سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
نکات درس تفسیر در تاریخ 23/12/1401
تفسیر آیه 125 سوره انعام
فَمَنْ يُرِدِ اللّٰهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلاٰمِ وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّمٰا يَصَّعَّدُ فِي السَّمٰاءِ كَذٰلِكَ يَجْعَلُ اللّٰهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاٰ يُؤْمِنُونَ ﴿الأنعام، 125﴾
پس کسی را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه اش را برای [پذیرفتن] اسلام میگشاید؛ و کسی را که [به خاطر لجاجت و عنادش] بخواهد گمراه نماید، سینه اش را چنان تنگ میکند که گویی به زحمت در آسمان بالا میرود؛ خدا این گونه پلیدی را بر کسانی که ایمان نمیآورند، قرار میدهد.
نکته 1: باید توجه داشت که اختیار و علم انسان با یکدیگر ارتباط دارند اگرچه ارتباط صد درصد ندارند. مثلا اگر انسان علم داشته باشد مسیری که میرود خطرناک است نمیرود ولی ممکن است کسی قصد خودکشی داشته باشد و اتفاقا به همین خاطر در آن مسیر قرار میگیرد تا کشته شود. پس ضرورتا علم موجب سلب اختیار نمیشود. مثال دیگرش معتادان است که میدانند مواد مخدر ضرر دارد ولی با این حال آن را اختيار ميكنند و از آن استفاده میکنند. معتاد علم به بدی مواد مخدر دارد ولی این علم نمیتواند عاملی شود که طبق آن علم، عمل کند و ترك آن را انتخاب كند.
حتی گاهی اوقات ممکن است شخصی به خاطر عشق، با علمش مخالفتکند و در نتیجه علم نتواند جلو عاشق را بگیرد.
نتیجه اینکه علم انسان ممكن است در اختیار کردن او نقشي نداشته باشد.
حال فرض کنیم شخصی علم به علم خدا داشته باشد و خدا به او گفته باشد که در فلان زمان و فلان مکان میمیری. حال وقتی علم دارد آیا به فلان مکان نمیرود؟
جواب این است که ممکن است برود چون عشق به هدف بالاتری دارد. پس اینطور نیست که وقتی علم پیدا شد حتما از خطر بگریزد.
همچنین در جلب منافع هر کسی طبق علمش عمل نمیکند و مثلا هر کسی بداند فردا دلار گران میشود ضرورتا قصد خرید آن را نمیکند.
پس علم موجب نمیشود که حتما انسان به دنبال آن برود بلکه انسان به خاطر انگیزههای گوناگونی که دارد ممکن است به دنبال علمش برود یا نرود. پس اختیار ما به خاطر انگیزههای مختلف است و حتما مصلحت و ضرر تنها ملاک آن نیست. بنابراین فکر نکنیم تنها علم به مصلحت و ضرر ملاک انتخاب است.
وقتي پارامترهاي مختلف در اختيار و سرنوشت دخالت داشت و ما همه چيز را در بارۀ همه كس نميدانيم پس نباید افراد را با یکدیگر مقایسه کنيم، چون هر كسي حاصل شرايط خودش ميباشد. و روشن شد كه چرا وقتی شخصی سه فرزند دارد هریک به مسیری میروند. بله چیزهای مختلفی در مسیرهای متفاوت افراد دخالت دارد. ژن مهم است. محیط مهم است و خیلی چیزهای دیگر نیز مهم هستند. بنابراین نباید افراد را به راحتی قضاوت کنیم چون ما از امکانات و انگیزههای افراد خبر نداریم.
خلاصۀ بحث اینکه انگیزههای اختیار، متعدد است. ما مختار هستیم ولی اختیار ما مستقل نیست و تابع انگيزههاست. در نتیجه نه افعالمان را مستقل از خدا ميدانيم تا مشرک شویم و نه اختيار را كاملا از بين ميبريم تا جبری شويم. بنابراین جهان آنگونه که خدا میخواهد پیش میرود ولی با این وجود ما نیز اختیار داریم و این اختیار غير مستقل شرک نیست چون مقابل خدا نیست بلکه جزئی از نظام هستی است.
با صحبتهایی که در این چند جلسه گفتیم ارتباط آیه 125 با 122 مشخص شد.
نکته 2: آیا محتوای این آیه از دید هر انسانی قابل قبول است یا اینکه این محتوا در محیط مذهبی ما قابل قبول است؟ مثلا آیا محتوای آیه در محیط دانشمندان یا محیط بیدینها مورد قبول است؟ طبق این آیه مسلمانان منفتح الصدر و کافران مضیق الصدر هستند. به عبارت دیگر محتواي آيه اين است كه هرکسی که مسلمان است سینۀ گشادهای دارد و هرکسی کافر است سینهاش در سختی است. حال ممکن است کسی اشکال کند که هزاران و بلکه میلیونها نفر بیدین هستند ولی شرح صدر نیز دارند و اتفاقا زندگی خوبی دارند و تازه به ما مسلمانان میگویند شما اهل جنگ هستید و اعصاب ندارید و دائما با یکدیگر اختلاف و درگیری دارید. متأسفانه این حرف صحیح است و بسیاری از ما مسلمانان شرح صدر نداریم. از آن طرف مشاهده میکنیم بسیاری از غیر مسلمانان امثال ماندلا دارای چنان شرح صدری هستند که حتی زندانبان خود را میبخشند.
اگر فراموش نکرده باشید شبیه این سؤال را قبلا در باب برهان فطرت مطرح کردیم که میگویند هر کسی فطرتا خداشناس است و در مواقع اضطرار خدا را مییابد. این در حالی است که بسیاری از افراد در موقع اضطرار غیر خدا را میخوانند و مثلا شیعیان حضرت ابوالفضل را و مسیحیان، حضرت عیسی را صدا میزنند. در واقع این محیط است که اثر گذار است. حتی ممکن است با وجود موبایل و پلیس در موقع اضطرار شماره تماس پلیس به ذهن بیاید نه خدا.
به هر حال باید این سؤالات بروندینی را پاسخ داد.
کسانی هستند که تا به دلیل علمی نرسند ذهنشان راحت نمیشود. برخي با نام امام زمان دلشان آرام ميگيرد و در کشور ما از بس امام زماني هستند، گرفتاری ایجاد میکنند و میگویند ان شاء الله امام زمان مشکل را حل میکند ولی در کشورهای دیگر از طریق علمی مشکل را حل میکنند.
یادمان نرفته که با آمدن کرونا در راديو تلويزيون ما دعای «الهی عظم البلاء…» را مكرر خواندند و اصلا مشکل حل نشد ولی غیر مسلمانان از طریق علم و کشف واکسن مشکل را حل کردند.
به هر حال از لحاظ برون دینی ممکن است کسی به محتوای آیه 125 سوره انعام اشکال وارد کند که باید جواب آن را پیدا کرد. در مسألۀ فطرت اشکال را جواب دادیم که این مسأله مربوط به محیط ماست که چون از کودکی با الله آشنا بودهایم چنین هستیم که موقع اضطرار خدا را به یاد میآوریم. حال چه بسا در مورد آیۀ مورد بحث نیز همین مطلب گفته شود یعنی در محیط ما که یک محیط دینی است انسان خوب شرح صدر دارد و در همین محیط است که انسان بد در غم و اندوه است و الا در محیطهای دیگر چنین نیست. پس این حرف آیه در بافت خداباوران جواب میدهد و الا در غیر آن ضرورتا معلوم نیست جواب دهد.
امروزه که فضا نسبت به قبل عوض شده است عدهای نماز نمیخوانند و اتفاقا ادعا میکنند که خیلی آرامش داریم بر خلاف قدیم که اگر نمازي قضا میشد فردایش غم و اندوه داشتیم. پس وقتی بافت و فضا تغییر کند قوانین نیز متفاوت میشوند و مطلب آیه چه بسا مربوط به بافت دینی است.
به هر حال باید در مورد جواب این سؤال بیشتر فکر کرد.
البته با مطرح کردن این سؤالات نباید یکدیگر را تکفیر کنیم بلکه باید خوب فکر کنیم و جواب منطقی در مورد آن پیدا کنیم.
نکته 3: در مورد تعبیر فَمَنْ يُرِدِ اللّٰهُ أَنْ يَهْدِيَهُ باید بحث شود که مراد از اراده در این تعبیر آیا ارادۀ تکوینی است یا تشریعی؟ همچنین متعلق هدایت چیست؟ هدايت به بهشت يا به زندگي خوب يا چيز ديگر؟ علاوه بر این مراد از هدایت آیا تنها ارائۀ طریق است یا ایصال الی المطلوب نیز هست؟ همچنين آيا هدايت تكويني منظور است يا هدايت تشريعي؟ مسألۀ بعدی این است که ارادۀ خدا تا چه اندازه در فرد اثر گذار است و هریک از ارادههای الهی با هریک از معانی هدایت چه تأثیری در فرد میگذارد؟
اینها سؤالاتی است که باید در مورد آن تأمل کرد تا مسیر بحث باز شود.