سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
برای شنیدن فایل صوتی جلسه سی و هفتم تفسیر سوره اعراف مربوط به آیات 11 و 12 این سوره وارد لینک زیر شوید:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
لینک جلسه سی و هفتم تفسیر سوره اعراف
(دقت کنید که ممکن است برای باز شدن این لینک مدتی منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموشی کنید.)
متن پیاده شدۀ این جلسه
نکات درس تفسیر در تاریخ 10/04/1403(نوشته شده توسط یکی از شاگردان استاد عابدینی)
تفسیر آیات 11 و 12 سوره اعراف
وَ لَقَدْ خَلَقْنٰاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنٰاكُمْ ثُمَّ قُلْنٰا لِلْمَلاٰئِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّٰ إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السّٰاجِدِينَ ﴿الأعراف، 11﴾
و شما را آفریدیم، سپس شما را صورتگری کردیم، آن گاه به فرشتگان گفتیم: بر آدم سجده کنید؛ بی درنگ همه سجده کردند، جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود.
قٰالَ مٰا مَنَعَكَ أَلاّٰ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قٰالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نٰارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ ﴿الأعراف، 12﴾
خدا فرمود: هنگامی که تو را امر کردم، چه چیز تو را مانع شد که سجده نکردی؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش پدید آوردهای و او را از گِل آفریدی.
نکته 1: در مورد این آیات بسیاری از مفسران بیشتر وارد جزئیات بحث آدم و ابلیس شدهاند در حالی که چه بسا اصل این مطلب داستانی باشد تا منظور رسانده شود مثل اینکه برای بچه قصهای غیر واقعی درست کرده و تعریف میکنیم تا بچه سر سماور نرود.
البته قرآن وقتی داستانی را میگوید خیالی محض نیست ولی به هر حال برخی چیزهایش را ما علم نداریم و ممکن هم هست برخی از چیزهایش خیالی باشد تا خوب فهمیده شود. پس امکان دارد که بخشی از داستانهای قرآنی سمبلیک باشد.
البته در این داستان و کلا داستانهای قرآنی تا به حال چیزی پیدا نکردهایم که خلاف علم باشد ولی اگر در جایی چنین مطلبی پیدا شد باید بگوییم در آن مورد جهت هدایتی مدّ نظر است.
نکته 2: تعبیر اسْجُدُوا لِآدَمَ میتواند اشاره به تسخیر عالم برای انسان داشته باشد که همه مسخر انسان هستند.
نکته 3: در مورد واژههای ابلیس و شیطان گفته شده که جزو واژههای دخیله هستند یعنی از زبانهای دیگر به عربی وارد شده است. البته برخی نیز «ابلیس» را از ریشۀ «بلس» به معنای ناامیدی گرفتهاند و «شیطان» را از «شیطنة» گرفتهاند.
البته اینکه ابلیس به چه شکلی است و آیا مثل موجودات مادی است نمیدانیم.
دقت کنید دیگران وقتی میخواهند حرف نو بزنند تأکیداتی در مورد آن میکنند که باید گوش دهید ولی من وقتی بخواهم حرف نو بزنم مجبورم آن را با ترس و لرز بگویم و دائما تأکید کنم که معلوم نیست درست باشد.
حال در اینجا میخواهم حرف نوی بزنم و آن اینکه اگر ابلیس از «بلس» باشد میتوان چنین گفت که نیرویی که مقابل آدم ایستاد همان روحیۀ ناامیدی است.
پس ابلیس همان ناامید کننده است که وقتی انسان کارش به نتیجه نمیرسد این نیرو به انسان تلقین میکند که رهایش کن چرا که فایده ندارد.
پس خداوند همه چیز را خلق کرد تا انسان بتواند همۀ جهان را زیر سلطۀ خود قرار دهد ولی روحیۀ ناامیدی جلو این پیشرفت انسان را میگیرد.
پس شاید ابلیس یک موجود خارجی نباشد بلکه ناامیدی درونی است و در واقع تنها مزاحمی است که نمیگذارد انسان کارش پیش رود.
طبق این حرف تعبیر لَمْ يَكُنْ مِنَ السّٰاجِدِينَ یعنی ابلیس دائما آیۀ یأس میخواند.
مفردات راغب در مادۀ «بلس» آورده است:
«ابلاس حزن و اندوهی است که از شدت ترس بر انسان عارض میشود. اَبلَسَ فلان یعنی فلانی محزون است و ابلیس نیز از همین ریشه اشتقاق یافته است. و اما با توجه به اینکه کسی که ناامید میشود سکوت میکند این ریشه به معنای سکوت نیز بکار رفته است. همچنین ابلاس برای کسی که حجتش تمام شده نیز بکار میرود. و اما مبلس شدن شتر به معنای این است که غذا نمیخورد.»
نکته 4: کسی نپرسد که خدا چگونه با شیطان صحبت میکند چرا که این بحثها مورد بیان آیه نیست و نباید سراغ این بحثها رفت.
نکته 5: دقت کنید که «لا» در تعبیر مٰا مَنَعَكَ أَلاّٰ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ زائده است چرا که اگر معنا شود دلالت بر سجده کردن دارد. ممکن هم هست بگوییم زائده نیست ولی از آن طرف منع در عبارت مَنَعَكَ باید به معنای دعوت و انگیزه گرفته شود یعنی چه چیزی انگیزۀ تو شد که سجده نکنی؟
نکته 6: اگر بگوییم ابلیس واقعا یک موجود خارجی است که از آتش خلق شده تعبیر قٰالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نٰارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ معلوم است که چه معنایی دارد. ولی اگر گفتیم مراد از ابلیس همان نیروی ناامیدی است باید بررسی کنیم که تعبیر قٰالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نٰارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ چگونه باید معنا شود؟
ابتدا مثالی بزنم. اگر گاوی در مزرعه گم شده باشد و وقتی صدایش شنیده شود بگوییم «گاو به ما گفت که کجاست» این عبارت به این معنا نیست که گاو واقعا چنین چیزی را گفته است بلکه منظور این است که گاو با صدایش به ما فهماند که کجاست.
مثال دیگر این است که زمانی گوشتی مسموم برای پیامبر(ص) آوردند و ایشان گفت این گوشت به من میگویم مسمومم. حال آیا گوشت واقعا زبان در آورد و چنین گفت یا اینکه مراد همان زبان حال است.
امروزه در رادیو و تلویزیون از آخوندها مطالبی پخش میکنند که بادنجان گفته است من ولایت دارم. حال آیا واقعا این جملات اگر سند صحیح داشته باشد ظاهرش باید معنا شود یا آن نیز معنای دیگری دارد؟
حال عبارت آیه 12 طبق نظر جدیدی که دادیم اینگونه باید معنا شود که به نیروی ناامیدی گفته شد که چرا سجده نکردی و ناامیدی با همان زبان تکوینی گفت من بالاترم چون جلو کار انسان را میگیرم و چنان ناامیدش میکنم که افسردگی بگیرد چون من از آتش خشم و اضطراب آفریده شدهام و میتوانم با دمیدن ناامیدی، بر روی انسان اثر بگذارم.
البته هر کدام از ما نیز میتوانیم ابلیس مجسم باشیم و موجبات ناامیدی فرزندانمان را فراهم کنیم همانطور که برخی افراد دائما ناامیدی به بچهها تلقین میکنند که نمیشود، نمیتوانی و ….
به هر حال این حرف جدید من است که میتوانید راجع به آن فکر کنید. آیا با این بیان حرف خدا بهتر معنا نمیشود که خدا بخواهد بگوید در هر حالی ناامیدی را از خود دور کنید.
دقت کنید که پیامبر(ص) در بدترین محیط که پر از جهالت، آزار و اذیت و …. بود توانست از آن مردم بهترینهائی ایجاد کند. هیچ کجا نداریم که پیامبر(ص) حرف ناامیدی زده باشد و مثلا گفته باشد: «نمیتوان کاری کرد.» جالب است که ایشان سختیهای مختلفی در طول رسالت کشید و هیچ کجا «نمیشود» نگفت بلکه همه جا ایستادگی کرد و به همین خاطر فرمود: «شیطانی اَسلم بیدی»
در واقع پیامبر(ص) هر تهدیدی را تبدیل به فرصت کرد و هر حالتی را با فکر و متانت و پشتکار به بهترین تبدیل کرد به گونهای که از بدترین افراد، بهترین را تحویل داد.
حال جالب است که وقتی مسلمانان دچار حاکم بد شدند دوباره به عقب برگشتند.
البته این نظر بنده نظر مشهور را رد نمیکند. به هر حال ممکن است آدم و ابلیس مجسم وجود داشته باشد ولی یادمان نرود که کلمات آیات مورد بحث بار دار است که میتوان از آن استفادههای فراوان کرد مثل کلمات کتاب قلعۀ حیوانات که با وجود اینکه واژههایش اشاره به حیوانات دارد ولی در واقع اشاره به کشورهای مختلف دارد.
حال در اینجا نیز آدم میتواند اشاره به شخص امیدوار و ابلیس اشاره به ناامید داشته باشد. پس چه بسا آدم و ابلیس معنای وصفیاش مدّ نظر باشد.
پس مراد از آتش که ابلیس از آن به وجود آمده آتش غضب و خشم و اضطراب و مراد از گِل، استعداد و توانائی و رویش است که اگر ناامیدی بر آن غالب شد مثل فیلی میشود که بچهای آن را میبرد.