شرح دعای ابوحمزه – جلسه چهل و هشتم

شرح دعای ابوحمزه – جلسه چهل و هشتم

برای شنیدن فایل صوتی جلسه چهل و هشتم شرح دعای ابوحمزه وارد لینک زیر شوید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

لینک این جلسه

(ممکن است برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)

متن پیاده شدۀ این جلسه

جلسه چهل و هشتم شرح دعای ابوحمزه

أَبْكِى لِخُرُوجِى مِنْ قَبْرِى عُرْياناً ذَلِيلاً حامِلاً ثِقْلِى عَلَىٰ ظَهْرِى

ترجمه: «گریه می‌کنم برای درآمدنم از قبر عریان و خوار، درحالی‌که بار سنگینی را بر دوش می‌کشم،»

در رابطۀ با این تعابیر شخصی سؤال می‌کرد که گریه چه فایده‌ای دارد؟

در این زمینه باید گفته شود که گریه دو فایده دارد: یکی اینکه با این گریه گذشتۀ خود را جبران کنیم و اگر عریان هستیم لباس تقوا بر تن کنیم. دیگر اینکه خود ترس از خدا یا ترس از جهنم ثواب دارد و این گریه می‌تواند از ترس خدا یا ترس از جهنم باشد. پس گریه بی‌فایده نیست. بله گریه‌هایی که برای دنیا باشد ثواب ندارد. البته دقت کنید گریه‌هایی که عاقلانه باشد یا از روی عواطف انسانی باشد خوب است ولی اگر مردم تحریک شوند که گریه‌های عاطفانه بکنند خوب نیست. گریۀ عاطفی و خودجوش خوب است ولی اینکه عاطفه تحریک شود کار خوبی نیست. پس اگر خود ما به یاد حوادث کربلا و مظلومیت امام حسین(ع) و اصحاب ایشان بیفتیم و گریه کنیم خوب است ولی اینکه مداحان، مردم را تحریک کنند تا مجلس را به گریه بیندازند خوب نیست. پس روضۀ امام حسین(ع) به این معنا نیست که عواطف مردم را به زور تحریک کنیم تا بگریند.

دقت کنید که مراد از عریان بودن در این عبارت عریانی نسبت به لباس ظاهر نیست بلکه عریان بودن از لباس تقو مراد است. و اما مراد از حمل بار سنگین بر پشت، حمل بار گناهان است که چگونگی آن متناسب با همان دنیا می‌باشد و ما نمی‌توانیم دقیقا آن را درک کنیم.

أَنْظُرُ مَرَّةً عَنْ يَمِينِى وَأُخْرىٰ عَنْ شِمالِی

ترجمه: «یک بار از طرف راست و بار دیگر از جانب چپم نگاه می‌کنم،»

این جمله حالت ترس را می‌رساند که این طرف و آن طرف نگاه می‌کنیم که چه خبر است و دیگران را می‌بینیم که آنها با لباس تقوا آمده‌اند ولی ما عریانیم.

إِذِ الْخَلائِقُ فِى شَأْنٍ غَيْرِ شَأْنِى،

ترجمه: «به خاطر این‌که مردمان در کاری جز کار من‌اند،»

چه بسا در آن لحظه می‌بینیم که دیگران اوضاع خوبی دارند ولی اوضاع و شرائط ما بد است. دیگران با سرعت در حال حرکت هستند ولی ما بار سنگینی بر دوش داریم و به سختی پیش می‌رویم.

البته ما این حالات را به خوبی درک نمی‌کنیم چون اوضاع روز قیامت را نمی‌دانیم و چه بسا جملات بیان شده نوعی تشبیه باشد. ما نسبت به قیامت مثل جنین در شکم مادر هستیم که از دنیا خبر ندارد.

﴿لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ، وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ، وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ تَرْهَقُها قَتَرَةٌ﴾ وَ ذِلَّةٌ،

ترجمه: «در آن روز هرکس از آنان را گرفتاری و کاری است که برای او [از اینکه نتواند به کار دیگر بپردازد] بس است؛ در آن روز چهره‌هایی درخشان و نورانی است؛ خندان و خوش‌حال و چهره‌هایی در آن روز غبار [تیره‌بختی] بر آن‌ها نشسته؛ سیاهی و ذلّت‌ آن‌ها را پوشانده»؛

این جملات اشاره به آیاتی از سوره عبس دارد.

مسفرة از ریشۀ «سفر» به معنای شفاف بودن است یعنی برخی در آن روز صورتی شفاف و شاد دارند ولی در مقابل گروهی نیز هستند که بر روی صورت‌هایشان گرد و خاک گناه و ناامیدی و ذلت و خواری نشسته است.

سَيِّدِى عَلَيْكَ مُعَوَّلِى وَمُعْتَمَدِى وَرَجائِى وَتَوَكُّلِى، وَبِرَحْمَتِكَ تَعَلُّقِى

ترجمه: «ای آقای من، تکیه و اعتمادم و امید و توکّلم بر تو، آویختنم به رحمت توست،»

مقدم شدن «علیک» حصر را می‌رساند یعنی تنها تکیه‌گاهمان خداست. در قیامت انسان جز خدا تکیه‌گاه ندارد و پول و مقام و فامیل و دوست هیچ‌کاری برای انسان نمی‌کنند.

و اما تعبیر وَبِرَحْمَتِكَ تَعَلُّقِى به این معناست که تعلق ما به رحمت خداست چون خدا ما را به وجود آورده و همان خدا ما را نگاه داشته است.

تُصِيبُ بِرَحْمَتِكَ مَنْ تَشاءُ وَتَهْدِى بِكَرامَتِكَ مَنْ تُحِبُّ

ترجمه: «هرکه را خواهی به رحمتت رسانی و با بخشندگی‌ات هرکه را دوست داری هدایت کنی»

البته خواست خدا با حکمت است و این خود ما هستیم که باید تلاش کنیم تا رحمت و هدایت الهی به ما برسد.

فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَىٰ مَا نَقَّيْتَ مِنَ الشِّرْكِ قَلْبِى

ترجمه: «پس تو را سپاس بر اینکه قلبم را از شرک پاک کردی»

یکی از بزرگ‌ترین نعمت‌هایی که خدا به ما داده این است که ما را از شرک دور کرده است. البته این جمله بیشتر مختص به امام سجاد(ع) است چون بالاخره در وجود ما شرک وجود دارد. قرآن می‌فرماید:

وَ مٰا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّٰهِ إِلاّٰ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ  ﴿يوسف‏، 106﴾

و بیشترشان به خدا ایمان نمی‌آورند مگر آنکه [برای او] شریک قرار می‌دهند.

پس در درون ما بالاخره مقداری شرک وجود دارد.

وَلَكَ الْحَمْدُ عَلَىٰ بَسْطِ لِسانِ

ترجمه: «و برای تو سپاس بر گشودن زبانم،»

مراد از بسط زبان باز بودن زبان برای شکر خداست. البته ما با زبانمان خدا را شکر می‌کنیم ولی این شکر اصلا نسبت به خدا کار خاصی نیست. به همین خاطر در جملۀ بعدی این چنین می‌گوییم:

أَفَبِلِسانِى هٰذَا الْكالِّ أَشْكُرُكَ ؟ أَمْ بِغايَةِ جُهْدِى فِى عَمَلِى أُرْضِيكَ؛

ترجمه: «آیا با این زبان کندم تو را شکر کنم، یا با نهایت کوشش در کارم تو را خشنود نمایم؛»

پس زبان ما برای شکر خدا کُند و عمل ما نیز اندک است. بنابراین نه با زبان می‌توان خدا را شکر کرد و نه با عمل.

وَمَا قَدْرُ لِسانِى يَا رَبِّ فِى جَنْبِ شُكْرِكَ ؟ وَمَا قَدْرُ عَمَلِى فِى جَنْبِ نِعَمِكَ وَ إِحْسانِكَ؟

ترجمه: «پروردگارا، ارزش زبانم در کنار شکرت چیست و قیمت کارم در برابر نعمت‌هایت و احسانت چه اندازه است؟!»

این جملات معنای این شعر است که می‌گوید:

از دست و زبان که برآید    کز عهدۀ شکرش به در آید

(دیباچۀ سعدی)

شُکر ما هرچه که باشد در برابر نعمت‌ها و احسان‌های خدا اندک است.

إِلٰهِى إِنَّ جُودَكَ بَسَطَ أَمَلِى،

ترجمه: «خدایا، جودت آرزویم را گسترد»

خداوند آنقدر جواد و بخشنده است که موجب شده ما آرزوهای زیادی از او درخواست کنیم.

وَشُكْرَكَ قَبِلَ عَمَلِى

ترجمه: «و سپاست عملم را پذیرفت»

این جمله به این معناست که خدا نیز از ما تشکر می‌کند و شکر خدا به قبول اعمال ماست.

سَيِّدِى إِلَيْكَ رَغْبَتِى، وَ إِلَيْكَ رَهْبَتِى،

ترجمه: «ای آقای من میلم به‌سوی توست و ترسم از سوی توست»

دقت شود که رهبة به معنای ترسی است که از روی بزرگواری ایجاد می‌شود و مربوط به دل است یعنی لرزیدن دل. به ترسی که اثرش در جسم است خوف می‌گویند ولی ترسی که اثرش در درون باشد رهبت است.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی ترین
تازه‌ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات