سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
احمد عابدینی(بازاندیشی دینی):
به نام خداوند آن مهربان مهرگستر
تفسير سورۀ حجرات جلسه ۶
]چهار تذكر.
در جلسه قبل ارتباط سوره حجرات را با سورههایي كه قبل و بعدش نازل شدهاند، توضیح دادیم و از آن میتوان نتیجه گرفت که تا قبل از نزول آیه «لاتقدموا» اگر کسی در حکمی به پیامبر اعتراض میکرد مرتکب گناهی نشده بود، ولی بعد از نزول این آیه و با توجه به ظاهر آیه نباید چنین کاری انجام شود بلکه باید مردم آزادانه بیایند و مشکلشان را بیان کنند و بروند، یا این که اتفاقی را که برایشان افتاده توضیح دهند، خداوند خودش اگر لازم باشد آیه ای در رابطه با آن مشکل نازل میکند و دیگر نیازی نیست مثل آن زن كه ظهار شده بود، با پیامبر به جدال بپردازد.
اما نباید فکر کنیم که در سوره مجادله اگر اعتراض و اصرار زن نبود حکم ظهار توسط خداوند عوض نمیشد و اعتراض آن زن باعث تغییر حکم شده است. خير. اشكال را نزد پيامبر آوردن كافي بود تا حكم ظهار لغو شود.
در دعای ابو حمزه آمده است”الهی لا تادبنی بعقوبتک …” خدايا مرا باعقوبتت ادب نكن.
مرحوم آیت الله شي عباس ایزدی در ترجمه این قسمت از دعا میفرمود: خدایا من اینقدر بد نشده باشم که بخواهی مرا با چوب و کتک ادب کنی، بلکه طوری باشد که فقط با اشاره متوجه اشتباه خودم بشوم.
پس انسانها چند دستهاند:
۱ – عدهای که با یک اشاره متوجه اشتباه خود میشوند.
۲- عدهای که باید با تنبیه کردن، آنها را متوجه اشتباهشان کرد.
3- انسانهايي كه با هيچ چيز ادب نميشوند تا در جهنم بسوزند.
پس انسانها با هم فرق دارند.
در مسائل دینی هم همینطور است، بعضی از افراد را با تذکر دادن باید از انجام کاری نهی کرد، بعضی دیگر مثل پیامبر اینقدر باهوش هستند که با کوچکترین اشارهای متوجه مشکل افراد میشوند و درصدد رفع آن بر میآیند.
حتی خود خداوند هم از ازل این مشکل را میداند و به آن علم دارد ولی باید این جریان اتفاق میافتاد تا حکم آن توسط خداوند تغییر یابد و مردم متوجه شوند که چقدر دین راحت است.
از مطالب گفته شده میتوان به این نتیجه رسید که نباید به زور از خداوند چیزی را بگیریم و یا با داد و فریاد کردن و تهدید چیزی را از خدا بخواهیم، بلکه باید بسيار محترمانه از خدا درخواست کنیم.
داستان حضرت موسی که در قرآن آمده است همین مطلب را به ما یادآوری میکند.
وقتی حضرت موسی بعد از چند روز راه رفتن به مدین رسيد، بسیار گرسنه و خسته بود و به امید اینکه مردم چیزی برای خوردن به او بدهند برای آنها کار کرد، یعنی به دختران حضرت شعیب برای آب دادن به گوسفندانشان کمک کرد ولی آنها بدون اینکه به آن حضرت مزدی بدهند از آنجا رفتند.
حضرت موسی وقتی دید مزدی به او داده نشد زیر درختی نشست و با خدای خود اینگونه نجوا کرد:
“ربِّ انّی لِما انزلتَ اِلیَّ من خیر فقیر”
یعنی خدایا اگر چیزی برایم بفرستی من محتاج هستم.
یا در مورد حضرت ایوب شنیده و خواندهایم که چقدر بیماری و سختی کشید، ولی خطاب به خداوند میگوید:
“ربِّ انّی مَسَّنی الضُّر و انت ارحم الراحمین”
یعنی خدایا من گرفتارم و تو بهترين مهربانها هستی.
ایشان خطاب به خدا نمیگوید خدایا گرفتاری مرا برطرف کن.
برعکس دعاهایی که ما میکنیم، ما خدا را به خون گلوی علی اصفر یا پهلوی شکسته فاطمه زهرا یا … قسم میدهیم و اینگونه ميخواهيم دل خدا را بسوزانيم و حاجت خود را از خدا بگيريم و انتظار داریم حاجتمان برآورده شود.
نتیجه کلی از آیه لاتقدموا:
تا قبل از نزول این آیه اصرار کردن بر خواسته خود مثل کاری که آن زن در سوره مجادله کرد اشکالی نداشته است ولی بعد از نزول این آیه دیگر نباید چنین کاری انجام شود و تنها ميتوان مشكل را عرضه داشت. خدا كه خودش از همه چیز خبر دارد، مشکل را حل میکند.
در دنیای فعلی هم همینطور است، بعضی از کشورها یا سازمانها و ارگانها وقتی میبینند مردم مشکلی دارند فورا آن را حل میکنند ولی در بعضی از جاهای دیگر هست که مردم اگر در مقابل مشکلشان سکوت کنند و حرفی نزنند مسئولین به فکر رفع آن مشکل نیستند و مردم برای رفع این مشکل حتما باید داد و فریاد کنند.
با كمال تأسف مسؤلان ما همينطور هستند.
سال ۹۸ که به حج رفتم ملاقاتی با یکی از مسئولین بعثه حج و زیارت داشتم و مقداری از مشکلات زائران را برای ایشان نقل کردم، ایشان در جواب گفتند:
مردم کشور ما با مردم کشورهای دیگر ذاتا تفاوت دارند، به طور مثال کیف یک فرد مالزیایی را زدند. او آرام ايستاده بود و ميگفت كيفم را زدند، ولی اگر این اتفاق برای یک ایرانی بیفتد شروع به فحاشی به همه مسئولین میکند.
اما به نظر بنده انسانها ذاتا متفاوت نیستند یک فرد مالزیایی میداند که خسارت او را بیمه به راحتي جبران میکند، ولی ایرانی دستش به جایی بند نیست و مال خود را از دست رفته میداند و بيمه هزار اشكال براي دادن خسارت ميتراشد و به همین دلیل فرد ايراني داد و فریاد میکند تا شاید بيمه یا سازمانی ديگر مقداری از خسارت او را جبران کند.
این تفاوت رفتار بین ملت ها به نظر من برمیگردد به نحوه تربیت انسانها توسط دولتها و نوع برخوردشان با آنها.
یکی از دوستان حوزوي نقل میکرد که چند سال پیش استادی داشتم در حد آيت الله. متوجه شدم که بیمار است و دستش خالی، با چند تن از طلاب مبلغی را جمع آوری کردیم و برای عیادتش به منزلش رفتیم، هنگام خداحافظی چون من بزرگتر از بقیه بودم از دوستان خواستم تا بیرون رفته و من هدیه را تقدیم استاد کنم.
وقتی که هدیه را تقدیم کردم اشک از چشمان استاد سرازیر شد و گفت اگر نیاز نداشتم هرگز آن را قبول نمیکردم و من در آن لحظه نظام حوزه علمیه را نفرین کردم.
وقتی یک نفر در حوزه استاد است و بعد از مدتی توان خود را از دست میدهد و دیگر قادر به تدریس نیست، کسی به فکرش نیست. در چنین نظامی باید داد و فریاد کرد تا به مشکل رسیدگی شود.
اما در کشوری مثل مالزی چون سریع به مشکلات رسیدگی میشود دیگر داد و فریاد کردن معنا ندارد.
یادم است سالی که ماه رمضان کانادا بودم، محل سکونت من مشرف به خیابان بود و شبها تا صبح صدای آژیر میآمد از صاحبخانه پرسیدم مگر اینجا اینقدر تصادف زیاد است؟ از جواب ایشان متوجه شدم که آنها برای رسیدگی به وضع سالمندی یا کسی که مثلا در آسانسور مانده یا گرفتاری دیگری برایش پیش آمده با آژير میروند كه زود برسند. پس کسانی که در اینگونه جامعهها زندگی میکنند برای گرفتن حق خود نیازی به داد و فریاد ندارند.
پس آیه لا تقدموا نمیخواهد چیزی را متعبدانه به ما تحمیل کند تا به ضرر ما باشد و از حقمان محروم شويم؛ بلکه میگوید خدا و رسولش خودشان متوجه مشکل هستند و نیازی به داد و فریاد نیست.
این آیه براي رسول خدا است و از آن تنقيح مناط نميشود تا در مقابل تصميم و عمل مسؤلان خودخواه، نادان و بيتجربه ساكت بود. بله یک رئيس غير معصوم با فکر و کارش ممکن است آسیب و ضرری به مردم و کشور وارد کند. نمیتوانیم بگوئیم «لاتقدموا» در این آیه شامل او هم میشود و در مقابل تصميمات و كارهايش سکوت کنیم.
تذكرات:
فکر کردم که امشب که آخرین جلسه در ماه مبارک رمضان است نکاتى را بیان کنم:
۱ _ مسئله زکات فطره:
من بعضی اوقات حرص میخورم از این مسائل جزئی که از مراجع پرسیده میشود، مثلا قیمت گندم، جو و خرما را نباید از مراجع پرسید مگر آنها گندم فروش یا جو فروش یا خرما فروش هستند؟
مجتهد کارش اجتهاد کردن است باید اجتهاد کند که زکات فطره که یک صاع است، آیا حجم است یا وزن؟
صاع یک سطل که حدود سه لیتر آب می گیرد، اگر خرما در آن بریزیم چون خرما سنگین است حدود4کیلو میشود، ولی جو و گندم چون سبکتر است کمتر میشود.
مجتهد باید مشخص کند حجم را حساب کند یا وزن را؟ و از طرف دیگر باید مشخص کند دادن گندم یا جو یا خرما تخییری است یا خیر؟ و یا اینکه گندم کار یا خرما فروش كه درآمدش اين چطزهاست، بايد یک صاع بدهد یا کسی که خوراکش غالبا یکی از اين چیزهاست؟ و یا اینکه اجتهاد کند زمان پیامبر یک صاع مزد نصف روز یک کارگر بوده است و برای زکات فطره مزد نصف روز یک کارگر را قرار دهیم یا بطور کلی بگوئیم درآمد نصف یک روز هر فردی چه کارگر باشد و یا شغل دیگری داشته باشد. آيا بگوييم يكشصتم حقوق ماهانه يا يكشصتم درآمد ماهانه يا يكهفتصدم حقوق سالانه يا درآمد سالانه؟ اينها كار مجتهد است.
پس تعیین مبلغ فطریه به عهده مجتهد نیست و کسانی مبلغ را از مجتهد میپرسند که زرنگ هستند و میخواهند گناه خود را به گردن مجتهد بیندازند و بگویند فلان مجتهد این مبلغ مثلا شصتهزار تومن را تعیین کرده است و ما طبق نظر ایشان عمل کردهایم.
در بین مراجع فقط آیت الله شبیری زنجانی بیان کرده است که صاع حجم است نه وزن.
به هر حال قیمت را نباید مرجع تقليد تعیین کند، قیمت را باید از مغازه دار پرسید به خصوص الآن که در کشور ما هر روز قیمت ها تغییر میکند و از طرف دیگر در هر منطقهای یک قیمت وجود دارد.
2 – نظر بنده در مورد زکات فطره این است که هر كارگری نصف مزد يك روز و هر حقوق بگيري كه بيش از كارگران درآمد دارد، یک شصتم درآمد ماهانه خود و بازاريها و تاجران و نظاير اينان يك هفتصدم درآمد سالانۀ خود را پرداخت کنند و کسی که درآمد ماهانهاش به هزينههايش نميرسد فقیر است و چیزی برعهده وی نیست.
3 – رؤيت هلال:
بحث بعدی راجع به رؤیت هلال است. سئوالاتی در این زمینه پیش میآید که باید به آنها پاسخ داد. از جمله:
الف)عید فطر چه زمانی است؟
ب) ملاک چیست؟ آیا رؤیت موضوعیت دارد یا طریقیت؟
ج) با چه وسیلهای باید ماه دیده شود؟ با عینک یا بدون عینک یا با تلسکوب و… ؟
د) یک نفر ببیند کفایت می کند یا توده مردم باید ببینند؟
ه) در منطقهای که زندگی میکنیم باید دیده شود یا در هر کجا دیده شود کفایت میکند؟
توضیح:
در دین بعضی از چیزها موضوعیت دارد و بعضی از چیزها طریقیت.
متلا در شهادت برای زنا دیدن هم زمان 4شاهد موضوعیت دارد.
طریقیت مثلا برای فهمیدن تاریخ خورشيدي امروز میتوان از تقویم استفاده کرد یا از کسی پرسید و یا … .
نظر بنده این است که اگر با کشورهایی که ما با آنها در شب مشترک هستم، ماه با چشم عادی توسط توده مردم دیده شد برای ما هم محرز میشود که فردا عید فطر است.
بین تولد ماه تا غروب خورشيد اگر حدود بیست ساعت فاصله باشد، ممکن است ماه رؤيت شود. بنابراين در جایی كه بعد از ۱۸ ساعت از تولد ماه خورشید غروب کند امکان دیده شدن ماه نیست ولي ممکن است در جایی دیگر که غرب آن منطقه است و چند ساعت بعد از محل اولي شب میشود ماه دیده شود، همین کفایت میکند و برای ما نيز عید ثابت میشود.
عدهای میگویند دیدن ماه طریقیت دارد و ملاک برای آنها تولد ماه است که زمان آن هم مشخص است.
بعضی دیگر هم شايد بگویند شبي كه غروبش حدود ۲۰ ساعت بعد از تولد ماه باشد شب اول ماه است حتی اگرچه ماه دیده نشود اينان ميگويند امكان رؤيت مهم است نه خودش.
اینها مسائلی بود در مورد رؤیت ماه و همانگونه گفتم، نظر بنده این است که ماه باید با چشم غیر مسلح توسط تودۀ مردم در هر گوشهای از دنیا که با ما در شب مشترک هستند دیده شود.
علت اینکه من تولد ماه را ملاک قرار ندادهام این است که فکر میکنم اولا خداوند نمیخواهد دین خود را اسیر علم و دانش کند تا مكلفان به تنهایی اعمال خودش را انجام دهند حتی اگر بیسواد باشند.
مثلا وقت نماز مغرب را بعد از غروب آفتاب قرار داده است و همینطور نمازهای دیگر را به همین شکل با تغییر خورشید در آسمان مشخص کرده است که برای همه قابل دسترسی است.
برای روزه گرفتن هم رؤیت ماه را ملاک قرار داده که این امر برای اکثر افراد ممکن است.
عید فطر هم با رؤیت هلال است که باز هم از عهده هر کسی بر میآید و یک امر شخصی است و نیازی به کسی دیگری نیست.
ثانيا تولدي شدن منجر ميشود به اينكه بگوييم پيامبر و امامان در برخي سالها در روز عيد روزه بودهاند و اين قبولش براي من سخت است؛ مگر اينكه 20 ساعت بعد از تولد را بگوييم كه همان قول به امكان رؤيت است.
سئوال:
آیا قائل بودن به رؤیت ماه با چشم غیر مسلح و اعتنا نكردن به تولد ماه با نواندیشی منافاتی ندارد؟
جواب: اولا بنده نو انديش نيستم بلكه بازانديش هستم يعني در هر موردي دوباره ميانديشم و كاري به نو و كهنهاش ندارم. ثانيا نواندیشی همانگونه که از اسمش مشخص است باید در فکر و اندیشه باشد، اگر قائل شویم که می شود با تلسکوپ ماه را دید و این کفایت میکند، در واقع قائل به استفاده از ابزار نو شدهايم ولي انديشه ما همان انديشه سابق است و ربطی به نواندیشی ندارد.
استفاده از تلسکوپ استفاده از ابزار نو است، نه انديششيدن نو.
۳ – اشكال به دعاي قنوت نماز عید فطر
در قنوت نماز عید جملهای است که در ۹ قنوت تکرار میشود و آن عبارت است از :
“اللهم انی اسالک بحق هذا الیوم … ”
قبلا در مورد “بحق” بحث زیادی کردهام و گفتهام که حتی در مورد پیامبر هم بايد بر او صلوات فرستاد و دليلي بر خوب بودن گفتن “بحق او” وجود ندارد چه برسد به افراد دیگر یا چیزهای دیگر و این گونه “بحق” گفتنها مبنای درستی ندارد. البته نگفتهام كه بحق اين و آن گفتن موجب شرک یا کفر است.
و همچنین گفتهام که در روایات و همچنین صحیفه سجادیه به جای کلمه “بحق” فراوان ذکر صلوات آمده است که مقالهای هم در این زمینه نوشتهام که در سایت موجود است.
من در مورد این عبارت قنوت نماز عید که ۹ مرتبه تکرار میشود تحقیق کردهام و متوجه شدم در کتب اربعه حديثي شيعه که بسیار معتبر است آمده است، “اللهم انی اسالک فی هذا الیوم … “.
البته عبارت “بحق هذا الیوم” در کتابهای دعا مثل مصباح و اقبال آمده است که ممکن است در نقل دعا کلمه “فی” تبدیل به “بحق” شده باشد و کسی هم متوجه نشده است.
در کتاب اقبال نوشته شده بود که این روایت را شیخ طوسی و شیخ مفید نقل کردهاند ولی آنطور که من در تحقیقاتم متوجه شدم در کتابهای آن دو بزرگوار “فی هذا الیوم” آمده است.
در “مقنعه شیخ مفید” هم عبارت “فی هذا الیوم” آمده است ولی در حاشیه آن آمده است یک نسخه بدل «بحق» است.
از زمان شیخ طوسی که کتاب مصباح نوشته شد همه به آن مراجعه کردند و به كتب اربعه كه معتبرتر است مراجعه نكردهاند.
من تحقیق کردم ببینم بزرگانی که رساله دارند آدرس این دعا را دادهاند ولی دیدم هیچ کدام آدرس این دعا را نقل نکردهاند که آیا از کتاب تهذیب نقل کردهاند یا مصباح و یا اقبال و کسی به این نکته توجهی نکرده است.
پس اجتهاد باید در این مسئله صورت بگیرد چون با اجتهاد در این مسئله مشکل بزرگی حل میشود.
امروزه بعضی از مداحها و روضه خوانها برای اینکه مردم بیشتر گریه کنند و فریاد بزنند در دعاهای خود مثلا میگویند بحق گلوی بریده علی اصغر و … و فکر میکنند با این حرفها دل خدا میسوزد و دعاها زودتر مستجاب میشود.
البته در صحیفه سجادیه ۳ یا ۴ مورد وجود دارد که در آن “بحق” پيامبر يا روز عرفه يا بك و بمحمد وجود دارد که ممکن است مثل قنوت نماز عيد در نقل دعا اشتباهي رخ داده باشد و در بعضی از نسخههاي صحيفه اصل آن دعا وجود ندارد يا به جاي آن لفظ ديگري وجود دارد و اين سه چهار مورد به يكي يا دوتا تقليل مييابد.
۴ – مسئله بعدی مسئلهی رفراندم است که برخي پيشنهاد كردند و برخي به خاطر وقتگير بودن يا هزينۀ آن يا قدرت تحليل نداشتن مردم با آن مخالفت كردند.
به نظر من میتوان آن را بدون هزینه برگزار کرد.
مثلا در كل كشور يك روز تعطيلي را مشخص كنند و در هر شهري یک مکان را برای مخالفین آن چيز و یک مکان را هم برای موافقین آن چيز مشخص كنند. از اين راه بدون هيچ هزينهاي میتوان نتیجه مورد نظر را در هر موردي به دست آورد.
اما اينكه مردم را فاقد قدرت تحلیل بدانيم يك ضررش اين است كه اصل جمهوري اسلامي را تخريب كردهايم. زيرا مردم فاقد تشخيص چگونه به جمهوري اسلامي و اركان انتخابيش رأي دادند. ضرر دومش اين است كه شاه و رژيم گذشته را افرادي دانستهايم كه مردم را با تحليل و فهيم بارآوردهاند كه بتوانند در انتخاباتهاي اساسي شركت كنند و جمهوري اسلامي و همۀ ارگانهاي فرهنگي را تحميق كنندۀ مردم دانستهايم به گونهاي كه مردم اكنون قدرت تحليل اصليترين مسائل را ندارند و اين تف سر بالايي است كه به چهرۀ خودمان بر ميگردد. و همين دليل بزرگي براي بيلياقتي خودمان ميشود.
بنابر اين به نظرم بهتر است كه با رفراندم در امور اصلي موافقت كنيم و گره را به راحتي با دست باز كنيم تا زماني مجبور به پرداخت هزينههاي فراوان نشويم.
تلگرام (صفحۀ عمومی) : @ostadahmadabedini
تلگرام (صفحۀ قرآنی) : @bazandishi_tafsir
تلگرام (صفحۀ پرسش و پاسخ) : @porseshha_va_pasokhha
تلگرام(بازاندیشی در فقه):
@fegheostadahmadabedini
اینستاگرام : @ostad_ahmad_abedini