تفسیر آیه 121 سوره انعام در تاریخ دوم اسفند 1401

تفسیر آیه 121 سوره انعام در تاریخ دوم اسفند 1401

نکات درس تفسیر در تاریخ 2/12/1401

تفسیر آیه 121 سوره انعام

اثبات عدم تحریف قرآن از آیه 121 سوره انعام

وَ لاٰ تَأْكُلُوا مِمّٰا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللّٰهِ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ وَ إِنَّ الشَّيٰاطِينَ لَيُوحُونَ إِلىٰ أَوْلِيٰائِهِمْ لِيُجٰادِلُوكُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ  ﴿الأنعام‏، 121﴾

از آنچه [هنگام ذبح شدن] نام خدا بر آن برده نشده است، نخورید و مسلماً آن فسق است؛ قطعاً شیاطین [شبهاتی را] به دوستانشان القاء می‌کنند تا با شما مجادله کنند، و اگر از آنان پیروی کنید، یقیناً شما مشرکید.

نکته 1: بحث پیرامون تعبیر وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ بود. این تعبیر مربوط به اطاعت مطلق از مشرکان نیست چرا که اصلا برخی مسائل تخصصی را باید از مشرکان یاد گرفت. همچنین مراد از اطاعت، اطاعت در شرک نیست چرا که این امر نیز واضح است  و قضيۀ ضروريۀ به شرط محمول است. پس به نظر می‌رسد مراد اطاعت از مشرکان در خوردن گوشت میته و گوش دادن به مجادلۀ آنهاست.

البته این کار نیز ارتکاب حرام است نه شرک.

در تفسیر تسنیم ج27،ص66 در این زمینه آمده است:

«اگر وسوسۀ مشرکان بر مسلمانان اثر کند و میته را مثل ذبیحه پندارند و میته را حلال بدانند این کفر اعتقادی است که خودش انکار ضروری دین است.»

همان‌طور که مشاهده می‌کنید آیت الله جوادی آملی گفته است مراد از تعبیر مورد بحث کفر عملی است.

سپس در ص67 گفته است:

«پس در هر مطلبی پیروی از مشرکان نسبت به آن مورد در حکم شرک است زیرا حکم قانونی منحصرا در اختیار خداست و اگر مصدر دیگری برای قانون‌گذاری تعیین شود لازمش این است که برای خدا شریک قرار داده شده است»

اشکال این حرف این است که قرآن گفته است شما حتما مشرک هستید ولی ایشان گفته است در حکم شرک است. به هر حال تعبیر إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ برای مفسران با اشکال رو به رو بوده است و به همین خاطر آیت الله جوادی گفته است  در حکم شرک یا لازمۀ شرک.

اگر با کسانی رو به رو بودیم که قرآن را قبول ندارند می‌گفتند در اینجا قرآن اشتباه گفته است و شاید قرآن تحریف شده است و مثلا قرآن گفته است إِنَّكُمْ لَمُجرمون یا إِنَّكُمْ لَمُعتدون يا  لَمُسرفون ولی کاتبان لمشرکون نوشته‌اند.

البته هیچ مترجم و مفسر و قاری قرآنی در اینجا احتمال نداده است که تعبیر قرآن چیز دیگری بوده است.

به هر حال از طرفی معنای إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ در ظاهر غلط است و از طرف دیگر همۀ قاریان بر روی تعبیر إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ توافق دارند.

از همین‌جا می‌توان گفت که قطعا قرآن به صورت شفاهی و صحیح به ما رسیده است و از همین‌جا می‌توان عدم تحریف قرآن را ثابت کرد.

اگر قرار بود کسانی در مورد لفظ قرآن اجتهاد بکنند جایش اینجا بود.

از آیت الله سيد کمال حیدری کلیپی منتشر شده است که ایشان گفته است قرآنی که پیش روی ماست قرائت حفص از عاصم است و حفص انسان خوبی نبوده است. به نظر می‌رسد ایشان می‌خواهد بگوید برخی قرائت‌ها اجتهادی بوده است و ممکن است در خواندن اشتباهاتی صورت گرفته باشد. ایشان با این حرف‌ها می‌خواهد بگوید عبارت «فاضربوهن» در آیه 34 سوره نساء که امروزه با اشکالاتی رو به رو است شايد چیز دیگری بوده است.

ولی به نظر من از همین آیۀ مورد بحث [121 انعام] می‌توان سخن ایشان را نقد کرد چرا که همۀ مفسران توجیهاتی در مورد آیه آورده‌اند ولی هیچ کس اجتهاد نکرده است که بگوید إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ، در اصل إِنَّكُمْ لَمُجرمون و نظاير آن بوده است.

نتیجه اینکه وقتی در مواردی هیچ قاری و مفسری در تعابیر قرآن اختلاف ندارند دلالت دارد که قرآن قطعا همین‌گونه از پيامبر شنيده شده است.

مثال‌های دیگری نیز داریم. در تفسیر آیه اول سوره انفال اگرچه برخی مفسران، تعبیر «یسئلونک عن الانفال» را «یسئلونک الانفال» معنا کرده‌اند و گفته‌اند معنايش اين است كه از تو انفال يا غنايم را درخواست كردند، ولی هیچ کس «یسئلونک الانفال» نخوانده است.

حال در آیۀ مورد بحث نیز همه إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ خوانده‌اند و براي معنايش توجيهات فراواني كرده‌اند و این دلالت دارد که الفاظ قرآن دقیقا همین‌گونه كه به دست ما رسیده، از پيامبر (ص) شنيده شده است. پس در الفاظ قرآن که همه یک گونه خوانده‌اند جایی برای اجتهاد در لفظ نیست. لفظ قرآن سماعی است و سماعی یعنی افراد به صورت شفاهی از قبلی‌ها شنیده‌اند و آن را بدست ما رسانده‌اند.

پس اگر قرار بود در جایی از قرآن احتمال دیگری مطرح باشد جایش اینجا بود ولی همه إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ خوانده‌اند و اگرچه در ظاهر غلط است ولی همه دست به توجیه زده‌اند نه اینکه به گونۀ دیگری بخوانند.

نکته 2: در تفسیر المیزان، ج7،ص334 در مورد تعبیر مورد بحث آمده است که عبارت وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ تهدید و خروج از ایمان است چون در این صورت از سنت مشرکین پیروی شده است یا اینکه شخص با اطاعت از آنها اولیاء مشرکان می‌شود و اولیاء مشرکان از خود مشرکان حساب می‌شود.

در تفسیر التحریر و التنویر ج7،ص32 نیز آمده است که متعلق اطاعت حذف شده است چون مقام بر آن دلالت دارد یعنی اطاعت در جدال مشرکان منظور است که در واقع اشکال به اسلام است و تخطئۀ احکام اسلام مساوی با شرک است. سپس در ادامه گفته است: ممکن هم هست تعبیر به این معنا باشد که با این کار به سوی شرک سیر پیدا می‌کنید و شیاطین شما را آرام آرام به شرک می‌کشانند. پس مراد از اسم فاعل استقبال است. این نظر صاحب التحریر و التنویر بود.

نکته 3: برخی اشکالی ادبی به آیه مطرح کرده‌اند و گفته‌اند تعبیر وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ از لحاظ نحوی اشکال دارد چرا که باید بر سر إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ یک فاء وجود داشته باشد ولی ندارد. در عوامل ملا محسن خوانده‌ایم که: «و الجزاء ان امتنع جعله شرطا فالفاء لازمة» یعنی جواب شرط در صورتی که نتواند بجای جملۀ شرط قرار گیرد حتما باید بر سر آن فاء بیاید.

در اینجا جملۀ جواب شرط، جملۀ اسمیه است و نمی‌تواند جای جملۀ شرط قرار گیرد و به همین خاطر باید در ابتدای آن فاء بیاید ولی نیامده است.

حال برخی از مفسران توجیهاتی برای حل این اشکال آورده‌اند و مثلا در تفسیر التحریر و التنویر آمده است که فلان نحوی گفته است در چنین مواردی فاء لازم نیست. در این تفسیر آمده است ابوالبقاء عکبری و بیضاوی چنین گفته‌اند.

به هر حال در اینجا نیز مشاهده می‌کنیم که هیچ یک از قاریان در اینجا از روی اجتهاد فاء اضافه نکرده‌اند و این مطلب نیز دلالت دارد که قرآن حتي در حد يك فاء يا واو نيز هیچ تحریفی نشده است.

پس آیۀ مورد بحث از صدر اسلام تا کنون مورد اشکالات معنايي بوده است ولی هیچ مفسر و هیچ یک از قاریان لفظ را برای توجیه اشکال تغییر نداده‌اند.

نکته 4: جالب است که مسلمانان وقتی اشکالی می‌دیدند حتی به پیامبر(ص) ایراد می‌گرفتند مثلا طبق نقل السیرة النبویة، مجلد دوم،ص318 در صلح حدیبیه که پیامبر(ص) به مسلمانان گفت سرهایتان را بتراشید خیلی از افراد زیر بار نرفتند تا اینکه خود پیامبر(ص) سر خود را تراشید و با این کار عده‌ای سرهای خود را تراشیدند. در اینجا پیامبر(ص) فرمود: یرحم الله المحلقین و صحابه پرسيدند و المقصرین؟ تا اینکه پس از سه بار پیامبر(ص) برای مقصرین نیز دعا کرد. سپس صحابه از او پرسیدند چرا بر محلقین رحمت فرستادی ولی بر مقصرین نه؟ ایشان جواب داد چون محلقین شکی در دل راه ندادند.

به هر حال مسلمانان با پیامبر(ص) چانه‌زنی می‌کردند ولی در مورد آیۀ مورد بحث کسی با پیامبر(ص) چانه‌زنی نکرده که بخواهد لفظ عوض شود.

این بدان معنا است که این جملات حتما وحی و کلام خدا است و پیامبر(ص) اشتباهی نکرده است. صحابه هرچه از زبان پیامبر(ص) به عنوان قرآن خارج می‌شد همان را وحی می‌دانستند.

پس الفاظ قرآن را همه چه نحوی و چه مفسر و چه قاری یک گونه خوانده‌اند. پس تشکیک در الفاظ قرآن در مواردی که کسی به گونۀ دیگری نخوانده است جایز نیست و آن مواردی که کلمات چند گونه خوانده شده باید به همان اکتفا کرد و لفظ دیگری يا قرائت ديگري نباید اضافه کرد. حتی در نوشتار قرآن نیز مصلحت این است که همان که نوشته شده حفظ شود و عوض نشود.

در زمان عثمان که چند قرآن را به مناطق مختلف فرستادند و سپس مشخص شد که اشکالات نوشتاری دارد به حضرت علی(ع) گفتند این موارد را تصحیح کن ولی ایشان حاضر به چنین کاری نشد.

به هر حال نباید به قرائت و نوشتار قرآن چیزی کم و زیاد شود.

قرآن به صورت شنیداری نقل شده و ما نیز باید همین‌گونه نقل کنیم.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.