تفسیر سوره فتح – جلسه یازدهم

تفسیر سوره فتح – جلسه یازدهم

برای شنیدن فایل صوتی جلسه یازدهم تفسیر سوره فتح مربوط به آیه 4 این سوره وارد لینک زیر شوید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

لینک این جلسه

(ممکن است برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)

متن پیاده شدۀ این جلسه

نکات درس تفسیر در تاریخ 17/05/1403

تفسیر آیه 4 سوره فتح

هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدٰادُوا إِيمٰاناً مَعَ إِيمٰانِهِمْ وَ لِلّٰهِ جُنُودُ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ وَ كٰانَ اللّٰهُ عَلِيماً حَكِيماً  ﴿الفتح‏، 4﴾

اوست که آرامش را در دل‌های مؤمنان نازل کرد، تا ایمانی بر ایمانشان بیفزاید. و سپاهیان آسمان و زمین فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی خداست؛ و خدا همواره دانا و حکیم است.

نکته 1: هنوز نکاتی از آیات قبلی باقی مانده است ولی به هر حال می‌خواهیم از آن آیات عبور کنیم. تنها به این نکته اشاره کنم که روایتی در کتاب المیزان دیدم که ذنب در آیه دوم را به گناه پیروان پیامبر(ص) معنا کرده بود به این معنا که مسلمانان کارهایی کردند که مشرکان از دست آنها عصبانی بودند ولی با این فتح آن عصبانیت‌ها تمام شد. طبق این معنا اگر اشتباهی بوده مربوط به مسلمانان بوده نه پیامبر(ص).

روایت دیگری نیز آمده که مأمون از امام رضا(ع) راجع به همین ذنب سؤال می‌کند و امام جواب داد كه نزد مشركان مكه كسي گنهكار تر از محمد نبود زيرا آنان 360 بت را مي‌پرستيدند و او دعوت به پرستش خداي واحد كرد. مي‌بينيد كه با آنچه در روایت قبلی بیان شد متفاوت است و از همینجا معلوم می‌شود که آیه تاب معانی مختلف را دارد.

نکته 2: مراد از سکینه آرامشی است که در جریان رفتن براي عمره و زمان ماندن در حديبيه و نظاير آن وجود داشت که به صلح حدیبیه منجر شد. مسلمانانی که درجنگ احد و احزاب ترس فراوان داشتند در این داستان با آرامش خاصی وارد منطقۀ دشمن شدند.

نکته 3: طبق این آیه ایمان قابلیت افزایش دارد مثل نور. البته دقت کنید که در این آیه افزایش ایمان مربوط به «الْمُؤْمِنِينَ» دانسته شده است و این واژه با «الذین آمنوا» متفاوت است. «الذین آمنوا» به معنای حزب مسلمانان است و تمام مؤمنان از پایین‌ترین درجه تا بالاترین درجه را شامل می‌شود ولی واژۀ «الْمُؤْمِنِينَ» مربوط به کسانی است که حد بالایی از ایمان را دارند.

همین مطلب قرینه‌ای است که اگر در آیات مربوط به حجاب در سوره نور زنان مؤمنه مورد خطاب هستند اشاره به زنانی دارد که در مراحل بالای ایمان هستند نه زنان و دخترانی که تنها اسمی از مسلمان دارند. متأسفانه در جمهوری اسلامی چنان در بحث حجاب سختگیری کرده‌اند که نفرت زیادی از دین برای مردم ایجاد کرده‌اند. حال یا واقعا جاهلند یا مغرضند. واقعا یک دختر ردورۀ راهنمايي يا دبيرستاني يا حتي دانشگاهی چقدر از اسلام خبر دارد که بخواهیم آنها را مخاطب این آیات بدانیم.

به هر حال مؤمنان معمولا کم هستند و نمی‌توان حکم آنها را بر همه بار کرد.

نکته 4: اگر در قضیۀ حدیبیه از آرامش مؤمنان سخن گفته شده آنها واقعا مؤمن بودند. دقت کنید کسانی که حاضر شدند با پیامبر(ص) در آن شرايط خوف، به عمره بروند مؤمن واقعی بودند و منافقان و حتی مسلمانان ضعیف الایمان اصلا در این سفر شرکت نکردند و حتی اعراب بادیه نشین که در جنگ‌های پیامبر(ص) حاضر شده و سهم می‌خواستند حاضر به شرکت در این سفر عمره نشدند. پس حدود 1400 نفر مسلمان مخلص و ارادت‌مند به پیامبر(ص) در این سفر ایشان را همراهی کردند.

جالب است بدانید که مسلمانان در این سفر از مقابل لشگر خالد رد شدند و اینجا بود که طبق آیات سوره نساء پیامبر(ص) نماز خوف خواند. پس شرائط واقعا حساس بوده است. حال با وجود این اتفاقات، مسلمانان آرامش داشتند و پیامبر(ص) را ترک نکردند.

نکته 5: روایتی در ذیل این آیه در تفسیر المیزان، ج18،ص271 به نقل از کتاب کافی نقل شده است که در اینجا به آن اشاره می‌کنم:

وفيه ، بإسناده عن أبي عمرو الزبيري عن أبي عبد الله عليه‌السلام قال : قلت له : أيها العالم أخبرني أي الأعمال أفضل عند الله؟ قال : ما لا يقبل الله شيئا إلا به. قلت : وما هو؟ قال : الإيمان بالله الذي لا إله إلا هو ـ أعلى الأعمال درجة وأشرفها منزلة وأسناها حظا.

قال : قلت : ألا تخبرني عن الإيمان ـ أقول هو وعمل أم قول بلا عمل؟ قال : الإيمان عمل كله والقول بعض ذلك العمل ـ بفرض من الله بين في كتابه واضح نوره ثابتة حجته ـ يشهد له به الكتاب ويدعوه إليه. قال : قلت : صف لي جعلت فداك حتى أفهمه ـ قال : الإيمان حالات ودرجات وصفات ومنازل ـ فمنه التام المنتهي تمامه ومنه الناقص المبين نقصانه ـ ومنه الراجح الزائد رجحانه.

قلت : إن الإيمان ليتم وينقص ويزيد؟ قال : نعم. قلت : كيف ذلك؟ قال : لأن الله تبارك وتعالى فرض الإيمان ـ على جوارح ابن آدم وقسمه عليها وفرقه فيها ـ فليس من جوارحه جارحة إلا وقد وكلت من الإيمان ـ بغير ما وكلت به أختها ـ فمن لقي الله عز وجل حافظا لجوارحه ـ موفيا كل جارحة من جوارحه ـ ما فرض الله عز وجل عليها ـ لقي الله مستكملا لإيمانه وهو من أهل الجنة ، ومن خان في شيء منها أو تعدى ما أمر الله عز وجل فيها ـ لقي الله عز وجل ناقص الإيمان.

قلت : وقد فهمت نقصان الإيمان وتمامه ـ فمن أين جاءت زيادته؟ فقال : قول الله عز وجل : « وَإِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ـ أَيُّكُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِيماناً ـ فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِيماناً وَهُمْ يَسْتَبْشِرُونَ ـ وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ » وقال : « نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ ـ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْناهُمْ هُدىً »

ولو كان كله واحدا لا زيادة فيه ولا نقصان ـ لم يكن لأحد منهم فضل على الآخر ولاستوت النعم فيه ، ولاستوى الناس وبطل التفضيل ـ ولكن بتمام الإيمان دخل المؤمنون الجنة ، وبالزيادة في الإيمان تفاضل المؤمنون بالدرجات عند الله ، وبالنقصان دخل المفرطون النار.

ترجمه: از ابى عمرو زبيرى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه گفت: به حضورش عرضه داشتم: اى عالم! مرا خبر ده از اين كه كدام يك از اعمال نزد خدا افضل است؟

فرمود: آن چيزى كه ساير اعمال جز به وسيله آن قبول نمى شود. پرسيدم آن چيست؟ فرمود: ايمان به خدايى كه جز او معبودى نيست. اين از همه اعمال، درجه اش بالاتر و منزلتش شريف تر و بركاتش بيشتر است.

مى‌گويد: پرسيدم: آيا مرا از ايمان خبر نمى دهى كه آيا صرف گفتن شهادتين است و يا عمل كردن؟ فرمود: ايمان، همه اش عمل است و گفتن شهادتين هم، عمل زبان است كه خدا وجوب آن را در كتابش و نور واضحش بيان كرده، و دليلش از ناحيه عقل هم تمام است. كتاب هم، شاهد عقل است، و به سوى رهنمودهاى عقل مى خواند.

عرضه داشتم : فدايت شوم توضيح بدهيد تا بفهمم. فرمود: ايمان، حالات و درجات و صفات و منازلى دارد. بعضى از آن مراتب، مرتبۀ تامّ است، كه ديگر به منتهى درجه رسيده است، و بعضى از آن ناقص است و نقصانش، روشن است. و بعضى از آن، به سوى كمال ترجيح دارد.

عرضه داشتم: مگر ايمان، تامّ و ناقص، و كم و زياد دارد؟ فرمود: بله. پرسيدم: چطور؟ فرمود: براى اين كه خداى تعالى، ايمان را بر تمامى اعضاى بنى آدم واجب، و در همه آن ها تقسيم كرده. هيچ عضوى از اعضاء نيست مگر آن كه موظف به داشتن ايمانى است، غير آن ايمانى كه اعضاى ديگر دارند.

پس هر كس خدا را ديدار كند، در حالى كه اعضاى خود را حفظ كرده، و هر يك را در انجام وظيفه اى كه داشته به كار بسته، خدا را با ايمان كامل ديدار كرده، و اهل بهشت است. و هر كس كه در يكى از آن ها خيانت كرده و يا از حدودى كه خدا معين نموده، تعدّى كند، خدا را ناقص الايمان ملاقات كرده است.

عرضه داشتم: نقصان و كمال ايمان را فهميدم. حال بفرماييد: اين زيادتى ايمان از كجا مى آيد؟

فرمود: از آمادگى، همچنان كه خداى عزّوجلّ، پاسخ اين سؤال را چنين مى دهد: «وَ إذَا مَا أُنزِلَت سُورَةٌ فَمِنهُم مَن يَقُولُ أيُّكُم زَادَتهُ هَذِهِ إيمَاناً فَأمَّا الّذِينَ آمَنُوا فَزَادَتهُم إيمَاناً وَ هُم يَستَبشِرُونَ وَ أمّا الّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزَادَتهُم رِجساً إلَى رِجسِهِم: و چون سوره اى نازل مى شود، بعضى ها مى پرسند: كدام يك از شما است كه اين سوره، ايمانش را زياد كرده باشد؟ و اما آن هايى كه ايمان دارند، آن سوره ايمانى بر ايمانشان بيفزايد و خوشحال مى شوند. و اما آن هايى كه در دل مريض اند، همان سوره، پليدى جديدى بر پليديشان مى‌افزايد»

و نيز مى‌فرمايد: «نَحنُ نَقُصُّ عَلَيكَ نَبَأهُم بِالحَقّ إنّهُم فِتيَةٌ آمَنُوا بِرَبّهِم وَ زِدنَاهُم هُدىً: ما اخبار آنان را به حق برايت نقل مى كنيم، آنان جوانمردانى بودند كه به پروردگار خود ايمان آورده بودند، و ما هدايتشان را بيشتر كرديم»

و اگر ايمان در همه افراد يكى مى بود، و هيچ زيادت و نقصانى در بين نبود، ديگر احدى بر ديگرى برترى نمى‌داشت، و نعمت‌ها و مردم همه برابر مى‌شدند، و فضيلتى در كار نمى‌بود، وليكن اين تماميت ايمان است كه مؤمنان را بهشتى مى‌كند، و اين زيادتى ايمان است كه مؤمنان را از نظر درجاتى كه نزد خدا دارند، مختلف مى‌سازد، و اين كمى ايمان است، كه مقصرين را داخل آتش مى‌سازد.(پایان حدیث)

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی ترین
تازه‌ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات