نکات درس تفسیر در تاریخ 28/10/1401
تفسیر آیات 112 و 113 سوره انعام
وَ كَذٰلِكَ جَعَلْنٰا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيٰاطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شٰاءَ رَبُّكَ مٰا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ مٰا يَفْتَرُونَ ﴿الأنعام، 112﴾
و این گونه برای هر پیامبری دشمنانی از شیطنت کنندگان انس و جن قرار دادیم، که برای فریب، همواره برخی از آنان گفتاری [باطل ولی] به ظاهر آراسته و دلپسند به دیگران القاء میکنند، و اگر پروردگارت خواسته بود چنین نکرده بودند، پس آنان را و آنچه را به دروغ به هم میبافند واگذار.
وَ لِتَصْغىٰ إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لاٰ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ لِيَرْضَوْهُ وَ لِيَقْتَرِفُوا مٰا هُمْ مُقْتَرِفُونَ ﴿الأنعام، 113﴾
[تا صبر و آزادی را تجربه کنی] و تا دلهای کسانی که به آخرت ایمان ندارند به آن القائات متمایل شود، و آن را بپسندند و هر عمل زشتی را که انجام دهندهاند، انجام دهند.
نکته 1: بحث این بود که هر فرهیختهای که بخواهد مردم را به راه راست هدایت کند دشمنانی از جنس انس و جن با او مخالفت میکنند. حال قبلا در آیات ابتدایی سوره انعام به دشمنان زوردار اشاره شد ولی دشمنان مطرح شده در این آیه دشمنان زیرک است که کارشان با سخن است و با بیانهای زیبا با پیامبران دشمنی میکنند.
در واقع اگر پیامبران حرف از عدالت و احسان میزنند آنها نیز حرف از عدالت و احسان میزنند ولی حرفشان الهی نیست بلکه برای فریب دادن است.
حال اگر انسانی کارهاي فرهنگی کرد و هیچ مخالفی نداشت باید در کار خود شک کند چون بالاخره طبق این آیه حتی در برابر کارهای نخبگان مورد تأييد خدا سنگ اندازی میشود.
حال کسی سؤال میکرد که پس جمهوری اسلامی حق است چون دشمنان زیادی دارد؟
جواب این است که باید دید مخالفتها به خاطر چیست؟
آیا مخالفان و دشمنان جمهوری اسلامی به این خاطر با آن دشمن هستند که جمهوری اسلامی اهل گسترش فرهنگ آزادانديشي و عدالت و انصاف است یا اینکه به خاطر اینکه جمهوری اسلامی اهل آزادی بیان و امثال آنها نیست با او دشمن هستند؟
پس بحث آیه، اين نيست كه هر كسي كه دشمن دارد خوب است، بلکه بحث آيه اين است كه شياطين با كار فرهنگي خوب مقابله ميكنند. پس نگوییم هرکسی دشمن دارد خوب است.
نکته 2: از تعبیر وَ لَوْ شٰاءَ رَبُّكَ مٰا فَعَلُوهُ بدست میآید که خدا از لحاظ تکوین توان دارد جلو دشمنان انبیاء را بگیرد ولی نگرفته است اگر چه از لحاظ تشریعی دشمنی با انبیاء را نهی کرده است. پس افراد کارهای خود را میکنند ولی از محدودۀ قدرت خدا خارج نیستند اگر چه خدا امر و نهیهای لازم را شرعا انجام داده است. پس بايد مواظب باشیم بین تکوین و تشریع خلط نکنیم.
نکته 4: تعبیر فَذَرْهُمْ وَ مٰا يَفْتَرُونَ؛ آنان را با افتراهايشان واگذار یعنی دهان آنها را نبند. قرار نیست كه شخص مخالف حرف نزند. بله جواب افتراء باید داده شود. پس وقتی بیان الهی صورت گرفت برخی به حرف پیامبران گوش میدهند ولی برخی به دنبال هوای نفس میروند. پس نمیشود به افراد گفت اگر حرف حق را گوش ندادید شما را به زندان میاندازیم. کار ما بیان حق است نه مجبور کردن افراد به پذيرش حق.
بله گاهی اوقات گناهان اجتماعی پیش میآید که مسئولان جامعه باید طبق دستورات دین يا قوانين عرفي جلو آنها را بگیرند مثل اینکه اگر کسی به دیگری تهمت زد قاضی میتواند از تهمت زننده تقاضاي دليل كند و در صورت نداشتن دليل او را مجازات كند.
نکته 5: شاید پیامبر(ص) از دستور فَذَرْهُمْ وَ مٰا يَفْتَرُونَ اینگونه میفهمیده که باید از افترائات گذشت کند. پس وقتی در مکه به ایشان افتراء میزدند پیامبر(ص) آن را کِش نمیداده و نزاع را پیش كدخدا كه مثلا آن روز ابوسفیان بوده، نمیبرده است بلکه از آن گذشت میکرده است.
پس چه بسا یکی از بزرگواریهای پیامبر(ص) این باشد که اگر به ایشان تهمت زدند گذشت میکرده است.
نکته 6: واو در ابتدای آیه 113 عطف است. اگر عطف بر «جعلنا» در اول آيۀ قبل باشد دلالت دارد که جملاتی در اینجا محذوف است. البته این احتمال نیز هست که جملات آیه 113 عطف به «غرورا» در آیۀ قبلی باشد. پس در اینکه عطف به کجا است دو احتمال وجود دارد.
طبق احتمال دوم «غرورا» در معناي «لیغتروا؛ تافريب بخورند» يا «ليغروا؛ تا فريب بدهند» است.
و طبق احتمال اول لِتَصْغىٰ إِلَيْهِ عطف بر اموری است نظير «ليتكامل الأنبياء؛ تا انبيا كامل شوند.»که قصد ذکر شدن آنها نیست.
نکته 7: طبق احتمال دومي كه در نكتۀ قبل بيان شد، نخبگان مخالف انبیاء چهار هدف را دنبال میکنند:
فریب، متمایل شدن قلب، رضایت آنان، انجام هر گناه
البته این کارها مستقیما به خدا منسوب نیست بلکه به شیاطین انس و جن منسوب است. پس تعبیر جَعَلْنٰا مثل تعبیر زَیَّنَا در آیه 108 است که گفتیم مراد این است که خدا شیطان را آفرید و شیطان کارهای بد را انجام میدهد. بله اگر جَعَلْنٰا و زَیَّنَا به گونهای معنا شود که از آن کار خوب نیز بدست آید میتوان آن كار خوب را مستقیما به خدا نیز نسبت داد.
نکته 8: اصغاء به معنای متمایل شدن است.
نکته 9: در آیه 113 از افئده سخن گفته شده است. جالب است که در این آیه بجای قلوب از افئده استفاده شده که به معنای قلب برافروخته است یعنی قلبی که از حالت بالقوه به حالت بالفعل رسیده است. اینها کسانی هستند که تیزهوشی دارند ولی در عین حال به آخرت ایمان ندارند.