شرح خطبه بیستم و بیست و یکم نهج البلاغه در تاریخ 17 اردیبهشت 1404

شرح خطبه بیستم و بیست و یکم نهج البلاغه در تاریخ 17 اردیبهشت 1404

برای شنیدن فایل صوتی شرح خطبه‌های بیستم و بیست و یکم نهج البلاغه در تاریخ 17 اردیبهشت 1404 وارد لینک زیر شوید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

لینک این جلسه

(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)

متن پیاده شدۀ این جلسه

نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 17/02/1404

شرح خطبه‌های 20 و 21 نهج البلاغه

قبلا این دو خطبه را شرح دادیم ولی با مطالعۀ برخی کتاب‌ها نکات جدیدی هست که بد نیست بیان کنم. به هر حال به قول نیوتون: «اگر فاصله دورتری را دیده‌ام با ایستادن بر شانه‌های غول‌ها بوده است» پس وقتی مطالبی از کتب دیگر می‌یابیم بد نیست راجع به آنها نیز تأملاتی داشته باشیم.

در جملۀ ابتدایی خطبه 20 آمده بود:

فَاِنَّكُمْ لَوْ عايَنْتُمْ ما قَدْ عايَنَ مَنْ ماتَ مِنْكُمْ لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ وَ سَمِعْتُمْ وَ اَطَعْتُم

ترجمه: «اگر شما آنچه را مردگان شما دیدند مشاهده می‌کردید به شیون می‌نشستید و اندیشناک می‌شدید، و مستمع حق گشته به اطاعت برمی‌خاستید»

به نظر می‌رسد این جملات می‌تواند مربوط به حوادث حین مرگ یا همان سکرات موت نیز باشد. بله ممکن هم هست مربوط به حوادث بعد از مرگ باشد. به هر حال بعد از مرگ اتفاقاتی برای انسان می‌افتد و حتی مواردی هست که افرادی به کما رفته‌اند و سپس بازگشته‌اند و حوادثی را تعریف می‌کنند که بعضا در ماه رمضان در تلویزیون نشان داده می‌شود و نمی‌توان همۀ آنها را باطل دانست اگرچه برخی از آنها باطل است از این جهت که وقتی شخصی در تلویزیون نشان داده می‌شود ممکن است فکر دنیایی نیز بکند و حرف‌هایی بزند که به نفعش باشد. پس ما دقیقا نمی‌دانیم این افراد راست می‌گویند ولی این را می‌فهمیم که در مجموع خبرهایی هست و در حین مرگ و بعد از مردن حوادثی اتفاق می‌افتد که ما از آن بی‌خبریم.

و اما با ذکر یک مثال معنای دیگری نیز می‌توان از این عبارات بیان کرد و آن مثال این است که در مورد نوبل که دینامیت را اختراع کرد گفته شده که برادرش مرده بود و فکر کرده‌اند که او مرده است و بر ضد او در رسانه‌ها مطالبی گفتند از جمله این عبارت: «تاجر مرگ به کام مرگ فرو رفت.» زیرا او با اختراعش انسان‌های زیادی را به کشتن داد و او وقتی این بدنامی را فهمید اموالش را وقف صلح کرد تا بفهماند قصدش از کشف دینامیت کشتن افراد نبوده است. پس وقتی مردم فکر کردند که او مرده است با جملات خود چهرۀ واقعی او را به او نشان دادند. حال، عبارت ابتدایی این خطبه می‌تواند اشاره به بدنامی و خوش‌نامی بین مردم داشته باشد که در حین مرگ و بعد از مرگ مشخص می‌شود انسان خوش‌نام بوده یا بدنام.

اگر انسان به این فکر بکند که بعد از مرگ نسبت به او چه می‌گویند خود این می‌تواند عاملی برای تذکر باشد.

در شرح ابن ابی الحدید، جلد1، ص300 چنین آمده است:

نظیر کلام حضرت علی(ع) در این خطبه قول ابی حازم است که به سلیمان بن عبد الملک گفت:

ان آباءك ابتزوا هذا الامر من غیر مشوره، ثم ماتوا، فلو علمت ما قالوا و ما قیل لهم! فقیل: انه بكی حتی سقط یعنی پدران تو بر حکومت پریدند و بدون مشورت حکومت را بدست گرفتند. سپس مردند. ای کاش از آنچه گفتند و آنچه دربارۀ آنها گفته شد آگاه بودی. حکایت شده که عبدالملک وقتی این حرف را شنید گریه کرد تا سقوط کرد.(پایان)

پس مواظب باشیم بدنامی دنیایی نداشته باشیم. سلاطین و ریاکارانی که ریای آنها آشکار شود معمولا بدنام می‌شوند ولی انسان‌هایی که زندگی ساده‌ای دارند پس از مردن بدنامی ندارند.

با این توضیحات متوجه شدیم جملات خطبه را فقط نباید به حوادث قیامت زد بلکه می‌توان به حوادث حین مرگ یا نزدیک مرگ نیز معنا کرد.

و اما ابن ابی الحدید به مناسبت، بحثی پیرامون عذاب قبر باز کرده و مطالبی گفته است. آنچه من در این زمینه می‌توانم بگویم این است که از آیات قرآن و روایات، عذاب قبر روشن می‌شود اگرچه باید توجه داشت که دو نوع قبر وجود دارد: یکی قبر جسمی که جسد میت در آن قرار داده می‌شود که به هر صورتی می‌توان آن را ساخت تا مار و عقربی به آن وارد نشود، قبر دیگر قبر روح است و عذاب قبر مربوط به این نوع دوم از قبر است که روح، در آن تحت فشار قرار می‌گیرد. البته اینکه دقیقا روح چیست و چگونه تحت فشار قرار می‌گیرد، نمی‌دانیم ولی بالاخره چیزی هست. اینکه انسان شب‌ها خواب می‌بیند دلالت بر وجود روح دارد که در حال خواب از بدن جدا می‌شود و مثلا به سفر می‌رود و… یا روح میت به خواب زندگان می‌آید و مثلا جای چیزی را که گم شده به آنان می‌گوید، درست است و نمی‌توان فقط مادی فکر کرد. پس شخص ظالم و کافر در قبر روحی فشار می‌بیند. بنابراین عذاب قبر وجود دارد و جملات خطبه 20 می‌تواند دلالت بر عذاب قبر داشته باشد.

و اما در تعبیر لَوْ عايَنْتُمْ ما قَدْ عايَنَ از معاینه صحبت شده که بالاتر از رؤیت است. شاعر می‌گوید:

خود هنر دان دید آتش عیان     نه گپ دلّ علی النار الدخان

(مثنوی معنوی – دفتر ششم – بخش 83)

این هنر است که تا زنده‌ایم آتش قیامت را ببینیم. در سوره تکاثر آمده است:

كَلاّٰ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ  ﴿التكاثر، 5﴾

اگر به علم الیقین آگاه بودید

لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ  ﴿التكاثر، 6﴾

بی تردید دوزخ را خواهید دید.

پس رسیدن به مرحلۀ علم الیقین مهم است که بتوانیم جهنم را ببینیم و الا اگر با دود، پی به آتش ببریم درجۀ پایینی است. «ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عین الیقین» سپس حتما آن را به نحو عین الیقین خواهید دید.

و اما نکتۀ دیگری که ابن ابی الحدید در ص299 از جلد اول شرح خود گفته و تقریبا با عقاید شیعه سازگار است این است که حضرت علی(ع) به حارث همدانی گفته است: هر کسی قبل از مرگ من را می‌بیند. سپس شعری به همین مضمون نقل کرده است:

قول (علي) لحـارث عجـب * كـم ثـم أعجوبـة له حملا ؟

: يا حار همدان من يمت يرنـي * من مـؤمن أو منافـق قبل

يعـرفني طرفـه وأعـرفه * بنعـته واسمـه ومـا فعل

وأنت عند الصـراط تعـرفني * فلا تخـف عـثـرة ولا زلل

أسقـيك مـن بارد على ظمأ * تخـاله في الحـلاوة العسل

أقول للنار حين تعرض للعرض * : دعـيـه لا تقبـلي الرجل

دعـيـه لا تقربـيه إن لـه * حـبلا بحـبل الوصي متصل

قول علی لحارث عجب  * کم ثم اعجوبه له حملا

ترجمه: «ای حارث همدانی هرشخصی که بمیرد خواه مومن باشد خواه منافق، مرا می بیند. او با چشم خود مرا می شناسد من هم او را با اسم و رسم و کارهائی که انجام داده می شناسم. تو در صراط بر سر راه من می ایستی، نترس، نه از لغزش های خود و نه از اشتباه های خویشتن.در قیامت به هنگامی که در پیشگاه عدل الهی برای محاکمه نگاه داشته می شوی، به آتش می گویم: او را رها کنید و به این مرد نزدیک مشوید. کاری به کارش نداشته باشید، زیرا با وصی محمد (ص) ارتباط دارد. و من از آب سردی که فکر می کنی در شیرینی همانند عسل است به تو می نوشانم. حرف علی علیه السلام برای حارث عجیب است. در وجود علی علیه السلام مطالب عجیب فراوانی نهفته است.»

سپس ابن ابی الحدید گفته است: این حرفی که شیعه زده منکر نیست و اگر صحیح باشد در قرآن نمونه‌اش هست. در سوره نساء آمده است:

وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتٰابِ إِلاّٰ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيٰامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً  ﴿النساء، 159﴾

و هیچ یک از اهل کتاب نیست مگر آنکه پیش از مرگش [که لحظه روشن شدن حقایق است] به مسیح ایمان می‌آورد و مسیح روز قیامت بر [عقاید و اعمال] آنان گواه است.(پایان)

به هر حال این جملۀ منسوب به حضرت علی(ع) می‌تواند با عبارت مورد بحث در خطبه 20 هماهنگ باشد و اینگونه توضیح داده شود که برخی از ما شیعیان دائما حیدر حیدر می‌کنیم ولی هنگام مرگ حضرت علی(ع) را می‌بینیم آنگاه متوجه خواهیم شد اعمال ما با کارهای ایشان هماهنگ نبوده است. اگر بدانیم در هنگام مرگ ایشان را می‌بینیم خود این عامل تذکر است تا مواظب باشیم آبرویمان نزد ایشان نرود.

و اما ابن ابی الحدید در همان آدرسی که آوردیم گفته است: ممکن است این عبارت اشاره به حالت سعادت و شقاوت فرد داشته باشد همانطور که در حدیث آمده است که هرکسی بمیرد در یک لحظه صیرورت خود را  می‌بیند که از کجا به کجا رسیده است. همچنین ممکن هم هست آنچه در هنگام مرگ مشاهده می‌شود رؤیت ملک الموت باشد. (پایان)

و اما نکته‌ای از خطبه 21 بگویم و آن اینکه در شرح ابن ابی الحدید عبارت فَاِنَّ الْغايَةَ اَمامَكُمْ از قطب راوندی اینگونه معنا شده که این جمله یعنی بهشت و جهنم پشت سر شماست و جملۀ وَ اِنَّ وَرَاءَكُمُ السّاعَةَ را نیز اینگونه معنا کرده است که: ساعت پیش روی شماست.

جالب است که قطب راوندی کاملا معنای واژه‌ها را بر عکس معنا کرده است و من نمی‌دانم علتش چیست.

و اما بعد از خطبه 21، سید رضی در نهج البلاغه کلامی آورده است که به آن نیز اشاره کنم:

«می‌ گویم: این سخن را پس از کلام خدا و گفتار پیامبر صلّی‌ الله علیه وآله با هر سخن دیگر بسنجند بر آن برتری‌ دارد، و از آن پیشی‌ می‌ گیرد. این که فرمود: «سبکبار شوید تا ملحق گردید» سخنی‌ از این کوتاه‌تر و پرمعناتر شنیده نشده، چه جمله‌ای‌ عمیق، و سرچشمه‌ای‌ از معرفت و حکمت است! و ما در کتاب خصائص عظمت و شرافت این کلام را شرح داده‌ایم.»

با خواندن این جملات سید رضی یادم به این افتاد که به مناسبتی شبکۀ کلمه با من مصاحبه کردند و بنده نکاتی گفتم و بین اهل سنت مورد استقبال قرار گرفت ولی در بین شیعیان با فشار رو به رو شدم و البته می‌دانستم فشار از کجاست. حتی دوستان من هم گفتند چرا مصاحبه کرده‌ای؟

من در مصاحبه گفتم شما کلمات حضرت علی(ع) را با کلمات دیگر افراد مقایسه کنید و اهل بلاغت را داور قرار دهید. وقتی این مقایسه اتفاق بیفتد و مثلا خطبه‌های توحیدی حضرت با جملات دیگران مقایسه شود متوجه خواهیم شد که هیچ‌یک از خلفاء با حضرت علی(ع) قابل مقایسه نیست.

به هر حال با نظیر آن مصاحبه می‌شد حرف‌هایی زد تا حضرت علی(ع) و شیعه را به دنیا نشان دهیم ولی حسودی یا کوتاه فکری برخی مانع ادامۀ مصاحبه شد. حتی قبل از ماه رمضان دوباره با من تماس گرفتند که حاضر به مصاحبه هستی ولی ترس از دادگاه و ترس از شیعیان موجب شد که قبول نکنم. جالب است کسانی که دائما حیدر حیدر می‌کنند و شب قدر مردم را به عزا تبدیل می‌کنند اجازه نمی‌دهند حضرت علی(ع) با کلماتش معرفی شود. اگر می‌توانستیم حضرت را با نهج البلاغه به دنیا عرضه کنیم چقدر خوب بود. گاهی اوقات حکومت و ارتجاع دست به دست هم می‌دهند تا نگذارند ائمه به درستی معرفی شوند.

یادم هست زمانی بحث حج را کار می‌کردم و مشاهده کردم که چقدر در مورد حج و فضائل آن روایت داریم ولی به آن بی‌توجهی می‌شود. بعدا متوجه شدم دست سیاست در کار است. الآن که قرار است مصالحه صورت گیرد دائما از حج می‌گویند و روایات آن را می‌خوانند در حالی که این روایات قبلا هم بود ولی کسی نمی‌خواند. چند جلد در وسائل الشیعه احادیث حج آمده که خدا می‌خواهد مردم به آن مکان بروند تا خدا معرفی شود و ملت‌ها درد یکدیگر را بفهمند و دشمن بفهمد که ما می‌توانیم در بدترین آب و هوا، چنین اجتماعی جمع کنیم و این بسیار مهم است ولی عالم دین به مصلحت سیاسیون در این زمینه سکوت کرده است. به همین دلیل است که مردم دیگر طرفدار علماء نیستند چون فهمیده‌اند آنها به هر طرف که باد سیاست بوزد می‌روند نه طرفی که حق است. پس یکی از دلایلی که مردم از علماء دور شدند خود علماء بودند که به خاطر مصالح گروهی خاص از گفتن حق ساکت شدند. آیا با چنین علمایی قرار است شیعه معرفی شود؟!

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی ترین
تازه‌ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات