بسم الله الرحمن الرحیم
دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲. آیه ۱۳۲ سوره انعام. بررسي واژۀ «درجات».
وَ لِكُلٍّ دَرَجٰاتٌ مِمّٰا عَمِلُوا وَ مٰا رَبُّكَ بِغٰافِلٍ عَمّٰا يَعْمَلُونَ ﴿الأنعام، 132﴾
و برای هر یک از متذكران، درجه و مرتبتی است به خاطر آنچه عمل کردند؛ و پروردگارت از اعمالی که انجام میدهند، غافل نیست.
در آيۀ قبلی گفته شد که عذاب ريشهكن كننده بعد از وجود پیامبر اکرم(ص) ديگر نازل نشد، چون ظالمان دیگر قادر نبودند مسلمانان را از بین ببرند و بيكه مسلمانان خودشان توانستند از خودشان دفاع كنند. قرآن در سوره مائده آیه سوم میفرماید: (الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ دِینِکمْ) این دوران دیگر کافران ناامید شدند از اینکه بخواهند شما مسلمانان را از بین ببرند. (فَلا تَخشَوهُم وَاخشَونِ) ديگر از کافران نترسید از من بترسيد و خودتان ظلم نكنيد.
كافران بعد از جنگ احزاب فهمیدند که دیگر نمیتوانند مسلمانان را از بین ببرند.
حالا ممکن است جایی را از مسلمانان بگیرند یا اذیت و آزار کنند اما مسلمانان همه جا هستند.
نکته دیگری که گفتیم و نیاز هست كه دوباره مطرح شود این است که اگر جایی سیل و زلزله میشود حق نداریم بگوییم که بخاطر گناه آنها است؛ زيرا ما علم غيب نداريم كه چرا چنين اتفاقي افتاد و این حوادث طبیعی است و ربطی به دین ندارد.
مثلا شخصی در مصاحبهای توهین کرد به روحانیت و بعد از چند روز از دنیا رفت، ما حق نداریم مرگ او را به دین و انتقام خدا از او ربط دهیم، زيرا به وجود نازنین پيامبر اکرم جسارتها شد ولی خدا آنهایی که توهین کردند را نابود نکرد؛ چطور براي توهين به آخوند كسي را نابود كند؟ آيا آخوند مهمتر از پيامبر(ص) است؟!
همينطور كه اگر کسی نماز خواند و بعد از نماز سکته کرد، نباید گفت بخاطر نماز خواندن از دنیا رفت یا اینکه بگوئيم چون آدم خوبی بود بعد از نماز از دنیا رفت. خیر نباید اینطور گفته شود؛ زيرا اين سخنان گمانهزنيهاي بيدليل است.
توضيح عبارتي آیه: تنوین در كلمۀ (لكلٍ) عوض از مضاف الیه محذوف است، یعنی مضاف الیهي بوده و بخاطر روشن بودنش يا به خاطر دليل ديگري حذف شده است. (ما) در (وما ربُّک بغافل) نافیه است و نیاز به اسم و خبر دارد، اسم آن مرفوع است و خبر آن منصوب است مثل ما زیدُ قائماً، بعضی اوقات یک حرف باء برای تاکید بر سر خبر آورده میشود؛ برای اینکه گفته شود: اصلا اینطور نیست، یعنی پروردگار تو اصلا و به هیچ نحوی غافل نیست از آنچه که عمل میکنند.
محتوا آیه: این آیه چون پس از آیه ۱۳۱ واقع شده است و در آیه ۱۳۱ بحث هلاک ظالمان بود، مفسران تصور کردهاند که مضافٌ اليهي كه عوض تنوين در (لكلٍ) بايد در تقدير گرفت حتما مطلبي است كه مربوط به آیه ۱۳۱ است، در تسنیم و المیزان و التحریر و هم عبدالعلی بازرگان همه اين آيه را به آن آیه ربط دادهاند و گفتهاند چه انسانهای بد و چه انسانهای خوب درجه بندی میشوند. خوب درجه دارد و بد هم درجه دارد، آدم که کمی بد است درجه پایین دارد همینطور بالاتر درجه بیشتر و در خوبها هم همینطور هست.
عمل هم شامل عمل خوب میشود و هم شامل عمل بد و (لکلٍ) یعنی براي تمامي انسانهای روی زمین درجه و رتبه است.
آیتالله جوادی در تسنيم ج27 ص 213 و 214 اشاره کرده است که درجه و درجات برای خوبی بکار میرود و برای بدی «دركات» بهکار میرود و خواسته بگويد در اینجا نوعی مجاز استفاده شده است.
به هر حال برای نمرات منفی درکات بکار میبرند مثل آیه ۱۴۵ سوره نساء( إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ)
و برای نمرات مثبت درجات بکار میبرند مثل آیه ۱۱ سوره مجادله(يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ).
به نظر بنده اینجا «درجات» حتما برای کارهای خوب است و ربطی که مفسران بین آیه ۱۳۱ و ۱۳۲ دادهاند دقيق نيست، و این آیه ۱۳۲ مرتبط به آیه ۱۲۷ هست نه به آیه ۱۳۱.
آیه ۱۲۷ این بود(لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ) براي هشدار پذیران نزد پروردگارشان دارالسلام هست و خدا به خاطر آنچه که انجام میدادند وليّ آنان است.
حالا اینجا آن آیه توضیح میدهد که آنها که متذکر شدهاند و در دارالسلام هستند اینجور نیست که همه کنار هم باشند و هم درجه باشند، بلكه درجۀ آنان به عمل خوبشان بستگي دارد. مثلا میگوئیم ياران پيامبر(ص) در بهشت هستند، حالا بگوییم همه کنار پیامبر هستند خیر اینطور نیست، یک صحابي بسیار کار خوب کرده است یکی دیگر کم کار خوب کرده است. خلاصه همه مثل هم نیستند.
پس مضاف اليه محذوف هر فردي نيست بلكه هر فردي از متذكران است. «لکل واحد من قوم یذکّرون درجات» بخاطر عمل خودشان.
پس نتیجه اینکه «درجات» در تمامي قرآن برای خوبیها بکار رفته و اینجا هم برای خوبیها بکار رفته است.
نوزده مورد درجه و مشتقات آن در قرآن بکار رفته است.
1. آیه ۲۵۳ سوره بقره(تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ) آن رسولان را تفضیل دادیم بعضی را بر بعضی دیگر، بعضی از آنها با خدا تکلیم کردند مثلا حضرت موسی و بعضی را درجاتی بالا برد.
نكته: خداوند فرموده: پیامبران را بعضی را بر بعضی برتري داديم اما در قرآن گفته نشده که کدام بر دیگری برتری دارد و كدام از همه برتر است؟
آیتالله جوادی آملی از کلمه مُهَيْمِن که در آيۀ 48 سورۀ مائده در بارۀ قرآن آمده و به معنای سیطرهدار است یعنی قرآن بر ساير كتابها سیطره دارد، استفاده كرده است كه آورندۀ آن يعني حضرت محمد(ص) هم بر ساير پيامبران سیطره دارد و با واسطه افضل بودن حضرت محمد(ص) را اثبات كرده است، اما بدون واسطه خدا نفرموده است كه پيامبر خاتم افضل است.
2. سوره آل عمران آیه ۱۶۲ و ۱۶۳(أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللَّهِ كَمَنْ بَاءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ
هُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ)
آنها كه پيرو رضوان خدا بودهاند، نزد خدا درجه هستند؛ يعني خودشان درجه شدهاند.
3. سوره نساء آیه ۹۵(ا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا). آیه ۹۶ میفرماید(دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا)
4. آيه ۸۳ سوره انعام: (وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَىٰ قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ)
5. آیه ۱۶۵ سوره انعام: (وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ ۗ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ).
نكته: در سوره انعام سه بار کلمه «درجات» بکار رفته است در آیات ۸۳ و ۱۳۲ و ۱۶۵.
6. سوره انفال آیه ۴: (أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ).
7. سوره یوسف آیه ۷۶: (فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِنْ وِعَاءِ أَخِيهِ كَذَٰلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ)
توضیح آیه؛ حضرت یوسف دفعه اول که برادرانش آمدند آنها را شناخت، برای اینکه پدرش و برادران او را بشناسند پولشان را در بارشان گذاشت که شاید وقتی بار را باز کردند به فکر فرو روند و بشناسند یا لااقل دوباره برگردند، خب آنها نشناختند ولی دفعه بعد با برادرشان بنیامین آمدند و حضرت یوسف بطور خصوصی به بنیامین گفت: من برادرتو هستم. بعد برای اینکه بتواند به پدر ثابت كند كه يوسف را ديده و زنده است، جام شاهي را گذاشت در بار بنیامین که نشانی باشد که وقتی به كنعان برگشت، جام را نشان پدر دهد و پدر متوجه شود که یوسف زنده است، اما خدا جور دیگری خواست و مسئول کارهای حضرت یوسف چون جام را نيافت، داد زد که دزدی شده است و شما كنعانيان دزدي كردهايد و جام شاه را برداشتید. حادثۀ عجيبي شد يوسف قصدي داشت و الآن ورق برگشت. لذا یوسف خودش شروع به تفتيش کرد و یکیيكي بار برادران را ميگشت تا به کیسه بنیامین رسید و جام آنجا بود، پس اینکه یوسف جام را گذاشت برای اینکه نشانهای از خودش باشد نه اينكه بخواهد به برادرش تهمت دزدي بخورد. اما یکمرتبه مسئولین مربوطه دیدند جام نیست و خدا میخواست بنیامین در مصر بماند (فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِيهِ) يوسف خودش شروع کرد به گشتن ظرفهاي برادرانش، قبل از ظرف برادرش (ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِنْ وِعَاءِ أَخِيهِ) اینجا ثم آمده یعنی با فاصله بار بنیامین را گشت. معلوم است كه اصلا نميخواست برادرش به دزدي متهم شود. بعد خدا میفرماید(كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ) ما اینگونه به نفع یوسف کید کردیم. نه اینکه یوسف اینگونه کید کرد. (مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ) طبق قانون پادشاهی مصر حق نداشت برادرش را نگه دارد و ما راه را نشان دادیم که برادرش را نگه دارد، به اين گونه که یوسف گفت: روش شما در برخورد با دزد چیست؟ گفتند مَنْ وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزٰاؤُهُ كَذٰلِكَ نَجْزِي اَلظّٰالِمِينَ ﴿يوسف، 75﴾
«هر کس (آن پیمانه) در بارِ او پیدا شود، خودش کیفر آن خواهد بود؛ (و بخاطر این کار، برده شما خواهد شد؛) ما اینگونه ستمگران را کیفر میدهیم!»
بعد خدا میفرماید(نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ).
8. آيۀ ۲۱ سوره اسراء: (انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلًا)
که در آیات قبل از آن میفرماید مؤمنان و کافران را عطا میدهد و عطا خدا ممنوع نیست و در این آیه میفرماید ببین چطوری بعضی را بر بعضی تفضیل میدهیم و کار آخرتی درجات بیشتری دارد از کار دنیایی.
9. آیه ۷۵ سورۀ طه: (وَمَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَٰئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَىٰ) هر کس مؤمن باشد و عمل صالح انجام دهد نزد خدا درجات بالایی دارد.
10. آیه ۱۵ سوره غافر:(رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلَاقِ)
خدا رفیع درجات و صاحب عرش است.
11. آیه ۳۲ سوره زخرف: (أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيًّا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ).
12. سوره مجادله آیه ۱۱: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ) جا بدهید به کسی که وارد مجلسی میشود خدا جا میدهد به شما و اگر گفته شد بلند شوید، بلند شوید و خدامؤمنان از شما را [درجهاي] بالا برد و آنهایی که عالم هستند را درجاتی.
شاید مثلا اصحابی که کنار پیامبر نشستهاند وقتی حضرت علی علیهالسلام وارد میشد باید کنار میرفتند چون حضرت اوتوا العلم بود.
13. سوره احقاف آیه ۱۹: (وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَلِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمَالَهُمْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ)
این آیه و آیه ۱۳۲ سورۀ انعام كه اكنون مورد بحث است، مبهم هستند و هر دوجا آیه قبل آنها مربوط به کافران هست.(أُولَٰئِكَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنَّهُمْ كَانُوا خَاسِرِينَ).
آيت الله جوادي در این دوجا «درجات»رايا به معناي جامع لغوي يا از روي تغليب ميداند تا کافران را شامل شود. (ر.ك تسنيم ج2 ص213). اما بنده به نظرم ميرسد آیه ۱۳۲ سوره انعام مربوط به ۱۲۷ است و آیه ۱۹ سوره احقاف هم مربوط به آیات ۱۵ و ۱۶ اين سوره هست.
14. (وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ
أُولَٰئِكَ الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَنَتَجَاوَزُ عَنْ سَيِّئَاتِهِمْ فِي أَصْحَابِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ).
خلاصه بحث ما این بود كه آیه 132 به آیه ۱۲۷ مرتبط است و تنوین «لکلِ) بمعنای لکل متذکرین است؛ زيرا درجه هم از نظر واژه شناسي و هم از نظر موارد استعمال در مثبت به كار ميرود.
مصطفوي در التحقيق في كلمات القرآن الكريم ج3 ص 211 آورده است: اصل در اين ماده حركت مخصوص با دقت و احتياط و به تدريج و آهسته آهسته است و در مفهومش ترقي مكاني يا عملي يا معنوي لحاظ شده است.