نکات درس تفسیر در تاریخ 18/11/1401
تفسیر آیات 116 و 117 سوره انعام
بیان نکات ظریفی از آیات 116 و 117 سوره انعام
وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللّٰهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاّٰ يَخْرُصُونَ ﴿الأنعام، 116﴾
اگر از بیشتر مردم روی زمین پیروی کنی [و خواستۀ آنان را در آوردن معجزه گردن نهی] تو را از راه خدا گمراه میکنند؛ آنان فقط از گمان پیروی میکنند، و تنها به حدس و تخمین تکیه میزنند.
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ مَنْ يَضِلُّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ﴿الأنعام، 117﴾
یقیناً پروردگارت به کسی که از راه او گمراه میشود دانا است و [همچنين] او به راه یافتگان داناتر است.
نکته 1: به برخي ظرایف از آیه 117 اشاره کنم:
در آیه 117 دو بار تعبیر هُوَ أَعْلَمُ تکرار شده است ولی در ترجمهها معمولا یکی از آنها ترجمه شده است و البته در فارسی دو بار آوردن ترجمۀ اين عبارت لازم نيست و جالب به نظر نمیرسد. به هر حال باید وجه تکرار این تعبیر در آیه را بررسی کرد. تکرار این تعبیر حتما نکته دارد. وزن افعل معانی مختلفی میتواند داشته باشد. مثلا اعلم این سه معنا را میتواند داشته باشد: دانا، داناتر یا داناترین. اگر «الاعلم» باشد یعنی داناترين. اگر «اعلمُ مِن…» باشد یعنی داناتر از … و اگر «اعلم» باشد شايد هر دو را برساند.
حال تکرار تعبیر هُوَ أَعْلَمُ میتواند به این دلیل باشد که اولی با «مِن» معنا شود و دومی بدون «مِن». پس تعبیر هُوَ أَعْلَمُ مَنْ يَضِلُّ عَنْ سَبِيلِهِ یعنی خدا به گمراهان دانا است و تعبیر وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ یعنی خدا به هدایتیافتگان داناتر از دیگران است.
البته ممکن است کسی این معنا را بر عکس بگیرد ولی به نظر بنده همینگونه معنا کردن بهتر است چرا که طبق آنچه قبلا در توضیح آیاتی از سوره مطففین گفتهایم پیامبر(ص) از خوبیها با اطلاع است و ایشان از کارهای خوب امت با خبر است ولی از کارهای بد مطلع نیست. حال در اینجا نیز تنها خود خدا از گمراهان خبر دارد ولی مهتدین را به پیامبر(ص) نیز نشان میدهد. پس شايد «اعلم» در صدر آیه به معنای عالم و «اعلم» در ذیل آیه به معنای عالمتر است.
مطلب دیگر این است که ضمیر فصل در تعبیر إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ دلالت بر حصر دارد یعنی فقط خدا اعلم است.
و اما در آیه مورد بحث بر خلاف آیات مشابه آن مثل آیه 125 سوره نحل و آیه 7 سوره قلم و آیه 30 سوره نجم بحث گمراهی به صورت مضارع آمده است. به ذهن اینگونه میرسد که ماضی آمدن بحث گمراهی در آن سه آیه مربوط به یک واقعۀ خارجیه مربوط به گذشته است ولی در آیۀ 117 سوره انعام که فعل، به صورت مضارع آمده است یک قضیۀ خارجيه است كه استمرار دارد.
مطلب دیگر این است که بحث گمراهی به صورت فعل آمده است که دلالت بر حدوث دارد ولی بحث هدایت با تعبیر المهتدین به صورت اسم فاعل آمده است که دلالت بر ثبات دارد. پس اصل بر هدایت است و هدایت امری ثابت است ولی ضلالت امری متزلزل و عرضی است.
نکته 2: برخی گفتهاند قرآن را به هوش مصنوعی دادهاند و هوش مصنوعی برخی آیات را ناسازگار با يكديگر دانسته است. به نظر ميرسد كه بايد از هوش مصنوعی استفاده شود تا ناسازگاريها يافت شود و بد با هوش واقي نکات ظریف بین آیات بیرون کشیده شود تا عظمت قرآن شناخته شود.
باید دقت کرد که برخی آیات که ظاهرش متناقض است اگر با دقت بررسی شود متوجه میشویم هریک نکتۀ خاص خود را دارد.
نکته 3: ارتباط آیات 116 و 117 میتواند اینگونه باشد که طبق آیه 116 معلوم شد اکثر مردم به خاطر اینکه علمشان حصولی است اهل ظن و گمان هستند، ولی در مقابل، پروردگار تو که خودش معلوم را آفریده است به گمراهان و هدایتیافتگان اعلم است.
اگر كسي علم حصولي داشت و ديگري به همان چيز علم حضوري داشت مسلما دومي برتر است.
یادم هست سبزی فروشی بود که وقتی به او میگفتیم یک کیلو سبزی بده. ميداد و آن را نمیکشید و به صورت تخمینی سبزی میداد. زمانی من خودم آن را وزن کردن و فهمیدم با اینکه سبزی فروش وزن نکرده است ولی دقيقا درست داده است.
این همان تخمین و خرص است و اگرچه در مواردی دقیق میشود ولی به هر حال احتمال اشتباه منتفی نیست. این در حالی است که در علم حضوری اصلا احتمال خطا نیست. تخمین هرچقدر دقیق باشد از سنخ علم حصولي و علم بالعرض است ولی علم خدا حضوري و ذاتی است و خطایی در آن راه ندارد. پس در هر حالی علم خدا از هر علمی بالاتر است.
بنابراین اینکه آیه 117 پس از آیه 116 آمده است این نکته را میرساند که هرچقدر علم مردم بالا باشد ولی تو اي محمد(ص) به خدایی وصل هستی که علمش از هر علمی بالاتر است.
نکته 4: باید بررسی شود که آیات 118 به بعد که بحث خوراکیهاست چه ارتباطی با آیات 116 و 117 دارد؟ در این زمینه باید بیشتر بررسی کرد. حتی به ذهن میرسد که شاید این جمله، یک جملۀ معترضه باشد.
البته مفسران گفتهاند مشرکان به مسلمانان اشکال کردند که وقتی حیوانی مثل گوسفند میمیرد را خدا کشته است. حال چرا گوسفندی که خودت کشتهای را میخوری ولی گوسفندی را که خدا کشته است، نمیخوری؟ و با این حرف میخواستند مسلمانان را به مردهخواری بکشانند و خدا در جواب آنها میگوید معیار آن چیزی نیست که شما میگویید بلکه باید گوسفندی را خورد که نام خدا بر او آورده شده است.