تفسیر آیه 115 سوره انعام در تاریخ 5 بهمن 1401

تفسیر آیه 115 سوره انعام در تاریخ 5 بهمن 1401

نکات درس تفسیر در تاریخ 5/11/1401

تفسیر آیه 115 سوره انعام

وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لاٰ مُبَدِّلَ لِكَلِمٰاتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ  ﴿الأنعام‏، 115﴾

و سخن پروردگارت از روی راستی و عدل کامل شد، سخنان او را تغییر دهنده‌ای نیست؛ و او شنوا و داناست.

نکته 1: از اقوالی که مفسران در مورد معنای «کلمة ربک» گفته‌اند هیچ‌کدام مرا قانع نکرد. مثلا اگر بگوییم مراد از «کلمة ربک» اسلام یا قرآن یا امر و نهی‌ها است به این معناست که اسلام و قرآن تمام شده است در حالی که این سوره مکی است و اصلا در موقع نزول این آیه، دستورات اسلام و قرآن هنوز ابلاغش تمام نشده است.

اگر کسی بگوید مراد از کلمة ربک توحید است توحید تمام شده است ولی قبل از نزول این آیه نیز تمام بوده است.

پس این اشکال اساسی به اقوال مفسران وارد است. به ذهن بنده این‌گونه می‌رسد که تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ به این معناست که عالم خارج و طبیعت و نظام خلقت تمام شده است و آن طوری که خدا می‌خواسته است آفریده شده است. پس این تعبیر به نظام خلقت اشاره دارد.

دقت کنید که فعل تَمَّتْ در اینجا ماضی است و طبق نظر صاحب التحریر و التنویر، عطف به «جعلنا» در آیه 112 است. پس در نظام هستی هم نبیّ هست و هم دشمنی نبیّ و دشمن نبیّ امکانات کافی برای دشمنی با آن نبیّ را دارد و زیبایی جهان هستی به همین است که هم دهان حق‌گو باز باشد و هم دهان باطل‌گو.

در چنین شرائطی عقل‌ها بارور می‌شود و مؤمن واقعی از مؤمن تقلبی شناخته می‌شود و حق آرام آرام جوانه می‌زند و کم کم مثل یک درخت تنومند می‌شود.

پس اینکه خدا شیطان را آفریده است زیبایی جهان است نه اینکه خدا زورش به شیطان نمی‌رسد. در جهان آفرینش بد و خوب وجود دارد ولی خوب باید از دل طبیعت جوانه بزند. در طول تاریخ حق قدم به قدم پیش آمد تا اینکه در زمان پیامبر(ص) کار بجایی رسید که بدون معجزۀ حسی، حق پایدار شد و دشمنان ابتر ماندند.

پس تعبیر تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ به معنای تمام شدن نظام هستی است نه به معنای تمام شدن قرآن در مکه.

 بنابراین آیۀ مورد بحث مثل آیه 3 سوره مائده نیست که در آن به اکمال دین و اتمام نعمت اشاره شده است. در آیه 3 سوره مائده که آخرین سوره نازل شده است مراد از اکمال، همان تمام شدن دین است ولی در آیۀ مورد بحث با توجه به نکاتی که گفتم و ادامه هم دارد، نمی‌تواند مراد، تمام شدن قرآن یا دین اسلام باشد.

اتفاقا این تفسیر با بحث زینت دادن اعمال که در آیه 108 بیان شد نیز سازگاری بیشتری دارد و خدا به خاطر اینکه می‌خواهد در جهان، بدی هم باشد آن را زینت داده است. « کذلک زینا لکل امة عملهم»

در باغ بالاخره علف هرزه هست چرا که آن نیز نفعی دارد. حال همین‌گونه در نظام طبیعت شیاطین نیز وجود دارند.

به هر حال اولین اشکالی که به قول و نظر مفسران وارد است این است که سورۀ انعام یک سورۀ مکی است و اسلام هنوز تمام نشده است. اشکال دوم این است که با بیان مفسران در کلمۀ «تمام» مجاز لازم می‌آید؛ زیرا «تمام» مقابل نقص است ولی طبق نظر مفسران باید مقابل إطفاء باشد. « یریدون لیطفؤا نور الله و الله متم نوره»در حالی که اصل در لغات بر حقیقت بودن است.

نکته 2: در مورد تعبیر صِدْقاً وَ عَدْلاً باید گفته شود که صدق به معنای خبر مطابق با واقع است. حال وقتی طبق نظر ما گفته شود جهان صدق است یعنی همانطور که خدا اراده کرده بود ایجاد شده است و جهان تخلفی از ارادۀ خدا ندارد و حتی کافران و شیاطین همگی تحت سلطۀ خدا هستند و جهان خدا مطابق آن چیزی است که خدا اراده کرده است.

نکته 3: برخی از ما آخوندها فکر می‌کنیم دهان مخالف باید بسته شود مثلا شیخ فضل الله نوری می‌گفت اگر یهودی آزاد باشد تبلیغ یهودیت می‌کند و این درست نیست.

جواب بنده این است که اتفاقا خدا در جهان تکوین به همه آزادی داده است و دین می‌خواهد که علاوه بر نبیّ دشمنان نبیّ هم باشند و جالب است که با وجود این همه دشمن، و دشمنی شدید آنان درخت اسلام جوانه زد و بالا آمد.

پس اینکه کسی تصور کند باید همۀ میکروفن‌ها بسته باشد و تنها ما سخن بگوییم صحیح نیست بلکه همه باید حرف بزنند تا از وسط همۀ آن حرف‌ها حرف اسلام حقانیتش مشخص شود. پس نباید ترسی از حرف دیگران داشت.

و اما عدل به این معناست که هرکسی که مستحق چیزی است به استحقاقش برسد و حتی کسی که دنبال شهوت‌رانی است به هدفش برسد.

با این توضیحات می‌فهمیم اینکه برخی چیزها برای ما تابو شده است اشتباه است. به عنوان مثال امروزه کسانی هستند که قرآن را آتش می‌زنند. به این افراد باید گفت بجای آتش زدن قرآن که کار بسیار غلطی است، اگر راست می‌گویید، مثل قرآن را بیاورید. پس باید بحث علمی کرد.

البته به این نکته اشاره کنم که زودتر از کسانی که قرآن را آتش زدند خود ما مسلمانان قرآن را آتش زده‌ایم و با صدور برخی احکام مثل قتل مرتد یا قتل محارب و سابّ النبی اسلام را از بین برده‌ایم. متأسفانه اسلام را خشن جلوه داده‌ایم و اجازه نداده‌ایم همه حرف بزنند. این رفتارها موجب از بین رفتن قرآن شده است.

حتی اگر کسی ضد قرآن را بنویسد چرا باید کشته شود بلکه باید آزادانه اشکال کند و ما جواب دهیم.

متأسفانه چون برخی مطالعه ندارند و علمشان کم است و نمی‌توانند شبهات را پاسخ دهند، به زور می‌خواهند جلو گمراهی را بگیرند.

 مگر در زمان امام صادق(ع) ابن ابی العوجاء اسلام را زیر سؤال نمی‌برد؟ ولی امام با او صحبت می‌کرد و هیچ‌گاه با خشونت با او رفتار نکرد.

پس خداوند می‌خواهد خوبی و بدی به همراه هم باشند تا امتحان معنا پیدا کند. اگر تنها یک راه وجود داشت خوبی افراد مشخص نمی‌شد مثلا اگر کسی در شرائطی که همیشه پلیس مواظب اوست دزدی نکند این ارزشی ندارد بلکه دزدی نکردن در شرائط آزادی هنر است.

به هر حال ما چون اجازه نمی‌دهیم دیگران حرف بزنند زیبایی قرآن اصلا مشخص نشده است.

زیبایی قرآن آن زمانی مشخص می‌شود که همه حرف بزنند تا نور قرآن نمایان باشد.

پس نخبه‌های بد باید باشند تا زخرف القول بگویند تا حرف نبی مشخص شود. عصای موسی وقتی خوب نمایان می‌شود که جادوگران نیز باشند.

بنابراین همانطوری که در طبیعت اختلاف است باید همگی حق ابراز داشته باشند تا خوب از بد شناخته شود.

نکته 4: با تفسیری که گفتیم مراد از تعبیر لاٰ مُبَدِّلَ لِكَلِمٰاتِهِ این است که نظام هستی را کسی نمی‌تواند تغییر دهد.

نکته 5: اشاره به صفات سمیع و علیم در انتهای آیۀ مورد بحث طبق نظر مشهور مفسرین در معنای «تمت» با اشکال رو به رو است که چرا از چنین صفاتی در انتهای آیه استفاده شده است، ولی طبق نظری که به نظر نگارنده رسید، می‌توان برای این دو صفت چند وجه گفت:1. چون ممکن است افرادی بگویند وقتی خدا جهان را خودش این‌گونه خلق کرده است، پس نیازی به تبلیغ راه حق نیست، آنگاه در جواب باید گفته شود که حرف‌های بیان شده منافاتی با تبلیغ ندارد. باید تبلیغ کرد و خدا کارهای مبلغان را می‌شنود و به آن علم دارد.

  1. توضیح دادیم که جهان همان‌طور که خدا می‌خواهد پیش می‌رود و با این حرف این شبهه به وجود می‌آید که پس دعا و نماز ما ممکن است بی‌اثر باشد. در جواب گفته می‌شود خدا شنوای دانا است و دعای ما را می‌شنود و دعای ما خودش یکی از علت‌های جهان هستی است. پس دعای ما جزئی از این نظام هستی است و حتما باید انجام شود و خدا نیز می‌شنود.
  2. ارتباط دیگر این است که خدا سمیع است و سخن نخبگان منفی را می‌شنود و سخن نبیّ را نیز می‌شنود. پس خدا همۀ سخنان را می‌شنود و چون علیم است می‌داند که چگونه با هریک برخورد کند.

سؤال: با توضیحی که از آیه دادید معنای «کل یوم هو فی شأن» چه می‌شود؟

جواب: حرف ما با این آیه منافاتی ندارد. آیۀ مورد بحث به این معنا نیست که خدا مثل بنّا است که پس از ساختن ساختمان کنار می‌رود. ارتباط خدا و عالم هستی، مثل ارتباط خورشید و پرتو آن است. پس خدا در هر زمانی ناظر بر عالم هستی است. نظام خلقت پایان نیافته است و پیوسته در حال خلق شدن است و این منافات با تمام شدنی که آیه گفته است ندارد چرا که معنای «تمت» یعنی طبق آنچه که خدا می‌خواسته است ساخته شده است و نقصی ندارد.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات