سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
برای شنیدن فایل صوتی جلسه نوزدهم شرح دعای ابوحمزه وارد لینک زیر شوید:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
(ممکن است برای باز شدن این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)
متن پیاده شدۀ این جلسه
جلسه نوزدهم شرح دعای ابوحمزه
وَأَنَا يَا سَيِّدِى عائِذٌ بِفَضْلِكَ
ترجمه: «و من ای آقایم پناهنده به احسان توأم»
شاید مراد این باشد که از عدل تو به فضل تو پناه میبرم همانطور که در دعاها داریم: «اِلهنا عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک» یعنی خدایا با فضل خودت با ما رفتار کن نه با عدلت.
هارِبٌ مِنْكَ إِلَيْكَ
ترجمه: «گریزان از تو بهسوی توأم»
این جمله از جملاتی است که در ظاهر متناقض است. چطور میشود از خدا فرار کرد و به خدا پناه برد؟
در جواب باید گفته شود که از یک صفت خدا فرار میکنیم و به صفت دیگر خدا پناهنده میشویم. بد نیست مثالی بزنم.
بچهای لیوان را میشکند و مادر بر سر او داد میزند. بچه جیغ میزند و گریه میکند ولی در نهایت با گفتن «مامان» در بغل مادر قرار میگیرد و لطف او را جلب میکند.
ما نیز از گناهانمان شرمنده هستیم ولی کجا میتوانیم فرار کنیم؟ ما جایی برای فرار از حکومت خدا نداریم. اگر خدا بخواهد با آب دهان خودمان میتواند ما را بمیراند.
در خطبۀ 199 نهج البلاغه آمده است:
إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لَا يَخْفَى عَلَيْهِ مَا الْعِبَادُ مُقْتَرِفُونَ فِي لَيْلِهِمْ وَ نَهَارِهِمْ، لَطُفَ بِهِ خُبْراً وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْماً؛ أَعْضَاؤُكُمْ شُهُودُهُ وَ جَوَارِحُكُمْ جُنُودُهُ وَ ضَمَائِرُكُمْ عُيُونُهُ وَ خَلَوَاتُكُمْ عِيَانُه.
ترجمه: «همانا بر خداوند سبحان پنهان نيست آنچه را كه بندگان در شب و روز انجام مى دهند، كه دقيقا بر اعمال آنها آگاه است، و با علم خويش بر آنها احاطه دارد، اعضاء شما مردم گواه او، و اندام شما سپاهيان او، روان و جانتان جاسوسان او، و خلوت هاى شما بر او آشكار است.»
پس نمیشود از خدا چیزی را مخفی کرد و نمیتوان از خدا فرار کرد.
به همین خاطر است که در جملۀ مورد بحث به خدا میگوییم: ما به خودِ تو پناه میآوریم.
مُتَنَجِّزٌ مَا وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ أَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً،
ترجمه: «خواستار تحقق چیزی هستم که وعده کردی و آن گذشت تو از کسی است که گمانش را به تو نیکو کرده»
در این تعبیر از واژۀ «صفح» استفاده شده است. دقت شود که صفح با عفو و غفران تفاوت دارد. صفح به گذشتی میگویند که اثری از آن نماند انگار که صفحه کاملا برگردانده شود و در اینجا از خدا میخواهیم که وعدۀ بخششت را نسبت به من عمل کن و مرا ببخش.
نکتۀ دیگری که از این عبارت بدست میآید این است که باید به خدا حسن ظن داشته باشیم نه سوء ظن تا صفح خدا شامل حال ما شود.
وَمَا أَنَا يَا رَبِّ وَمَا خَطَرِى ؟ هَبْنِى بِفَضْلِكَ، وَتَصَدَّقْ عَلَىَّ بِعَفْوِكَ،
ترجمه: «چه هستم من ای پروردگارم و اهمیت من چیست؟ به احسانت مرا ببخش و به گذشتت به من صدقه ده»
این جملات نیز نتیجۀ جملات قبلی است. در واقع از خدا میخواهیم که این بندۀ ناچیز و بی اهمیت را مورد فضل و بخششت قرار ده.
أَيْ رَبِّ جَلِّلْنِي بِسِتْرِكَ
ترجمه: «پروردگارا مرا به پرده پوشیات بپوشان»
تا به حال از خدا میخواستیم که نزد خودت پرده پوشی کن ولی در اینجا از خدا میخواهیم که بدیهای ما را بپوشان که مردم نیز از آن آگاه نشوند.
وَاعْفُ عَنْ تَوْبِيخِى بِكَرَمِ وَجْهِكَ
ترجمه: «و از توبیخم به بزرگواری ذاتت درگذر»
در این جمله از خدا میخواهیم علاوه بر اینکه ما را عذاب نمیکنی ما را توبیخ هم نکن.
دقت شود که تعبیر «بِكَرَمِ وَجْهِكَ» اضافۀ صفت به موصوف است یعنی به وجه کریمت توبیخم نکن.
فَلَوِ اطَّلَعَ الْيَوْمَ عَلَىٰ ذَنْبِى غَيْرُكَ مَا فَعَلْتُهُ،
ترجمه: «اگر امروز جز تو بر گناهم آگاه میشد، آن را انجام نمیدادم »
ما در هنگام گناه حتی اگر بچهای بیاید آن را انجام نمیدهیم و این جمله به همین مطلب اشاره دارد.
وَلَوْ خِفْتُ تَعْجِيلَ الْعُقُوبَةِ لَاجْتَنَبْتُهُ،
ترجمه: «و اگر از زود رسیدن عقوبت میترسیدم، از آن دوری میکردم»
ما وقتی گناه میکنیم میدانیم که همین الآن عقوبت نمیشویم و به همین خاطر گناه میکنیم.
لَالِأَنَّكَ أَهْوَنُ النَّاظِرِينَ إِلَىَّ وَأَخَفُّ الْمُطَّلِعِينَ عَلَىَّ، بَلْ لِأَنَّكَ يَا رَبِّ خَيْرُ السَّاتِرِينَ، وَأَحْكَمُ الْحاكِمِينَ ، وَأَكْرَمُ الْأَكْرَمِينَ؛
ترجمه: «گناهم نه به این خاطر بود که تو سبکترین بینندگانی و بیمقدارترین آگاهان، بلکه پروردگارا از این جهت بود که تو بهترین پردهپوش و حاکمترین حاکمان و کریمترین کریمانی؛»
با گفتن جملات قبلی این سؤال پیش میآید که آیا ما با این حالی که در مورد گناه کردن داریم خدا را کوچکتر از یک بچه میدانیم و خدا را کم حساب کردهایم؟ که در عبارت مورد بحث در جواب میگوییم اینگونه نیست که ما خدا را کم مقدار بدانیم بلکه گناهمان به خاطر این است که خدا بهترین پوشانندۀ گناه و کریمترین کریمان است.
به نظر من میرسد با توجه به جملات قبلی اگر بجای «احکم الحاکمین»، «ارحم الراحمین» بود بهتر بود چرا که در این صورت تناسب بهتری وجود خواهد داشت. به هر حال «احکم الحاکمین» با سیاق این جملات تناسب چندانی ندارد. شاید امام واقعا «ارحم الراحمین» گفته و ناقل به اشتباه «احکم الحاکمین» نقل کرده است. الله اعلم.
سَتَّارُ الْعُيُوبِ، غَفَّارُ الذُّنُوبِ، عَلَّامُ الْغُيُوبِ
ترجمه: پوشنده عیبها، آمرزنده گناهان، دانای نهانها
دقت شود که ستار و غفار و علام در این جملات صیغۀ مبالغه هستند و در نتیجه مبالغۀ این صفات را در خدا میرسانند.
تَسْتُرُ الذَّنْبَ بِكَرَمِكَ، وَتُؤَخِّرُ الْعُقُوبَةَ بِحِلْمِكَ
ترجمه: «گناه را با بزرگواریات میپوشانی و کیفر را با بردباریات به تأخیر میاندازی»
خداوند به خاطر حلم و بردباریاش عقوبت را به عقب میاندازد.
فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَىٰ حِلْمِكَ بَعْدَ عِلْمِكَ وَعَلَىٰ عَفْوِكَ بَعْدَ قُدْرَتِكَ
ترجمه: «سپاس تو را سزاست بر بردباریات پس از آنکه دانستی و بر گذشتت پس از آنکه توانستی»
خداوند با وجود علم به گناهان ما نسبت به ما حلم میورزد. گاهی اوقات حلم ما به خاطر عدم علم ماست و چون خبر از درون افراد نداریم با آنها خوب هستیم و الا اگر از درون آنها خبر داشیم از آنها دوری میکردیم ولی خدا با وجود اینکه ما را میشناسد ولی بردباری میکند.
همچنین در مواردی بخشش ما به خاطر عدم قدرت ما بر مجازات است چون یا اصلا قدرتی بر مجازات نداریم و یا میدانیم اگر نبخشیم طرف مقابل قدرتش را بر ما اِعمال میکند ولی خداوند با وجود اینکه بالاترین قدرتها را دارد باز ما را میبخشد و مجازات نمیکند.
ما در دنیا اگر جواب کسی را نمیدهیم بیشتر به این خاطر است که زورمان به آنها نمیرسد ولی خدا با اینکه بر ما قدرت دارد باز کاری نمیکند.
وقتی این صفات را میشنویم عاشق خدا میشویم. جملات این دعا ما را عاشق خدا میکند. اگر عاشق خدا شدیم از روی عشق گناه نمیکنیم و ترک گناه و عبادت برای ما آسان میشود. پس ما باید به سمتی برویم که فرمانبرداری از خدا برای ما آسان شود.