تفسیر آیه 54 سوره انعام در تاریخ 17 آذر 1400

تفسیر آیه 54 سوره انعام در تاریخ 17 آذر 1400

نکات درس تفسیر در تاریخ 17/9/1400

استاد عابدینی – تفسیر آیه 54 سوره انعام

مقايسه سلام در آيه 54 سوره انعام با سلام در آيه‌هاي 27 و 61 سوره نور

وَ إِذٰا جٰاءَكَ اَلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيٰاتِنٰا فَقُلْ سَلاٰمٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلىٰ نَفْسِهِ اَلرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهٰالَةٍ ثُمَّ تٰابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ  ﴿الأنعام‏، 54﴾

و هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان می‌آورند به نزد تو آیند، بگو: سلام بر شما، پروردگارتان رحمت را بر خود مقرّر کرده كه هر کس از شما به نادانی کار زشتی مرتکب شد، سپس بعد از آن توبه کرد و [مفاسد خود را] اصلاح نمود [مشمول آمرزش و رحمت خدا شود]؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.

نکته1: سوالی در ذیل این آیه مطرح است که آیا دستور این آیه با یک بار انجام محقق می‌شود یا اینکه مؤمنان هر زمانی نزد پیامبر(ص) آمدند ایشان باید به آنها سلام دهد؟ در واقع به اصطلاح علم اصول، آیا انجام این امر برای پیامبر(ص) دلالت بر مرة دارد یا تکرار؟

ممکن است بگوییم امر این آیه دلالت بر مرة دارد و پیامبر(ص) تنها در یک مورد باید بر آن واردین سلام کند. اصلا ممکن است کسی بگوید این آیه یکی از اختصاصات پیامبر(ص) را بیان می‌کند چرا که همیشه آن کسی که وارد می‌شود سلام می‌کند ولی در مورد پیامبر(ص) ایشان باید بر شخص وارد سلام کند.

ممکن هم هست کسی بگوید آن قانون کلی که شخص وارد باید سلام کند اشتباه است و از فعل پیامبر(ص) ملاک یاد می‌گیریم و می‌گوییم این ما هستیم که باید بر کسی که بر ما وارد می‌شود سلام کنیم.

البته این حرف با آیاتی از سوره نور در تعارض است. به این آیات از سوره نور توجه کنید:

يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لاٰ تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتّٰى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلىٰ أَهْلِهٰا ذٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ  ﴿النور، 27﴾

ای اهل ایمان! به خانه هایی غیر از خانه های خودتان وارد نشوید تا آنکه اجازه بگیرید، و بر اهل آنها سلام کنید، [رعایت] این [امور اخلاقی] برای شما بهتر است، باشد که متذکّر شوید.

لَيْسَ عَلَى اَلْأَعْمىٰ حَرَجٌ وَ لاٰ عَلَى اَلْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لاٰ عَلَى اَلْمَرِيضِ حَرَجٌ وَ لاٰ عَلىٰ أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبٰائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهٰاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوٰانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوٰاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمٰامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمّٰاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوٰالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خٰالاٰتِكُمْ أَوْ مٰا مَلَكْتُمْ مَفٰاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنٰاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعاً أَوْ أَشْتٰاتاً فَإِذٰا دَخَلْتُمْ بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلىٰ أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اَللّٰهِ مُبٰارَكَةً طَيِّبَةً كَذٰلِكَ يُبَيِّنُ اَللّٰهُ لَكُمُ اَلْآيٰاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ  ﴿النور، 61﴾

بر نابینا و لنگ و بیمار و خود شما گناهی نیست که [بدون هیچ اجازه ای از خانه هایی که ذکر می  شود، غذا] بخورید: از خانه های خودتان، یا خانه های پدرانتان، یا خانه های مادرانتان یا خانه های برادرانتان، یا خانه های خواهرانتان، یا خانه های عموهایتان، یا خانه های عمّه هایتان، یا خانه های دایی هایتان، یا خانه های خاله هایتان، یا خانه هایی که کلیدهایشان در اختیار شماست، یا خانه های دوستانتان؛ بر شما گناهی نیست که [با دیگر اعضای خانواده خود] دسته جمعی یا جدا جدا غذا بخورید. پس هرگاه به خانه هایی [که ذکر شد] وارد شدید، بر خودتان سلام کنید که درودی است از سوی خدا [درودی] پربرکت و پاکیزه، خدا این گونه آیات را برای شما بیان می‌کند تا بیندیشید.

بر طبق این آیات شخص وارد باید سلام کند. پس باید بین دو دسته از آیات را این‌گونه جمع کنیم که آیۀ 54 سوره انعام از احکام اختصاصی پیامبر(ص) است و نمی‌توان از آن تنقیح مناط کرد ولی آیات سوره نور خطاب به مسلمانان است و تکلیف آنها را روشن کرده است به این صورت که وارد شونده باید سلام کند.

به عبارت علمی‌تر آیه 27 سوره نور عام است که شخص وارد باید سلام کند. از آن طرف این یک امر عقلایی و متعارف نزد مردم است که شخص وارد سلام می‌کند. حال اگر آیه‌ای مثل آیه 54 سوره انعام آمد که به پیامبر(ص) می‌گوید تو به واردین سلام کن این سوال مطرح می‌شود که آیا عموم آیه 27 سوره نور مقدم است یا تنقیح مناط از آیه 54 سوره انعام؟

در این زمینه باید گفته شود که آیه 54 سوره انعام ظاهرش اختصاص است و چون برخی می‌خواهند از آن تنقیح مناط کنند در نتیجه با عموم آیه 27 سوره نور در تعارض می‌شود.

راه حل این است که بگوییم آیه 54 سوره انعام مربوط به یک مورد خاص می‌باشد و نمی‌توان از آن تنقیح مناط کرد. پس نتیجه این می‌شود که پیامبر(ص) یک بار باید بر واردین سلام کند و در بقیۀ مواقع باید به همان عموم عمل کرد.

و اما شایسته است در همین‌جا به مناسبت بحث سلام به این نکته اشاره کنم که سلام‌ها در آیات سوره نور دو نوع هستند:

الف) یکی سلام استیذان برای اجازه گرفتن برای ورود به خانه است که جواب این سلام واجب نیست.(این سلام مربوط به آیه 27 سوره نور و قبل از استيناس است)

ب) سلام هنگام ملاقات با دیگران که جواب این سلام واجب است.(این سلام مربوط به آيه27 سوره نور پس از استيذان و استيناس و همچنين مربوط به آیه 61 سوره نور است)

نکته 2: گفتیم آیه 54 سوره انعام از اختصاصات پیامبر(ص) است. تازه این حکم اختصاصی در قبال مؤمنان است. و اما نسبت به دیگران آیه مسکوت است و مثلا اگر وفدی نزد پیامبر(ص) آمدند از این آیه بدست نمی‌آید که پیامبر(ص) باید به آنها سلام کند. تازه مؤمنان در این آیه همانطور که در جلسات قبلی گفتیم مؤمنان خاصی را شامل می‌شود و مربوط به هر مسلمانی نیست. در واقع اَلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيٰاتِنٰا همانطور که قبلا گفتیم طایفۀ خاصی از مؤمنان هستند.

نکته 3: در این نکته به ظرافت تعابیر آیه اشاره می‌کنم. در این آیه می‌توانست مثل بِآيٰاتِنٰا که در آن ضمیر جمع بکار رفت عبارت دنبالۀ آیه نیز این گونه باشد: كَتَبنَا عَلىٰ نَفْسِنَا اَلرَّحْمَةَ یا اینکه بر عکس، عبارت ابتدای آیه بجای بِآيٰاتِنٰا، بِآیَاتِ رَبِّهِم باشد.

در این زمینه ممکن است بگوییم آیه می‌خواسته روی کلمۀ آيٰاتِنٰا تأکید داشته باشد تا این کلمه در ذهن‌ها نقش ببندد تا به طور کلی به این کلمه در کل سوره توجه اساسی داشته باشیم و بفهمیم این آیه به مؤمنانی اشاره دارد که به آیات الهی که در آیات 39 و 49 گفته شد توجه دارند و منظور از آياتنا محتواي آيه 38 است.

از آن طرف در تعبیر كَتَبَ رَبُّكُمْ جهتِ ربوبیت خدا برای آن مؤمنان مطرح است و می‌خواهد به آن مؤمنان مورد بحث در این آیه بگوید اینکه شما با عزم و اراده به تمام مادیات و پست و مقام پشت پا زدید و به سوی اسلام آمدید معلوم است که رحمت خدا بر شما سایه افکنده است.

امروزه می‌بینیم برخی افراد برای اینکه پستی بدست آوردند چقدر تملق می‌گویند و در مقابل دیگران سر کج می‌کنند. اینها ارادۀ ضعیفی دارند. در مقابل، کسانی هستند که ارادۀ قوی دارند و حاضر نیستند برای بدست آوردن پست و مقام تملق کنند و این رحمت الهی است.

یادم هست مرحوم آیت الله حاج شيخ عباس ایزدی به کسانی که در دوران جمهوری اسلامی می‌آمدند و درخواست‌هایی داشتند می‌گفت سعی کنید استقلال داشته باشید و برای بدست آوردن هر چیزی در مقابل هرکسی سر کج نکنید.

مؤمنان واقعی در صدر اسلام در مقابل هیچ‌کس سر خم نکردند ولو اینکه زیر شکنجه اذیت شدند. معلوم است که رب يا پروردگار، نسبت به چنین کسانی رحمت و مهربانی داشته است که چنین اراده‌ای به آنها داده است.

فکر نکنیم آماده‌خوری رحمت و مهربانی خداست. آنچه که مهم است ارادۀ انسان است و این رحمت خداست که کسی بفهمد باید خودش برای خود تصمیم بگیرد. پس ارادۀ قوی و عقل است که مصداق رحمت الهی است نه خوراک و پوشاک.

پس مسلما عمار و خباب چیزهایی دارند که ابوجهل و ابوسفیان ندارند. ابوسفیان و ابوجهل اسیر مال و پُست و مقام هستند و خدا به آنها رحمت نفرستاده است ولی خباب و عمار هستند که آزاد زندگی می‌کنند.

نکته 4: در جلسات قبل توضیح دادیم که آیه 54 دارای اختلاف قرائت است. اگر قرائت «أنَّه» باشد بدل اشتمال از رحمت مي‌شود يعني رحمتي كه پروردگار شما بر خودش نوشته اين است كه غفران خدا شامل هر يك از شما كه قبلا از روي جهالت بديي مرتكب شده باشد و سپس توبه كند مي‌شود. حال اگر«إنَّه» با كسر همزه خوانده شود حتما در آخر آيه نيز «فإنَّه» خوانده شده است و پاسخ به پرسش مقدري است كه آن رحمت چقدر است و پاسخش اين است كه آن رحمت به حدي است كه هر يك از شما بديي مرتكب شود و سپس توبه كند خدا او را مي‌آمرزد؛ زيرا خدا آمرزنده مهربان است. در اين صورت تأكيد بيشتري روي غفران و رحمت است زيرا يك بار به عنوان جزاي جمله شرط در تقدير گرفته مي‌شود و يك بار به  عنوان دليل جمله شرط ذكر شده است. همچنين اين جمله مي‌تواند مستقل از قبل باشد و در نتيجه (مِنْكُمْ) شامل کل مسلمانان می‌شود و حتی ممکن است طبق این قرائت بگوییم (مِنْكُمْ) غیرمسلمانان را نیز شامل می‌شود چرا که این آیه در مکه نازل شده است و خطاب مي‌تواند شامل مشركان هم بشود و بشارتی به آنها است که اگر دست از شرک برداند خدا آنها را می‌آمرزد.

نکته 5: سوالی مطرح است که مراد از جهالت در تعبیر مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهٰالَةٍ چیست؟

اگر جهالت مقابل علم باشد این اشکال مطرح می‌شود که اگر کسی اشتباهی را از روی ناآگاهی انجام داد اصلا گناه نیست که توبه لازم داشته باشد. پس جهالت مقابل علم نیست؛ زيرا کسی که علم به ممنوع بودن چيزي ندارد و مرتكب شود اصلا گناه ندارد که بخواهد توبه کند.

پس جهل در اینجا مقابل عقل و حلم است یعنی کسی که نادانی و حماقت کرد نه کسی که نمی‌دانست. آیه مربوط به کسی است که علم به گناه دارد و قدرت بر انجام ندادن نیز دارد ولی هوای نفس او را تحریک کرده است. چنین کسی باید رحمت الهی را مدّ نظر قرار دهد و توبه کند.

نکته 6: تعبیر مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهٰالَةٍ فعل ماضی است و بنابراین آیه می‌خواهد بگوید کسی که سابقۀ خرابی دارد ولی لاحقۀ خوبی پیدا می‌کند ارزشمند است. این مطلب دو نکته در پی دارد: اول اینکه عظمت اسلام را می‌رساند که توانسته چنین کسانی را از آن سابقۀ بد جدا کرده و لاحقۀ درخشانی برای آنها به وجود آورد. دیگر اینکه اوج ارادۀ افراد را می‌رساند که با ارادۀ قوی توانسته‌اند بدی‌های خود را جبران کنند.

و اما بعید نیست این جملات زمان حال را نیز بگیرد و اصلا برخی از تفاسیر و تراجم به زمان حال معنا کرده‌اند و گفته‌اند این تعبیر می‌تواند مربوط به مسلمانان حال حاضر باشد چرا که این جمله، جملۀ شرطیه است و تنها مربوط به گذشته نیست. طبق این معنا آیه عنایت خاصی به اَلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيٰاتِنٰا دارد و به آنها می‌گوید حتی اگر اکنون نیز کار بد کنید در صورت توبه، خدا شما را می‌بخشد.

بنابراین اگر کسی از مؤمنان کار بدی کرد فکر نکنیم جهنمی محض است. خدا راه را برای بازگشت باز گذاشته است.

نکته 7: دقت شود که این آیه تحریک به گناه نیست بلکه تنها رحمت الهی را می‌رساند تا گنه‌کاران ناامید نشوند. این ادبیات برخی از مداحان و سخنرانان است که مخاطب را به گناه تحریک می‌کند و الا در آیۀ مورد بحث تنها نوعی امیددهی آن هم به شرط توبه است.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.