تفسیر آیات 123 و 124 سوره انعام در تاریخ 15 اسفند 1401

تفسیر آیات 123 و 124 سوره انعام در تاریخ 15 اسفند 1401

نکات درس تفسیر در تاریخ 15/12/1401

تفسیر آیات 123 و 124 سوره انعام

وَ كَذٰلِكَ جَعَلْنٰا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكٰابِرَ مُجْرِمِيهٰا لِيَمْكُرُوا فِيهٰا وَ مٰا يَمْكُرُونَ إِلاّٰ بِأَنْفُسِهِمْ وَ مٰا يَشْعُرُونَ  ﴿الأنعام‏، 123﴾

و این گونه [که در مکه می‌بینی] در هر آبادی و شهری گنه‌کاران را سردمدار قرار دادیم تا در آن نیرنگ زنند، ولی جز به خودشان نیرنگ نمی‌زنند، و [این واقعیت را] درک نمی‌کنند.

وَ إِذٰا جٰاءَتْهُمْ آيَةٌ قٰالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتّٰى نُؤْتىٰ مِثْلَ مٰا أُوتِيَ رُسُلُ اللّٰهِ اللّٰهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسٰالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغٰارٌ عِنْدَ اللّٰهِ وَ عَذٰابٌ شَدِيدٌ بِمٰا كٰانُوا يَمْكُرُونَ  ﴿الأنعام‏، 124﴾

و چون آیه و معجزه ای [بخاطر هدایت یافتنشان] به سوی آنان آید، می‌گویند: هرگز ایمان نمی‌آوریم تا نظیر آنچه به پیامبران خدا داده شده به ما هم داده شود. خدا داناتر است که مقام رسالت را در کجا قرار دهد؛ به زودی آنان را که گناه کرده اند به کیفر نیرنگی که [همواره برای گمراه کردن مردم] می‌زدند، در پیشگاه خدا ذلت و خواری و عذابی سخت خواهد رسید.

نکته 1: تفسیر التحریر و التنویر اصرار دارد که آیه 123 را به صدر اسلام بزند و مصداق اکابر مجرمیها را به سردمداران مکه بزند ولی طبق صحبت ما این آیه عام است و اتفاقا مطلب بسیار زیبایی بیان کرده است و در واقع یکی از سنت‌های اجتماعی را بیان کرده است که اگر امر و نهی نکنیم شرار حاکم شده و شروع به مکر می‌کنند. پس باید چهار چشمی مواظب حکومت بود و فکر نکنیم اگر کسی نمازشب خوان است ضرورتا وقتی به حکومت رسید سالم خواهد ماند.

 عبد الملک در مسجد مشغول خواندن قرآن بود و وقتی گفتند تو حاکم شدی قرآن را بست و گفت هذا فراق بینی و بینک. حداقل این است که این شخص مكر نزد و با صراحت اعلام كرد كه کارهایش ربطی به قرآن ندارد ولی عده‌ای از ما مكر مي‌زنيم و کارهای بد خود را زیر پوشش قرآن قرار می‌دهيم و اسلام و قرآن را بد نام مي‌كنيم.

نکته 2: از جمله مکرهایی که در آیه 123 از آن صحبت شده این است که فردی به نام دین مکاری کند. بسیار هستند افرادی که بر روی منبر از بدی گناهان می‌گویند ولی در پشت پرده در اختلاس‌ها و ترور افراد دست دارند. این مکری است که در پوشش دین انجام می‌شود و به خصوص آخوندها خیلی باید مواظب این امر باشند.

نکته 3: در رابطۀ با آیه 124 نظرات مختلفی بیان شده است ولی بنده در اینجا نظر خودم را بیان خواهم کرد و آن اینکه از آیه 109 بحث نخبگان کافر مطرح شد که اهل تزوير بودند و می‌گفتند اگر معجزه‌ای آورده شود حتما ایمان می‌آورند ولی خداوند گفت شما مسلمانان این زیرکی را ندارید که بفهمید اینها مكر مي‌زنند و اصلا ایمان نخواهند آورد.

حال با خواندن آیه 124 متوجه می‌شویم که واقعا این حرف خدا کاملا صحیح است و مشخص می‌شود که اینها هرگز ایمان نمی‌آورند چون وقتی معجزه‌ای هم آورده شود بهانه‌ای خواهند آورد.

دقت کنید که ممکن است فردی مثل ولید بن مغیره به پیامبری حضرت محمد(ص) اشکال کند به این صورت که مال و فرزند نعمت است و من این نعمت‌ها را دارم ولی محمد ندارد. حتی محمد بدون پدر به دنیا آمد و مادرش را نیز در کودکی از دست داد. پس نعمت پدر و مادر را نيز ندارد. کسی که سر سفرۀ عمویش بوده است و نعمت‌های عظیم را نداشته است چگونه ممکن است نعمت رسالت به او داده شود؟

پس تا کنون می‌گفتند باید معجزه آورده شود و حال که معجزه می‌آید باز بهانه می‌آورند و می‌گویند ما سزاوارتر به رسالت نسبت به محمد هستیم.

در اینجاست که مسلمانان متوجه می‌شوند سرشان کلاه رفته است و این مشرکان حیله می‌زنند و حتی اگر معجزه هم بیاید بهانه می‌آورند.

نکته 4: دقت شود که عنوان رسل الله در عبارت حَتّٰى نُؤْتىٰ مِثْلَ مٰا أُوتِيَ رُسُلُ اللّٰهِ حرف خداست و الا مشرکان رسل الله را اصلا قبول نداشتند و حضرت محمد را نيز رسول نمي‌دانستند. پس مرادشان این است که اگر معجزه یا رسالتی که محمد به دروغ آن را ادعا می‌کند به ما داده شود ایمان خواهیم آورد. البته حتی اگر بر فرض محال معجزه و رسالت واقعا به آنها نیز داده شود باز بهانه می‌آورند که محمد باید به ما ایمان بیاورد چون ما معجزه و رسالت داریم.

نکته 5: عبارت اللّٰهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسٰالَتَهُ در آیه 124 جواب مشرکان است به این صورت که قبول است شما نعمت‌های مادی دارید که محمد ندارد ولی آیا همۀ نعمت‌ها منحصر به این نعمت‌های مادی است؟ نباید فراموش کنید که نعمت‌های معنوی نیز داریم مثل مهربانی داشتن یا روح بالا و والا داشتن یا ذهن وَقّاد و نَقّاد داشتن. پس بعید نیست که خدا نعمت‌های مادی را به کسی دهد و نعمت‌های معنوی را به شخص دیگر. رسالت یک امر معنوی است و به هر کسی داده نمی‌شود.

مثلا به ذهن پیامبر(ص) می‌رسد که از مظلوم دفاع کند و پيمانهای مختلفی ببندد که به نفع مردم باشد. اینها نعمت است که محمد دارد ولی مشرکان ندارند. پس خدا بهتر می‌داند که رسالتش را کجا قرار دهد.

نکته 6: تعبیر صغار در آیه 124 مقابل اکابر در آیه 123 است. در واقع مشرکان خود را بالا دانستند ولی در واقع و نزد علم الهی پایین هستند.

نکته 7: نباید فراموش کرد که نعمت‌های معنوی از نعمت‌های مادی بالاتر است. همچنین صفات روحی از صفات جسمی بالاتر است. پس امانت‌داری که پیامبر(ص) داشته از مال و فرزند مشرکان بالاتر بوده است.

گاهی اوقات ما چیزهایی را مهم يا شديد يا سخت می‌دانیم که مهم‌تر يا شديدتر يا سخت‌تر از آن نیز وجود دارد. طبق حديثي از امام حسن مجتبی(ع) سؤال شد که ده چیزی که از یکدیگر شدیدتر هستند را نام ببر. ایشان فرمود: اما ده چيزى كه بعضى از بعض ديگر شديدتر است: سخت‏ ترين چيزى كه خداوند خلق فرموده سنگ است و سخت‏ تر از آن آهن است كه با آن سنگ شكسته مى ‏شود، و شديدتر از آهن آتش است كه آهن را ذوب مى ‏كند، و شديدتر از آتش آب است كه آتش را خاموش مى‏ كند، و شديدتر از آب، ابر است كه آب باران را حمل مى‏ کند، و شديدتر از ابر، باد است كه ابر را حركت مى ‏دهد، و شديدتر و با عظمت‏تر از باد مَلَكى است كه باد را مى ‏فرستد، و با عظمت‏ تر از آن ملك، عزرائيل است كه جان آن ملك را مى‏ گيرد، و شديدتر از ملك الموت مرگ است كه ملك الموت را مى ‏ميراند، و شديدتر از مرگ، امر خدا و اراده اوست كه مرگ را مى‏ ميراند.(بحارالانوار: ۱۰/۱۲۹-۱۳۲)

در این حدیث مشاهده می‌کنیم که چیزهایی سخت‌‌تر از سنگ وجود دارد که ما فکرش را نمی‌کنیم. پس باید معیارها را درست متوجه باشیم.

در آیۀ مورد بحث مجرمانی که خود را اکابر می‌دانند در واقع صغار هستند. همین که شخصی در مقابل هوای نفس کوتاه می‌آید دلالت بر کوچکی او دارد.

نکته 8: تعبیر بِمٰا كٰانُوا يَمْكُرُونَ در انتهای آیه 124 علت صغار و عذاب را بیان می‌کند و با توجه به اینکه ماضی استمراری است دلالت بر این دارد که آنها پیوسته مکر می‌کردند.

نکته 9: مراد از صغار و عذاب علاوه بر آخرت می‌تواند مربوط به دنیا نیز باشد یعنی در دنیا به مکاران صغار و عذاب شدید برسد به این صورت که مکرهای آنها در واقع به خود آنها خواهد رسید و مثلا چنان آبرویی از آنها می‌رود که قابل جبران نیست. آبرو خیلی مهم‌تر از جسم است و بدترین عذاب‌ها جسمی نیست بلکه روحي است. مثلا اگر آبروی کسی برود بسيار شديدتر از اذيت شدن جسم اوست. شاعري گفته بود كه جراحات شمشير خوب مي‌شود ولي زخم زبانها خوب شدني نيست.

5 1 رای
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.