سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
برای شنیدن فایل صوتی جلسه چهل و دوم سوره فتح مربوط به آیه 29 این سوره وارد لینک زیر شوید:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)
متن پیاده شدۀ این جلسه
نکات درس تفسیر در تاریخ 31/02/1404
تفسیر آیه 29 سوره فتح
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّٰهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدّٰاءُ عَلَى الْكُفّٰارِ رُحَمٰاءُ بَيْنَهُمْ تَرٰاهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّٰهِ وَ رِضْوٰاناً سِيمٰاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذٰلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرٰاةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوىٰ عَلىٰ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرّٰاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفّٰارَ وَعَدَ اللّٰهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً ﴿الفتح، 29﴾
محمّد، فرستاده خداست و کسانی که با او هستند بر کافران سرسخت و در میان خودشان با یکدیگر مهربانند، همواره آنان را در رکوع و سجود میبینی که پیوسته فضل و خشنودی خدا را میطلبند؛ نشانه آنان در چهرهشان از اثر سجود است، این است وصف آنان در تورات، و وصفشان در انجیل همچون کِشتهای است که جوانههای خود را رویانده پس تقویتشان کرده تا ستبر شده، بهگونهای که بر ساقههایش استوار ایستاده است، به طوری که دهقانان را [از رشد و انبوهی و راستقامتی خود] به تعجب میآورد تا [خدا] به وسیلۀ آنان کافران را به خشم آورد. [و] خدا به کسانی از آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، آمرزش و پاداشی بزرگ وعده داده است.
نکته 1: این آیه در ابتدا برایم آسان بود و فکر کردم مطلبی بدیهی را میگوید ولی سپس شک کردم که آیا این آیه همان مطلب واضح را میگوید یا چیز دیگری را؟
توضیح اینکه به نظر ابتدائی جملۀ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّٰهِ مبتدا و خبر است و واضح است که چه میگوید ولی بحث این است که خدا این مطلب را چه زمانی گفته است؟ این آیه بعد از صلح حدیبیه و اواخر سال ششم هجری بیان شده که پیامبر(ص) حدود بیست سال است که رسول الله است. اگر مردم این را میدانستند که عبارت قرآن، حرف لغو و بیهودهای است و اگر نمیدانستند پس چگونه این مدت دنبال پیامبر(ص) بودند؟
به هر حال مسلمانان چندین جنگ با پیامبر(ص) رفته بودند و حتی در قرارداد صلح حدیبیه بر سر اینکه عنوان رسول الله باشد یا نه بحثها در گرفت و مسلمانان دوست نداشتند رسول الله حذف شود.
حال بعد از این همه وقایع گفتن جملۀ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّٰهِ چه وجهی دارد و باید بررسی کرد که واقعا خدا با این جمله چه میخواسته بگوید؟ اگر بعد از 20 سال خداوند گفته است محمد رسول الله است مسلمانان میتوانند اشکال کنند که پس میخواستی محمد رسول خدا نباشد؟ مگر تا به حال چه بوده است؟
لطیفه: شخصی در نجف آباد به نام آقا تقی بود که عقل درست و حسابی نداشت. او وقتی میدید اتوبوسها میخواهند به تهران بروند فرمان را میگرفت و میگفت بیمه کردم. مسافران هم پولی به او میدادند. در سفری به مشهد که ایشان هم به عنوان بیمۀ اتوبوس آمده بود در اتوبوس مردم دائما برای سلامتی راننده و کلاج و دنده و… صلوات میفرستادند. بعد که صلواتها تمام میشد آقا تقی میگفت: یک صلوات هم بفرستید. سؤال این بود که مگر تا حالا چه کار میکردیم؟ حال اگر مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّٰهِ مبتدا و خبر باشد از همین قبیل است که بعد از بیست سال خدا میگوید محمد رسول خداست. به همین خاطر است که مفسران هریک در توضیح این جمله به تکاپو افتادهاند.
معمولا ادباء گفتهاند: الاخبار قبل العلم بها اخبار و بعد العلم بها اوصاف یعنی خبرها قبل از علم به آنها، خبر است و بعد از علم، وصف است.
مثلا اگر کسی نداند امروز چهارشنبه است و به او اطلاع دهیم این خبر است ولی کسی که میداند امروز چهارشنبه است و باز به او میگوییم که امروز چهارشنبه است این گفتن، نکتهای دارد که مثلا امروز که چهارشنبه است باید فلان کار را انجام دهی.
حال شاید گفتن مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّٰهِ از همین باب است. پس این جمله را مبتدا و خبر نگیریم بلکه موصوف و صفت بگیریم و بگوییم محمدی که صفتش رسول الله است چنین و چنان.
باز ممکن است گفته شود محمد اصلا مبتدا نیست بلکه خبر است و مبتدا چیز دیگری است که از آیات قبل بدست میآید. در آیه 27 خواندیم که رسول الله(ص) خوابی دید و خداوند بیان کرد که خواب رسول الله درست است. حال ممکن است کسی بگوید آن رسول چه کسی است؟ خداوند جواب میدهد آن رسول همان محمد است. پس جملۀ ابتدایی آیه 29 در واقع اینگونه بوده است: هُوَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّٰهِ
همچنین ممکن است با آیه 28 ارتباط داشته باشد که گفته بود خدا رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد و در آیه 29 آن رسول را معرفی میکند.
حتی ممکن است برخی بگویند محمد مبتدا، رسول الله نیز صفت آن و وَ الَّذِينَ مَعَهُ عطف بر محمد است و خبر آنها عبارت يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّٰهِ وَ رِضْوٰاناً است.
البته طبق این احتمال اینکه خدا مؤمنان را با پیامبرش هم کاسه کرده باشد در جای دیگر دیده نشده است بلکه خدا همیشه پیامبرش را جدا ذکر میکند. مثلا در انتهای سوره بقره آمده است:
آمَنَ الرَّسُولُ بِمٰا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ اَلْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّٰهِ ﴿البقرة، 285﴾
در این جمله مشاهده میکنید که مؤمنون از رسول جدا شده است. پس خداوند احترام پیامبرش را دارد. حال اینکه در آیۀ مورد بحث برای پیامبر(ص) و مؤمنان با هم عبارت يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّٰهِ وَ رِضْوٰاناً را بیاورد جالب به نظر نمیرسد.
به هر حال این دیدگاه با توجه به نکتهای که گفتیم چندان قابل قبول نیست.
خداوند در قرآن هیچ پیامبری را با عنوان رسول صدا نزده و عبارت یا ایها الرسول، تنها برای پیامبر اکرم(ص) بکار رفته است.
حتی در همین سوره فتح توضیح دادیم که بین پیامبر(ص) و مؤمنان جدایی انداخته شد و مثلا فتحی که برای پیامبر(ص) بود با فتح مؤمنان متفاوت بیان شد.
به هر حال باید بررسی کرد که آیه را چگونه باید معنا کرد.
بله میتوان احتمال دیگری نیز مطرح کرد و گفت هر کاری برای خدا انجام شود خدا آن را جبران میکند. در قرارداد صلح حدیبیه از جمله مواردی که با اشکال رو به رو شد بر سر رسول الله بودن پیامبر(ص) بود که وقتی این عنوان در صلحنامه نوشته شد مشرکان قبول نکردند و گفتند باید این عنوان پاک شود. پیامبر(ص) به حضرت علی(ع) گفت که این عنوان را پاک کند و حضرت علی(ع) این کار را نکرد تا اینکه خود پیامبر(ص) رسول الله را پاک کرد تا صلح برقرار شود. بله صلح آنقدر ارزش داشت که رسول خدا بودن که 20 سال برای آن زحمت کشیده اسمش پاک میشود. پس صلح آنقدر مهم است که به خاطر آن پیامبر(ص) قبول کرد عنوان رسول الله پاک شود. حال خداوند در آیۀ آخر سوره فتح رسول الله را آورد تا این عنوان الی الابد باقی بماند تا جبران کار پیامبر(ص) شود. پس محمد مبتداست و رسول الله خبرش؛ و اینجا اعلام رسول الله بودن حضرت محمد برای خبر دادن به آن مردم نبود تا گفته شود آنان میدانستند، بلکه برای بزرگداشت او و بقای در قرآن و در تاریخ بود تا در هر عصر و زمانی نامش بدرخشد.
پس خداوند با آوردن این عنوان میخواهد تلاش پیامبرش را جبران کند. بنابراین هیچ وقت در کاری که برای خداست شک نکنیم و در آن کم کاری نکنیم و نگوییم کسی نمیفهمد. کار اگر برای خدا باشد خود خدا آن را برای ما جبران میکند.
بعد از آنچه بیان شد به نظرم بهترین نظر این است که بگوییم مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّٰهِ با آیات قبلی مرتبط است که توضیحش داده شد.
نکته 2: مراد از وَ الَّذِينَ مَعَهُ میتواند همان مسلمانان حاضر در حدیبیه باشند و خداوند در این آیه میخواهد مقام آنان را مشخص کند. البته این احتمال ضعیف نیز هست که مراد از این تعبیر همۀ مسلمانان باشند حتی کسانی که به دلایلی به حدیبیه نیامدند و احتمال ضعیفتر اینکه همۀ مسلمانان در طول تاریخ را بگوید.
نکته 3: ادامۀ آیه یعنی جملات بعد از مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّٰهِ وصف مؤمنان است نه صفت محمد.
آنگاه اشکال میشود که آیا پیامبر(ص) أَشِدّٰاءُ عَلَى الْكُفّٰارِ نیست؟ و پاسخش این است که چون پیامبر در افقی بالاتر از مسلمانان است، بر کفر شدید است نه بر کافر. پیامبر(ص) وقتی مشاهده میکند که شخصی سر تا پایش کفر است سعی میکند کفر را از وجود او جدا کند ولی مسلمانان این تیزبینی را ندارند و زمانی که میبینند شخصی سر تا پا کفر است سعی میکنند با خود او با شدت برخورد کنند و لو اینکه او را بکشند تا کفر و کافر که به هم چسبیدهاند از بین بروند. پس عبارت أَشِدّٰاءُ عَلَى الْكُفّٰارِ صفت الَّذِينَ مَعَهُ است.
بله هرکسی با هر مقدار جنایتی که کرده بود وقتی مسلمان میشد پیامبر(ص) با آغوش باز او را میپذیرفت. این در حالی است که ما خلاف آن را عمل میکرده و میکنیم و حتی فقهاء در مورد مرتد میگویند وظیفۀ ما این است که مرتد فطری را حتی اگر توبه کرده باشد، بکشیم.
پس افراد نسبت به کفار کینه داشتند و تا حدی طبیعی بود و هیچیک ظرفیت پیامبر(ص) را نداشتند. و اگر در جایی افرادی نمیخواستند کافری را بکشند برای گرفتن فدیه بود مثلا در جنگ بدر برخی از مسلمانان دوست داشتند ابوجهل را اسیر کنند تا بتوانند فدیۀ خوبی در مقابلش بگیرند ولی بلال اصرار بر کشتن او داشت و با فریاد میگفت: ما نجوتُ إن نجا؛ اگر ابوجهل نجات پیدا کند من نجات پیدا نخواهم کرد. این در حالی بود که پیامبر(ص) تنها به فکر هدایت کافران بود نه انتقام از آنها.