هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
بسمالله الرحمن الرحیم
يقيني بودن وفاي خدا به وعدهاش، تفسير آيه 134 سورۀ انعام.
یکشنبه ۲۸ خرداد ۱۴۰۲
در درس گذشته گفته شد که منظور از تکاملِ احتمالي كه اين آيه براي نوع انسانِ موجود، مطرح ميكند جهشی هست که طبیعی نباشد. اكنون در ادامه ميگويم كه در آيۀ 8 سورۀ نحل نيز اجمالاً به آنچه اينجا بيان شد، اشاره شده است، آیه ۳ تا 8 آنچه را آفريده است، بيان ميكند:
{«خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ تَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ» آسمانها و زمین را به حق آفرید، او از آنچه مشرکان شرک آرند متعالی و منزه است.
«خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ» انسان را از نطفهای (بی قدر و ضعیف) بیافرید، آنگاه او آشکارا به خصومت میخیزد.
«وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ» و چهارپایان را آفريد که به (موی و پشم) آنها گرم میشوید و از آنها فواید بسیار دیگر برده و از (شیر و گوشت) آنها غذای مأکول میسازید.
«وَلَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسْرَحُونَ» و هنگامی که آنها را شبانگاه از چرا برمیگردانید یا صبحگاه به چرا بیرون میبرید زینت و افتخار شما ميباشند.
«وَتَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَىٰ بَلَدٍ لَمْ تَكُونُوا بَالِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ الْأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ» و بارهای شما را (به آسانی) از شهری به شهر دیگر ميبرند که خود شما (بدون بار) جز با مشقّت بسیار بدان جا نتوانید رسید (چه رسد با بار)؛ راستی که پروردگار شما رئوف و مهربان است.
«وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً» و اسبان و استران و خران را برای سواری و تجمّل شما آفرید}.
«وَيَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» و چيزهايي كه شما نميدانيد، میآفریند.
شايد منظور اين آيه آفريدن نوعهای جدیدی از حیوانات باشد و شايد نوع دیگری برتر از انسان ميآفريند.
در فلسفه و منطق گفته میشود جسم یا نُمُو دارد یا نُمُو ندارد، جسمی که نمو ندارد میشود جامد و جسمی که نمو دارد دو دسته میشود یا متحرک هم هست یا متحرک نیست، اگر متحرک باشد به آن حیوان میگویند و اگر کم حرکت دارد به آن گیاه میگویند و حیوان یا عقل دارد یا عقل ندارد، اگر عقل داشته باشد به آن انسان میگویند و اگر نداشته باشد غیر انسان است مثل گاو و گوسفند.
پس تعريف انسان میشود: جسم نمو كنندهاي كه با اراده حركت ميكند و داراي قوۀ نطق است. ناطقْ آخرين فصل بهپا دارندۀ انسان است و انسانیت انسان به همين فصل آخري اوست.
در عرفان میگویند همین انسان وقتی میخواهد وارد قیامت شود از ناطق بالاتر میرود و فصل مُقَوِّم يا بهپادارندۀ ديگري به خود ميگيرد و میشود «انساني كه فرشته است یا «انساني كه شیطان است.» یا «انساني كه گرگ است. ولی با فرشتهها و شيطانها و گرگهای كنوني فرق میکند. انسان گرگ شده با گرگ متفاوت است. انسان گرگ شده، توجه دارد كه انسان بوده و بعداً گرگ شده است و ديگران نيز ميدانند كه او انسانِ گرگ شده است. و روز قیامت همین او را عذاب میدهد، چون می یابد که انسان بوده است و میتوانست فرشته شود. دليل قرآني آن هم آورده شد در سورۀ نبأ آیه ۱۸«يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً» ميگويد: گروه گروه محشور میشوند. و روايت در مجمع البيان ج 9-10 ص 423ميگويد به صورت حيوانهايي محشور ميشوند.
اكنون بنده از آيۀ مورد بحث، احتمال ميدهم چیزی را که عرفاء میگویند در قیامت اتفاق میافتد، در همین دنیا میتواند محقق شود و انسان در همین دنیا «جسم نامي متحرک بالاراده ناطق مَلَک» میشود چون خدا غنی و دارای رحمت هست و انسان فرشته خو میآفریند.
آیه ۱۳۴ سوره انعام؛
إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لَآتٍ وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِين
«إِنَّ» برای تاکید است. «مَا» ما مبهم است. «تُوعَدُونَ» دو گونه ميتواند معنا شود.
توجه شود كه «وعده» غير از «وعید» است، وعده برای مثبت به کار میرود، مثل اينكه به فرزندت ميگويي: اگر در امتحان قبول شدي برايت دوچرخه ميخرم. در مقابل آن وعید است که تهديد به مجازات است. مثلا به فرزندت ميگويي: اگر مردود شدي پول جيبي شما قطع ميشود.
روشن است كه وعده حقي براي طرف مقابل ايجاد ميكند و وفا نكردن به آن قبیح است و بنابراين خدا وعده خلافي نميكند. اما اگر تهديدی کرد، چون تهديد حقي براي او يا ديگري ايجاد نميكند، تخلفش قبيح نيست و ممكن است، تخلف کند و تهديدش را عمل نكند.
زيبايي آيه اين است كه به جاي استفاده از وعدۀ خدا يا وعيد خدا ازفعل مجهول «تُوعَدُونَ» استفاده كرده است تا معلوم نشود وعده است يا وعيد. ساختار «توعَدون» ممکن است از«وَعَدَ یُعِدُ» باشد، یعنی وعده مثبت داد، یعنی آنچه به شما وعده مثبت داده شد. و ممكن است از اَوعَدَ یُوعِدُ ایعاداً باشد. حال اگر از وَعدَ گرفته شد مثبت میشود و اگر از اوعَدَ گرفته شد میشود منفی.
۱. از وَعَدَ ثلاثی مجرد؛ يعني وعده های مثبتی که به شما داده شد حتما میآید.
۲. از یُوعَدُ ثلاثی مزید: آنچه وعده منفی كه به شما داده شده است حتما میآید.
پس اگر منفی گرفته شد یعنی ای ظالمان و ای مشرکان و ای مکر زنندگان آنچه وعید شده بودید حتمی هست.
ما گفتیم آيه مثبت بودن را نيز برميتابد و آیات قبل، وعده میدهد. آنگاه اينجا معنا اين ميشود كه خدا آوردن نوع بهتری را وعده داده است و آن وعده که نسل بهتری میآورد حتمی است.
در فلسفه قاعدهای هست به نام «قاعدۀ امکان اشرف» و در مقابل آن «قاعدۀ امکان اخس» است. قاعده امکان اشرف یعنی هرچیزی که خدا ایجاد کرده، اگر بهتر از آن امکان داشته باشد، خدا حتما آن را ایجاد كرده است. حال بنده ميگويم آن بهتر را در قوس صعود و در روند تكاملي اشياء، ايجاد خواهد كرد
در بحث ما: میشود خدا شما را ببرد و بهتر از شما را بیاورد و این آیه 134میفرماید: هر چه وعده داده شدهايد حتما واقع ميشود.
تاکید«اِنَّ» و حرف لام قَسَم بر سر كلمۀ «آتٍ» كه اسم فاعل ثلاثی مجرد از «اَتی، یاتی» است. به این معناست که یقیناً و مسلماً آنچه که وعده داده شدهاید حتماً خواهد آمد. پس اگر موضوع ثابت شد و احتمال به مرحلۀ ظهور رسيد و وعده تلقّي شد تحققش حتمي ميشود.
جملۀ آخر میفرماید «و ما انتم بمعجزین» شما حتما به عجز کشانندگان نیستید. «ما» نافیه و «انتم» اسم آن و «بمعجزین» خبر آن است و حرف باء برای تاکید است. مفعول يا متعلق «معجزين» كه «الله» است، حذف شده است. يعني شما عاجز كنندۀ خدا نيستيد.
مثال؛ خیلیها وعده میدهند اما وعدۀ آنان عمل نميشود؛ زيرا براي تحقق علت تامه وجود مقتضي و شرط و نبودن مانع، لازم است. برخي بخاطر ضعف شخصي توان عمل به وعده را ندارند، پس مقتضي موجود نيست. برخي به خاطر نبود ساير امكانات توان عمل به وعده را ندارند، پس شرط نيست. برخي بخاطر وجود موانع نميتوانند به وعدۀ خود عمل كنند. اما خدا غني مطلق است پس توان عمل به وعده را دارد و مقتضي وفا به وعدههايش مهياست. جهان هم در اختيار اوست. پس شرط هم هست. و اين آيه با عبارت «و ما انتم بمعجزين» ميگويد: شما انسانها نميتوانيد مانع او شويد. پس مانعي از عمل به وعدهاش نيست.
چيز مانع شونده را مُعجز میگویند. جلوی وعده خدا را کسی نمیتواند بگیرد.
«ما انتم بمعجزین» يعني: اي سران کفر يا ای ظالمان شما نمیتوانید مانع عذاب خودتان شوید.
اما طبق معنایی که بنده کردم که نوع انسان متکامل میشود و خدا چیز بهتری از ما را خلق ميکند و آنها اشرف مخلوقات ميشوند. آنگاه روشن است که هر کس دوست دارد اشرف آفريدهها باشد و نمیخواهد نوع شریفتر از او خلق شود. پس شايد انسان بخواهد جلو روند چنين تكاملي را بگيرد و آیه میفرماید: چنین تکاملی اتفاق میافتد و شما مانع نیستید.
مثلا ابتدا عدهای میخواستند جلوی حضور زنان را در جامعه بگیرند اما بعد از گذشت زمان برعکس شد یا اینکه بخواهیم فرزندانمان درس نخوانند تا ما هميشه بر آنها حاکم شویم. اين امور تا یک زمانی ممکن است جواب دهد و بعد از آن جامعه منفجر میشود در فلسفه ميگويند: «القسر لايدوم؛ حركت برخلاف طبيعت دوام ندارد.» و در بحث ما جهان به سوی کمال ميرود و کسی نمیتواند جلوی آن را بگیرد.
و نیستید شما به عجز درآوردنده خدا، در هيچ كاري از كارها.