تفسیر سوره فتح – جلسه چهاردهم

تفسیر سوره فتح – جلسه چهاردهم

برای شنیدن فایل صوتی جلسه چهاردهم تفسیر سوره فتح مربوط به آیه 8 این سوره وارد لینک زیر شوید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

لینک این جلسه

(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید.)

متن پیاده شدۀ این جلسه

نکات درس تفسیر در تاریخ 28/06/1403

تفسیر آیه 8 سوره فتح

إِنّٰا أَرْسَلْنٰاكَ شٰاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً  ﴿الفتح‏، 8﴾

ما تو را گواه و مژده رسان و بیم دهنده فرستادیم؛

نکته 1: در اینکه منظور از شاهد بودن پیامبر(ص) چیست نظرات مختلفی داده شده است و مشهور مفسران نظری داده‌اند که بنده نیز همان نظریه را در کتاب ژرفائی قرآن آورده‌ام ولی دیگر آنها را قبول ندارم بلکه حرف‌های دیگری به ذهنم آمده است.

معمولا شاهد را به معنای شاهد اعمال می‌گیرند و می‌گویند پیامبر(ص) شاهد اعمال است و از این حرف نتیجه‌هایی می‌گیرند از جمله اینکه وقتی قرار است کسی در قیامت شهادت دهد باید در دنیا تحمل شهادت کند و در نتیجه رسول اکرم(ص) شاهد اعمال خوب و بد امت در دنیاست. البته این حرف فقط مربوط به پیامبر خاتم نیست بلکه نسبت به دیگر پیامبران نیز همین مطلب گفته شده که آنها نیز اعمال امت خود را می‌بینند.

این نظریه با برخی آيات سازگار نیست مثلا در آیه 101 سوره توبه آمده است:

وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرٰابِ مُنٰافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفٰاقِ لاٰ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلىٰ عَذٰابٍ عَظِيمٍ  ﴿التوبة، 101﴾

و گروهی از بادیه نشینانی که پیرامونتان هستند منافق اند؛ و نیز گروهی از اهل مدینه بر نفاق خو گرفته اند، تو آنان را نمی‌شناسی ما آنان را می‌شناسیم، به زودی آنان را دوبار عذاب می‌کنیم. سپس به سوی عذابی بزرگ بازگردانده می‌شوند.

این آیه دلالت بر عدم علم پیامبر(ص) نسبت به منافقان دارد. قرائن دیگری نیز در این زمینه هست که پیامبر(ص) از برخی امور مطلع نبوده است. پس نمی‌توان این دیدگاه مشهور را قبول کرد.

به نظر من شاهد بودن پیامبر(ص) به معنای شاهد بودن بر اعمال نیست بلکه شاهد بودن بر «توان» است یعنی وقتی شک می‌کنیم که آیا می‌توان فلان کار را انجام داد یا نه می‌بینم که پیامبر(ص) آن را انجام داده است. پس می‌توان آن را انجام داد و توان انجام آن وجود دارد.

به عنوان مثال در جامعه‌ای که همه مشرک و دزد هستند اگر ما باشیم می‌گوییم «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» ولی پیامبر(ص) در همچنان جامعه‌اي توانست راه صحیح را برود. پس شاهد بودن پیامبر(ص) به این معنا نیست که ایشان اعمال ما را می‌بیند و خدا ستار العیوب نیست بلکه به این معناست که ایشان توانست به من و شما بفهماند که می‌توان خوب بود. حتی ایشان حکومت هم داشت و با اینکه همۀ حکومت‌ها مسیر غلط می‌روند ایشان در حکومتش هیچ راه اشتباهی نرفت. همچنین ایشان افراد بسیار بدی را بخشید تا بفهمیم می‌توان ظرفيت داشت و بدکاران را بخشید.

پس پیامبر(ص) با شاهد بودنش به همه می‌فهماند که شما نیز می‌توانید خوب باشید و واژۀ «نمی‌توانم» در انجام کار خوب وجود ندارد.

و اما بنده خیلی جستجو کردم که آیا شخص دیگری چنین حرفی زده است یا نه ولی هیچ‌کس را پیدا نکردم که این حرف را زده باشد. جستجو كردنم براي اين است که من در دادگاه ویژه تعهد داده‌ام که حرف شاذ نزنم ولی مشاهده می‌کنم که نمی‌توان بر این تعهد باقی ماند چون این تعهد یعنی فکر نکنم و حرف نزنم در حالی که بالاخره من اهل نوآوری هستم. پس انگار که باید بگویم يا تعهد برداشته شود يا كاملا محدوده‌اش مشخص شود و اقبل عمل باشد يا اگر اصرار هست كه من حرف نو نزنم قول يوسف (ع) را خواهم گفت كه:

رَبِّ اَلسِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمّٰا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ ﴿يوسف‏، 33﴾

پروردگارا! زندان نزد من محبوب‌تر است از عملی که مرا به آن می‌خوانند.

من هرچه فکر کردم که ذيل آيه همان حرف مشهور را بزنم مشاهده می‌کنم که آن را قبول ندارم. با این اوضاع تصمیم گرفتم به آنها بنويسم كه تعهد اگر مجمل باشد و جلوی انديشيدن و نو آوري را نگيرد كه بحثي نيست ولي اگر مطلق يا عام باشد نمی‌توانم عملا به ان عمل کنم چون من جزو کسانی هستم که بالاخره حرف نو به ذهنم می‌آید.

نکته 2: دقت کنید که در قرآن دو واژه آمده است: یکی اسوة و دیگری شاهد و این دو با هم فرق دارند. من نمی‌خواهم بگویم شاهد به معنای اسوة است اگرچه شاهد با اسوة ممکن است در مواردی با هم مشترک باشند ولی شاهد بودن معنایی عام‌تر از اسوة دارد. پس پیامبر(ص) هم اسوة است و هم شاهد بر توان است.

نکته 3: شاهد توان با تکلیف به اندازۀ وسع، منافات ندارد چرا که وسع ما زیاد است و می‌توانیم مثل پیامبر(ص) از جاني و خاطي بگذريم. چیزهایی که خدا به ما گفته در حدّ وسع ماست و مثلا در مقابل شخصی که به ما ظلم کرده می‌توانیم صبور باشیم. اینکه گاهی اوقات می‌گوییم نمی‌توانیم فلان سختی را تحمل کنیم اشتباه است و چه بسا در جایگاه دیگری همان سختی را تحمل می‌کنیم. بله اگر در مواردی وسع نبود تکلیف ساقط است. مثل اینکه اگر مردی وارد خانه شد و مشاهده کرد مرد نامحرمی در حال زنا با همسرش است، آیۀ قرآن در سورۀ نور در این زمینه لعان را مطرح کرده است ولی ممکن است مردی از افراد غیرتی و متعصب با مشاهدۀ این صحنه عقل از سرش بپرد و هر دو یا یکی از آنها را بکشد. در چنین موردی می‌گویند که قصاص ندارد چون مرد چنان عصبانی شده که عقل از سرش پریده است و تکلیف مربوط به کسی است که مختار و عاقل باشد. پس در چنین مواردی می‌توان گفت که از وسع خارج است.

نکته 4: با دیدگاهی که در مورد معنای شاهد مطرح کردیم روایات عرضۀ اعمال را رد نمی‌کنیم چرا که مراد از عرضۀ اعمال معلوم نیست تمام اعمال همۀ مردم با جزئیات باشد بلکه چه بسا مراد از آنها اعمال خوب عده‌ای خاص باشد که در این صورت با آیات سوره مطففین سازگار است که می‌فرماید:

كَلاّٰ إِنَّ كِتٰابَ الْأَبْرٰارِ لَفِي عِلِّيِّينَ  ﴿المطففين‏، 18﴾

بلکه پرونده نیکان در علیّین است

وَ مٰا أَدْرٰاكَ مٰا عِلِّيُّونَ  ﴿المطففين‏، 19﴾

تو چه می‌دانی علیّین چیست؟

كِتٰابٌ مَرْقُومٌ  ﴿المطففين‏، 20﴾

قضا و سرنوشتی حتمی [برای نیکان] است.

يَشْهَدُهُ اَلْمُقَرَّبُونَ  ﴿المطففين‏، 21﴾

مقربان آن را مشاهده می‌کنند.

اگر مقصود از روايات عرض اعمال عرضۀ اعمال ابرار بر مقربان باشد قابل قبول است.

نکته 5: در آیه 105 سوره توبه آمده است:

وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللّٰهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلىٰ عٰالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهٰادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمٰا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ  ﴿التوبة، 105﴾

و بگو: عمل کنید یقیناً خدا و پیامبرش و مؤمنان اعمال شما را می‌بینند، و به زودی به سوی دانای نهان و آشکار بازگردانده می‌شوید، پس شما را به آنچه همواره انجام می‌دادید، آگاه می‌کند.

به نظر مي‌رسد كه مراد از رؤیت، رؤیت عرفی باشد، نه اینکه پيامبر و مؤمنان از جزئیات اعمال مردم خبر داشته باشند. برای توضیح بیشتر در این‌باره می‌توانید به تفسیر سوره توبه از اینجانب مراجعه نمایید.

نکته 6: این احتمال هست که مراد از شاهد بودن پیامبر(ص) حضور ایشان باشد که در همۀ صحنه‌ها نزد مردم حضور داشتند، چه در سختی‌ها و چه در پیروزی‌ها. در واقع طبق این معنا پیامبر(ص) همیشه همراه و همیار و همگام با مردم بوده است.

نکته 7: بررسی ارتباط این آیه با آیات قبلی و صلح حدیبیه:

گفتیم که وقتی قرار بود پيمان صلح حدیبیه بسته شود همه در درجات مختلفی، مخالف بودند. عمر در شدیدترین درجۀ مخالفت بود و به نظر مي‌رسد كه حتی حضرت علی(ع) نیز در حدّ کمی مخالف بود و به همین خاطر وقتی پیامبر(ص) به او گفت عبارت «بسم الله الرحمن الرحیم» را پاک کن و بجای آن «بسمک اللهم» بنویس، گوش كرد ولي وقتي به او گفت «رسول الله» را پاك كن قبول نکرد.

به هر حال صلح حديبيه دلالت دارد که در انسان این توان هست که از بدی دشمن بگذرد تا با او صلح برقرار شود. دقت شود که هیچ کس به بدی اعراب جاهلی نبوده و هیچ کس مثل پیامبر(ص) چنین زخم‌هایی از آن گروه نخورده بود. حال وقتی پیامبر(ص) با این گروه صلح می‌کند یعنی در دیگر موارد امکان صلح وجود دارد.

بنابراین، اینکه کسی بگوید با فلان گروه نمی‌توان صلح کرد و ما توان صلح با فلان گروه را نداريم اشتباه است. اینکه گروهی صلح نمی‌کنند یک بحث است و اینکه از نظر روحي نمی‌توان صلح کرد بحث دیگری است و باید بین این دو تفکیک قائل شد.

نکته 8: در آیۀ مورد بحث پیامبر(ص) مبشر و نذیر معرفی شده و مبشر مقدم بر نذیر شده است و طبیعی نیز همین است چون ابتدا باید بشارت داد و سپس اگر کسی حق را گوش نداد مورد انذار قرار گیرد.

نکته 9: در برخی از آیات قرآن گفته شده که پیامبر(ص) فقط منذر است. مثلا در سوره رعد آمده است:

إِنَّمٰا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هٰادٍ  ﴿الرعد، 7﴾

تو فقط بیم دهنده‌ای.

حال این آیه با آیۀ مورد بحث چگونه قابل جمع است که می‌گوید پیامبر(ص) علاوه بر نذیر، مبشر نیز هست؟

جواب این است که منذر بودن پیامبر(ص) قضیۀ خارجیه است و بشیر و نذیر بودن ایشان قضیۀ حقیقیه است به این معنا که پیامبر(ص) چون در بین افراد جاهل و متعصب و بچه‌کش بوده چنین افرادی با بشارت از کارهای خود دست برنمی‌داشتند و حتما باید مورد تهدید قرار می‌گرفتند، چرا که وعدۀ بهشت به آنها اثر نمی‌کرد ولی در حالت عادی ابتدا باید بشارت داد. مثلا اگر کسی برای سخنرانی به یک مدرسه رفت و خواست برای بچه‌هایی که فطرت پاک دارند صحبت کنند در چنین مواردی انذار معنا ندارد.

پس مبشر و نذیر در آیۀ مورد بحث مربوط به حالت عادی و منذر بودن پیامبر(ص) در سوره رعد مربوط به زمان برخورد با افراد جاهل و متعصب و انسان‌کش بوده است. جالب است که شروع دعوت پیامبر(ص) نیز با انذار بوده است چرا که ایشان از همان اول با افراد واقعا بدی رو به رو بوده است.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات