سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
برای شنیدن فایل صوتی جلسه سیام شرح دعای ابوحمزه وارد لینک زیر شوید:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
(ممکن است برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)
متن پیاده شدۀ این جلسه
جلسه سیام شرح دعای ابوحمزه
أَنْتَ إِلٰهِى أَوْسَعُ فَضْلاً، وَأَعْظَمُ حِلْماً مِنْ أَنْ تُقايِسَنِى بِفِعْلِى وَخَطِيئَتِى
«تو ای معبودم، احسانت گستردهتر و بردباریات بزرگتر از آن است که مرا به کردار ناپسند و خطاکاریام بسنجی.»
در جلسۀ گذشته این جمله را توضیح دادیم. جالب است که در برخی از نسخههای دعای ابوحمزه بجای «مِنْ أَنْ تُقايِسَنِى»، جملۀ «مِنْ أَنْ تَستَضِلَّنِی» آمده است یعنی تو کریمتر از آن هستی که مرا به واسطۀ خطاهایم بلغزانی.
گاهی اوقات یک فرد راه کجی میرود و مثلا جوانی پُکی به یک سیگار میزند و دیگران رهایش میکنند و کم کم معتاد میشود. این در حالی است که اگر افرادی دلسوز بودند به او توصیه میکردند که نباید چنین کنی.
حال طبق این نسخه به خدا میگوییم اگر خطایی کردیم تو بالاتر از آن هستی که بخواهی ما را به حال خود رها کنی بلکه دستمان را میگیری که خطاهای بالاتر نکنیم.
گاهی اوقات وقتی کار بدی میکنیم حادثۀ بدی پیش میآید و از این طریق متنبه میشویم. ولی البته گاهی اوقات هیچ اتفاقی نمیافتد و در نتیجه فرد به اسفل السافلین میرسد.
در روایتی نقل شده است که پیغمبر اكرم به خانه یكى از مسلمانان دعوت شد. وقتى وارد منزل او شدند ، مرغى را دیدند كه در بالاى دیوار تخم كرد و تخم مرغ افتاد و نشكست. رسول اكرم در شگفت شد. صاحب خانه گفت: آیا تعجّب کردی؟ قسم به خدایى كه تو را به پیامبرى برانگیخته ، به من هرگز آسیبى نرسیده است . رسول اكرم برخاست و از خانه آن مرد رفت، فرمود: كسى كه هرگز مصیبتى نبیند، مورد لطف خدا نیست.(کافی،ج2،ض256)
پس گاهی اوقات اگر نعمتهای از ما قطع شد به این دید نگاه کنیم که هشداری از ناحیۀ خدا باشد تا خطاهایمان را ترک کنیم و بیدار شویم.
در جملۀ ابتدایی دعای ابوحمزه آمده است: الهی لا تؤدبنی بعقوبتک. وقتی این جمله را در کنار جملۀ مورد بحث بگذاریم چنین معنا میشود که خدایا آنقدر بد نشویم که تو برای ادب کردن ما بخواهی از عقوبت استفاده کنی بلکه ما را با اتفاقات اندک و هشدار آمیز برگردان. پس در جملۀ مورد بحث با این قرائت جدید این نکته را به خدا میگوییم که خدایا به ما هشدارهایی بده تا زود بیدار شویم.
البته عدهای هستند که خدا آنها را با خطاهایشان میلغزاند و آنها کسانی هستند که با هشدارها بیدار نمیشوند و در نتیجه رها میشوند و به سمت بدتر شدن میروند و بدی را ادامه میدهند تا بدترین انسانها میشوند.
در این زمینه میتوان آیاتی را شاهد آورد:
ثُمَّ كٰانَ عٰاقِبَةَ الَّذِينَ أَسٰاؤُا السُّواىٰ أَنْ كَذَّبُوا بِآيٰاتِ اللّٰهِ وَ كٰانُوا بِهٰا يَسْتَهْزِؤُنَ ﴿الروم، 10﴾
آن گاه بدترین سرانجام، سرانجام کسانی بود که مرتکب زشتی شدند به سبب اینکه آیات خدا را تکذیب کردند و همواره آنها را به مسخره میگرفتند.
پس گاهی اوقات کار بد، انسان را به آخر خط میرساند.
كَلاّٰ بَلْ رٰانَ عَلىٰ قُلُوبِهِمْ مٰا كٰانُوا يَكْسِبُونَ ﴿المطففين، 14﴾
این چنین نیست که میگویند، بلکه گناهانی که همواره مرتکب شدهاند بر دلهایشان چرک و زنگار بسته است [که حقایق را افسانه میپندارند.]
فَأَعْقَبَهُمْ نِفٰاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلىٰ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمٰا أَخْلَفُوا اللّٰهَ مٰا وَعَدُوهُ وَ بِمٰا كٰانُوا يَكْذِبُونَ ﴿التوبة، 77﴾
پس برای آنکه به وعدههای خود با خدا وفا نکردند، و همواره دروغ میگفتند، نفاقی [ثابت] در دلهایشان تا روزی که خدا را ملاقات کنند، باقی گذاشت.
در این آیه خلف وعده نسبت به خدا و دروغ عامل ایجاد نفاق معرفی شده است. متأسفانه خود ما بسیاری از اوقات به خدا وعده میدهیم و میگوییم خدایا فلان کار را برای ما بکن تا ما اهل نماز و انفاق شویم ولی وقتی خدا آن کار را برای ما کرد با او خلف وعده کرده و آن کار را بجای اینکه از طرف خدا بدانیم به اسباب نسبت میدهیم. از آن طرف دروغ هم در جامعه کم نیست. پس بترسیم که نفاق در قلب ما ریشه کند. البته رگههای نفاق در جامعۀ ما زیاد است به گونهای که در پیش رو و پشت سر افراد دو گونه عمل میکنیم و دو گونه حرف میزنیم.
و اما آیۀ دیگری که میتواند با بحث ما مرتبت باشد این آیه از سوره بقره است:
بَلىٰ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحٰاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولٰئِكَ أَصْحٰابُ النّٰارِ هُمْ فِيهٰا خٰالِدُونَ ﴿البقرة، 81﴾
[نه چنین است که میگویید] بلکه کسانی که مرتکب گناه شدند وآثار گناه، سراسر وجودشان را فرا گرفت، آنان اهل آتشند و در آن جاودانهاند.
فَالْعَفْوَ الْعَفْوَ الْعَفْوَ، سَيِّدِى سَيِّدِى سَيِّدِى؛
ترجمه: «پس گذشت، گذشت، گذشت، آقای من، آقای من، آقای من؛»
در این جمله با تمام وجود خدا را صدا میزنیم و از او طلب عفو و گذشت نمیکنیم.
اللّٰهُمَّ اشْغَلْنا بِذِكْرِكَ، وَأَعِذْنا مِنْ سَخَطِكَ، وَأَجِرْنا مِنْ عَذابِكَ، وَارْزُقْنا مِنْ مَواهِبِكَ، وَأَنْعِمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلِكَ
ترجمه: «ما را به ذکرت مشغول کن و از خشمت پناه ده از عذابت نجات بخش و از مواهبت روزی کن و از فضلت بر ما مهربانی و لطف فرما»
مشغول ذکر خدا شدن به این معنا نیست که همیشه مشغول خواندن مفاتیح و دعاهای آن باشیم بلکه مراد این است که همیشه به یاد خدا باشیم حتی در حین کار و درس. ما یک قلب بیشتر نداریم که آن قلب، یا جای خداست و یا جای شیطان است و ذکر خدا یعنی قلب ما جایگاه خدا باشد. برخی از ما متأسفانه حتی در نماز هم به یاد خدا نیستیم ولی اهل معرفت حتی در حین کار نیز به یاد خدا هستند. پس منظور از مشغول ذکر خدا شدن، کار نکردن و تنبلی کردن نیست بلکه مراد این است که در همۀ لحظات زندگی طبق فرمان خدا پیش رویم.