تفسیر آیه 116 سوره انعام در تاریخ 11 بهمن 1401

تفسیر آیه 116 سوره انعام در تاریخ 11 بهمن 1401

نکات درس تفسیر در تاریخ 11/11/1401

معجزۀ فرازماني بودن قرآن

تفسیر آیه 116 سوره انعام

وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللّٰهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاّٰ يَخْرُصُونَ  ﴿الأنعام‏، 116﴾

اگر از بیشتر مردم روی زمین پیروی کنی [و خواستۀ آنان را در آوردن معجزه گردن نهی] تو را از راه خدا گمراه می‌کنند؛ آنان فقط از گمان پیروی می‌کنند، و تنها به حدس و تخمین تکیه می‌زنند.

نکته 1: علم حصولی در معرض اشتباه است بر خلاف علم حضوری که حضور معلوم، نزد عالم است و تخلف در آن راه ندارد. علم حصولی با توجه به اینکه با حواس مرتبط است در آن خطا راه دارد مثل خطای دید که در بسیاری از موارد اشتباه دارد. پس علمی که از طریق حواس بدست می‌آید در معرض خطاست. حال باید توجه شود که علم پیامبر(ص) علم حصولی نیست بلکه علم حضوری است و خطا در آن راه ندارد. با توجه به این نکته پیامبر(ص) که خود علم حضوری دارد نباید از اکثر مردم که بر فرض علم داشتن، علوم حصولی دارند تبعیت کند. حتی اگر برخی از مردم علم حضوری داشته باشند و مثلا عارف باشند باز علم حضوری پیامبر(ص) درجۀ بالاتری دارد چه بحث آیه عام مجموعی باشد و چه عام بدلی. بلكه اساسا علم به وحي از سنخ يافتن و شهود است كه از علم حضوري نيز بالاتر است.

نکته 2: در جلسۀ گذشته گفتیم در مواردی که حق مشخص است نمی‌شود سراغ رأی اکثریت رفت اگر چه باید در مواردی که فکر می‌کنیم حق است بازاندیشی کرد؛ زيرا چه بسا ما امری را اشتباها حق پنداشته‌ایم.

نکته 3: برخی سؤال می‌کنند چرا خدا چنین دینی فرستاده است که هر زمان بتوان به گونه‌ای آن را فهمید؟ کتابی که هر زمانی بتوان آن را به گونه‌ای فهمید چگونه می‌تواند کتاب هدایت باشد؟ چرا خدا کتابی نفرستاده است که همگی یک جور بفهمند؟

جواب این سؤال این است که اتفاقا خود خدا می‌خواهد چنین باشد و شايد این بزرگ‌ترین حُسن و معجزۀ قرآن است. دقت کنید که در عبارت إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاّٰ يَخْرُصُونَ  دو عبارت تقریبا به یک معنا هستند ولی جداگانه به خرص اشاره کرد چرا که با ظن فرق دارد و به معنای گمانی است که نمی‌توان ثابت کرد درست است یا غلط. پس شايد آوردن تعبیر إِنْ هُمْ إِلاّٰ يَخْرُصُونَ  براي این خاطر باشد که خود خرص دارای معانی متعدد است تا عبارت بتواند ظن صحيح و غلط و دروغ و… را در بر بگيرد.

به آیه 7 سوره بقره دقت کنید:

خَتَمَ اللّٰهُ عَلىٰ قُلُوبِهِمْ وَ عَلىٰ سَمْعِهِمْ وَ عَلىٰ أَبْصٰارِهِمْ غِشٰاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذٰابٌ عَظِيمٌ  ﴿البقرة، 7﴾

خدا [به کیفر کفرشان] مُهر نهاد بر دل هايشان و بر گوش هایشان و بر چشم هایشان پرده ای است و برای آنان عذابی بزرگ است.

در این آیه اگر یکی از «علی»هاي دوم يا سوم حذف می‌شد آیه معنايش روشن می‌شد ولی آیه به گونه‌ای است که می‌توان آن را متعدد معنا کرد و در ترجمه نيز مكث كردن پس از «دلهايشان» يا پس از «گوشهايشان» تغيير دهندۀ معناست. ولي اگر يكي از «بر»ها حذف مي‌شد تنها يك مكث جايز مي‌شد. پس قرار نیست عبارت آیه تنها به یک صورت معنا شود و خود خدا چنين خواسته است..

حال در آیۀ مورد بحث نیز تعبیر إِنْ هُمْ إِلاّٰ يَخْرُصُونَ  را آورده است تا انواع ظن را شامل شود. پس با آوردن این تعبیر معانی متعددی را ایجاد کرده است.

در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم،ج3،ص46 در مورد ریشۀ «خرص» مفصل توضیح داده است از جمله از مقاییس اللغة نقل کرده است که ریشۀ خرص اصول متعددی دارد، از جمله تخمین زدن، کذب، حلقۀ طلا، چیزی که چند شاخه باشد مثل خلیج دریا، شاخۀ صاف درخت، نیزه، گرسنۀ سرما زده. (پايان). شايد هر قبیله‌ای آن را به گونه‌ای معنا کرده است. حال در آیۀ مورد بحث به تعبیر إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ اکتفا نکرد بلکه تعبیر إِنْ هُمْ إِلاّٰ يَخْرُصُونَ را نیز آورد تا عبارت براي زمانهاي گوناگون نكته داشته باشد و چند معنایی شود.

پس خود خدا می‌خواهد عبارت به گونه‌ای باشد تا هر زمانی را پوشش معنایی بدهد و این خودش جزو معجزات قرآن است.

توضیح بیشتر این مطلب اینکه انسان‌ها چون فهم و روحياتشان با يكديگر متفاوت است پيوسته ممكن است عبارات را متفاوت بفهمند مثلا عبارت: «بخشش لازم نیست اعدامش کنید» به دو صورت خوانده و معنا می‌شود که معنای یکی بخشش و معنای دیگری اعدام است.

اگر بخواهیم عبارات یک جور فهمیده شود باید انسان‌ها را یکی کنیم که در این صورت مثل جوجه ماشینی می‌شوند. این در حالی است که خدا انسان‌ها را متنوع و متفاوت آفریده است و این تفاوت در خلق موجب تفاوت در فهم و تفاوت در روحيات نیز هست. حتی دید انسان‌ها نیز متفاوت است و دو نفر به یک شیء به دو گونه نگاه می‌کنند.

البته برخی کلام‌ها را نمی‌توان متفاوت فهمید ولی قرآن کتابی است که خدا جوري قرارش داده كه می‌توان آن را به گونه‌های مختلف فهمید.

با توجه به تفاوتی که در نسل‌ها رخ داده است کتاب خدا به گونه‌ای است که هر نسلی به گونه‌ای می‌فهمد و این تفاوت‌ها با هم خیلی فرق دارند. در گذشته سخت افزاری می‌فهمیدند و امروزه نرم افزاری.

عبارات قرآن یکی است ولی با وجود گذشت زمان برای هر زمان مفید است و این اعجاز قرآن است. طیف فهم این زمان با طیف فهم زمان قبل متفاوت است ولی در عین حال متن یکی است.

پس خود خدا قرآن را این‌گونه قرار داده است که بتوان آن را چند جور فهمید و این عیب نیست بلکه حُسن است. به نظر مي‌رسد در آیۀ مورد بحث خدا تعبیر إِنْ هُمْ إِلاّٰ يَخْرُصُونَ را آورد تا همین نکته را برساند.

سؤال: مطلب شما جالب است ولی باب تفسیر به رأی را باز می‌کند، مگر اينكه براي آن چارچوبي مشخص شود؟

جواب: بله باید برای تفسير چارچوب قرار داد، مثلا باید در چارچوب ادبیات و لغت عرب باشد. البته به خاطر ترس از تفسیر به رأی نباید از فکر در مورد آیات ترسید. تفسیر به رأی مربوط به کسانی است که اهل زر و زور و تزويرند و قصد دارند برای رسیدن به منافعشان از آیات بهره ببرند و به دنبال راه فراری برای گناهشان هستند مثل کسانی که گناه مرتکب می‌شدند و به این آیه استناد می‌کردند:

وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللّٰهِ إِمّٰا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمّٰا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اللّٰهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ  ﴿التوبة، 106﴾

و گروهی دیگر کارشان موقوف به مشیّت خداست، یا آنان را عذاب می‌کند یا توبه آنان را می‌پذیرد؛ و خدا دانا و حکیم است.

گروهی گناه می‌کردند و می‌گفتند ما مصداق این آیه هستیم. این تفسیر به رأی است ولی کسی که با تحقیق از آیه‌ای چیزی می‌فهمد این تفسیر به رأی نیست.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.