سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
برای شنیدن فایل صوتی جلسه پنجاه و چهارم شرح دعای ابوحمزه وارد لینک زیر شوید:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای باز شدن این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)
متن پیاده شدۀ این جلسه
جلسه پنجاه و چهارم شرح دعای ابوحمزه
بعد از بیان حوادث سخت قبر و قیامت امام شروع به دعا میکند چرا که در حوادث سخت باید به خدا پناه برد. به همین خاطر امام این چنین دعا میکند که:
سَيِّدِى عَلَيْكَ مُعَوَّلِى وَمُعْتَمَدِى وَرَجائِى وَتَوَكُّلِى، وَبِرَحْمَتِكَ تَعَلُّقِى
ترجمه: «ای آقای من، تکیه و اعتمادم و امید و توکّلم بر تو، آویختنم به رحمت توست،»
ما هم به رحمت رحمانیه وابستهایم چرا که ما را به وجود آورده و پس از ایجاد، هدایت ما توسط رحمت رحیمیه است.
تُصِيبُ بِرَحْمَتِكَ مَنْ تَشاءُ
ترجمه: «هرکه را خواهی به رحمتت رسانی»
مراد از رحمت در اینجا ظاهرا رحمت رحیمیه است که عامل هدایت است.
وَتَهْدِى بِكَرامَتِكَ مَنْ تُحِبُّ
ترجمه: «و با بخشندگیات هرکه را دوست داری هدایت کنی»
همانطور که رحمت، عام و خاص دارد هدایت نیز دو گونه است: یکی هدایت تکوینی است و یکی هدایت تشریعی.
هدایت تکوینی مثل این است که دانهای را در خاک میاندازیم و جوانهاش بالا میرود و ریشهاش به سوی آب میرود. این هدایت تکوینی است که موجودات عالم خودشان به سمت کمالشان حرکت میکنند و مثلا شاخههای درخت به سمت بالا میروند. حیوانات نیز همینگونه هستند و خودشان به سمت غذا میروند. اینها هدایتهای تکوینی و ذاتی است.
و اما هدایت تشریعی مربوط به هدایت شدن انسان به سوی راه حق است که خودش دو نوع است:
برخی از آنها درونی است که در سوره شمس در اینباره چنین آمده است:
فَأَلْهَمَهٰا فُجُورَهٰا وَ تَقْوٰاهٰا ﴿الشمس، 8﴾
پس بزه کاری و پرهیزکاریاش را به او الهام کرد.
انسان در مجموع خوبی و بدی را میفهمد مثلا اگر به دیگری ظلم کند متوجه است که کار بدی مرتکب شده است. از آن طرف میفهمد که کمک به همنوع امر خوبی است.
همچنین عقل نیز یکی از هدایتگران درونی است. ولی خدا علاوه بر این هدایتهای درونی انبیاء و پیامبران را نیز فرستاده است که هدایتگران بیرونی هستند.
پس خداوند آنقدر چراغ هدایت روشن کرده است که گمراه نشویم. تازه به پیامبران الهی کتاب نیز داده است مثل قرآن که در اختیار ماست و با خواندن آن میتوانیم هدایت شویم.
همۀ این هدایتها از جانب خداست و این هدایتها برای همه آمده است نه برای عدۀ خاصی. بله کسانی که به این هدایتها گوش ندهند خودشان را محروم کردهاند نه اینکه خدا با عدهای بد باشد و نخواهد آنها را هدایت کند. برخی انسانها ظرف خود را وارونه کردهاند که باران رحمت الهی را دریافت نکنند. عدهای خودشان حاضر نیستند قرآن را باز کنند و بخوانند. با این وجود خداوند آنقدر مهلت میدهد که گنهکاران برگردند. پس سعی کنیم وقتی گناه کردیم سریع توبه کنیم و برگردیم. اگر ما نسبت به خدا بدی کردیم هر وقت بخواهیم برگردیم راه باز است و او با مهربانی از ما استقبال میکند بر خلاف ما که اگر کسی به ما بدی کرد به این راحتی از او نمیگذریم. پس خداوند خیلی مهربان است که تا آخرین لحظه ما را قبول میکند.
به هر حال هدایت پیوسته از جانب خدا وجود دارد و این ما هستیم که باید از آن استفاده کنیم.
فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَىٰ مَا نَقَّيْتَ مِنَ الشِّرْكِ قَلْبِى،
ترجمه: «پس تو را سپاس بر اینکه قلبم را از شرک پاک کردی»
ما باید برای اینکه مشرک نیستیم حمد خدا را بجا آوریم. شرک خیلی بد است مثل کسی که اربابان متعدد دارد که هرکسی تکلیفی به او مُحوّل میکند تا جایی که شخص نمیداند چه باید بکند. مشرک بودن آنقدر سخت است که خداوند در مورد آن میفرماید:
وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللّٰهِ فَكَأَنَّمٰا خَرَّ مِنَ السَّمٰاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكٰانٍ سَحِيقٍ ﴿الحج، 31﴾
و هر کس به خدا شرک ورزد، گویا چنان است که از آسمان سقوط کرده و پرندگان [شکاری] او را میربایند، یا باد او را به جایی دور دست میاندازد.
حال آیا این جای شکر ندارد که ما شرک را کنار گذاشتهایم و فقط خدا را میپرستیم؟ اینکه ما در زندگی چه در تکوین و چه در تشریع تنها تسلیم یک خدا هستیم واقعا جای شکر دارد.
البته این جمله را امام سجاد(ع) گفته است که هیچ شرکی در وجودش نیست و الا قلب ما ممکن است تا حدودی شرک نیز داشته باشد.
وَلَكَ الْحَمْدُ عَلَىٰ بَسْطِ لِسانِى،
ترجمه: «و برای تو سپاس بر گشودن زبانم،»
اینکه زبان ما باز باشد و بتوانیم تکلم کنیم نعمت بسیار بزرگی است. وقتی انسانهای گنگ را میبینیم قدر نعمت تکلم را میفهمیم. حتی حیوانات مثل ما تکلم نمیکنند. پس اینکه زبان ما گشوده است نعمت بالایی است.
أَفَبِلِسانِى هٰذَا الْكالِّ أَشْكُرُكَ؟
ترجمه: «آیا با این زبان کُندم تو را شکر کنم،»
خدا آنقدر به ما نعمت داده است که ما با وجود اینکه فرفرهوار صحبت میکنیم اگر از اول تا آخر عمرمان بخواهیم با زبانمان خدا را شکر کنیم ممکن نیست و حتی نمیتوانیم نعمتهای خدا را بشماریم. انسان به شکر نعمت خدا که میرسد کُند میشود چون شکر خدا کار غیر ممکنی است.
أَمْ بِغايَةِ جَهْدِى فِى عَمَلِى أرْضِيكَ؛
ترجمه: «یا با نهایت کوشش در کارم تو را خشنود نمایم؛»
ما اگر نهایت تلاشمان را برای شکر عملی بکار بریم اصلا نمیتوانیم خدا را راضی کنیم. دقت کنید که اگر یک دندانپزشک به خاطر کار بر روی یک دندان سه میلیون از ما میگیرد خدا همۀ دندانها را به ما داده است. حال ما چقدر باید کار کنیم تا فقط شکر دندانهایمان را بجا آوریم؟
تازه همان کارهایی که برای شکر خدا میکنیم همه با اعضاء و جوارحی است که خدا به ما داده است.
اینجاست که به حرف سعدی میرسیم که میگوید:
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد
ور نه سزاوار خداوندیاش کس نتواند که به جای آورد
(دیباچۀ گلستان سعدی)
پس در مجموع ما باید در مقابل خدا اظهار عجز و ناتوانی کرده و اقرار نماییم که نمیتوانیم شکر خدا را بجا آوریم.