سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 6/9/1400
استاد عابدینی – شرح خطبۀ همام – جلسه دوم
جلسۀ گذشته راجع به این صحبت کردیم که آیا همام فردی حقیقی است یا خیالی؟ با اینکه عدهای بر روی حقیقی بودن همام اصرار دارند ولی من مجازی بودن همام برایم تقویت میشود و ادلهای را در این باره در جلسۀ قبل خدمت شما عرض کردم. به هر حال اگر تعبیر (عَزَمَ علیه) را اینگونه معنا کنیم که حضرت علی(ع) تصمیم گرفت این خطبه را بیان کند این سوال مطرح است که چرا علی(ع) تصمیمی گرفت که موجب مرگ شخصی شد؟
در همین زمینه به این نکته نیز اشاره کنم که گاهی اوقات از تقوای فردی بحث میشود و گاهی اوقات تقوای اجتماعی را بررسی میکنیم. معمولا شروح نهج البلاغه تقوای فردی را مطرح کردهاند ولی من میگویم تقوا را میتوان جمعی مشاهده کرد. معمولا دین را به صورت فردی نگاه کردهایم و کمتر به اجتماع نظر داشتهایم. حال من میخواهم بگویم نباید در این خطبه بر روی یک شخص به نام همام اصرار داشت بلکه باید جمع را در نظر گرفت.
به هر حال نظر من بیشتر به این سمت است که در این خطبه شخص مدّ نظر نیست و همام تنها یک فرد مجازی است.
و اما در خطبۀ متقین قبل از بیان صفات مربوط به تقوا حتما حمد و ثناي بزرگي از خدا انجام شده و نکاتی راجع به پیامبر(ص) بیان شده است. معمولا خطبا وقتی میخواهد مردم و مخاطبین خود را بر سر حال بیاورند شعري ميخوانند يا لفظی را تکرار میکنند و در اینجا نیز به نظر میرسد حضرت علی(ع) از همین روش استفاده کرده باشد و قبل از بیان صفات متقین برای آماده کردن مخاطبین خود جملاتی را در مورد خدا و پیامبر(ص) بیان کرده است.
در تعبیر خَلَقَ الْخَلْقَ حِينَ خَلَقَهُمْ مراد از خلق ممکن است کل مخلوقات باشد و ممکن است انسانها باشد. البته از عبارت بعدی یعنی غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ بیشتر بدست میآید که مراد از خلق، انسانها میباشد چون بحث طاعت با انسانها مرتبط است. طاعت به پیروی از روی میل میگویند و این صفت با انسانها سازگارتر است.
تعبیر لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصَاهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ عبارت جالبی است. خدا این گونه نیست که اگر او را معصیت کردیم برایش مشکلی پیش آید بر خلاف ما که اگر حرف ما را گوش ندادند ذلت پیدا میکنیم. خدا واجب الوجود است و ما ممکن الوجود هستیم. ما در قبال خدا مثل پرتو نور نسبت به خورشید میباشیم. ما نسبت به خدا اضافۀ اشراقیه هستیم.
توضیح اینکه دو نوع اضافه وجود دارد:
یکی اضافۀ مقولیه که نوعی ربط است مثل اینکه میگویند حسن ایستاده است. واژۀ (است) ایستاده را به حسن متصل کرده و به همین خاطر میگوییم این جمله سه رکن دارد : (حسن)، (ایستاده) و (است).
جهان نسبت به خدا اضافۀ مقولیه نیست یعنی از سنخ این ربط نیست بلکه اضافۀ اشراقیه است و این اضافه یک طرف بیشتر ندارد: تنها خدا كه منبع و منشأ است. و ديگري خلق كه پرتو يا سايه است. پس ما عین ربط به خدا هستیم. ما نسبت به خدا هیچ هستیم. گاهی اوقات عرفاء میگویند نسبت ما به خدا مثل نسبت نم و یم است یعنی نم و دریا. و اما مدققین عرفاء میگویند این حرف نیز غلط است چون نم بالاخره چیزی از دریا کم میکند. آنها میگویند نسبت ما به خدا مثل نور و سایه است که سایه خودش هیچ است یعنی همان نبود نور است.
پس تعبیر غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ واقعا صحیح است و خدا از طاعت ما غنی است. گاهی اوقات کدخداها قیافه میگیرند و خود را غير محتاج از مردم ميدانند ولي همه ميدانند كه دروغ ميگويند چرا که واقعا به مردم محتاج هستند اگر چه در ظاهر اینگونه خود را نشان میدهند که ما از مردم بینیاز هستیم ولی خدا این گونه نیست.
پس رابطۀ ما و خدا رابطۀ رعیت و کدخدا نیست چرا که کدخدا نیازمند به رعیت است ولی خدا بی نیاز از مخلوقات خودش است.
گر جملۀ کائنات کافر گردند
بر دامن کبریائیش ننشیند گرد
مولوی نیز در این زمینه اشعاری دارد که اشاره به آن در اینجا مناسب است:
ما عدمهاییم و هستیهای ما
تو وجود مطلقی فانینما
ما همه شیران ولی شیر علم
حملهشان از باد باشد دمبدم
حملهشان پیداست و ناپیداست باد
آنک ناپیداست هرگز گم مباد
باد ما و بود ما از داد تست
هستی ما جمله از ایجاد تست
لذت هستی نمودی نیست را
عاشق خود کرده بودی نیست را
لذت انعام خود را وامگیر
نقل و باده و جام خود را وا مگیر
ور بگیری کیت جست و جو کند
نقش با نقاش چون نیرو کند
منگر اندر ما مکن در ما نظر
اندر اکرام و سخای خود نگر
ما نبودیم و تقاضامان نبود
لطف تو ناگفتهٔ ما میشنود
نقش باشد پیش نقاش و قلم
عاجز و بسته چو کودک در شکم
پیش قدرت خلق جمله بارگه
عاجزان چون پیش سوزن کارگه
گاه نقشش دیو و گه آدم کند
گاه نقشش شادی و گه غم کند
دست نه تا دست جنباند به دفع
نطق نه تا دم زند در ضر و نفع
تو ز قرآن بازخوان تفسیر بیت
گفت ایزد ما رمیت اذ رمیت
گر بپرانیم تیر آن نه ز ماست
ما کمان و تیراندازش خداست
این نه جبر این معنی جباریست
ذکر جباری برای زاریست
زاری ما شد دلیل اضطرار
خجلت ما شد دلیل اختیار
در مثال کدخدا، هرچه بیشتر پیرو داشته باشد قدرتش نسبت به دیگران بیشتر میشود یعنی برای او نفع دارد ولی در مورد خدا اطاعت مطیعان به او نفع نمیرساند.
اگر قرار باشد اطاعت مطیعان به او نفع برساند معلوم میشود که خدا ناقص است و چنین خدایی را ما قبول نداریم. خدا کامل است. خدا واجب الوجود من جمیع الجهات است. اگر خدا از یک جهت نقص داشته باشد دیگر خدا نمیشود.
و اما قبل از اینکه از این بحث رد بشویم خوب است به نکتهای اشاره کنم. در تعبیر غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصَاهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ لفّ و نشر مشوش بکار رفته است.
توضیح اینکه دو نوع لف و نشر وجود دارد : لف و نشر مرتب؛ و لف و نشر مشوش. در عبارت مورد بحث لف و نشر مشوش آمد چرا که ابتدا از طاعت صحبت شد و بعد از معصیت ولی ابتدا دلیل معصیت را آورد و بعد دلیل طاعت را.
حال چرا حضرت علی(ع) لف و نشر را مشوش آورده است؟ به هر حال اصل این است که لف و نشر را مرتب بیاوریم.
به ذهن میرسد که لف و نشر مشوش در اينجا دلالت ميكند كه مطلب دومي از اهمیت بیشتری برخوردارد باشد و به همین خاطر ابتدا آورده شده است تا اهمیت را نشان دهد. در اینجا گفتن اینکه معصیت معصیتکاران ضرر نمیرساند مهمتر است چرا که معصیت معمولا ضرر بیشتری دارد. ممکن است انسانها اطاعت نکنند و توجيه شود كه خسته بودند يا نشنيدند يا.. ولی براي معصیت معمولا توجيهي يافت نميشود. پس معصیت ضرر بیشتری دارد و چون مهمتر است ابتدا آمده است. حتی گفته شده که دفع ضرر مهمتر از جلب منفعت است و از این باب نیز بحث معصیت دارای اهمیت بیشتری میشود و به همین خاطر ابتدا به آن اشاره شده است.
تعبیر فَقَسَمَ بَيْنَهُمْ مَعَايِشَهُمْ یعنی وسیلههای زندگی را خدا برای آنها فراهم کرد.
ممکن است افراد با خواندن این تعبیر اشکال بگیرند که اتفاقا مقصر اصلی در گرسنگی و تشنگیِ مردم، خداست چرا که خدا باران نفرستاده است؟
جواب این است که خدا رزق را فرستاده است ولی تقسیمکنندگان بد تقسیم کردهاند.
متأسفانه امروزه عدهای گرفتاریها را به گردن خدا میاندازند و میخواهند بجای اینکه به خودشان اشکال بگیرند به مردم بگویند خدا باران نداده است و با این حرف بگویند بجای تجمع، نماز باران بخوانید.
این در حالی است که خدا مقدار نیاز را فرستاده و بلکه زیادتر نیز فرستاده است تا جایی که جمهوری اسلامی 40 سال مدیریت بد داشته و تازه اشکالات معلوم شده است. پس خدا کم نداده بلکه زیاد هم داده است.
در یک سخنرانی از آیت الله جوادی آملی شنیدم که میگفت: زمانی معاویه به مردم اعلام کرد که خدا این مقدار به شما روزی داده است و شخصی به معاویه اشکال گرفت که تو خود مقصری که بد تقسیم میکنی و همۀ اموال را به خزائن خودت میبری و به مردم نمیدهی. پس این سیاست معاویه بوده که به مردم چنین تلقین میکرده که اگر روزی شما کم است خواست خداست.
پس اشکال بیشتر به مدیریت 40 ساله وارد است. البته فقط دولتها و وزراء مقصر نبودند بلکه خودمان نیز مقصر بودهایم و مثلا خواستهایم فلان اتفاق در شهرمان بیفتد ولی نمیدانستیم که این کار آب زیادی مصرف میکند و موجب میشود آب تمام شود.
البته کسانی که بد مدیریت کردند بسیار مقصرند و یک مسئول نمیتواند بگوید من تخصص نداشتم و نميدانستم و كاري به من ندارد.
پس طبق تعبیر فَقَسَمَ بَيْنَهُمْ مَعَايِشَهُمْ از جانب خدا اشکال نیست و باید مواظب باشیم اشکال را به خدا برنگردانند. 2500 سال مردم در این منطقه زندگی میکردهاند. الآن مدیریت بد شده که نه روی زمین آب هست و نه زیر زمین.
در این 40 سال جاهل بودن، ما را این گونه کرده است. یادم هست آقای ابراهیم یزدی در خاطراتش گفته بود خبرنگاری خارجی در ابتدای انقلاب گفته بود انقلاب ایران انقلاب جهل علیه ظلم بود. ایشان میگفت من در آن وقت از این حرف عصبانی شدم ولی بعدا فهمیدم درست گفته است.
واقعا هم همینگونه است. الآن طالبان را میبینیم که عدهای جاهل میخواهند حکومت کنند. خودمان نیز همین گونه بودیم. جاهل بودیم و میخواستیم حکومت کنیم و حاضر به مشورت با دیگران نیز نبودیم و هرکسی خلاف حرف ما میگفت میگفتیم وابسته و غربزده است.
در مورد همین آب همه ميگفتند و میگفتند مگر ممکن است آب تمام شود ولی کارهایی کردیم که الآن آب کم شده است ولی 2500 سال اینگونه نبوده است.
پس اشکال از ماست. اینکه بخواهیم بگوییم خدا این کار را کرده است تازه موجب میشود عدۀ زیادی بیدین شوند.
آیۀ ظَهَرَ اَلْفَسٰادُ فِي اَلْبَرِّ وَ اَلْبَحْرِ بِمٰا كَسَبَتْ أَيْدِي اَلنّٰاسِ ﴿الروم، 41﴾ دقیقا همین مطالبی را میگوید که گفتیم. مراد از ظهور فساد در دریا و خشکی، پیدا بودن موهای خانمها نیست بلکه به این معنا است که فردی غیر متخصص کاری که تخصص ندارد را به عهده بگیرد. این بزرگترین فساد است.
آیا من چون آخوند هستم میتوانم بگویم عمل چشم یا دندان را به من واگذار کنید؟ مسلم است که این کار درست نیست. در کشورداری نیز همینگونه است. کشورداری تخصص و هنر میخواهد.
هویدا میگفت من قیمت را در شهر و روستا ثابت نگه داشتهام. من یادم هست که با شنیدن این حرف هویدا میگفتیم این چه هنری است؟ این که کار خاصی نیست.
ولی الآن که میبینیم دو مغازه دو قیمت متفاوت راجع به یک جنس دارند میفهمیم که اینها تخصص میخواهد.
در حوزه میگفتند روزنامه نخوانید بلکه کفایه بخوانید. این در حالی است که کفایه خواندن و کفایه درس دادن به درد حوزه میخورد نه به درد حکومت كردن.
به هر حال وقتی آب و امکانات نیست و متخصصین به خارج میروند معلوم است که اشکالی وجود دارد. این که کسی بگوید کشور خوب است و افراد از روی جهالت میخواهند بیرون روند خودش یک جهالت است.
واقعا اگر کشور خوب است چرا متخصصین به کشور ما نمیآیند؟ آیا تا به حال دیدهاید از یک کشور خارجی متخصصان بخواهند به ایران مهاجرت کنند؟ همینها نشان دهندۀ این است که ما واقعا بد عمل کردهایم.
سوالات مطرح شده در پایان جلسه دوم:
سوال اول: خدا همه چیز داده و این ما هستیم که باید از اسباب استفاده کنیم. حال چه اشکالی دارد که ما وقتی چیزهایی از خارج وارد میکنیم آب را نیز وارد کنیم؟ آیا اشکالی دارد که دستگاه آب شیرینکن بگذاریم و آب دریا را شیرین کنیم؟
جواب: بيان شد كه خدا در كل جهان هر آنچه مورد نیاز بوده است را داده است. نه اينكه به هر گوشه جهان همه چيز را داده باشد. زمانی جهان محدود بود و این قدر ارتباط وجود نداشت و افراد مجبور بودند نيازهاي خود را خود تأمين كنند و در صورت نتوانستن تن به مرگ بدهند و مثلا قبل از زمستان باید آذوقۀ زمستان خود را تهیه میکردند ولی امروزه جهان همچون يك دهكده شده است. پس نمیتوانیم بگوییم فلان چيز كم است در حالي كه در گوشهاي از جهان آن چيز فراوان وجود دارد. اين كه بگوييم میخواهیم مستقل باشیم به اين معنا كه همه چیز را خودمان تولید کنیم اشتباه است. اینکه شعار میدادیم گندم و برنج را خودمان تولید کنیم موجب شد همۀ آبها را استفاده کنیم و الآن آب کم بیاوریم. در جهانی که میتوانستیم با دیگری مرتبط شویم ارتباطها را قطع کردیم و این خطا بود. نباید به گونهای عمل میکردیم که همه چیز را بخواهیم خودمان تولید کنیم. خدا در کل جهان همه چیز را به مقدار کافی قرار داده است نه فقط در یک منطقه. پس باید با دنیا ارتباط داشته باشیم. و اما اینکه آب از خلیج بیاورند باید بررسی شود که آیا کار کارشناسی دقیق در این زمینه شده یا اینکه خودش مشکل دیگری ایجاد میکند که سال های آینده معلوم خواهد شد؟ در این زمینه باید متخصصین نظر دهند.
سوال دوم: برخی از صنایع در زمان قبل از انقلاب ایجاد شده است. در حالی که باید در کنار دریا ساخته میشد. خریدن آب نیز الآن در حال انجام است. در زمان آقای خاتمی، جشن خودکفایی گندم را گرفتند. پس برخی از اینها به خودمان برمیگردد. پس مقصر فقط یک جناح خاص نیست. جناحهای مختلف اشتباه کردند.
جواب: بله در طول 40 سال مشکل داشتهایم و همه اشتباه کردهاند. در دوران شاه نیز مشکلات خودش را داشته است. پس ما از هیچ گروهی دفاع نمیکنیم. مهم این است که در درجۀ اول اشتباهات خود را قبول کنیم و بعد از آن، کارها را به دست متخصصین بسپاریم.
سوال سوم: در کشورهای خارجی وقتی در نهادی مشکلی پیش میآید رئیس آن نهاد استعفاء میکند و حتی ممکن است خودکشی کنند. چرا در اینجا این گونه نیست؟
جواب: اینها از مبنای حکومت نشأت میگیرد. باید مبنا را درست کرد که آیا حکومت الهی است یا مردمی؟ وقتی حکومت مردمی باشد رئیس حکومت زمانی که اشتباهی رخ داد باید در مقابل مردم پاسخگو باشد و به همین خاطر در کشورهای خارجی که حکومتها مردمی است در صورت بروز مشکل رئیس یک نهاد در صورتی که جوابی نداشته باشد استعفا میکند ولی وقتی حکومت، الهی باشد شخص در صورت اشتباه، در مقابل مردم خود را مسؤل نميداند و به خدا میگوید خدایا مرا ببخش و به مردم جوابگو نیست. پس صحیح این است که گفته شود: حکومت، امری الهی نیست بلکه امری مردمی است و باید خود مردم حق رأی و نظر داشته باشند و رئیس حکومت نیز در برابر مردم، خود را پاسخگو بداند.