نکات درس تفسیر در تاریخ 17/11/1401
لزوم پيروي از يقين نه تخمين در قضاوت كردن ديگران
تفسیر آیات 116 و 117 سوره انعام
وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللّٰهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاّٰ يَخْرُصُونَ ﴿الأنعام، 116﴾
اگر از بیشتر مردم روی زمین پیروی کنی [و خواستۀ آنان را در آوردن معجزه گردن نهی] تو را از راه خدا گمراه میکنند؛ آنان فقط از گمان پیروی میکنند، و تنها به حدس و تخمین تکیه میزنند.
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ مَنْ يَضِلُّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ﴿الأنعام، 117﴾
یقیناً پروردگارت به کسی که از راه او گمراه میشود دانا است و [همچنين] او به راه یافتگان داناتر است.
نکته 1: خلاصۀ بحث جلسۀ گذشته این شد که قرآن کریم از این لحاظ معجزه است که الفاظ قرآن ثابت است ولی انسانها و جهان انسانی و جهان طبیعی متغیر است ولی قرآن برای همۀ شرائط درس هدایت دارد. حتی با اینکه در زمان ما خیلی چیزها تغییر کرده و صنعتي و مدرن و پسا مدرن شده است ولی باز قرآن کتاب هدایت است.
نکته 2: برخی خواستهاند از آیه 116 سوره انعام استفاده کنند که باید از اقلیت پیروی کرد. این استفاده اشتباه است چرا که عبارت این آیه مفهوم ندارد. پس آیه با منطوقش میگوید از اکثریت پیرو نکن ولی نگفته که از اقلیت پیروي کن و حتی ممکن است کسی بگوید وقتی اکثریت حق نیستند به طریق اولی اقلیت حق نیست. وقتی پیروی از اکثریت ظن آور است پیروی از اقلیت ظن آور هم نيست و شكآور يا وهم آور است. پس پیروی از اقلیت به طريق اولي ممنوع است. خلاصه لفظ اکثر مفهوم ندارد تا پیروی از اقل شایسته باشد. بنابراین باید از عقل و برهان و یقینیات پیروی کرد. پیروی از یقینیات است که مُضلّ نیست.
در آیه 10 سوره ملک آمده است:
وَ قٰالُوا لَوْ كُنّٰا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مٰا كُنّٰا فِي أَصْحٰابِ السَّعِيرِ ﴿الملك، 10﴾
و جهنمیان میگویند: اگر ما [دعوت سعادت بخش انبيا را] شنیده بودیم، یا [در حقایقی که برای ما آوردند] تعقّل کرده بودیم، در ميان اهل آتش سوزان نبودیم.
در این آیه نمیگوید اگر از اقلیت پیروی کرده بودیم جهنمی نمیشدیم.
پس يا باید از پیامبر تبعیت کرد که علم حضوری دارد و با شهود قلبی حقایق را میبیند يا بايد از عقل پيروي كرد. البته این مربوط به امور دینی است و الا در امور غیر دینی راههاي عقلايي معتبر است.
يادآوري: در مورد پیروی از پیامبر(ص) باید سراغ کلامی رفت که حتما از ایشان صادر شده باشد نه آنچه که در بین مردم به حدیث معروف است؛ زيرا زيادي از احاديث نقل به معنا شده يا جعلي است.
آیت الله شبیری زنجانی راجع به حدیثی که پیامبر(ص) فرموده است به من دروغ بستهاند توضیح دادهاند که خود این حدیث یا راست است و یا دروغ و در هر صورت دلالت دارد که به پیامبر(ص) دروغ میبستند؛ زيرا اگر راست باشد مضمونش اين است كه به پيامبر دروغ ميبندند و اگر دروغ باشد، خوب حداقل همين يك دروغ را به پيامبر بستهاند.
پس باید به دنبال گفتههای صحیح و یقینی پیامبر(ص) رفت.
به هرحال چون پیامبر(ص) از اکثریت و اقلیت كه حداكثر ظنآور است، پیروی نمیکند بلکه از وحی پیروی میکند که یقینی است. پس هر چه پیامبر(ص) در امور دینی گفت یقینا صحیح است و از همینجا میتوان عصمت پیامبر(ص) را ثابت کرد. پس خود این آیه دلیلی بر عصمت پیامبر(ص) است.
اما سخن ديگران بر مبناي حدس و گمان و تخمين است كه يقيني نيست و در وقتي كه قضاوت منفي در بارۀ ديگران است يقينا مخرب و ممنوع است. بد نیست به مناسبت به قصهای اشاره کنم.
شخصی میگفت در کرمانشاه به مسجدی برای نماز خواندن رفتم و دیدم آخوندی از توالت بیرون آمد و بدون وضوء وارد محراب شد و نماز خواند. پشت سر او گفتم که آن آخوند بدون وضوء نماز میخواند. تا اینکه روزی در تهران آمپول زده بودم و برای طهارت داخل توالت شدم و چون وضوء داشتم دیگر وضوء نگرفتم. همانجا با خود گفتم چرا پشت سر آن آخوند حرف در آوردم؟ شاید او نیز مثل من بوده است.
این همان ظن و تخمین است. نمیشود گفت هرکس دستشویی رفت حتما وضوئش باطل شده است.
در زمان صدر اسلام نیز مثل همین تخمینها زده شده است. عايشه به علتي از كاروان واماند و فردايش فردي او را به كاروان رساند و عبد الله ابیّ پشت سر عایشه تهمتی زد و عدهای نیز از او دنبالهروی کردند که آیات سوره نور مفصل در این زمینه سخن گفته است و ما در تفسیر سوره نور مفصلا بحث آن را آوردهایم.
پس تخمین زدن و با آن ديگران را متهم كردن تبعات بدی به بار میآورد.
متأسفانه در زمان ما نیز حتی به پیامبر(ص) تهمت میزنند. جالب است که بعد از جنگ خیبر صفیه از جمله اسیران بود و در همان شبها با پیامبر(ص) در خیمه بود. حال عدهای پیدا شدهاند که میگویند پیامبر(ص) در آن شب با صفیه رابطۀ جنسی داشته است. این دقيقا يك تخمين و یک تهمت است چرا که اگر صفیه نزد پیامبر(ص) رفته در واقع در پیروزی خیبر مؤثر بوده است و در آن شب گزارشاتی از خیبر به پیامبر(ص) میداده است. چه کسی خبر دارد که در خیمه چه گذشته است؟ این هم جزو تخمینات است. اصلا شکست خیبر به احتمال زیاد به این علت بود که امثال صفیه طرفدار پیامبر(ص) بودند و برنامهريزيها كردند و بعد هم براي فتح بقيۀ قلعهها راهكار ارائه كيدادهاند. تازه از لحاظ فقهی زمانی میتوان با زنان اسیر ازدواج کرد که یک حیض از آنها بگذرد که در این مورد چنین نبوده است.
در قرآن حتی از زندگی خصوصی پیامبر(ص) سخن گفته شده است. پس اینکه کسی بیاید و به ایشان تهمت بزند واقعا نامردی است.
اصلا خوب است این را مطرح کنیم که پیامبر(ص) در برخورد با دیگران به این صورت بود که وقتی بدی دیگران مطرح میشد ایشان خود را به تغافل میزد. پیامبر(ص) به اشخاص کافر یا منافق یا جهنمی نميگفت. حتی پیامبر(ص) به عبد الله بن ابی نسبت منافق نداد. پیامبر(ص) پیرو تخمین نبوده بلکه پیرو یقین و شهود بوده است و تنها از ابولهب بد گفته است آن هم چون خود خدا گفته است و الا نسبت به بقیه نصیحت میکرد و اميدوار بود كه ايمان بياورند. این در حالی است که ما بدیها را به دیگران منطبق میکنیم و خوبیها را به خودمان میچسبانیم.
دربارۀ امور عقیدتی و قضاوت منفی نسبت به دیگران یقین لازم است و تا زمانی که یقین نیست نباید چیزی بگوییم. پس لزومی ندارد در هر زمینهای نسبت به دیگران قضاوت کنیم.
گاهی اوقات ما با احتمالات ضعيف نیز در بارۀ ديگران قضاوت میکنیم و نسبت به دیگران بدگویی میکنیم.
گاهی اوقات من با خود سؤال میکنم که ما محمدی هستیم یا حَجّاجی؟
در مورد حجاج میگویند که یأخذ بالتهمة و یقتل بالظنة یعنی با تهمت شخصی را دستگیر و با گمان او را میکشت.
ما نیز متأسفانه همینگونه هستیم. در مواردی با تهمتی شخصی را دستگیر و با گمان محکوم میکنند. حال واقعا ما محمدی هستیم یا حَجّاجی؟
به هر حال در قضاوت منفی نسبت به دیگران یقین لازم است. در امور عقیدتی نیز یقین لازم است. اگر یقین نداریم سکوت کنیم.
اگر از ما پرسیدند که صفات خدا عین ذات اوست یا نه و جوابش را نمیدانیم خوب است بگوییم ما از این چیزها سر در نمیآوریم. اصلا واجب نیست چنین چیزهایی را بدانیم. پس اگر یقین نداریم وارد این نزاعات نشویم.
در نقلها آمده است که وقتی پیامبر(ص) در حجة الوداع برمیگشت عدهای قصد داشتند شتر ایشان را رم دهند. موقعش که رسید جبرئيل پیامبر(ص) را با خبر كرد و حذیفه نيز شنيد و پیامبر(ص) به او گفت به کسی نگو که آنها چه کسانی بودند.(ر. ك تفسير القمي ج1، ص 174)
این در حالی است که ما بر عکس دوربین میگذاریم تا ببینیم چه کسی چه میکند و چه میگوید.
در مجموع میخواهم بگویم در مورد قضاوت کردن دیگران یقین شهودی لازم است. حتی اگر کسی زنا را با چشم خودش دید و سه شاهد دیگر وجود نداشت نباید آن را بگوید و اگر بگويد بايد حد بخورد.
متأسفانه در همین چند ماه اعتراضات اتهاماتی به زنان زده شد و این روش واقعا روش پیامبر(ص) نیست. اکثریت تخمین میزنند که چون فلان زن موهایش پیداست پس فاحشه است. این حرفها اشتباه محض است.
نکته 3: در آیه 117 مراد از اعلم ممکن است این باشد که خدا از پیامبر(ص) اعلم است یا از مردم یا از ملائکه اعلم است. حتی میتوان گفت خدا از خود گمراهان یا مهتدین اعلم است. پس چون متعلق اعلم محذوف است میتوان برای آن چند متعلق را تصور کرد.
جالب است که با وجود هوش بالای پيامبر (ص) و برخورداري از وحي، باز يقينا خدا از او اعلم است. پس پیامبر(ص) وظیفۀ تبلیغی دارد نه اینکه با خود بگوید فلان فرد هدایت نمیشود و نباید برای او تبلیغ کنم.