نکات درس تفسیر در تاریخ 9/11/1401
تفسیر آیه 116 سوره انعام
وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللّٰهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاّٰ يَخْرُصُونَ ﴿الأنعام، 116﴾
اگر از بیشتر مردم روی زمین پیروی کنی [و آرا و خواسته هایشان را گردن نهی] تو را از راه خدا گمراه میکنند؛ آنان فقط از گمان و پندار [که پایه علمی و منطقی ندارد] پیروی میکنند، و تنها به حدس و تخمین تکیه میزنند.
نکته 1: اگر مضمون آیۀ 116 این باشد که نباید به سخن اکثریت گوش داد آنگاه اشکالات زیادی به آن وارد است، از جمله اینکه یقینا به این آیه نمیتوان عمل کرد و طبیعتا باید گفت آیه شامل ما نمیشود و مضمونش ارتباطی با ما ندارد؛ زیرا با این آیه، به طور مثال هر سؤالی از هرکسی بپرسیم نمیتوان به جوابش اعتماد کرد؛ زیرا او یکی از اکثریت است. انتخابات و دموکراسی نیز زیر سؤال میرود. در هر جمعی اکثریت را نباید گوش داد و باید به اقلیت گوش داد، پس این آیه به دیکتاتوری محض منجر میشود.
به خاطر این مشکلات هر کسی راه فراری برای خود درست کرده است؛ مثلا شاید این آیه مربوط به زمان نزول آیه باشد و منظور این است که در آن زمان پیامبر(ص) از اکثریت اهل مکه پیروی نکند و الا وقتی پیامبر(ص) به مدینه رفت و یکی دو سالی آنجا ماند دیگر این آیه برایش معنا نداشته است.
دیگری شاید الارض را عام میگیرد و میگوید منظور این است که ای محمد تو پیروی از اکثریت کل مردم جهان نکن؛ آنگاه آیه تا همین الان هم درست است؛ زیرا تا همین الان هم اکثر مردم کرۀ زمین غیر مسلمانند. حال اگر از کل جهان پایینتر آمدی و گفتی اکثریت مسلمانان، آنگاه میتوانی از اکثریت پیروی کنی. بله اگر امام زمان آمد و کل جهان مؤمن شدند تفسیر آیه را از خود امام میپرسیم.
دیگری شاید بگوید باید به معنای تُطِعْ دقت کنید که به معنای کاملا تسلیم بودن است یعنی اگر کاملا تسلیم اکثریت بودی گمراه میشوی، ولی اگر سؤال کردی یا نظر آنان را دیدی یا با آنان مشورت کردی و عقلت را نیز بکار انداختی گمراه نمیشوی.
دیگری ممکن است بگوید این آیه در مورد امور دینی است یعنی در امور دینی نباید از اکثریت پیروی کرد نه در بقیۀ امور. این حرف همان جداسازی عرف از شرع است که بنده بارها به آن اشاره کردهام. مردم امور شرعی را نمیدانند و در نتیجه نباید از آنها تبعیت کرد، ولی در امور عرفی یا تخصصی و علمی میتوان پیرو اکثریت بود.
دیگری میگوید علت نهی از پیروی از اکثر مردم زمین به این خاطر است که وقتی انسان خلق میشود عقلش دیرتر از حواس و خیال و وهمش شکوفا میشود و تازه عقل را باید رشد داد، بر خلاف حواس که خودش رشد میکند. اکثر مردم عقل خود را رشد نمیدهند. پس از آنها نباید پیروی کرد.
برخی نیز شاید بگویند خطاب این آیه تنها به پیامبر(ص) است و چون او به همه چیز علم دارد یا به او وحی میشود پس نباید از اکثریت پیروی کند و مربوط به ما نیست.
برخی در توضیح تعبیر يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللّٰهِ گفتهاند که به این معنا نیست که اکثریت مردم اضلالگر باشند. بله اکثریت ضال هستند، ولی اضلال نمیکنند. اما اگر تو از اکثریت پیروی کردی گمراه میشوی نه اینکه آنان تو را گمراه کنند.پس معلوم است که تو نباید از اکثریت پیروی کنی یا شاید آیه معنای دیگری دارد.
به هر حال این آیه را هر مفسری به گونهای توضیح داده است و اگر شما به تفاسیر مراجعه کنید هر تفسیری یکی یا چند تا از این راهها را برگزیده است.
البته هیچ گروهی برای حرفش قرینهای از خود آیه ندارد بلکه قرائن آنها از خارج آیه است. علاوه بر این ربط بین این آیه با آیات قبلی را بیان نکردهاند و آنها نیز که ربطی بیان کردهاند ربط قابل دفاعی بیان نکردهاند.
سؤال: آیه گفته از اکثریت پیروی نکن ولی نگفته که با آنان مشورت نکن؟
جواب: این عقلایی نیست که بگوییم مشورت میکنیم ولی وقتی نظری دادند خلافش عمل میکنیم. پس مشورت به دنبالش قبول کردن و عمل کردن را به همراه دارد.
نکته 2: در این نکته نظر خودم در مورد آیه 116 را بیان میکنم. تفکیک این نظر از نظرات دیگران برای فکر کردن بیشتر دوستان و نقد و بررسی آن است.
بحث آیات قبلی این بود که کافران زیرک از پیامبر(ص) معجزه میخواستند و به او گفتند اگر معجزه بیاوری ما ایمان میآوریم. آنها در درون با خود میگفتند اگر معجزهای آورد پس خودش هم قبول دارد که قرآن معجزه نیست. اگر هم نیاورد که به نفع ماست. حتی مسلمانان نیز برای آوردن معجزه اصرار میکردند؛ خداوند به مسلمانان و سایر اصرار کنندگان گفت از کجا میدانید که اگر معجزه آوردیم اینها ایمان میآورند؟ از آن طرف عدهای میخواستند بین پیامبر و نخبگان خواستار معجزه کسی را حَکَم قرار دهند تا پیامبر مطمئن شود که اگر معجزهای آورد نخبگان ایمان میآورند، که پیامبر(ص) گفت من تنها خدا را که از درون همه خبر دارد، حکم قرار میدهم. به هر حال عدهای اصرار داشتند که پیامبر(ص) برای ایمان آوردن آن نخبگان معجزه بیاورد.
حال آیۀ 116 در همین سیاق است و خداوند به پیامبر(ص) میگوید اگر از اینها که اینقدر با اصرا از تو درخواست معجزه میکنند تبعیت کردی و خواستی معجزهای بیاوری، تو را گمراه میکنند چرا که متوجه نیستند که آن نخبگان کافر بهانهای پیدا میگیرند و ایمان نمیآورند. همچنین با این تبعیت از آنان و آوردن معجزه، خودت اقرار میکنی که قرآن معجزه نیست. پس پیروی از این افراد تماما به ضرر توست و در واقع اضلال توست.
نکته 3: عبارت إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاّٰ يَخْرُصُونَ به پیامبر (ص) میگوید که افراد از درون افراد دیگر خبر ندارند. پس کسانی از مسلمانان که ریش گرو میگذارند که اگر معجزهای آوردی، دیگران ایمان میآورند در واقع مصداق إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ هستند. ما نیز نباید از جانب دیگران حرف بزنیم. حتی گاهی اوقات ما از جاب خودمان نیز نمیتوانیم وعده دهیم چه برسد به دیگران.