سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
برای شنیدن فایل صوتی جلسه سی و دوم تفسیر سوره اعراف مربوط به آیات 8 تا 10 این سوره وارد لینک زیر شوید:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
لینک جلسه سی و دوم تفسیر سوره اعراف
(برای ورود به این لینک ممکن است کمی منتظر بمانید. سعی کنید فیلتر شکن خود را خاموش کنید)
متن پیاده شدۀ این جلسه
نکات درس تفسیر در تاریخ 02/04/1403(نوشته شده توسط یکی از شاگردان استاد عابدینی)
تفسیر آیات 8 تا 10 سوره اعراف
وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوٰازِينُهُ فَأُولٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿الأعراف، 8﴾
میزان [سنجش اعمال] در آن روز حق است؛ پس کسانی که اعمال وزن شده آنان سنگین و با ارزش باشد، رستگارند.
وَ مَنْ خَفَّتْ مَوٰازِينُهُ فَأُولٰئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمٰا كٰانُوا بِآيٰاتِنٰا يَظْلِمُونَ ﴿الأعراف، 9﴾
و کسانی که اعمال وزن شده آنان سبک و بیارزش باشد، به سبب اینکه همواره به آیات ما ستم میورزیدند، به خود زیان زده [و سرمایه وجودشان راتباه کرده] اند.
وَ لَقَدْ مَكَّنّٰاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلْنٰا لَكُمْ فِيهٰا مَعٰايِشَ قَلِيلاً مٰا تَشْكُرُونَ ﴿الأعراف، 10﴾
و شما را در زمین جای دادیم، و در آن برای شما وسایل و ابزارزندگی قرار دادیم، ولی بسیار اندک و کم، سپاس میگزارید.
نکته 1: وقتی گفته میشود خدا در روز قیامت انسان را با میزان حق میسنجد درست است ولی اینکه این میزان حق دقیقا چیست معلوم نیست و علم آن را به خدا واگذار میکنیم.
نکته 2: ممکن است کسی بگوید آیا این آیات با آیۀ 105 سوره کهف تعارض ندارد که میفرماید:
أُولٰئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيٰاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقٰائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمٰالُهُمْ فَلاٰ نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ اَلْقِيٰامَةِ وَزْناً ﴿الكهف، 105﴾
آنان کسانی هستند که آیات پروردگارشان و دیدار [قیامت و محاسبه اعمال] را به وسیله او منکر شدند، در نتیجه اعمالشان تباه و بیاثر شده است، پس روز قیامت میزانی برای [محاسبه اعمال] آنان برپا نمیکنیم.
به نظر میرسد که وزن در هر آیهای معنایی دارد و در اینجا به این معناست که کارهای آنها ارزشی ندارد.
سؤال دیگر که همین جواب را دارد آیه 13 سوره عنکبوت است که میفرماید:
وَ لَيَحْمِلُنَّ أَثْقٰالَهُمْ وَ أَثْقٰالاً مَعَ أَثْقٰالِهِمْ وَ لَيُسْئَلُنَّ يَوْمَ الْقِيٰامَةِ عَمّٰا كٰانُوا يَفْتَرُونَ ﴿العنكبوت، 13﴾
و مسلماً بارهای سنگین [گناهان] خود را با بارهای سنگین دیگری [از گناهان کسانی که گمراهشان کردند] همراه با بارهای خود حمل خواهند کرد، و روز قیامت از آنچه [به خدا و پیامبر و قرآن] افترا میبستند، حتماً بازپرسی خواهند شد.
حال کسی نگوید اثقال در این آیه با ثقل در آیۀ 8 سوره اعراف یکی است. ثقل در آیۀ 8 سوره اعراف مربوط به کارهای خوب است ولی در این آیه از سوره عنکبوت به معنای بار سنگین گناهان است.
نکته 3: در سوره مؤمنون شبیه این آیات سوره اعراف آمده است. آنجا که میفرماید:
فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوٰازِينُهُ فَأُولٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿المؤمنون، 102﴾
پس کسانی که اعمال وزن شده آنان سنگین [و باارزش] است، همانانند که رستگارند.
وَ مَنْ خَفَّتْ مَوٰازِينُهُ فَأُولٰئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خٰالِدُونَ ﴿المؤمنون، 103﴾
و کسانی که اعمال وزن شده آنان سبک [و بی ارزش] است، همانانند که سرمایه وجودشان را از دست داده و در دوزخ جاودانهاند.
در سوره قارعه نیز نظیر این آیات به این صورت آمده است:
فَأَمّٰا مَنْ ثَقُلَتْ مَوٰازِينُهُ ﴿القارعة، 6﴾
اما هرکس اعمال وزن شدهاش سنگین و باارزش است؛
فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رٰاضِيَةٍ ﴿القارعة، 7﴾
پس او در یک زندگی خوش و پسندیدهای است،
وَ أَمّٰا مَنْ خَفَّتْ مَوٰازِينُهُ ﴿القارعة، 8﴾
و اما هرکس اعمال وزن شده اش سبک و بی ارزش است،
فَأُمُّهُ هٰاوِيَةٌ ﴿القارعة، 9﴾
پس جایگاه و پناهگاهش هاویه است.
به هر حال خفیف و ثقیل در هر موردی معنای خاص خود را دارد. در برخی موارد ثقل بار مثبت دارد و در برخی موارد منفی. خفت نیز همین گونه است. در مواردی معنای منفی دارد مثل آیات فوق و در برخی موارد مثبت نیز استعمال شده است مثل این جملۀ سلمان فارسی که وقتی سیل آمده بود گفته بود: نجی المخفون یعنی سبک باران نجات یافتند.
نکته 4: اینکه گفته شده ائمه میزان اعمال هستند در روایاتی آمده است که سند معتبری ندارند. علاوه بر این، اینکه گفته شده اعمال ما با ائمه سنجیده میشود معنایش را نمیفهمیم چون محیط و ژن آنها با ما فرق داشته است. همچنین اینکه مثلا حضرت علی(ع) میزان اخلاصش 100 است و میزان اخلاص ما یک است معلوم است که معیار سنجش اخلاص چیز دیگری است که خود حضرت نیز با آن سنجیده میشود. پس اخلاص معیاری دارد که حضرت علی(ع) را طبق آن میسنجند. بنابراین خودشان معیار نیستند.
به هر حال اینکه گفته میشود پیامبر(ص) یا ائمه میزان هستند اگر روایت صحیحی داشتیم تعبدا میپذیرفتیم ولی حالا که سند معتبری ندارد باید برای عقل قابل فهم باشد. حال میزان بودن ائمه به چه معناست؟
اگر گفته شود اعمال ما را با اعمال ائمه میسنجند سؤال میشود اعمال خود امام را چگونه میسنجند؟ اگر هم درجهای وجود داشته باشد که اعمال امام را با آن میسنجند همان درجه میزان است.
نکته 4: شبیه آیه 10 سوره اعراف در سوره انعام نیز وجود داشت آنجا که میفرمود:
أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنٰا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَكَّنّٰاهُمْ فِي الْأَرْضِ مٰا لَمْ نُمَكِّنْ لَكُمْ ﴿الأنعام، 6﴾
آیا ندانستهاند که پیش از ایشان چه بسیار از ملتها و اقوام را هلاک کردیم؟ که به آنان در پهنه زمین، نعمتها و امکاناتی دادیم که به شما ندادیم.
البته جالب است که در آیۀ مورد بحث از تعبیر مَكَّنّٰاكُمْ استفاده شده ولی در سوره انعام از تعبیر مٰا لَمْ نُمَكِّنْ لَكُمْ که در ذیل سوره انعام گفتیم که چرا از تعبیر مٰا لَمْ نُمَكِّنْ لَكُمْ بجای مٰا لَمْ نُمَكِّنْكُمْ استفاده شده است و توضیح دادیم که این دو عبارت با یکدیگر متفاوت هستند.
نکته 5: آیه 10 تذکری است به مردم که خدا تمام وسایل مورد نیاز را برای شما فراهم کرده است. دقت کنید که گاهی اوقات افراد با تهدید متذکر میشوند و گاهی برخی افراد با یادآوری نعمتها. به هر حال لطف و احسان و نعمت عاملی برای نمک گیر شدن است همانطور که وقتی به شخصی گفته بودند بر علیه حَجاج قیام کن او جواب داده بود که حجاج زمانی به من وعدۀ غذایی داده است.
نکته6: آیۀ 10 با تأکید توسط «لَقَدْ» شروع شده است. در تفسیر التحریر و التنویر در این زمینه گفته شده است که این آیه مخاطبان را منکر فرض کرده و به همین خاطر مطلب آیه را با تأکید بیان کرده است.
نظر بنده در مورد این تأکید این است که همۀ ما در واقع به نحوی منکریم و فرعون و قارونی کوچک هستیم و فکر میکنیم که خودمان همه کاره هستیم و تأکید آیه این نکته را میرساند که ما این امکانات را به شما دادهایم.
نکته 7: در تفسیر تسنیم، ج28،ص151 حدیثی از کتاب خصال نقل شده است که خوب است در اینجا به آن اشاره شود:
عَنْ ثَوْبَانَ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: بَخْ بَخْ خَمْسٌ مَا أَثْقَلَهُنَّ فِي اَلْمِيزَانِ – لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ اَللَّهُ أَكْبَرُ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَ اَلْوَلَدُ اَلصَّالِحُ يُتَوَفَّى لِلْمَرْءِ اَلْمُسْلِمِ فَيَحْتَسِبُهُ.
ترجمه: پنج چیز است که موجب ثقل میزان است: لا اله الا الله، سبحان الله، الله اکبر، الحمد لله، فرزند صالحی که بمیرد و پدر و مادر آن را به حساب خدا بگذارد و صبر کنند.
با توجه به این مورد آخر میفهمیم که چهار مورد اول لفظی نیست بلکه عملی است.