فقه در گذشته، اخلاقی بود، ولی بعد از ماشینی شدن امور، به نوعی از اخلاق فاصله گرفت؛ بنابراین امکان دارد امروزه بعضی از امور فقهی با اخلاق مطابقت نداشته باشد؛ فقه مدرن، فقهی است که مطابق با اخلاق باشد. اگر بتوانیم امور فقهی را اخلاقی ساخته و در جامعه گسترش دهیم، افرادی پیرو آن خواهند شد. اگر فقه به گونهای غیرمتعارف، غیرعاقلانه و غیر اخلاقی نمود پیدا کند، نمیتواند به خوبی در جامعه رواج پیدا کند. برای رواج آن، باید گزارههای اخلاقی را قوی کرده و فقه را به سوی اخلاقی بودن سوق دهیم.
اگر فقه سنتی را مبتنی بر آیات و روایات در نظر بگیریم، این آیات و روایات به گونهای طراحی شدهاند که میتوانند با شرایط امروز کنار آمده و روزآمد شوند، ولی اگر مراد از فقه سنتی فتواهایی است که فقهای سابق دادهاند، این فتواها نمیتواند در شرایط امروزی خودنمایی کند. اگر فقه پویا به عنوان فقه بیمبنا مطرح باشد، من آن را قبول ندارم؛ ولی اگر در خصوص مسائل فقهی مستقیما از روایات، فرمایشات معصومین و آیات قرآن استفاده کنیم، این فقه از نظر من فقه پویا است، البته آن هم با روش خود من که جدا کردن عرف از شرع است، به گونهای که امور عرفی متغیر و امور شرعی ثابت باشد. با این روش میتوانیم مشکلاتمان را با آیات و روایات حل کنیم.
در فقه سنتی به معنای پیروی از علمای گذشته میبینیم که آنها معمولا راجع به مسائلی اجماع داشتند، ولی آن اجماعها امروزه کاربرد نداشته و به نظر میرسد که فهم آنها مربوط به زمان خودشان بوده و مسائل زمانه ما نیاز به فهمی نو دارد که این فهم نو را باید خودمان از قرآن و روایات برداشت کنیم. فقه موجود بسیار کم مبتنی بر قرآن است. در گذشته زمانی بود که افراد خود برداشتی از قرآن داشتند، ولی بیشتر متکی به فهم فقهای سابق بودند، برای مثال شیخ طوسی، شیخ مفید، علامه حلی و شهیدین در فقه جایگاه بسیار بالایی دارند و فقها بیشتر مراقب هستند که با نظریات آنها مخالفت نکنند، ولی مشکلات امروز ما به گونهای است که دید بسیار بالاتر و جامعتری نیاز دارد.
ما ائمه(ع) را صاحب همان دید بالا و جامع میدانیم، پس میتوانیم مستقیم به سراغ آنها رفته و بدون دخالت فقهای دیگر و با استفاده از اصول و مبانی، فقه را تنظیم کنیم. البته من خودم اقداماتی در خصوص به دست آوردن اصل روایات انجام دادهام که در کنار هم قرار گرفته و فقه از نو تدوین شود، ولی به کار و تلاش بسیار زیادی نیاز دارد.