کشت. در حدیث داریم که زنی به خاطر حبس یک گربه که موجب مرگش شد به عذاب گرفتار شد. (السيد فضل الله الراوندي، النوادر، ص 39. قم: چاپ مؤسسه دارالكتاب.) و بالأخره هیچ انسانی را با هر عقیده‌ای که داشته باشد نمی‌توان کشت. این قاعدۀ اولی.

حال طبق آیۀ فوق حرمت کشتن دیگران دو استثناء دارد: یکی مربوط به کشتن عمدی است که همان قصاص است و دومی مربوط به فساد فی الارض است.

البته قصاص یک حق است نه یک واجب شرعی، و به همین خاطر قرآن ترغیب به عفو می‌کند.  در آیه 178 سوره بقره آمده است:

فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبٰاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَدٰاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسٰانٍ ذٰلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ ﴿البقرة، 178﴾

پس کسی که [مرتکب قتل شده چنانچه] از سوی برادر [دینی] اش [که ولیِّ مقتول است] مورد چیزی از عفو قرار گرفت [که به جای قصاص، دیه و خون بها پرداخت شود] پس پیروی از روش شایسته و پسندیده  و پرداخت دیه و خون بها با نیکویی و خوش رویی [بر عهده قاتل است]. این [حکم] تخفیف و رحمتی است از سوی پروردگارتان.

پس گذشت از قاتل عمدی امری شایسته است و قصاص کردنش مرجوح است.

و اما در مورد مفسد فی الارض نیز از آیه وجوبی برای کشتن استفاده نمی‌شود، بلکه مباح یا حتی مرجوح است.

و اما فساد فی الارض به چه معناست؟ آیا آتش زدن سطل آشغال یا آتش زدن زراعت دیگران فساد فی الارض است؟

در این زمینه باید بگویم که برائت و احتیاط اقتضا می‌کند که بگوییم مراد از مفسد فی الارض که می‌توان او را کشت کسی است که بالاترین فساد فی الارض را مرتکب شده باشد.

بارها گفته‌ام که در احکام عبادی برائت و احتیاط مقابل هم هستند و در موارد شک در جزئیت یا شرطیت چیزی، احتیاط می‌گوید آن را انجام بده، ولی برائت می‌گوید لازم نیست آن را انجام دهی. اما در بحث مجازات، برائت و احتیاط کمک کار هم هستند و هم برائت می‌گوید نکش و هم احتیاط می‌گوید نکش.

پس حتی یک کشتن نیز افراط در خون مردم است و یادمان نرود این دو موردی که آیه مجوز داده است وجوب نیست بلکه تنها مجوز است. یعنی قاتل عمدی و مفسد فی الأرض را می‌توان نکشت.

و اما برسیم به خود آیه محاربه. در این آیه آمده است:

إِنَّمٰا جَزٰاءُ الَّذِينَ يُحٰارِبُونَ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسٰاداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاٰفٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذٰلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيٰا وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذٰابٌ عَظِيمٌ  ﴿المائدة، 33﴾

کیفر آنان که با خدا و پیامبرش می‌جنگند، و در زمین به فساد و تباهی می‌کوشند، فقط این است که تکه‌تکه شوند، یا به شدت به دار آویخته شوند، یا دست‌ها وپاهایشان از خلاف تکه‌تکه شود، یا از زمین نفی شوند. این برای آنان رسوایی و خواری در دنیاست، و برای آنان در آخرت عذابی بزرگ است.

اینکه محارب کیست بعدا توضیح خواهم داد. فعلا می‌خواهم بگویم آیا آیه حدّ شرعی را بیان کرده است یا چیز دیگری می‌گوید؟ آیاتی که مربوط به حد شرعی‌ است همگی به صورت امری هستند. به این آیات توجه کنید:

حد سرقت:

وَ السّٰارِقُ وَ السّٰارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمٰا جَزٰاءً بِمٰا كَسَبٰا نَكٰالاً مِنَ اللّٰهِ وَ اللّٰهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ  ﴿المائدة، 38﴾

و دست مرد و زن دزد را به کیفر کار زشتی که مرتکب شده اند به عنوان مجازاتی از سوی خدا قطع کنید؛ و خدا توانای شکست ناپذیر است.

حد زنا:

الزّٰانِيَةُ وَ الزّٰانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وٰاحِدٍ مِنْهُمٰا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لاٰ تَأْخُذْكُمْ بِهِمٰا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللّٰهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لْيَشْهَدْ عَذٰابَهُمٰا طٰائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ  ﴿النور، 2﴾

به زن زناکار و مرد زناکار به هر یک صد تازیانه بزنید، و اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، نباید شما را در [اجرای] دین خدا درباره آن دو نفر دلسوزی و مهربانی بگیرد، و باید گروهی از مؤمنان، شاهد مجازات آن دو نفر باشند.

حد قذف:

وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنٰاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدٰاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمٰانِينَ جَلْدَةً وَ لاٰ تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهٰادَةً أَبَداً وَ أُولٰئِكَ هُمُ الْفٰاسِقُونَ  ﴿النور، 4﴾

و کسانی که زنان شوهردار را به زنا متهم می‌کنند، سپس چهار شاهد نمی‌آورند، پس به آنان هشتاد تازیانه بزنید، و هرگز شهادتی را از آنان نپذیرید، و اینانند که در حقیقت فاسق اند.

حد زنای محصنه:

وَ اللاّٰتِي يَأْتِينَ الْفٰاحِشَةَ مِنْ نِسٰائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتّٰى يَتَوَفّٰاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللّٰهُ لَهُنَّ سَبِيلاً  ﴿النساء، 15﴾

و از زنان شما کسانی که مرتکب زنا می‌شوند، چهار نفر مرد از خودتان را بر آنان به گواهی بخواهید؛ پس اگر [به ارتکاب آن] گواهی دادند، آنان را در خانه ها نگاه دارید تا مرگشان فرا رسد، یا خدا [برای نجات] آنان راهی قرار دهد.

حد هم‌جنس گرایی:

وَ الَّذٰانِ يَأْتِيٰانِهٰا مِنْكُمْ فَآذُوهُمٰا فَإِنْ تٰابٰا وَ أَصْلَحٰا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمٰا إِنَّ اللّٰهَ كٰانَ تَوّٰاباً رَحِيماً  ﴿النساء، 16﴾

و از شما [مسلمانان] آن دو که مرتکب آن [کار زشت] می‌شوند آنان را بیازارید؛ و اگر توبه کنند و [مفاسد خود را] اصلاح نمایند از آنان دست بردارید؛ زیرا خدا همواره بسیار توبه پذیر و مهربان است.

جالب است که این آیات همگی امری هستند ولی در مورد محارب، آیه خبری است نه امری؟

همین تفاوت انسان را به شک می‌اندازد که چه بسا این مورد جزو حدود نیست چرا که در قرآن برای تمامی حدود صیغۀ امر وجود دارد. ولی در اینجا لحن خبر است. حداقل این یک شبهه است و شبهه رافع مجازات حدی است.

چه بسا آیه می‌خواهد بگوید جزای محاربان در نزد مردم چنین است. یعنی اگر مردم بر محاربان که مصداق تامش گردنه زنان هستند، دست یابند، این چنین می‌کنند.

مردم وقتی گردنه زنان را می‌بینند به آنها رحم نمی‌کنند و حتی آنها را قطعه قطعه می‌کنند. این آیه نمی‌گوید قاضی باید چنین کند بلکه می‌گوید مردمِ جان به لب رسیده از دست محاربان پس از دستیابی به آنان با آنان چنین می‌کنند. مثل کاری که مردم عصبانی لیبی با قذافی کردند.

نکتۀ دیگر این است که در بحث مجازات باید موضوع مشخص باشد. حال واقعا محارب به چه کسی گفته می‌شود؟ ستیز با خدا و رسول خدا به چه معناست؟ نمی‌شود حرب با خدا را به معنای حرب با اولیاء الله معنا کنیم چرا که چنین چیزی دلیلی ندارد. همچنین وقتی رسول در زمان ما نیست چگونه می‌توان حرب با رسول را مصداق شناسی کرد؟

به هر حال وقتی در مصادیقی شک داشتیم نمی‌توانیم حکم را جاری کنیم.

و اما در آیۀ محارب در بین دو عنوان محارب و مفسد فی الارض «واو» آمده است نه «او» و این دلالت دارد که باید مجموع حرب و فساد محقق شود تا حکم جواز قتل صادر شود. پس وقتی کسی محارب است ولی مفسد نیست یا مفسد است ولی محارب نیست نمی‌توان به صورت قطعی گفت که مصداق آیه است.

و اما يُقَتَّلُوا با یُقتَلُوا فرق دارد. يُقَتَّلُوا یعنی به شدت کشتن و قاضی نمی‌تواند به چنین چیزی عمل کن زیرا دین شکنجه و مثله کردن را حرام کرده است. پس پیداست این قسمت نمی‌تواند دستور به یک فرد متشرع باشد.

پس این آیه اجرایی نیست بلکه تهدیدی است و می‌خواهد گردنه زنان را بترساند که زود دست بردارید و تسلیم شوید؛ زیرا اگر مردم به شما دست یابند، شما را تکه تکه می‌کنند.

یادم هست آقای محمدی گیلانی در اوایل انقلاب در تلویزیون می‌گفت دلم می‌خواهد آهن را کنار آتش بگذارم تا قرمز بشود و در چشم مجرمان فرو کنم.

باید به ایشان گفت شما دلت می‌خواهد ولی دین چنین اجازه‌ای نمی‌دهد.

دین اجازۀ تصلیب هم نمی‌دهد. این کارها توسط فرعون انجام می‌شده است. به این آیه توجه کنید:

لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلاٰفٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ  ﴿الأعراف‏، 124﴾

قطعاً دست ها و پاهایتان را یکی از چپ و یکی از راست جدا می‌کنم، سپس همه شما را به دار خواهم آویخت.

پس قطعه قطعه کردن اعضاء بدن و به صلیب کشیدن کار فرعون است نه دستور اسلام.

به هر حال خود مجازات بیان شده در آیه، دلالت دارد که این آیه اجرایی نیست، چون اجرای دقیق آن ممنوع است.

بد نیست به مناسبت خاطره‌ای از آیت الله منتظری نقل کنم:

ایشان می‌گفت بچه که بودم پدرم به من امر می‌کرد که حسینعلی برو برای گاوها علف بیاور. اگر نرفتی سرت را لب باغچه می‌گذارم و می‌برم و کتکت می‌زنم و از خانه بیرونت می‌کنم. و من چون بچه بودم توجه نداشتم كه كتك زدن و بيرون كردنِ پس از كشتن بي‌معناست.

بسیاری از آیات قرآن همین‌گونه تهدیدی است مثل آیه 4 سوره توبه که می‌فرماید:

فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تٰابُوا وَ أَقٰامُوا الصَّلاٰةَ وَ آتَوُا الزَّكٰاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللّٰهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ  ﴿التوبة، 5﴾

پس هنگامی که آن ماه های حرام سپری شود، مشرکان را هر جا یافتید، بکشید و به اسیری بگیرید و محاصره کنید و در هر کمین‌گاهی به کمین آنان بنشینید؛ ولی اگر توبه کردند و نماز را بر پا داشتند و زکات پرداختند، پس آزادشان گذارید؛ زیرا خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.

این آیه نیز معلوم است که تهدیدی است چون مجازات‌ها بر عکس بیان شده است.

به هر حال لحن آیۀ محاربه امر نیست و موضوعش نیز مشخص نیست و آیین نامه اجرایی تقطیع نیز معلوم نیست. همۀ اینها قرینه بر تهدیدی بودن آیه است.

نکتۀ دیگر اینکه امروزه به برکت پیشرفت علم و نیروهای نظامی دیگر گردنه‌زنی وجود ندارد. گردنه‌زنان امروز کسانی هستند که با یقۀ سفید روی گلوگاه‌های اقتصادی و سیاسی نشسته‌اند.

بد نیست خاطره‌ای بگویم:

در زمستان سال 1363 شخصی به نام علی‌محمد پاینده که در جنگ شهید شد، به پدرم گفته بود می‌خواهم به قم بروم. و با ماشینش پدرم را به قم آورد. در راه به پدرم گفته بود زمین‌هایت را بفروش و خانه‌ای برای فرزندت بخر تا ازدواج کند. در آن زمان با 600 هزار تومان می‌شد یک خانه عالی خرید. ولی آیا در حال حاضر با 600 هزار می‌شود حتی به قم رفت و برگشت؟

این پول‌ها را چه کسی از جیب تمامی ملت دزدیده است؟ مردم اگر بفهمند و این دزدان یقه سفید نشسته بر گردنه‌های اقتصادی را بگیرند از روی عصبانیت با آنان همین کارهایی را می‌کنند که آیه گفته است.

پس بحث آیه اصلا در مورد حکم شرعی و الهی نیست و حد اقل چنین هم می‌توان آیه را معنا کرد پس یقین یا اطمینان به آنچه به عنوان قانون مجازات اسلامی تصویب شده و عمل می‌شود نیست و حد اقل این است که قاضیِ حکم دهندۀ به قتل خلاف برائت و خلاف احتیاط عمل کرده است.

به هر حال باید مقصر اصلی را شناخت. امروزه بجای اینکه دزدانِ پول ملت، مقصر دانسته شوند مردم مقصر دانسته می‌شوند.

واقعا هیچ حجت شرعی بر وجوب یا جواز کشتن آنان که پس از این حوادث اعدام شدند وجود ندارد. شما فرض کنید این معترضان جنگجو هستند و سلاح داشتند و علیه حکومت جنگیده بودند؛ تازه می‌شدند همانند لشکریان جنگ جَمَل. پس از شکست جنگ جمل، هم همۀ فرماندهان و هم همۀ رزمندگان رها شدند. پس دستگیری پس از اتمام درگیری و همچنین اعدامِ دستگیر شدگان قبلی، همه خلاف روش حضرت علی(ع) است.

 سیرۀ حضرت علی(ع) در جنگ جمل و نهروان مشخص است و آنچه این روزها عمل شد بر طبق آن نبود.

اصلا عجیب است که یک روحانی در تلویزیون گفته بود: اگر محارب را نکشیم از کجا خرجی به او بدهیم؟

خوب، جوابش روشن است، مثل حضرت زهرا(س) عمل کنید. حضرت زهرا از هزینۀ شخصیش به فقیر و مسکین و اسیر طعام می‌داد. شما نیز اگر دوستدار حضرت زهرا (س) هستید از مال شخصی به زندانی طعام بدهید، نمی‌خواهید از خانواده و دوستانش کمک بگیرید و..

متأسفانه اهل بیت را از ما گرفته‌اند و تنها اسمی از آنها مانده است. در مکتب اهل بیت مجرمان جنگ‌جو را باید بخشید. بماند که اصلا این افراد  جنگ‌جو نبودند و  از دید بنده معترض بودند و مجرم نبودند. تا بگویم سزاوار عفو بودند. بله اینها معترض هستند که مال و محیط زیست و امنیت و آبرویشان به واسطۀ گردنه‌زنهای یقه سفید به تاراج رفته است.

سؤال: فرق باغی و محارب چیست؟

جواب: باغی کسانی هستند که داخل حکومت هستند و با حکومت می‌جنگند. و حکمشان طبق قرآن این است که سایر مسلمانان بیایند و میان اینان و حکومت، حق را مشخص کنند و اگر گروهی که مقصر است تسلیم حق شد که هیچ و اگر یکی زور گفت باید مسلمانان با زورگو بجنگند تاتسلیم حق شود.

سؤال: آیا با تهدیدی معنا کردن آیۀ محاربه، آیه از اثر نمی‌افتد؟

جواب: دقت کنید تهدید خودش راهی برای اصلاح بوده است و قرآن مردم زمان نزول خودش را که جانی و آدم‌کش بودند با همین تهدیدها اصلاح کرد. یادمان باشد مردم وجدان دارند. پس اگر گفتیم آیه‌ای تهدیدی است به معنای بی اثر شدن آن نیست. فکر نکنیم با زور و ضرب عمل کردن بهتر است.

ما باید ببینیم ائمۀ اطهار از جمله حضرت علی(ع) چکار کرده‌اند؟ تا در زمان خودمان راه برون رفت از مشکلات را بیابیم.

بله، باید ببینیم که آیا کارهای ما با کارهای ائمه اطهار هم‌جهت هست یا نه؟

امروزه افرادی اعتراض دارند و برای بیان اعتراض خود به خیابان ریخته‌اند. حکومت، آنها را آشوب‌گر و اغتشاش‌گر نامیده است. من بالاتر می‌گویم که اصلا فرض کنید اینها بدتر از آشوبگرند یعنی سلاح به دست گرفته و هر کاری که توانسته‌اند کرده‌اند و بعدا حکومت با اقتدار وارد میدان شده و آنان شکست خورده‌اند و فرار کرده‌اند و… حال باید چکار کرد؟

نظیر این در صدر اسلام در زمان حضرت علی(ع) اتفاق افتاده است. در جنگ جمل افرادی که حکومت حضرت علی(ع) را قبول نداشتند با حکومت او در افتادند. حضرت با آنها جنگ کرد و آنها را شکست داد. حال حضرت با شکست خوردگان از جمله عایشه و مروان و… چکار کرد؟

حضرت علی(ع) عایشه را با احترام به مدینه فرستاد. خطبه 156 در این زمینه قابل توجه است:

وَ أَمَّا فُلَانَةُ فَأَدْرَكَهَا رَأْيُ النِّسَاءِ، وَ ضِغْنٌ غَلَا فِي صَدْرِهَا كَمِرْجَلِ الْقَيْنِ، وَ لَوْ دُعِيَتْ لِتَنَالَ مِنْ غَيْرِي مَا أَتَتْ إِلَيَّ لَمْ تَفْعَلْ؛ وَ لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الْأُولَى وَ الْحِسَابُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى.

فلان زن [=عايشه] را رأى ضعيف زنان دامنگير شد، و كينه در سينه اش چون ديگ آهنگران كه به جوش آيد جوشيد، و اگر از او خواسته شده بود آنچه با من انجام داد با ديگرى انجام دهد، انجام نمى داد. با اين حال حرمت اوليه او باقى است، و حسابش با خداوند است.

مشاهده می‌کنیم که حضرت علی (ع) احترام عایشه را بعد از جنگ جمل کاملا حفظ کرده است.

و اما حضرت در مورد مروان و عبد الله بن زبیر نیز احترام حفظ کرد. آنها در خانه‌ای بودند و اسیر شده بودند. حضرت پس از پیروزی در جنگ، همۀ آنان را بخشید، حتی  مروان را که فرزند حَکَم که طرد شدۀ رسول الله بود و شخصیت مثبت نبود نیز بخشید. ( ر.ک خطبه 73 نهج البلاغه)

جالب است که طبق نقل‌ها وقتی لشگر جمل از ترس فرار کردند یک زن حامله مُرد و بچه‌اش سقط شد. وقتی حضرت از این رخداد با خبر شد فرمود باید دیۀ زن و بچه داده شود و دیۀ آنها را از بیت المال بصره داد. الفروع من الکافی ج 7 ص 138؛ تهذیب الأحکام ج 10 ص 202).

حضرت علی(ع) حتی با شخصی مثل اشعث که فتنه‌های زیادی ببار آورده بود خشونت نکرد. (ر.ک نهج البلاغه خطبه 19).

این سیرۀ حضرت علی(ع) است. حال ما که می‌گوییم طرفدار امام علی(ع) هستیم چه رفتاری داریم؟

به توصیه‌های اخلاقی حضرت در مورد جنگ دقت کنید:

1.آغازگر جنگ نبودن لا تقاتلوهم حتّی یبدؤوکم نامه 14.

2.پرهیز از کشتن فراریان فلاتقتلوا مدبرا نامه 14.

3.پرهیز از آزار ناتوان‌ها ولاتصیبوا معورا نامه 14.

4.پرهیز از کشتن مجروحان ولاتجهزوا علی جریح نامه14.

5.پرهیز از آزار رساندن به زنان و لاتهیجو النسّاء بأذی نامه 14.

حال به چه حقی دوربین‌ها دیده می‌شود و افرادی گرفته می‌شوند که مثلا قمه داشته‌اند یا سطل زباله‌ای آتش زده‌اند؟به چه حقی زنان دستگیر می‌شوند؟ حضرت علی(ع) به فراری‌ها و زنان و مجروحان کاری نداشته است. آیا آنچه در این چند ماه انجام شد با آنچه در حکومت حضرت علی اتفاق افتاد مناسبتی دارد؟

پس اینکه امروزه می‌گویند این معترضان محارب هستند یا نیستند اصلا این حرف‌ها در حکومت حضرت علی(ع) نسبت به بدترین جنگجویان نیز مطرح نبوده است.

شخصی که معترض است و به قول تلویزیون آشوب‌گر است، جنگجو که نیست و حتما مجازاتش کمتر از جنگ‌جو است و معلوم است که حضرت علی(ع) با آنها چگونه برخورد می‌کرده است.

سؤال: مگر قرآن نمی‌گوید:

وَ أَنْ لَوِ اسْتَقٰامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنٰاهُمْ مٰاءً غَدَقاً  ﴿الجن‏، 16﴾

و اگر [انس و جن] بر طریقه حق پایداری کنند حتماً آنان را از آب فراوانی سیراب خواهیم کرد،

پس باید بر روی حجاب اصرار داشت تا باران بیاید.

جواب: مگر دین تنها به حجاب است. اصل دین عدالت است. حتی در مورد اوامر حجاب در قرآن شک وجود دارد که ارشادی است یا مولوی. شاید آیات حجاب مثل آیه 282 سوره بقره ارشادی باشد.

اصلا شاید عدم نزول باران به خاطر دروغ‌های ما آخوندها باشد نه بدحجابی خانم‌ها.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.
شروع درس