فایل صوتی جلسه چهارم نهج البلاغه: کلیک کنید
متن جلسه چهارم نهج البلاغه:
نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 20/9/1400
استاد عابدینی – شرح خطبۀ همام – جلسه چهارم
ذکر احاديثی از شرح ابن ابي الحديد دربارۀ كم سخن گفتن و سنجيدهگويي و آفات زبان
در جلسۀ قبل برخی از صفات مطرح شده برای متقیان را توضیح دادیم و گفتیم این صفات، فردی نیست بلکه جامعه باید اینگونه شود و مثلا باید به گونهای در جامعه قانون گذاشت که بدزبانی رواج پیدا نکند.
در جامعۀ ما گاهی اوقات وقتی حق افراد داده نمیشود آنها شروع به داد و فریاد میکنند یعنی تا وقتی افراد شلوغ نکنند حق آنها داده نمیشود ولی این روش اشتباه است. باید حق افراد داده شود تا نیاز پیدا نشود که افراد داد و بیداد کنند ولی مردم مشاهده میکنند جز از طریق داد و فریاد به حقوق خود نمیرسند.
یادم هست در سفر آخر حج که با نمایندۀ ولی فقیه در امور حج صحبت میکردم در مورد بیفرهنگی ایرانیها به او نكاتی بيان كردم و او گفت: اصلا ما ایرانیها با دیگران فرق داریم و مثال زد و گفت: یکی از حاجيان اهل مالزی کیفش دزدیده شد آرام ايستاده بود و کاری نمیکرد ولی ما ایرانیها شروع به داد و فریاد میکنیم تا حقمان را بگیریم.
این فرهنگ بدی است که براي ما ایرانیها ايجاد كردهاند به گونهای که میدانیم اگر داد و فرياد نكنيم حقمان را نمیدهند و بنابراين شروع به داد و فریاد میکنیم ولی اهل دیگر کشورها با آرامش برخورد میکنند چون میدانند قانون، مشکل را حل میکند.
پس کسی که آرام است مطمئن است مالش جبران میشود ولی شخص ایرانی ميداند اگر فریاد نکشد کارش حل نمیشود. باز از باب نمونه در سفر اولی که به حج رفتم و تصادفی برايم رخ داد پس از برگشت از حج هیچ کسی پیگیر كار من نبود و يك ريال هم هزينه درمان و غيره پرداخت نكردند در حالي كه اگر شروع به داد و بیداد كرده بودم چه بسا سراغم میآمدند و دلجویی میکردند.
پس مسئولان جامعه باید اعتماد ایجاد کنند تا داد و فریاد در جامعه رخ ندهد.
نکتۀ دیگر در بحث بدزبانی این است که قوۀ تکلم باید کنترل شود. وقتی کسی نکتهای گفت نباید زود تصمیم گرفت که ما نیز حرفی بزنیم. اگر دیدیم کسی انتقادی کرد زود نباید به ما بر بخورد و بخواهیم به او جوابی دهیم. باید با شرح صدر و آرامش و سکوت پیش رفت.
و اما در کتاب شرح ابن ابی الحدید،ج10،ص136 به بعد در ذیل صفت مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ بابی راجع به تکلم و سکوت باز کرده است و احادیثی در اینباره آورده است که در این جلسه میخواهم به این احادیث اشاره کنم.
البته نمیتوان قسم خورد این روایات از دو لب معصوم خارج شده ولی با خواندن مجموع روایات میتوان به نتایج خوبی رسید. به هر حال روایات برداشت راوی از کلام امام است و ممکن است در مواردی اشتباهاتی رخ داده باشد.
در این زمینه خوب است مثالی بزنم: من در یکی از سخنرانیهایم از (قول سدید) سخن گفتم و کسی که آن سخنرانی را پیاده میکرد (قول سلیم) نوشته بود. از همینجا میتوان فهمید اشتباه در نقل قولها زیاد است و نمیتوان به یک روایت اعتماد کرد ولی وقتی مجموع روایات را بررسی کنیم به نتایج خوبی میرسیم.
به هر حال در ادامه به روایاتی که در کتاب شرح ابن ابی الحدید آمده است اشاره میکنیم:
روایت اول: پیامبر(ص) فرمود: کسی که سکوت کرد نجات پیدا میکند.
روایت دوم: سکوت حکمت است ولی سکوتکننده کم است.
روایت سوم: شخصی از پیامبر(ص) پرسید به گونهای اسلام را به من معرفی کن که من پس از آن از هیچکس چیزی نپرسم. پیامبر(ص) به او فرمود: به خدا ایمان آور و سپس بر راه راست مستقیم باش. سپس او گفت: از چه چیزی بپرهیزم؟ پيامبر(ص) با دستش به زبانش اشاره کرد. يعني از زبانت بپرهیز.
روایت چهارم: شخصی از پیامبر(ص) پرسید نجات چیست؟ پیامبر(ص) فرمود: زبان خود را بر علیه خودت نگهدار و بر خطایای خودت گریه کن.
روایت پنجم: کسی که به من دربارۀ زبان و فرجش تعهد دهد من بهشت را برای او تضمین میکنم.
روایت ششم: کسی که خودش را از شرّ شکم و فرج و زبان حفظ کند چنین کسی از آتش نگه داشته شده است.
روایت هفتم: وقتی انسان از خواب بیدار میشود اعضاء بدن از زبان شکایت میکنند و همه به زبان میگویند دربارۀ ما تقوا پیشه کن چرا که اگر تو درست شدی ما نیز درست میشویم و اگر تو کج شدی ما نیز کج میشویم.
روایت هشتم: روزی عمر دید ابوبکر زبانش را میکِشد. به او گفت: چکار میکنی؟ ابوبکر گفت: این است که مرا به مهالک انداخته است و سپس نقل کرد که رسول الله(ص) گفت: هیچ چیزی در بدن نیست مگر اینکه به خدا از دست تیزی زبان شکایت میکند.
روایت نهم: از ابن مسعود نقل شده که روی کوی صفا ایستاده بود و میگفت: ای زبان حرف خوب بزن تا سود ببری یا ساکت شو تا سالم بمانی قبل از اینکه پشیمان شوی. کسی به او گفت: آیا این جملات را خودت ساختی یا از پیامبر(ص) شنیدی؟ او گفت: شنیدم که رسول الله(ص) میگفت اکثر خطاهای انسان از زبانش است.
توضیح: از این روایت بدست میآید که گاهی پیامبر(ص) مطلبی میگفته و خود صحابه آن را به صورت شعری در میآوردند یا نقل به معنا میکردهاند.
روایت دهم: خدا رحمت کند بندهای را که تکلم کند و سود ببرد یا ساکت بماند تا سالم بماند.
روایت یازدهم: از عیسی نقل شده است که اصحاب از او پرسیدند: عملی به ما یاد بده که با آن به بهشت برویم. گفت: اصلا حرف نزنید. گفتند: نمیتوانیم چنین کنیم. گفت: جز به خیر حرف نزنید.
روایت دوازدهم: از پیامبر(ص) نقل شده که خدا نزد زبان هر گویندهای است. پس هر شخص باید نسبت به حرفهایی که میزند تقوا پیشه کند و هیچ چیزی سزاور نیست که بیشترین حد زندانی را بکشد جز زبان.
روایت سیزدهم: از حضرت علی(ص) نقل شده که زبانت درنده است. اگر آزادش گذاشتی تو را میخورد.
روایت چهاردهم: در حکمت آلداود آمده است که بر عاقل سزاوار است که زمان خود را بشناسد و زبانش را حفظ کند.
روایت پانزدهم: کسی که بداند کلامش جزو عملش حساب میشود کلامش در آن چیزهایی که نفعی به او نمیرساند کم میشود.
روایت شانزدهم: حفظ زبان از حفظ پول سختتر است.
روایت هفدهم: پیامبر(ص) فرمود: از حُسن اسلام یک شخص این است که آنچه به دردش نمیخورد راجع به آن تکلم نمیکند.
روایت هجدهم: پیامبر(ص) در روز اُحُد بر شهیدی عبور کرد. اصحاب گفتند: گوارا باد بر او بهشت. پیامبر(ص) گفت: شما نمیدانید. شاید او حرفهایی میزده است که به درد نمیخورده است.
توضیح: از این روایت متوجه میشویم شهادت در راه خدا که بهترین کار خیر است سیاهی گناه را نمیتواند از بین ببرد و تازه طبق این روایت گناهی در کار نبوده بلکه حرفهای بیهوده بوده است.
مورد نوزدهم: ابن عباس گفته است: پنج چیز است که نافعتر از شتران سرخ مو است:
توضیح: اینکه عرفاء با زبان کنایه حرف میزنند برای این است که همه نمیتوانند حرفهای آنها را بفهمند و ممکن است آنها را تکفیر کنند. پس هر حرف خوب را برای هرکسی نباید زد. در همین جا باید بگویم که از عجایب قرآن این است که هرکسی با سطح فهم خودش وارد قرآن شود با همان مقدار میفهمد. قرآن این گونه است ولی غیر قرآن این گونه نیست و به همین خاطر باید مخاطبشناسی کرد و با هرکسی در سطح خودش سخن گفت.
مورد بیستم: چهار نفر از حکیمان از روم و فارس و هند و چین پیش هم جمع شدند. یکی از آنها گفت: من بر آنچه که گفتم پشیمان شدهام ولی بر ناگفتههایم پشیمان نشدم. دیگری گفت: وقتی حرفی زدم و از دهانم بیرون آمد او مالک من شد و من مالک او نیستم ولی وقتی صحبت نکردم من مالک او هستم. سومی گفت: تعجب میکنم از کسی که اگر کلامش به خودش برگردد به او ضرر میزند و اگر بر نگردد نفعی به او ندارد. چهارمی گفت: من برای برگرداندن آنچه نگفتم توانمندتر هستم از رد آنچه که گفتم.
از مجموع این جملات میفهمیم که زیادی حرف زدن و بیدقتی در تکلم ممنوع است. اگر اینها را رعایت کنیم و ساير شرايط فراهم شود آرامآرام جامعه اصلاح میشود. برای ایجاد یک فرد متقی جامعه نیز باید اصلاح شود.
همین که اینقدر حدیث در مورد زبان وجود دارد دلالت دارد که ما زیاد حرف میزنیم و حرفهای بدی هم میزنیم. حرف زدن هزينه و خستگی ندارد و همین موجب می شود که انسان با زبانش به راحتی آشوبی به پا کند.
امروزه پیامک فرستادن و نوشتن و …. همه یک کار را انجام میدهند. ممکن است با زبان یا با پیامک موجب آزار دیگران شویم. پس مواظب پیامهای خود باشیم.
سوالات مطرح شده در پایان جلسه چهارم:
سوال اول: شما بارها گفتهاید تضمینی نیست که بتوان گفت فلان روایت عین جملاتی است که معصوم گفته است. حال آیا حدیثی داریم که قطعا عین لفظ نیز از معصوم باشد؟
جواب: اینکه حدیثهایی داشته باشیم که دقیقا از دو لب معصوم خارج شده باشد نمیدانم. بله قرآن را مطمئنیم که از دو لب پیامبر(ص) خارج شده ولی اینکه کدام یک از احادیث از دو لب معصوم صادر شده من نمیدانم و نمیتوانم قسم بخورم که کدام حدیث لفظش نیز قطعا از معصوم صادر شده است. بله برخی گفتهاند حدیث من کنت مولاه فهذا علی مولاه این چنین است.
سوال دوم: در کتب اربعه از امام صادق و امام باقر علیهما السلام احادیثی آمده است که شباهت متنی زیادی با هم دارند ولی آن روایات با جملات نهج البلاغه شباهتی ندارند. چرا؟
جواب: اینکه نهج البلاغه با بقیه کتابها متفاوت است دلیلش این است که سید رضی سعی کرده جملات بلیغ را جمعآوری کند. پس حضرت علی(ع) سخنرانیهای دیگر نیز داشته ولی مواردی که از دید سید رضی بلیغ بوده جمع شده است. پس اگر کلمات نهج البلاغه بلیغ است به خاطر نوع انتخاب است ولی در کتب دیگر روایات فقهی جمع شده و مسائل فقهی زبان دیگری دارد و مثلا وقتی سوال معمولی راجع به یک مسأله فقهی شده است نمیشود یک خطبۀ بلیغ برای آن خواند.
سوال سوم: خطبهای بدون نقطه از حضرت علی(ع) روایت شده است. با توجه به اینکه چنین خطبهای از شخص دیگری نقل نشده آیا میتوان گفت این خطبه از دو لب حضرت صادر شده است؟
جواب: اگر خطبۀ بدون نقطه سند داشته باشد احتمال صدور كلماتش از معصوم بيشتر است ولي باز نمیتوان قسم خورد که همه كلمات آن يقينا از دو لب معصوم خارج شده چرا که ممکن است دیگرانی در وسط آن دخل و تصرف کرده باشند.
سوال چهارم: کلیپی از آیت الله حیدری منتشر شده که ایشان راجع به اصل قرآن نیز تردید میاندازد و میگوید شاید قرآن نیز به درستی به دست ما نرسیده باشد. جواب شما به حرفهای ایشان چیست؟
جواب: ممکن است صحبتهای ایشان ده جلسه بوده باشد که دو دقیقهاش را در یک کلیپ پخش میکنند. در مجموع بحث ایشان مربوط به اختلاف قرائات است نه اینکه قرآن کم و زیاد شده باشد. مثلا ایشان در جایی میگوید: نقل شده که عاصم که یکی از قاریان است انسان بدی بوده است. اگر اینگونه باشد بدی او دلیل بر این نیست که قرائتش اشکال داشته است مثل اینکه خط عثمان طه را شخصی نوشته است که الآن زنده است و ممکن است بدیهایی نیز داشته باشد ولی ما از خط او در قرآن استفاده میکنیم.
به هر حال قرائتهای مختلفی از قرآن وجود دارد. یادم هست زمانی نزد آیت الله منتظری رفتم و ایشان به من گفت: من در ماه رمضان امسال قرآن را با قرائت ورش از قالون ختم کردم و من وقتی آن قرآن را دیدم مشاهده کردم که تنها در 904 مورد اختلاف قرائت داشت و این چیزها اختلاف زیادی نیست و حتی در معنا نیز اختلاف زیادی ایجاد نمیکند.
پس منظور آیت الله حیدری اصل قرآن نیست. این مطلب نیز یادمان نرود که ممکن است عدهای به خاطر دشمنیهایی که با ایشان دارند دقایقی از کلام ایشان را کلیپ کردهاند تا او را منحرف جلوه دهند.