سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
تفسیر آیات 52 و 53 سوره اعراف
وَ لَقَدْ جِئْنٰاهُمْ بِكِتٰابٍ فَصَّلْنٰاهُ عَلىٰ عِلْمٍ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿الأعراف، 52﴾
و برای آنان کتابی [عظیم و با ارزش] آوردیم که آن را از روی دانشی [گسترده و دقیق] بیان کردیم، در حالی که برای گروهی که ایمان آوردند، سراسر هدایت و رحمت است.
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاّٰ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جٰاءَتْ رُسُلُ رَبِّنٰا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنٰا مِنْ شُفَعٰاءَ فَيَشْفَعُوا لَنٰا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنّٰا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ مٰا كٰانُوا يَفْتَرُونَ ﴿الأعراف، 53﴾
آیا [منکران قرآن برای باور کردن آن] جز تحقّق وعدههایش را انتظار میبرند؟! روزی که حقایق بیان شده در آن [به صورتی ظاهر و آشکار] بیاید، کسانی که از پیش، آن را فراموش کرده بودند، میگویند: یقیناً فرستادگان پروردگارمان حق را آوردند [ولی ما آن را نپذیرفتیم،] پس آیا [در چنین روزی] شفاعت کنندگانی برای ما هست که ما را شفاعت کنند یا [به دنیا] بازگردانده میشویم تا کاری غیر آنچه انجام میدادیم، انجام دهیم؟! به راستی آنان [سرمایه] وجودشان را تباه کردند و آنچه را به دروغ [به عنوان شریک خدا به خدا] نسبت میدادند [از دستشان رفت و] گم شد.
بررسی الفاظ آیه 52
استفاده از وَ لَقَدْ در ابتدای آیه اوج تأکید را میرساند. در عبارت جِئْنٰاهُمْ بِكِتٰابٍ فعل جاء به همراه باء آمده که به معنای آوردن است. همچنین در فراز فَصَّلْنٰاهُ عَلىٰ عِلْمٍ استفاده از «علی» دلالت دارد که قرآن در حالی آمده که دقیقا برگرفته از علم الهی است. استفاده از هُدىً که مصدر است دلالت بیشتری بر هدایتگری از هادٍ دارد. توجه کنید که جملۀ «زیدٌ عادلٌ» با جملۀ «زیدٌ عدلٌ» متفاوت است؛ جملۀ دوم دلالت میکند که ذاتِ زید عدل است و چیز دیگری نیست، پس عدالت زید را بسیار بیشتر از «زیدٌ عادلٌ» میرساند. در اینجا نیز میگوید قرآن هُدىً است یعنی سرتاپا هدایت است و چیز دیگری غیر از هدایت ندارد.
فایدۀ قرآن برای مؤمنان
از عبارت هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ بدست میآید قرآن برای کسانی مفید است که به آن معتقد باشند. در واقع قرآن مثل بارانی است که برای کسانی مفید است که زمینشان آماده باشد. به قول شاعر:
باران که در لطافتش خلاف نیست در باغ لاله روید و در شورهزار خس
(گلستان سعدی – باب اول – حکایت شماره 4)
قرآن نیز مانند باران لطیف است ولی برای قلبهایی مفید است که اهل تسلیم باشند و الا کسانی که تسلیم حق نباشند برای آنها مفید نیست. پس قرآن مثل کتاب ریاضی یا کتاب اول دبستان نیست که هر کسی آن را بفهمد. و حقایقش برایش مفید باشد، بلکه پیش شرط استفاده و بهره بردن از قرآن ایمان آوردن به خدا و پیامبر است.
قرآن، منشأ علم الهی
عبارت فَصَّلْنٰاهُ عَلىٰ عِلْمٍ دلالت دارد که قرآن اسطوره نیست و هرآنچه گفته حق است. بله ممکن است خیلی از مطالبش را ما نفهمیم. بالاخره اموری در جهان وجود دارد که ما به آن علم نداریم. پس باید قبول کنیم که علممان بسیار اندک است. به قول شاعر:
پشه کی داند که این باغ از کی است کو بهاران زاد و مرگش در دی است
(مثنوی معنوی – دفتر دوم – بخش 54)
پشهای که عمر بسیار کوتاهی دارد چگونه میخواهد در مورد باغ و به وجود آمدن آن نظر دهد. ما نیز به عنوان انسان از بسیاری امور بیخبریم و به همین خاطر مثلا داستان آدم و حوا را رد میکنیم ولی این روش اشتباه است. باید به قرآن به عنوان کتابی که از علم خدا نشأت گرفته اعتماد کرد.
ارتباط آیه 52 با آیات قبلی
آیه 52 را میتوان به چند گونه با آیات قبل ربط داد:
ربط اول: انتهای آیه 51 از جحد به آیات صحبت شد. حال کسی میپرسد مراد کدام آیات است؟ در آیه 52 میفرماید: همین قرآن یکی از آیات الهی است که شما آن را انکار میکردید. دقت کنید تأکید در ابتدای آیه 52 دلالت دارد منکرانی بودهاند که خدا با تأکید با آنها سخن گفته و ارسال آیات برای آنها را مطرح کرده است چون در جواب منکران با تأکید سخن گفته میشود.
ربط دوم: در آیات قبلی سوره اعراف چند «یا بنیآدم» داشتیم که بعد از آن در آیات 36 و 40 از تکذیب آیات صحبت شد و باز یکی از مصادیق آیات که مورد تکذیب است میتواند آیات قرآن باشد و به همین جهت آیه 52 با «لقد» که برای تأکید است شروع شد.
به هر حال کتابی آمد که هدایت و رحمت و علم بود ولی آنها بجای قبول آن، منکر شدند و گفتند قرآن خواب و خیالات پیامبر(ص) و مثل قصههای رستم و اسفندیار است. در واقع آنان پیامبر(ص) را افترا زنندۀ به خدا معرفی میکردند و خداوند در آیه 37 فرمود کسی که مفتری علی الله باشد ظالمترین فرد است و چنین کسی مورد عذاب خدا قرار خواهد گرفت، ولی پیامبر(ص) هیچگاه مورد عذاب الهی قرار نگرفته است. از آن طرف یکی دیگر از مصادیق ظالمترین افراد کسانی هستند که آیات الهی را تکذیب میکنند و مصداق آن، مشرکان هستند. پس مشرکان که پیامبر(ص) را مفتری معرفی میکردند نه تنها حرفشان صحیح نیست بلکه خودشان جزو ظالمترینها هستند.
به بیان دیگر در قرآن کریم آیاتی هست که بحث منصفانه با مشرکان را مطرح کرده است. در سوره سبأ آمده است:
… وَ إِنّٰا أَوْ إِيّٰاكُمْ لَعَلىٰ هُدىً أَوْ فِي ضَلاٰلٍ مُبِينٍ ﴿سبإ، 24﴾
[به مشرکان] بگو:… و بیتردید ما یا شما بر هدایت یا در گمراهی آشکار هستیم.
طبق این آیه پیامبر(ص) موظف است بگوید راه ما و شما با هم مختلف است. ما پیرو علم و هدایت هستیم و شما کاملا مخالف این هستید. پس بیایید بنشینیم تا با هم در این موضوع سخن بگوییم تا بفهمیم کدام بر حق و کدام در ضلالت هستیم.
حال طبق آیه 37 سوره اعراف یک طرف پیامبر(ص) است که از سوی مشرکان مفتری معرفی میشود و گروه دیگر، مشرکان هستند که تکذیبکننده معرفی شدهاند. باید این دو گروه با هم بحث کنند تا مشخص شود کدام فرض درست است؟
البته میتوان به آیه 52 به دید استقلالی و بدون ارتباط با آیات قبلی نیز نگاه کرد و گفت ضمیر در عبارت وَ لَقَدْ جِئْنٰاهُمْ نه به منکران بلکه به «مردم» برمیگردد.
ربط آیات از نظر صاحب تفسیر تسنیم
در تفسیر تسنیم،ج29، ص62 در مورد ربط آیه 52 با آیات قبل چنین آمده است:
«پس از بیان حال بهشتیان و اصحاب اعراف و دوزخیان در این آیه از احتجاج با مشرکان در قیامت سخن میگوید و راه هر بهانهای را به روی آنها میبندد.»(پایان)
ربط آیات از نظر صاحب تفسیر التحریر و التنویر
و اما در کتاب التحریر و التنویر ربط آیات 52 با آیات قبلی چنین بیان شده است:
واو در ابتدای آیه 52، این آیه را به جملۀ وَ نٰادىٰ أَصْحٰابُ النّٰارِ أَصْحٰابَ الْجَنَّةِ در آیه 50 عطف میکند و در واقع عطف مطلبی به مطلب دیگر و غرضی به غرض دیگر است. در واقع خداوند ابتدا حال مشرکان را در آخرت بیان کرد و سپس میخواهد حال آنها در دنیا را بیان نماید.
مطالبی از تفسیر تسنیم در مورد آیه 52 سوره اعراف
در تفسیر تسنیم،ج29، ص63 در مورد معنای فَصَّلْنٰاهُ چنین آمده است:
«جداسازی مواضع هدایت از ضلالت، حق از باطل، خیر از شرّ»(پایان)
پس قرآن قرار نیست نظرات علم فیزیک و شیمی را بیان کند بلکه اشاره به تفصیل امور هدایتی دارد.
همچنین در تفسیر تسنیم،ج29، ص65 چنین آمده است:
«قرآن علاوه بر ویژگی هدایت و رحمت خود را با اوصافی چون ذکری، شفاء و موعظه نیز میستاید مثل این آیات:
يٰا أَيُّهَا النّٰاسُ قَدْ جٰاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفٰاءٌ لِمٰا فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿يونس، 57﴾
ای مردم! یقیناً از سوی پروردگارتان برای شما پند وموعظهای آمده، و شفاست برای آنچه [ازبیماریهای اعتقادی و اخلاقی] در سینههاست، و سراسر هدایت و رحمتی است برای مؤمنان.
وَ كُلاًّ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبٰاءِ الرُّسُلِ مٰا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤٰادَكَ وَ جٰاءَكَ فِي هٰذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِكْرىٰ لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿هود، 120﴾
و هر سرگذشتی از سرگذشتهای [پندآموز] پیامبران را که برایت میخوانیم، حقیقتی است که دل تو را به آن پابرجا و استوار کنیم، و برای تو در این سرگذشتها حق و برای بهره بردن مؤمنان پند و تذکّری آمده است.
أُولٰئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللّٰهُ فَبِهُدٰاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلاّٰ ذِكْرىٰ لِلْعٰالَمِينَ ﴿الأنعام، 90﴾
آنان [که در آیات گذشته به عنوان پیامبران از ایشان یاد شد] کسانی هستند که خدا هدایتشان کرد، پس به هدایت آنان اقتدا کن، [و به قوم خود] بگو: در برابر رسالتم پاداشی از شما نمیخواهم، این [قرآن] جز تذکّر و پندی برای جهانیان نیست.
أَ وَ لَمْ يَكْفِهِمْ أَنّٰا أَنْزَلْنٰا عَلَيْكَ الْكِتٰابَ يُتْلىٰ عَلَيْهِمْ إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَرَحْمَةً وَ ذِكْرىٰ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿العنكبوت، 51﴾
آیا [در قرآن عیب و نقصی مییابند؟ و] برای آنان کافی نبوده است که ما این کتاب را که [همواره] بر آنان خوانده میشود بر تو نازل کردیم؟! همانا در این کتاب رحمتی است [ویژه و مایه یادآوری] و پندی برای مردمی که ایمان میآورند.
وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مٰا هُوَ شِفٰاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لاٰ يَزِيدُ الظّٰالِمِينَ إِلاّٰ خَسٰاراً ﴿الإسراء، 82﴾
و ما از قرآن آنچه را برای مؤمنان مایه درمان و رحمت است، نازل میکنیم وستمکاران را جز خسارت نمیافزاید.»(پایان مطالب تفسیر تسنیم)
از لحاظ ترتیب نزول، سوره اعراف بر دیگر سورههایی که آیاتش بیان شد مقدم است. پس اولین ویژگی که عربها راجع به قرآن شنیدند همین است که در آیه 52 سوره اعراف آمده است یعنی ابتدا صفات هدی و رحمة را شنیدهاند.
و اما در تفسیر تسنیم در ذیل آیه 52 مطالب دیگری با موضوع نزاع اشاعره و معتزله نیز آمده است که بنده این نزاع را نزاعی مرده میدانم و وارد آن نمیشوم.
اجمالی از معنای آیه 53 با ذکر یک داستان
در حجازِ آن زمان اولا کسی دنبال علم و کتاب نبود و ثانیا کسی به دنبال حق نبود بلکه به دنبال غارت بودند به گونهای که غارتگری شغل اصلی آنها بود. در چنین شرائطی شخصی حرف از انصاف و عدالت زده است و همین مطلب دلیل روشنی بود که ایشان حق است اگرچه به مرور زمان از طرق دیگر مثل اعجاز قرآن حقانیت آن فرد وضوح بیشتری پیدا کرد. حال آیه 53 میفرماید با وجود حقانیت قرآن، منکران منتظر چه هستند؟ آیا منتظرند تا اتفاقاتی که در آیات قبلی بیان شد رخ دهد؟ پس مراد از تأویل در آیه 53 تحقق اتفاقاتی است که در آیات قبلی توضیح داده شد.
بد نیست برای فهم بهتر آیه 53 به قصهای اشاره کنم:
سالهای 55 و 56 در زمان شاه برای گرفتن دیپلم درس میخواندم. در واقع هم درس میخواندیم و هم برای مبارزه با شاه برنامهریزی میکردیم که اگر دستگیر شدیم چه کار کنیم. خلاصه هم از لحاظ علمی کار میکردیم و هم برای ورزیدگی بدنی تلاش مینمودیم. ما چند نفر دوست با هم بودیم. یکی از آنها جناب آقای مهندس محمود ایزدی بود که در جبهه یکی از پاهایش از دست رفته و هنوز زنده است. او زیاد بر روی بدنش کار کرده بود و در کاراته کمربند مشکی داشت. دیگری آقای اکبر فتاح المنان بود که اهل بسکتبال بود و شهید شد. بین این دو بحثی درگرفت و آقای ایزدی گفت من میتوانم در برابر چند نفر از مأموران شاه بایستم. آقای فتاح جواب میداد که تو کاری نمیتوانی انجام دهی. قرار شد این دو نفر با هم مسابقه دهند. به مصاف هم رفتند و ما شاهد این رقابت بودیم. آقای فتاح که تَرکه چوبی اناری در دست داشت چندین ضربه به آقای ایزدی زد. آقای ایزدی نیز چندین بار به سمت او رفت و خود نمایی نمود، ولی ضربهای به آقای فتاح نزد؛ این درگیری حدود یک دقیقه طول کشید و از هم جدا شدند و ما گفتیم آقای فتاح چون چندین ترکه به آقای ایزدی زد پیروز شد و آقای ایزدی تنها خود نمایی میکرد. آقای ایزدی گفت: من پیروز شدم. گفتیم: چگونه؟ گفت: من دستم را تا کنار گردنش بردم و انگشتانم تا نزدیک چشمان او رفت. آیا میخواستید گردن دوستم را بشکنم تا بفهمید پیروز شدم؟ بله وقتی با مزدوران شاه مواجه شوم میزنم و… ما وقتی صحبتهای او را شنیدیم فهمیدیم درست میگوید.
حال با توجه به این داستان، آیۀ 53 میگوید آیا میخواهید به جهنم بروید تا بفهمید قرآن حق است؟ اگر به جهنم رفتید که دیگر، کار از کار گذشته است. یادمان نرود که عذاب آخرتی اتحادی است و زمانی که به انسان رسید دیگر کاری نمیتوان کرد. وقتی استعدادها را از دست دادیم و عمر خود را فنا کردیم برگشت ممکن نیست. پس سعی کنیم از سرمایۀ وجودی خود استفاده کنیم تا مصداق قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ نشویم. خسران به معنای زیان کردن است مثل یخ فروشی که چون کسی یخهای او را نمیخرید میگفت سرمایۀ من در خسران است. ما نیز اگر سرمایۀ عمر و وجود خود را از دست دهیم مثل این یخ فروش خواهیم شد.
چگونگی تأویل آیات قرآن
در اینکه يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ چگونه محقق میشود دقیقا نمیدانیم. مثلا در داستان یوسف آنچه در واقع اتفاق افتاد همان نبود که در خواب دیده شده بود مثلا یوسف در خواب خورشید دید ولی در واقع حضرت یعقوب در مقابل او تواضع کرد. ولی گاهی اوقات تأویل همان چیزی است که در خواب دیده شده است مثلا در خواب چیزی میبینیم و بعدا همان اتفاق میافتد.
حال تأویل آیات آخرت از کدام نوع است؟ باید توجه داشت که قیامت به گونهای است که ما در دنیا نمیتوانیم دقیقا آن را درک کنیم. قرآن در مواردی از مَثَل بهشت سخن گفته است که دلالت دارد حقیقت بهشت بالاتر از آن است که در قرآن وصف شده است. حال چه بسا تأویل آیات قرآن نیز بالاتر از ظواهر قرآن باشد که ما میفهمیم.
علت ممکن نبودن شفاعت ظالمان در قیامت
طبق آیه 53 جهنمیان در قیامت خواستار شفاعت هستند ولی چون در آخرت امور، اتحادی است به همین خاطر شفاعت امری غیر ممکن است. مثلا آیا کسی پیدا میشود که یک انسان 70 ساله را 15 ساله کند؟ خیر، چنین چیزی ممکن نیست. همینطور در قیامت نیز ممکن نیست کسی شفاعتی کند و ظالمان را از عذاب نجات دهد، چون ظلم ظالمان به آنان چسبیده است.
معنای تفصیل کتاب در آیه 52 سوره اعراف
دقت کنید که سورۀ اعراف یک سورۀ مکی است و سورههای نازل شده در مکه معمولا کوتاه هستند و تا زمان نزول سوره اعراف، بسیاری از سورههای بزرگ مکی حتی سوره انعام نازل نشده است. یعنی شاید تا زمان نازل شدن سوره اعراف و آیه 52 حتی ثلث قرآن هم نازل نشده باشد. حال سؤال این است که آیا به ثلث قرآن کتاب گفته میشود که در آیه 52 گفته شده که ما کتاب را نازل کردهایم؟ به خصوص اینکه در آیه 52 حرف از این زده شده که قرآن مفصل است در حالی که حتی اگر کل قرآن و 114 سوره را ببینیم خواهیم فهمید که بسیاری از چیزها تفصیل داده نشده مثلا راجع به حکومت، نماز، حج و … بسیاری از چیزها مجمل است. پس چرا در آیه 52 گفته شده که قرآن تفصیل داده شده است. این سؤال وقتی محکمتر میشود که به ماضی بودن فعل فَصَّلْنٰاهُ دقت کنیم به این صورت که آیه میگوید ما کتاب را تفصیل دادیم در حالی که هنوز سورههای زیادی از قرآن نازل نشده است.
در جواب این سؤالها باید گفت مراد از کتابی که تفصیل داده شده کل قرآن یا سورههایی که تا اینجا نازل شده نیست، بلکه مقصود همین پنجاه آیهای است که تا اینجا خواندهایم. درواقع این آیه 52 میخواهد بگوید این پنجاه آیه، تفصیل داده شده است و در نتیجه ربطی به احکام نماز و حکومت و حج ندارد بلکه میخواهد بگوید در مورد بحث بهشت و جهنم و سخن گفتن بهشتیان و جهنمیان و هر آنچه در سوره اعراف تا اینجا آمد مفصل سخن گفتیم.
معنای تفصیل کتاب با توجه به آیات اول تا 52 سوره اعراف
با توجه به مطلبی که گفته شد بد نیست یک دور سوره اعراف را به صورت اجمالی از ابتدا تا اینجا دوباره بررسی کنیم:
«کتاب» در آیۀ دوم سوره اعراف میتواند به مطالب سورۀ اعراف اشاره داشته باشد و در نتیجه بگوییم ارجاع کتاب در آیه 52 به کتاب در آیه 2 است. انتهای آیه 2 نیز شبیه انتهای آیه 52 است که در هر دو، صفات قرآن بیان شده است. از آیه 4 به بعد به کسانی اشاره دارد که به هدایتهای الهی پشت کردند و به ما میگوید شما مثل آنها ظلم نکنید، چون ظلم عامل هلاکت است. یکی از دوستان من که زمانی به کُما رفته بود تعریف میکرد که من در کودکی شاخههای درختان را میشکستم و در آن حالت میدیدم که شاخههای درختان به من اشکال میگرفتند که چرا به ما ظلم کردی؟
سپس در آیات بعدی به نعمتهای خدا اشاره شده و در ادامه، بحث خلقت انسان و سجدۀ ملائکه بر او و سرپیچی ابلیس از این سجده را بیان کرده است. بعد از این، مبحث امتحان آدم و حوا و هبوط آنها بیان گردیده است. سپس از آیه 26 به بعد همین مباحث تفصیل داده شده و با چندین «یا بنیآدم» قصۀ آدم و حوا تفصیل داده شد و در بین آن دستورات مختلفی که فرزندان آدم باید برای ایجاد یک زندگی خوب رعایت کنند بیان گردیده است.
و اما در آیه 37 بیان شد که ظالمترین افراد افتراءزنندگان به خدا و تکذیبکنندگان آیات الهی هستند. علاوه بر معنایی که در ذیل همان آیه توضیح دادیم میتوان این معنا را نیز مدّ نظر قرار داد که سران مکه به پیامبر(ص) اتهام میزدند که او قرآن را به خدا افتراء بسته است. به همین خاطر آیه میگوید افترا زننده جزو ظالمترین افراد است. حال، چگونه ممکن است محمد که پیامبر ماست و به امین بودن مشهور است افتراء زننده باشد؟
و اما در ادامۀ آیات سوره اعراف از دعواهای جهنمیان با هم صحبت کرده است و در مقابل، بهشتیان هستند که اصلا کینهای نسبت به هم ندارند.
بعد از آن بحث صحبتهای بهشتیان و جهنمیان و اعراف با یکدیگر را مفصلا بیان کرد. جالب است که جهنمیان طبق آیه 44 در پاسخ به بهشتیان فقط به یک «بله» اکتفا میکنند که دلالت دارد آنقدر اعصابشان خورد است که اصلا روحیۀ سخن گفتن ندارند. در مورد اصحاب اعراف و سپس صفات کافران و جحدورزی آنها نیز سخن گفته شد.
به هر حال بعد از این همه مطالب خداوند میگوید ما این مباحث را مفصل گفتیم و خلاصه، نقشۀ راه را برای شما مشخص کردیم. پس صدق میکند که به مجموع این آیات تفصیل کتاب گفته شود.
آیا با وجود این همه نشانه باید منتظر عذاب بود؟
بعد از این همه مطالب در آیه 52 میگوید اینها برای ایمان آوردن منتظر چه هستند؟ ما که مفصلا همه چیز را برای آنها بیان کردیم. آیا آنها منتظر هستند آن عذابها بر سرشان فرود بیاید تا ایمان بیاورند؟
بد نیست با توجه به اینکه فضای کنونی فضای جنگ ایران و اسرائیل است مثالی بزنم. چند سال پیش نخبگان گفتند که جهان فعلی جهان استکباری است و باید به نحوی با آنها کنار آمد، ولی مسئولان گوش ندادند و اکنون شاهدند که با جنگ چقدر افراد و امکانات نابود شد. عدهای که رزمنده بودند و طعم جنگ را چشیده بودند بارها هشدار داده بودند، ولی عدۀ دیگر که بدبختیهای جنگ را ندیدهاند بر طبل جنگ میکوفتند و مشخص شد که جنگ چه اثراتی به بار آورد.
جنگهای امروزه بدتر از صدر اسلام و حتی صد سال بیش و حتی بدتر از جنگ 8 ساله است چون امروزه جنگها هوایی است و از طریق هوش مصنوعی و وسائل الکترونیکی همه چیز را از بین میبرند و کاری نمیشود کرد. اگر کسی میگوید نباید جنگ راه انداخت ترسو نیست، بلکه عقلش میرسد که با جنگ همه چیز نابود میشود به خصوص اینکه ما مثل اهل غزه نیستیم که بالاخره مورد کمک قرار میگیرند. اگر جنگی مثل غزه شود نصف جمعیت هلاک میشود.
این اوضاع دنیاست که بالاخره راه فراری هست، ولی در قیامت راه فراری برای ظالمان جز سوراخ ته سوزن نیست که فرار از آن نیز محال است. پس نباید برای ایمان آوردن منتظر تأویل آیات قیامت نشست.
جملۀ قَدْ جٰاءَتْ رُسُلُ رَبِّنٰا بِالْحَقِّ، صحبت بهشتیان و جهنمیان
دقت شود که جملۀ قَدْ جٰاءَتْ رُسُلُ رَبِّنٰا بِالْحَقِّ در آیه 43 نیز آمده بود که در آنجا حرف بهشتیان بود و در آیه 53 حرف جهنمیان است که اعتراف میکنند به اینکه رسولان پروردگارمان برایمان حق را آوردند.
مطرح کردن دو دیدگاه پیرامون چگونگی تأویل آیات مربوط به قیامت
مفسران معمولا میگویند وعدههای قیامتی بعدا رخ خواهد داد. طبق این حرف مراد از تأویل آیات قیامت این است که در آیندۀ دور قیامت رخ خواهد داد. احتمال دیگر این است که بهشت و جهنم همین الآن موجود است و ما از آن خبر نداریم چرا که بین ما و آخرت پردهای هست و مراد از تأویل آیات در قیامت این است که پرده از جلو چشم ما کنار رود که یکی از راههای کنار رفتن پرده، مرگ است و راه دیگرش این است که ممکن است انسانهایی آنقدر بالا بروند که همین الآن بتوانند پردهها را از پیش چشم خود کنار بزنند.
جهنمیان برای نجات از جهنم دو فرض به ذهنشان میرسد که هیچیک عملی نیست
طبق آیه 53 جهنمیان دو فرض را برای نجات خود بیان میکنند: یکی وجود شفیع و دیگری بازگشت به دنیا که البته هیچیک از این دو فرض، عملی نخواهد بود به همین خاطر در انتهای آیه خداوند میفرماید که آنها خسران کردند. جالب است که در جملۀ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ از خسران مال و مقام صحبت نشده بلکه از خسران نفس صحبت شده است یعنی آنها سرمایۀ وجودی خود را از دست دادند.