سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
برای شنیدن فایل صوتی جلسۀ بیست و چهارم شرح دعای ابوحمزه وارد لینک زیر شوید:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
(ممکن است برای باز شدن این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)
متن پیاده شدۀ این جلسه
جلسه بیست و چهارم شرح دعای ابوحمزه
دعا قرار است ما را با خدا آشنا کند. پس باید در حدّ خودمان از دعای ابوحمزه استفاده کنیم و به خدا نزدیک شویم.
أَنْتَ الْمُحْسِنُ وَنَحْنُ الْمُسِيئُونَ فَتَجاوَزْ يَا رَبِّ عَنْ قَبِيحِ مَا عِنْدَنا بِجَمِيلِ مَا عِنْدَكَ،
ترجمه: «تو نیکوکاری و ما بدکارانیم، به زیبایی آنچه نزد توست از زشتی آنچه پیش ماست درگذر»
شبیه این تعبیر قبل از تکبیره الاحرام نماز نیز وارد شده است.
دقت کنید که در برخی عبارات دعا، به صورت مفرد دعا میکنیم و در برخی فرازها به صورت جمعی دعا میکنیم و در اینجا به صورت جمعی دعا شده است.
حال اگر برای جمع دعا شده است پس خود امام را هم شامل میشود. پس آیا میتوان با این تعبیر به امام اشکال کرد که خود تو هم گنهکار هستی؟
جواب این است که اگر در این فراز گفته شده است که ما همگی گنهکاریم به اقتضاء طبع ماست که وقتی عقل و وحی و فطرت نباشد به گناه روی خواهیم آورد. پس باید دائما عقل و فطرت را تقویت کنیم و به وحی گوش دهیم تا بتوانیم از گناه دوری کنیم.
دقت کنید که انسان از ابتدای خلقت بر طبق طبعش پیش میرود و بزرگ میشود و به سن بلوغ میرسد و مراحل را یکی یک طی میکند ولی در این میان خودش باید به دنبال علم و ادب و خداشناسی برود و الا اگر به مقتضای طبع پیش رویم و به دنبال علم و ادب نرویم رشد اخلاقی نخواهیم کرد همانطور که اگر به بچه دروغ یاد دادیم طبق مقتضای طبعش دیگر کارهای غیر اخلاقی را نیز انجام خواهد داد.
به هر حال اگر حتی امام بگوید من گنهکارم حرف اشتباهی نیست چون مقتضای طبع را میگوید. ما هم اگر بگوییم چون واقعا گنهکاریم جملۀ راستی است.
و اما کسی نگوید گفتن اینکه من گنهکارم اشاعۀ فحشاء است چون گفتن این جمله علاوه بر اقرار به گناه در نزد خدا، برای بیان مقتضای طبع است.
اتفاقا در آیات قرآن نیز مواردی از همین اقتضای طبع وجود دارد مثل این آیات سوره معارج:
إِنَّ الْإِنْسٰانَ خُلِقَ هَلُوعاً ﴿المعارج، 19﴾
همانا انسان حریص و بیتاب آفریده شده است؛
إِذٰا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً ﴿المعارج، 20﴾
چون آسیبی به او رسد، بیتاب است،
وَ إِذٰا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً ﴿المعارج، 21﴾
و هنگامی که خیر و خوشی [و مال و رفاهی] به او رسد، بسیار بخیل و بازدارنده است،
همچنین مثل این آیه از سوره احزاب:
إِنّٰا عَرَضْنَا الْأَمٰانَةَ عَلَى السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبٰالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهٰا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهٰا وَ حَمَلَهَا الْإِنْسٰانُ إِنَّهُ كٰانَ ظَلُوماً جَهُولاً ﴿الأحزاب، 72﴾
یقیناً ما امانت را [که تکالیف شرعیه سعادت بخش است] بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم و آنها از به عهده گرفتنش [به سبب اینکه استعدادش را نداشتند] امتناع ورزیدند و از آن ترسیدند، و انسان آن را پذیرفت بیتردید او [به علت ادا نکردن امانت] بسیار ستمکار، و [نسبت به سرانجام خیانت در امانت] بسیار نادان است.
یا این آیه که میفرماید:
خُلِقَ الْإِنْسٰانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِيكُمْ آيٰاتِي فَلاٰ تَسْتَعْجِلُونِ ﴿الأنبياء، 37﴾
انسان از شتاب و عجله آفریده شده است [که با نخوت و غرور، عذابم را به شتاب میخواهد]؛ به زودی عذابهایم را به شما نشان خواهم داد، پس [آن را] به شتاب از من نخواهید.
این آیات همگی اقتضای طبع انسان را میرساند. همچنین این آیه از سوره یوسف نیز قابل تأمل است:
وَ مٰا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمّٰارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّٰ مٰا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿يوسف، 53﴾
من خود را از گناه تبرئه نمیکنم؛ زیرا نفس طغیانگر، بسیار به بدی فرمان میدهد مگر زمانی که پروردگارم رحم کند؛ زیرا پروردگارم بسیار آمرزنده و مهربان است.
نفس انسان دائما میخواهد به آنچه که مقتضای طبیعت است برسد ولی باید با چکش اخلاق او را متذکر است. پس پیوسته انسان نیاز به درس اخلاق دارد. حال یا باید کلاس اخلاق برود یا با انسانهای با اخلاق همنشین شود.
البته متأسفانه در زمان ما خیلی چیزها خراب شده است به این صورت که بسیاری از افراد اختلاس کردند و این اختلاسها در جامعه پیچید و به یک امر ضد اخلاق تبدیل شد تا جایی که ممکن است یک راننده تاکسی نیز پول خوردهای که بدهکار است را ندهد و بگوید میلیاردی در کشور میخورند. این پول خورد که مشکلی ندارد. متأسفانه همه جا بیاخلاقی نمایان است.
مثال دیگر از بیاخلاقی در جامعه در رابطۀ با سند 2030 است که در این زمینه بیاخلاقیهای زیادی در کشور رخ داد و به عدهای تهمتهایی زده شد و حتی بنده که مطالبی در این باره گفتم نیز برایم مزاحمتهایی ایجاد کردند.
خلاصه اینکه نفس انسان به سمت بدی میرود که باید با چکش اخلاق آن را اخلاق مدار کرد. نفس انسان امر کنندۀ به سوء است و باید مواظب او بود.
حتی بدیها را نباید فاش کرد بلکه باید آن را مخفی کرد. هر چیزی را نباید گزارش داد و نباید دائما برای افراد پرونده درست کرد.
و اما سؤالی مطرح است که اگر نفس و طبیعت انسان و قوای شهوانی بد است چرا خدا آن را خلق کرده است؟
یک جواب به این سؤال این است که خدا بد را خلق نکرده است و این چیزها همه خوب است ولی نباید از آن استفادۀ بد شود. مثلا شهوت خوردن بد نیست چرا که اگر نبود چیزی نمیخوردیم و میمردیم. ولی خوردن مال حرام بد است. همچنین شهوت جنسی بد نیست ولی اگر از راه حرام استفاده شود بد است. قوۀ غضبیه هم خوب است چرا که موجب غیرت میشود تا انسان از ناموس و وطنش دفاع کند ولی ممکن است کسی این غضب را در مسیر اشتباه بکار برد. پس همه چیز خوب است ولی نوع استفادۀ ما بد است. پس بدیها به ما منتسب است نه به خدا.
اتفاقا در قرآن نیز آمده است:
مٰا أَصٰابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّٰهِ وَ مٰا أَصٰابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ﴿النساء، 79﴾
[ای انسان!] آنچه از نیکی به تو رسد، از سوی خداست و آنچه از بدی به تو رسد، از سوی خود توست.
نکتۀ دیگر اینکه در تعبیر فَتَجاوَزْ يَا رَبِّ اینکه یا ربّ در وسط جمله آمده است به خاطر این است که عشق گوینده به خدا را برساند که در وسط کلام نیز نام خدا را میبرد.