تفسیر سوره فتح – جلسه پانزدهم

تفسیر سوره فتح – جلسه پانزدهم

برای شنیدن فایل صوتی جلسه پانزدهم تفسیر سوره فتح مربوط به آیات 8 و 9 این سوره وارد لینک زیر شوید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

لینک این جلسه

(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)

متن پیاده شدۀ این جلسه

نکات درس تفسیر در تاریخ 04/07/1403

تفسیر آیات 8 و 9 سوره فتح

إِنّٰا أَرْسَلْنٰاكَ شٰاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً  ﴿الفتح‏، 8﴾

ما تو را گواه و مژده رسان و بیم دهنده فرستادیم؛

لِتُؤْمِنُوا بِاللّٰهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً  ﴿الفتح‏، 9﴾

تا [شما مردم] به خدا و پیامبرش ایمان آورید و او را یاری دهید و بزرگش بشمارید و بامداد و شام گاه تسبیحش گویید.

نکته 1: در جلسۀ گذشته مفصلا پیرامون معنای شاهد صحبت کردیم. دقت کنید که بنده گفتم شاهد به معنای شاهد توان است. با این حرف برخی گمان کردند شاهد توان همان معنای اسوة را می‌دهد در حالی که چنین نیست. اسوة به معنای الگو و سرمشق است مثل اینکه کسی کاری بکند و به دیگری بگوید تو نیز دقیقا همین کار را انجام بده ولی شاهد توان كارهاي بسيار بزرگي را انجام مي‌دهد تا بفهمیم كه ما نیز می‌توانیم مقداري از آن نمونه كارها را انجام دهيم و تحمل برخی چیزها را داشته باشیم مثل صلح حدیبیه که پیامبر اکرم(ص) با بدترين و لجوج‌ترين دشمنانش صلح كرد و از اين طریق به ما نشان داد که ما نیز می‌توانیم در حدّ پایین‌تر، صلح يا آتش‌بس برقرار کنیم.

نکته 2: متعلق مبشر و نذیر در آیۀ 8 بیان نشده است. به نظر می‌رسد منظور این باشد که پیامبر(ص) به کسانی که از صلح حدیبیه می‌فهمند که می‌توانند صلح کنند بشارت می‌دهد و از آن طرف کسانی که با شنیدن بحث صلح رگ گردنشان بیرون می‌آید و عصبانی می‌شوند را انذار می‌کند که در دنیا و آخرت به خاطر مخالفت با صلح گرفتار می‌شوید.

پس مبشر و نذیر در ارتباط با همین صلح حدیبیه معنا می‌شود.

نکته 3: در تفسیر التحریر و التنویر،ج26،ص130 در مورد ارتباط آیه 8 با آیات قبلی و بعدی چنین آمده است:

آیات قبل از این آیه، فتح را بیان کرد و سپس وعده‌هایی نیز داد. آیات بعد از این آیه، حوادثی که در پی فتح اتفاق افتاد را یکی یکی توضیح داده و در مورد گروه‌های مختلف مثل مؤمنان، متخلفان و منافقان نیز صحبت کرده است. پس ابتدا وعده‌هایی داده شد و سپس توضیح اتفاقات و اشاره به گروه‌های مختلف آمده است. وسط این بحث‌ها نیز در آیه 8 کسی که رابط و پیام رسان است را معرفی کرده است.

نکته 4: آیۀ 9 سوره فتح از جمله آیات مشکل این سوره است. برخی از سؤالات مطرح در ذیل این آیه در ادامه بیان می‌شود:

الف) وقتی در آیۀ 8 پیامبر(ص) مورد خطاب قرار گرفته است نتیجۀ آن در آیۀ بعدی نباید به صورت خطاب باشد. پس بجای لِتُؤْمِنُوا باید لِیُؤْمِنُوا آمده باشد یا اگر قرار است لِتُؤْمِنُوا باشد آیۀ قبل باید به صورت إِنّٰا أَرْسَلْنٰاهُ می‌آمد تا معنا چنین شود که: ما او را فرستادیم تا شما ایمان بیاورید نه اینکه بگوید تو يك نفر را فرستادیم تا شما همه ایمان آورید چرا که این جمله، یک جملۀ بلیغ و درست و زیبایی نیست.

ب) اگر خطاب در لِتُؤْمِنُوا بِاللّٰهِ وَ رَسُولِهِ پیامبر(ص) را نیز شامل شود، خطاب به او در اول و خطاب به او در ضمن جمع و همچنين ایمان آوردن رسول به رسالت خودش معنای چندان جالبی ندارد، يعني در عين حال كه توجه به فرد است در همان حال بايد توجه به جمع باشد.

ج) باز اين بحث مطرح مي‌شود كه آيا خطاب جمع «تا ايمان بياوريد» شامل خود حضرت محمد(ص) هم مي‌شود يا او داخل خطاب نيست؛ در صورت اول اشكال مي‌شود كه وقتي كه او خودش پيامبر است و حدود 0 سال از پيامبريش مي‌گذرد و وحي‌هاي فراواني به او شده است، مسلّماً ايمان كامل به خدا و به رسالت خود دارد آنگاه عبارت «لتؤمنوا= براي اينكه ايمان بياوريد» براي او تحصيل حاصل است.

ج) اگر ضمیر «ه» در عبارت وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ به پیامبر(ص) برگردد پس ضمیر «ه» در تُسَبِّحُوهُ به چه کسی برمی‌گردد؟ اگر به خدا برگردد این سؤال پیش می‌آید که چرا در یک سیاق سه ضمیر کنار هم و با یک قافیه آمده که دو مورد آن به پیامبر(ص) و تنها یک موردش به خدا برمی‌گردد؟ ممکن است کسی بگوید هر سه ضمیر را به خدا برگردانیم تا هر سه فعل هم سیاق شوند. در واقع وقتی تسبیح مخصوص خداست و سه فعل در این آیه هم سیاق هستند بهتر است هر سه ضمیر به خدا برگردد.

با این حرف مشکل ضمایر حل می‌شود ولی باید توجه شود که چنین جملاتی در آیات دیگر قرآن هم وجود دارد که دو چیز کنار یکدیگر آمده‌اند ولی ضمیر مفردي كه پس از آنها آمده است به دومی برمی‌گردد. به این آیات دقت کنید:

يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلّٰهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذٰا دَعٰاكُمْ لِمٰا يُحْيِيكُمْ ﴿الأنفال‏، 24﴾

ای مسلمانان! خدا و پیامبرش را اجابت كنيد، هنگامي كه شما را به چيزي که به شما [حیات معنوی و] زندگی [واقعی] می‌بخشد، دعوت می‌کند.

در این آیه ضمیر در دَعٰاكُمْ به رسول برمی‌گردد.

وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاٰةِ وَ إِنَّهٰا لَكَبِيرَةٌ إِلاّٰ عَلَى الْخٰاشِعِينَ  ﴿البقرة، 45﴾

از صبر و نماز کمک بخواهید و بی تردید آن جز بر کسانی که در برابر حق قلبی فروتن دارند دشوار و گران است.

در این آیه نیز ضمیر در إِنَّهٰا به صلاة برمی‌گردد.

وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لاٰ يُنْفِقُونَهٰا فِي سَبِيلِ اللّٰهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذٰابٍ أَلِيمٍ  ﴿التوبة، 34﴾

و کسانی را که طلا و نقره می‌اندوزند و آن را در راه خدا هزینه نمی‌کنند، به عذاب دردناکی مژده ده.

در این آیه نیز گفته شده که ضمیر در لاٰ يُنْفِقُونَهٰا به فضة برمی‌گردد.

حال طبیعتا در آیۀ مورد بحث نیز باید ضمیر به رسول برگردد. تازه دو آيۀ ديگري كه كلمۀ «تعزير» در آنها وجود دارد يعني آيۀ 12 مائده و آيۀ 157 اعراف؛ مقصود از آن خدا نيست بلكه در اولي پيامبران و در دومي شخص حضرت محمد(ص) مقصود است.

وَ لَقَدْ أَخَذَ اَللّٰهُ مِيثٰاقَ بَنِي إِسْرٰائِيلَ وَ بَعَثْنٰا مِنْهُمُ اِثْنَيْ عَشَرَ نَقِيباً وَ قٰالَ اَللّٰهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ اَلصَّلاٰةَ وَ آتَيْتُمُ اَلزَّكٰاةَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلِي وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اَللّٰهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئٰاتِكُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنّٰاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهٰارُ فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذٰلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوٰاءَ اَلسَّبِيلِ  ﴿المائدة، 12﴾

خدا از بنی اسرائیل [بر لزوم اطاعت از آیینش و پیروی از موسی] پیمان گرفت، و از میان آنان دوازده سرپرست برانیگختیم [تا هر یک عهده دار امور قبیله ای از قبایل بنی اسرائیل باشد] ، و خدا به آنان فرمود: یقیناً من با شمایم، اگر نماز را برپا دارید، و زکات بپردازید، و به پیامبرانم ایمان آورید، و آنان را تقویت و یاری کنید و به خدا وامی نیکو دهید، مسلماً گناهانتان را محو می  کنم، و شما را در بهشت هایی که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است در می  آورم؛ پس هر که از شما بعد از این کافر شود ،یقیناً راه راست را گم کرده است.

اَلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ اَلرَّسُولَ اَلنَّبِيَّ اَلْأُمِّيَّ اَلَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي اَلتَّوْرٰاةِ وَ اَلْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهٰاهُمْ عَنِ اَلْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ اَلطَّيِّبٰاتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ اَلْخَبٰائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ اَلْأَغْلاٰلَ اَلَّتِي كٰانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اِتَّبَعُوا اَلنُّورَ اَلَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولٰئِكَ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ  ﴿الأعراف‏، 157﴾

همان کسانی که از این رسول و پیامبر « ناخوانده درس » که او را نزد خود [با همه نشانه ها و اوصافش] در تورات وانجیل نگاشته می  یابند، پیروی می  کنند؛ پیامبری که آنان را به کارهای شایسته فرمان می  دهد، و از اعمال زشت بازمی  دارد، و پاکیزه ها را بر آنان حلال می  نماید، و ناپاک ها را بر آنان حرام می  کند، و بارهای تکالیف سنگین و زنجیره ها [یِ جهل، بی خبری و بدعت را] که بر دوش عقل وجان آنان است برمی  دارد؛ پس کسانی که به او ایمان آوردند و او را [در برابر دشمنان] حمایت کردند و یاریش دادند و از نوری که بر او نازل شده پیروی نمودند، فقط آنان رستگارانند.

و اما اگر ضمیر به رسول برگردد با مشکل تُسَبِّحُوهُ رو به رو می‌شویم چرا که نمی‌شود ضمیر این فعل را به پیامبر(ص) برگرداند. پس آیه در هر صورتی با مشکل رو به رو است. اگر قرآن کتاب خدا نبود و اگر این چنین نبود که مردم در همۀ زمان‌ها قرآن را خوانده‌اند و آیۀ مورد بحث را نیز همین‌گونه قرائت کرده‌اند اگر این دو عامل نبود با حذف کلمۀ رسول همۀ این مشکلات حل می‌شد.

همین که همۀ مفسران سعی کرده‌اند این آیه را توجیه کنند و هیچ کس نگفته است «و رسوله» در این آیه اضافی است دلالت دارد که قرآن از دید مفسران اصلا تحریف نشده است و اگر تحریف شده بود در اینجا بیان می‌شد. پس اینجا از مواردی است که محکم استفاده می‌شود که مفسران اعتقاد به تحریف ندارند. بنابراین برای اثبات عدم تحریف قرآن می‌توان به همین دلیل استناد کرد. در ذهن همه این مطلب نهادینه شده است که قرآن تحریف نشده است بر خلاف دیگر متون مثل اشعار یا روایات که وقتی کلمه‌ای جور در نیاید می‌گویند شاید عوض شده باشد ولی در اینجا هیچ کسی چنین نگفته است.

حال با توجه به اینکه این آیه تحریف نشده باید فکر کرد که چگونه ضمير «هُ» را برگرداند و آیه را تفسیر کرد. می‌توان چنین گفت که دو ضمیر اول و دوم به رسول و ضمیر سوم به خدا برگردد. پس لازم نیست سه ضمیر که در یک سیاق هستند همگی به یک چیز برگردد. وقتی قرینه وجود داشته باشد می‌توان هر ضمیری را به مرجع خاص خودش برگرداند و در اینجا قرینه هست و آن اینکه تسبیح ویژۀ خداست. پس ضمیر سوم به خدا برمی‌گردد و از آن طرف پیامبر(ص) است که نیاز به یاری و بزرگداشت دارد نه خدا و در نتیجه دو ضمیر اول به پیامبر(ص) برمی‌گردد.

و اما احتمال دیگری نیز می‌توان داد و آن اینکه ضمير «تسبحوه» با توضيحي كه مي‌گويم به «رسول» برگردد؛ خداوند در اینجا پیامبر(ص) را خیلی بالا برده است و به همین خاطر فتح را به پیامبر(ص) اختصاص داد و گفت «فتحنا لک» و ما در توضیح آیات ابتدایی این سوره گفتیم که مدتي بعد از صلح حدیبیه همه متوجه شدند که پیامبر(ص) خطایی ندارد و اگر هم اشکالاتی به ایشان می‌گرفتند با وقایع بعد از این صلح بر طرف شد.

حال با این صحبت‌ها می‌توان گفت ضمیر در تُسَبِّحُوهُ به پیامبر(ص) برمی‌گردد و آیه می‌خواهد بگوید پیامبر(ص) را بی‌عیب و نقص بدانید. توجه کنید دلیلی نداریم که تسبیح تنها مختص خدا باشد بلکه غیر خدا را نیز می‌توان تسبیح کرد. پیامبر(ص) واقعا در جنبۀ رسالت و امور مربوط به مردم بی‌عیب و نقص است و باید مورد تسبیح قرار بگیرد.

دقت کنید مشورت مربوط به امور مردم است نه امور مربوط به خدا. حتی پیامبر(ص) در مواردی مثل صلح حديبيه که مربوط به مردم بود ولی بسیار بالاتر از حدّ عقل مردم بود نیز مشورت نمی‌کرد؛ زيرا طبیعی بود عرب‌های آن زمان که با جنگ بزرگ شده بودند حاضر به صلح نمی‌شوند. پس پیامبر(ص) با آماده کردن زمینه‌های صلح مردم را به سمت صلح برد. حال خداوند نیز این کار ایشان را بدون عیب و نقص می‌داند و به مردم می‌گوید شما نیز پیامبر(ص) را تسبیح کنید.

پس نه تنها رسول در اینجا اضافی نیست بلکه باید باشد تا مردم بفهمند رسول چقدر با عظمت است. خداوند با ظرافت خاصی، رسول را در کنار خود آورده تا مقام ایشان را بالا ببرد.

و اما بکرة و اصیلا ممکن است به خصوص به دو زمان صبح و شام اشاره داشته باشد و ممکن است کنایه از دائمی بودن باشد. به خصوص اگر ضمیر در تُسَبِّحُوهُ به پیامبر(ص) برگردد مراد این است که هر وقت به یاد پیامبر(ص) و کارهای ایشان افتادید او را تسبیح کنید.

دقت کنید کارهای ما اگرچه منافع زیادی داشته باشد ولی بالاخره تبعات بد نیز دارد و مثلا با احداث یک تونل به محیط زیست ضربه می‌زنیم ولی کارهای پیامبر(ص) تماما منفعت بود و هیچ نقصی نداشت.

البته اگر گفتیم می‌توان پیامبر(ص) را تسبیح کرد یادمان نرود که تسبیح پیامبر(ص) مثل تسبیح خدا نیست چون اولا  اين تسبيح مرتبط به امور جسمي او نيست؛ زيرا او هم مثل همۀ انسانها اين عيب را دارد كه غذا مي‌خورد پس محتاج است و اينكه پیامبر(ص) هر چه دارد از خدا دارد.

نکته 5: فخر رازی در تفسیر کبیر، مجلد 14، جلد27 ص86 شاهد در آیه 8 را با توجه به آیۀ 18 از سوره آل عمران معنا کرده است که می‌فرماید:

شَهِدَ اللّٰهُ أَنَّهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ وَ الْمَلاٰئِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قٰائِماً بِالْقِسْطِ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ  ﴿آل‏عمران‏، 18﴾

خدا در حالی که برپا دارنده عدل است گواهی می‌دهد که هیچ معبودی جز او نیست؛ و فرشتگان و صاحبان دانش نیز گواهی می‌دهند که هیچ معبودی جز او نیست؛ معبودی که توانای شکست ناپذیر و حکیم است.

طبق این آیه پیامبر(ص) شاهد بر توحید است. با این معنا ارتباط آیات 8 و 9 این گونه می‌شود که پیامبر(ص) شاهد است یعنی شهادت به توحید می‌دهد تا شما به خاطر شهادت دادن او ایمان بیاورید.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات