شهاب ثاقب
(پاسخ به شبهات علی دشتی)
نویسنده : احمد عابدینی
مقدمه :
متنی در فضای مجازی منتسب به علی دشتی منتشر شده که در آن 7 اشکال به اسلام وارد کرده است و از این طریق خواسته اسلام را زیر سوال ببرد. متن به گونهای تنظیم شده که نویسنده میخواهد به خواننده القاء کند به راحتی میتوان اسلام را رد کرد. ما در اینجا عین متن را میآوریم و سپس به سوالات و شبهات 7 گانۀ او پاسخ میدهیم.
متن اشکالات :
*علي دشتي * و * ٧ سوال * ساده از اسلام گرایان.
مرحوم *علي دشتی * در جوانی یک روحانی بودند. در حوزه های نجف و کربلا تحصیل میکردند وقتی به آکاهی رسیدند ترک تحصیل حوزوی نمودند و لباس روحانیت را از تن بدر کردند و در دانشگاه ادامه تحصیل دادند و مدرک دانشگاهی روانشناسی و جامعه شناسی دریافت کردند,,, نماينده مجلس و نويسنده توانایی بود و راه حل او يعني :
اين هفت سوال هر جا و در هر محفلي مطرح شد ريشه مذهب و باورهاي مذهبي را می خشكاند.
مرحوم علي دشتي در همان سالهاي اوليه انقلاب در زندان به قتل رسيد اما كتاب ٢٣ سال و همچنين * ٧ سوال روشنگر* او در هر دوره اي ، مي تواند *ريشه جهالت و تقدس * را خشك كند.
و من امروز قدرت اين ٧ پرسش را به روشني ديده ام و معتقدم:
اگر افراد مذهبي فقط يكبار در زندگي خود بطور جدي با اين ٧ پرسش روبرو شوند ، بلافاصله به *حقيقت دين * پي مي برند.
چالش هفت سوال ساده :
سوال اول : مي دانيم كه در اروپا و ساير كشورهاي توسعه يافته اگر كسي با دختري ازدواج كند كه سن اين دختر حتي يك روز كمتر از ١٨ سال باشد ، آن فرد جنايتكار و مجرم شناخته مي شود.
با اين استدلال كه ، اين فرد هنوز به بلوغ عقلي براي تصميم گيري نرسيده و كار شما مصداق فريب و اغفال كودكان است ولي در آيين اسلام :
پيامبر اسلام با دختر بچه ٧ الي ٨ ساله ازدواج مي كند ( ازدواج با عايشه به نقل از همه منابع موثق تاريخ اسلام).
حتي خميني در كتاب تحريرالوسيله ، ازدواج با طفل شيرخواره را با اذن پدر ، جايز مي داند و دفع شهوت را بوسيله ران هاي نوزاد مجاز مي داند، و از همه بدتر ، الله نيز در قرآن ، وعده دختر بچه مي دهد (معني كواعب اترابا را سرچ كنيد ).
حال با اين توضيحات وجدانا و شرافتا ، كدام رفتار درست و انساني است؟ و كدام يك ، پليد و شيطاني است؟ رفتار اروپا؟ يا شيوه اسلامي ؟ و آيا اروپائيان نمي فهمند و نمي توانند از كودكان كامجويي كنند ؟
آيا بهتر نیست ، كمي به اين مساله و هدفش ، مشكوك شويم يا نه؟ خيالمان راحت باشد؟ چون شما علما حواستان هست؟
سوال دوم : در سوره احزاب آيه شماره ٥٠ آمده : اي محمد دختران خاله تو ، دختران عمو و عمه و دايي تو ، و هر زن مهاجر و انصار كه خود را رايگان ببخشد ، بر تو حلال است. و فقط بر تو حلالند ، نه ساير مومنان( دون مومنان). و در آيات قبل گفته كه زنان پيامبر ، در حكم مادران شمايند. و بعد از پيامبر،
بر همه حرام هستند.
و در ادامه در ايه ٥١ مي گويد نوبت همخوابگي هركدام را ميخواهي به تاخير بيانداز در حاليكه قبلا گفته شرط عدالت براي داشتن چند زن وجود دارد، حال اينجا يك سوال پيش مي ايد:آيا هيچ كس در دنيا نمي تواند بگويد همه زنان بر من حلالند؟ و زنان من بر همه حرامند؟ ( تحدي)
آيا جا دارد كمي شك كنيم و مشكوك شويم؟ يا نه؟ خيالمان راحت باشد شما علماي عظام حواستان به همه چيز هست؟
سوال سوم : در سوره احزاب ايه ٣٧ آمده: ای پيامبر تو اگر عاشق زن پسرخوانده ات ( زيد) شدی اشكالی ندارد. و از اين پس ازدواج با زنان پسرخوانده حلال است ، الان با شنيدن اين آيه می توان كمی شك كرد: كه پيامبر با اين همه زن ، عاشق زن پسر خوانده اش شده و خدا نقش كارشناس امور جنسی گرفته يا كه ، اصلا شك نكنيم و خيالمان راحت باشد چون شما متخصصان مذهب حواستان كاملا جمع است؟
سوال چهارم : در سوره مائده آيه ٣٣ و سوره نساء آیه 24 امده : كافران را در جنگ بكشيد و زنانشان را به كنيزی ببريد و دست پای آنان راخلاف هم قطع كنيد ، به نظر من ، اين رفتارها خلاف منشور حقوق بشراست.
آیا به نظر شما حقوق بشر نبايد در راستای اين دستورات اصلاح شود ( باز هم شك نكنيم )
سوال پنجم : در قرآن سوره لقمان ايه ٣٤ آمده :
تاريخ و زمان سه چيز را فقط خدا می داند و تا ابد فقط در اختيار اوست. و بشر هرگز به آنها دسترسی ندارد : يكی تاريخ روز قيامت دوم تعيين جنسيت جنين قبل از تولد و سوم زمان بارش باران.
امروزه با پيشرفت دانش پزشكی ، جنسيت كه هيچ ، حتی رنگ قرنيه نوزاد ، تشخيص داده می شود و اگر زمان بارش باران را نتوانيم بفهميم ، اين همه ايستگاه هوا شناسی برای چیست ؟
هنوز هم شك نكنيم ؟
سوال ششم : در سوره صافات ايه ٨ و ٩ و ١٠ آمده : كه اين *شهاب سنگ هایی * كه می بينيم ، زمانی است كه خدا دارد با فرشتگان صحبت می كند و شيطان می خواهد به حرف آنها گوش دهد و خدا با اين سنگ های آتشين ، شيطان را دنبال می كند. حال با خواندن اين موضوع ، باز هم احتمالی نمی دهيد شايد كاسه ای زير نيم كاسه باشد؟
سوال هفتم : آخرين سوال:
اين همه جملات ضد و نقيض ( ناسخ و منسوخ ) در قرآن ،آيا شما را ذره ای آگاه نمی كند؟ به چند نمونه از ده ها نمونه توجه كنيد :
1_ انفال آيه ٦٥ : ٢٠ نفر از شما بر ٢٠٠ نفراز كافران غلبه می كند
انفال ايه ٦٦ : خداوند تخفيف داد چون ضعف شما را دانست. ١٠٠ نفر از شما بر٢٠٠ نفر غلبه می كند.
يعنی اين تخفيف بود ؟
خدا به چه کسی تخفيف داد ، به كافران يا به مومنان؟ یعنی خدا قبلا نمی دانست كه بخواهد بعدا عدد آنرا را اصلاح كند ؟
2_سوره سجده آيه ٥ : روز قيامت روزی كه مقدار ان ١٠٠٠ سال است
سوره معراج ايه ٤ : روز قيامت روزی كه مقدار آن ٥٠٠٠٠ سال است.
3- سوره فُصلت آيات ٩ تا ١٢: زمين و آسمان در مدت ٨ روزخلق شد ، دو روز برای زمين و ٤ روز برای نعمات زمين و ٢روز برای هفت اسمان ، يعنی زمين ٢ روز كاربرده و بقيه كهكشانها و ستارگان وسيارات هم ٢ روز ؟ آيا خواندن اين مطلب به ذهنتون خطور نميكنه كه : گوينده، يا حساب كردن بلد نبوده؟ يا معنی كهكشان را نمی داند؟
در ادامه در سوره اعراف ايه ٣٨ امده: او آسمانها و زمين را در ٦ روز خلق كرد. و در سوره بقره آیه ١١٧
گفته او آسمان و زمين را در يك لحظه و خلق كرد.
البته اين موارد ذكرشده يكی از هزاران اشكال و شبهات قرآن است.
و در سراسر اين كتاب ، خالق آن ، محتاج حمايت روحانيون و چشم پوشی سايرين و ناديده انگاشتن خطاهاست. و بايد مرتبا بر روی غلط ها سرپوش گذاشت و ناديده در نظر گرفت.و فقط بايد توجيه كرد و لاپوشانی كرد و انكار كرد. و در عوض توقع دارند كه بعد از مرگ ، به پاس اين خوش خدمتی ، از داخل جوی عسل بخورند و از دختر بچه كادو بگيرند. و همچون مسموم شدگان با وعده های پوچ و تهی ، حاضر نيستند به حرفی خلاف وعده های تحريك كننده و سکسی، فكر كنند.
در حاليكه اگر حقيقتی در اين قسمت ، نهان و پنهان بود ، آيا كشورهای توسعه يافته آنرا برای شما رها می كردند و از آن بهره نمی بردند ؟ آيا خدایی هست كه وعده دختر بچه به بندگان بدهد. آيا در معنی كواعب اترابا تحقيق كرديد ؟ دختران نارس؟ نارس و سفيد؟ آيا می توان تصور كرد ، خدا وعده دختر بچه سفيد بدهد ؟ كه در عوض آن بجنگيم؟
اگر هنوز به اين سخنان شك نكرده ايد ، ممكن است شما به متعصبي مسخ شده ، تبديل شده باشيد.
چون اگر شما اهل پرسش وتفكر باشی اكنون به معجزه كلام اين محقق ايمان داری.محققی كه زندگی خود را فدای روشنگری در وطن كرد.
روحش شاد و یادش گرامی علی دشتي * و * ٧ سوال * ساده از اسلام گرایان.(پایان متن)
پاسخ ما به اشکالات مطرح شده :
و اما پس از آوردن عین متنِ علی دشتی در ادامه به پاسخ شبهات مطرح شده میپردازیم:
پاسخ به سوال اول :
اینکه اروپاییان ازدواج زیر 18 سال را جایز نمیدانند کار خوبی است ولی اینکه پیامبر(ص) چنین کاری را انجام داده باشد واقعا مورد شک است؛ زيرا در زمان پیامبر (ص) ادارۀ ثبت احوال نبوده است اصلا در آن سرزمين خط و نوشته نبوده است. آیا شما مطمئن هستید که عایشه 9 ساله بوده که پیامبر(ص) با او ازدواج کرده است و بر فرض که پیامبر(ص) با او در سن 9 سالگی ازدواج کرده باشد آیا شما مطمئیند که ایشان از عایشه در همان سن کم کامجویی کرده و بر فرض که از او کامجویی شده باشد آیا مطمئنيد كه نوع كامجويي به گونهاي بوده است كه او اذيت يا ناراحت شده است یا بر عكس او از این کار خوشحال بوده است؟ این سوالات را شما باید جواب دهید.
شما برای خود مفروضاتی کردهاید و آنها را قطعی دانستهاید و طبق آن حکم میدهید در حالی که همۀ مفروضات شما با اشکالات جدی رو به رو است.
بد نیست بیشتر توضیح دهم : در باره امام سجاد(ع) شيخ مفيد در الارشاد ج 2 ص 137 نوشته كه در سال 38 هجري به دنيا آمده و بنابراين در روز عاشورا 22 يا23 ساله بوده ولی اتفاقا هم ايشان در ص 113از حميد بن مسلم نقل ميكند كه آيا بچه ها هم كشته ميشوند؟! در تاريخ طبري در همين مورد و در مجلس ابن زياد از او با عنوان پسر بچه ياد میکنند. پس مشاهده میکنیم که برای یک فرد 22ساله از عنوان پسر بچه استفاده شده است. حال چه بسا در مورد عایشه نیز همین گونه باشد و با اینکه سنش بالاتر بوده ولی از تعابیری استفاده شده که او را کوچکتر نشان دهد.
واقعا چرا شما به کلماتی که در تاریخ نوشته شده اینقدر مطمئن هستید که همین طور واقعیت داشته است؟
در مورد حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع) نقلی هست که حضرت زهرا 9 ساله و حضرت علی 25 ساله بودهاند. و اما نقل دیگری از عباس است که میگوید علي قبل از خراب شدن كعبه و زهرا پس از آن به دنيا آمدند بنابراين بین حضرت زهرا(س) و حضرت علی (ع) تقریبا یک سال فاصله بوده است. پس میبینیم که در نقلها این قدر اختلاف است. اتفاقا راجع به سن عایشه در زمان ازدواج با پیامبر(ص) نیز نقلها اختلاف است و بالاتر نیز گفته شده است و چه بسا آنها درست باشد.
در گذشته این مساله نیز بوده که وقتی میدیدند برای دختری شوهر پیدا نمیشود میگفتند او کوچک است تا از این طریق برای او شوهر پیدا شود.
پس این اطمینان که پیامبر (ص) با یک کودک 7 ساله ازدواج کرده اصلا حاصل نميشود. تازه شما از کجا مطمئن هستید که پیامبر(ص) در همان سالهاي اول ازدواج از او کامیابی کرده است؟
وقتی پیامبر طبق آیه 28 سوره احزاب زنان خود را مخیر کرد که اگر خواستید بیایید تا طلاقتان دهم چرا هیچ یک از زنان او چنین درخواستی را اجابت نکردند؟ اگر زنی از شوهرش آزار جنسی دیده است در قلبش کینه به وجود میآید. حال چرا عایشه نیامده تا به پيشنهاد خدا و پيامبر(ص) پاسخ مثبت دهد و طلاق بگيرد؟ و اما اگر کسی بگوید او از این کار خجالت میکشیده و در فضایی قرار گرفته که نمیتوانسته چنین تقاضایی کند باز جواب میدهیم که همین عایشه از دیگر زنان خواسته که پیامبر در مرض موتش نزد او و در خانۀ او باشد. پس معلوم است که عایشه، عاشق پیامبر(ص) بوده است و این عشق به دلیل نوع رفتار عالی پیامبر با او بوده است. این کجا و شبهات مطرح شده توسط علی دشتی کجا؟ پیامبر(ص) به گونهای با همسرانش رفتار میکرده که کوچکترین نارضایتی از او نداشته باشند.
و اما راجع به فتوای آقای خمینی باید بگویم که فتوای اشتباهی است. ایشان از ادله، اطلاق گیری کرده است. اگر در روایات جواز ازدواج با کودک آمده است مراد آن چيزي نیست که ایشان فهميده است بلکه مراد این است که از همان کودکی بین کودکان عقد دوستی بسته شود تا کودکان با هم بزرگ بشوند و کودکان مسلمان با هم ازدواج کنند. من خودم در كانادا كه بچه مسلمانها با غير مسلمانها دوست ميشدند و ازدواج ميكردند و پدر و مادرشان نا راحت بودند همين طرح عقد دوستي كودكن را دادم. و اين به معناي هم بازي شدن است نه بيشتر.
پس اولا روایاتی که ازدواج با کودک را جایز شمرده اشتباه معنا شده است. ثانیا بر فرض محال که از روایات، ازدواج شخص بزرگ با کودک برداشت شود از کجا بحث کامجویی استفاده میشود؟ ایشان اشتباه دیگرش این بوده که خيال کرده حالا که ازدواج کردن با کودک جایز است پس میتوان از او لذت هم ببرد.
به این نکته نیز توجه شود که یک فتوای اشتباه را نباید پای دین گذاشت. فقهاي شیعه خود را مخطئه میدانند و میگویند ممکن است ما در فتوا اشتباه کنیم.
پس ما نباید به خاطر یک فتوی، دین را زیر سوال ببریم يا از دين بيرون برويم.
و اما اینکه علی دشتی میگوید آیۀ قرآن نیز كاميابي از کودک را جایز میداند و به آیۀ کَوَاعِبَ اَترَابا(نبأ-33) اشاره کرده است باید گفته شود وقتی شما ترجمهها و کتب لغت را ببینید اتفاقا معنای این تعبیر ربطی به اشکال علی دشتی ندارد. اولا این تعبیر مربوط به بهشت است نه دنیا و نمیتوان از آن برای ازدواجهای دنیا استفاده کرد. ثانیا با مراجعه به کتب لغت متوجه میشویم که (کواعب) از ریشۀ کعب به معنای برآمدگی است و به زنان بهشتی که دارای برآمدگیهایی هستند گفته شده است نه اینکه ضرورتا به دختران نوجوان و کودک اطلاق شود. اصلا دختر نابالغ برآمدگي ندارد. حتی برخی از مفسرین و لغویون مانند صاحب التحقيق في كلمات القرآن الكريم، کواعب را به معنای برآمدگي جسمانی نگرفته بلکه گفتهاند اشاره به بلند مرتبگی این زنان دارد. و اما (اترابا) که صفت دیگری از زنان بهشتی است از ریشۀ تراب(خاک) و به معنای این است که زنان بهشتی كه بلند مرتبهاند در برابر شوهران خود متواضعاند. اين معنا كجا و معناي آقاي دشتي كجا؟! برخی نیز اترابا را به معنای هم سن و سال گرفتهاند. يعني اين دختران هم سن و سال مردي مي شود كه اين دختر براي اوست. پس این صفت نیز ربطی به دختر بچه ندارد.
جناب علی دشتی باید بداند وقتی میخواهد اشکالی به اسلام و قرآن بگیرد اولا لازم است خوب مطالعه کرده و ثانیا آیات را درست ترجمه کند نه اینکه با احتمالات و ترجمههای اشتباه بخواهد به کتابی مثل قرآن که 14 قرن است نورافشانی میکند اشکال وارد کند.
پاسخ به سوالات دوم و سوم :
برای پاسخ به این دو سوال که هر دو مربوط به آيات سورۀ احزاب است ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که گاهی اوقات میتوان این اشکالات را از دید کسی بحث کرد که قرآن را قبول دارد و گاهی میتوان از دید کسی پاسخ بدهیم که اصلا قرآن را قبول ندارد و ما از هر دو نگرش پاسخ به این سوالات را میدهیم. اگر کسی قرآن را قبول دارد بحث راحت میشود. در همین سورۀ احزاب در آیه 21 آمده که پیامبر، اسوه حسنه است و همچنین آیۀ معروف اِنَّ اللهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ …. در همین سوره است که اشاره به صلوات خدا و ملائکه بر پیامبر دارد. صدر و ذیل این سوره پیامبر را تمجید میکند. حال اگر کسی شهوتران است که نباید چنین تمجیدی از او بشود. با این همه تعریف از پیامبر در سوره احزاب چگونه ممکن است چنین کسی ظالمانه رفتار کند. نمیتوان از این همه تمجید که در این سوره از پیامبر شده است به راحتی عبور کرد و با آیاتی متشابه ایشان را متهم کرد. عقل میگوید که باید به برداشت خودمان شک کنیم. پس نباید آیاتی که علی دشتی آورده است به گونهای معنا شود که شهوت رانی و ظلم از آن برداشت شود. با این مقدمه به توضیح آیاتی که علی دشتی به عنوان اشکال آورده است میپردازیم :
آیه 50 کسانی را بیان میکند که ازدواج با آنها حلال است. از جمله میگوید اگر زنی خود را به تو هبه کرد اشکالی ندارد. در اینجا میگویند این حکم چه وجهی دارد؟ چرا پیامبر میتواند این گونه ازدواجی داشته باشد ولی دیگران نمیتوانند؟
جواب این است که باید به واژۀ (نبی) در این آیه دقت کرد. اتفاقا وقتی خداوند میخواهد این نوع ازدواج را بر حضرت محمد(ص) حلال کند از عبارتی استفاده کرده که دو مرتبه عنوان (نبی) را آورده است. نباید از کنار این مسأله به سادگی عبور کرد. به عبارت آیه خوب دقت کنید :
وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ
ترجمه : زن مؤمنهای را که خود را به نبيّ (بیشرط و مهر) ببخشد و نبيّ هم به نکاحش مایل باشد، که این حکم (هبه و بخشیدن زن و حلال شدن او) مخصوص توست نه دیگر مؤمنان.
واژۀ (نبی) به معنای بلند مرتبه و دارای رفعت است و دلالت دارد که نبی آن رفعت و بزرگواری را دارد که اگر زنی خود را به او هبه کرد تحقیرش نمیکند ولی غیر از نبی او را تحقیر میکنند.
حتی شما میبینید که زنان خواستگاری نمیروند چون کسر شأن آنها است یا در آینده اگر دعوایی بین زن و مرد شد مرد به او میگوید خودت آمدی. حال اگر زنی خود را به مردی هبه کند طبیعتا در طول زندگی مورد تحقیر قرار میگیرد ولی آوردن واژۀ نبی که به معنای رفعت است دلالت دارد که اي محمد تو آنچنان ظرفیتی داری که خانمها در پیشگاه تو تحقیر نمیشوند.
و اما وقتی خداوند طبق آیه 51 سوره احزاب زمان همخوابگی براي هر يك از زنان آن حضرت را بر عهدۀ خود پیامبر(ص) میگذارد به این دلیل است که پیامبر(ص) همه چیز را رعایت میکرده و مسلّما خلاف عدالت رفتار نخواهد کرد و اتفاقا با خواندن آیۀ 51 دقیقا متوجه میشویم که زنان پیامبر از این حکم الهی کاملا خوشنود بودند.
نکتۀ جالب دیگر این است که در انتهای آیه 51 خداوند میفرماید :
وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ
و خدا به هر چه در دل شما مردم است آگاه است.
این تعبیر با خطاب (قلوبکم) به مردان میتواند این نکته را برساند که خدا میداند شما مردم در قلبتان آن رفعت پیامبر را ندارید. در نتیجه این احکام مخصوص شما نیست بلکه اختصاص به پیامبری دارد که چنان مقام والایی دارد که میتواند ظرفیت چنین احکامی را داشته باشد.
و اما شاهد اینکه او والا و بلند مرتبه میباشد این است که او در یک زمان 9 زن داشته است و خدا آنها را در ايه 28 همين سوره ميان ماندن و رفتن مخیر کرد ولی همگی ماندند. این دلالت دارد که او با همسرانش بسیار کریمانه رفتار میکرده است. حتی در سوره تحریم میگوید اگر پیامبر زنان خود را طلاق دهد زنان بهتری بدست خواهد آورد ولی پیامبر آنها را طلاق نداد و حتی توطئۀ آنها بر علیه خودش را افشاء نکرد. در این زمینه میتوانید به کتاب شیوه همسرداری پیامبر از همین قلم مراجعه کنید.
و اما در رابطۀ با ازدواج پیامبر(ص) با زینب که در آیه 37 سوره احزاب به آن اشاره شده است باید گفته شود که علی دشتی این آیه را کاملا اشتباه معنا کرده است و شأن نزولی که نقل شده و البته غلط است عاملی برای این اشتباه فهمی بوده است.
در مجموع، آیات 36 تا 38 سوره احزاب این نکته را تذکر میدهد که مردم در امور حکومتی باید حرف پیامبر(ص) را اطاعت کنند ولی امور شخصی، به خودشان برمیگردد. و اما در ضمن این بحث به ازدواج پیامبر(ص) با زینب و جزئیات آن نیز اشاره شده است.
و اما خلاصۀ ماجرای ازدواج پیامبر(ص) با دختر عمهاش زینب این بوده است که پیامبر(ص) او را برای زید(پسر خواندۀ پیامبر) خواستگاری کرد و به ازدواج او در آورد. پس از مدتي زید از این ازدواج پشیمان شد و قصد طلاق دادن او را کرد. پیامبر(ص) به زید دستور داد که با زینب بمان و او را طلاق نده و از خدا بترس. ولی زید گوش نداد و زینب را طلاق داد. سپس پیامبر(ص) به امر خدا با زینب ازدواج کرد تا به مردم بفهماند ازدواج با همسر طلاق داده شدة فرزند خوانده حرام نیست. این مطلب از متن آیه بدست میآید. پس اینکه علی دشتی آیه را این گونه معنا کرده است که : (ای پيامبر تو اگر عاشق زن پسرخوانده ات ( زيد) شدی اشكالی ندارد.) معنای کاملا اشتباهی است و نوعی دروغ بستن به قرآن است. از ذیل آیه 37 به صورت واضح میفهمیم اصل ازدواج پیامبر(ص) با زینب برای از بین بردن یک سنت باطل بوده است و ربطی به مسائل شهوانی ندارد. حال اینکه چرا علی دشتی به این مسأله اصلا اشارهای نکرده است واقعا جای سوال دارد.
از همینجا این نکته را نیز میفهمیم که در امور خانوادگی مخالفت با پیامبر اشکال ندارد همچنانکه زید در موضوع طلاق دادن زینب با امر پیامبر مخالفت کرد ولی هیچ کسی زید را در این زمینه مذمت نکرده است.
این مجموعه از آیات میخواهد به پیامبر بگوید فکر نکن در امور خانوادگی باید حتما دستور تو را عمل کنند. خیر، امور حکومتی با خانوادگی فرق دارد. باید احکامی که مردم در آن آزادند با احکامی که آزاد نیستند فرق داشته باشد. و خدا ميخواسته اين مسأله با صراحت روشن شود و امور شخصي با حكومتي جدا شود و پيامبر(ص) نميخواسته اين تفكيك صورت پذيرد و اين همان چيزي است كه پيامبر(ص) در نفس خود مخفي ميكرده است.
و اما شأن نزولی در ذیل آیه وارد شده است که میگوید پیامبر(ص) زینب را به حالت لخت دید و از او خوشش آمد و زید برای اینکه زینب به پیامبر(ص) برسد او را طلاق داد. این داستان کاملا اشتباه است و هیچ سند صحیحی ندارد و نمیتوان برای معنای آیه از این شأن نزول استفاده کرد. به خصوص اینکه این شأن نزول با متن آیه سازگار نیست. تازه زينب دختر عمه پيامبر(ص) بود و قبلا او را ديده بود؛ زيرا تا آن زمان هنوز آيه حجاب نازل نشده بود.
و اما فرض کنید میخواهیم با کسی بحث کنیم که اصلا قرآن را قبول ندارد. در جواب به چنین شخصی باید بگوییم که پیامبر(ص) دشمنان زیادی داشته است و آنها در زندگی ایشان جستجو میکردند تا اشکالی پیدا کنند ولی این اشکالاتی که علی دشتی گرفته است را اصلا مطرح نکردهاند. پس اين گونه از کارهای پیامبر در آن زمان همه درست بوده به گونهای که مشرکان، يهوديان، مسیحیان و منافقان نتوانستند چنین اشکالاتی به پیامبر وارد کنند. اشکالات آنان به پیامبر(ص) این است که او ساحر یا مجنون یا آدم زودباوری است ولی هیچ گاه نمیگویند این حرفهایی که میزند خلاف عقل و عدالت است. نمیگویند زنباره و شهوت ران است. نمیگویند حقوق زنان را پایمال کرده است.
باید دقت داشت که زندگی پیامبر(ص) از دید افراد مخفی نبوده و ایشان زندگی مجهولی نداشته است. کارهای پیامبر را دائما کنترل میکردند. اگر پیامبر فرد شهوترانی بود دشمنان او به این مشکل اشاره میکردند و مثلا میگفتند با دختر کوچک ازدواج کرده است. میگفتند چرا تعداد زیادی زن گرفته است؟ میگفتند زنان شما را تصاحب کرده است. یادمان نرود که دشمنان پیامبر زور و رسانه داشتند و حضرت محمد(ص) امکانات نداشته ولی هیچ گاه دشمنان ایشان از این نوع اشکالات مطرح نکردند. پس معلوم میشود ما در زمانی هستیم که با زمان پیامبر(ص) تفاوت اصلی داریم. چیزهایی که ما امروزه عیب میگیریم آن زمان عیب نبوده است و جوّ این زمان با جوّ زمان پیامبر فرق دارد. ممکن است چیزی در جوّی خوب و در جوّ دیگر بد باشد.
در آن زمان راه درآمد، شکار و صید و تجارت و … بوده و زنان که معمولا این کارها را نمیتوانستهاند انجام دهند تحقیر میشدند. با توجه به این مطلب میفهمیم ازدواجهای متعدد با زنها در زمان قدیم ضرورتاً از دید شهوانی نگاه نمیشده بلکه حمایت از زن حساب میشده که آنها را زیر پوشش قرار دهیم. در چنین جوّی ازدواج پیامبر با زنها عاقلانه است و زنها نیز راضیاند.
حال امروزه که زنها استقلال مالی دارند ، پلیس هست و …. در چنين زماني ازدواج متعدد بیشتر شهوترانی حساب میشود. برای توضیح بیشتر در این باره میتوانید به مقالات بنده که در مجله پیام زن منتشر شده و همچنین کتاب شیوه همسرداری پیامبر مراجعه کنید.
امروزه اگر مردی زنهای متعدد گرفت بحث شهوت رانی مطرح میشود ولی قدیم اگر مرد، زنهای متعدد میگرفت علت اصلی معمولا شهوت نبوده است. در زمانهای قدیم یک زن برای امنیت و نانش احتیاج به ازدواج داشته است ولی امروزه معمولا یک زن برای امنیت و اقتصاد نیازی به ازدواج ندارد. پس اگر پیامبر در آن زمان زنان متعدد داشته برای کمک به آنها بوده نه شهوترانی.
متأسفانه ما شرائط زندگیها در زمان گذشته را درک نمیکنیم و به همین خاطر حرفهای نامربوط میزنیم. با بررسی ازدواجهای پیامبر(ص) میفهمیم که هیچ نقطۀ منفي شهوانی در این ازدواجها وجود نداشته است. بد نیست به دو نمونه از ازدواجهای پیامبر(ص) اشاره کنم تا این موضوع واضحتر شود :
ازدواج پیامبر(ص) با حفصه دختر عمر : عمر پس از بيشوهر شدن دخترشْ حفصه او را به چند نفر برای ازدواج پیشنهاد کرد ولی آنها قبول نکردند. در اینباره وقتی به نزد پیامبر شکایت ُبُرد پیامبر(ص) حاضر شد با حفصه ازدواج کند.
جالب است بدانيد که روزی حفصه با پیامبر(ص) دعوا میکند و وقتی عمر به قضاوت میآید و تندی دخترش حفصه را میبیند به او سیلی میزند و به پیامبر(ص) میگوید تو خیلی به زنها رو میدهی.
ازدواج پیامبر با ام حبیبه : ام حبیبه دختر ابوسفيان با شوهرش به حبشه رفت. شوهرش در حبشه مسیحی شد و او تنها ماند. پیامبر برای اینکه استرس او به خاطر چنین اتفاقی کم شود نامهای به نجاشی نوشت و گفت ام حبیبه را به ازدواج من در آور. یک زن مسلمان در یک محیط غریب، بدون امکانات است و پیامبر با چنین ازدواجی به او شخصیت میدهد و او روحیه بدست میآورد. جالب است که وقتی ابوسفیان این مطلب را شنید گفت این مرد واقعا جوان مرد است. حال چیزی که در آن زمان جوان مردی حساب میشده امروزه عدهای فکر میکنند ظالمانه است. واقعا در همین دو مورد آیا بویی از شهوترانی میآید یا در هر دو مورد ایثار و فداکاری پیامبر(ص) رسانده میشود؟
خوب است در همینجا به این نکته نیز اشاره کنم که متأسفانه امروزه به خاطر کارهای حکومتهای اسلامی، مردم به اسلام بدبین شدهاند و فکر میکنند اشکالات علی دشتی نیز صحیح است.
این در حالی است که علی دشتی نه تاریخ میداند و نه با جوّ آن زمان آشنا است ولی مقالهای نوشته و به پیامبر اشکالاتی کرده و عدهای فکر میکنند درست گفته است.
پاسخ به سوال چهارم :
برای پاسخ به این سوال باید دقیقا دو آیه را بررسی کنیم. در آیه 24 سوره نساء وقتی گفته است که (زنان شوهر دار بر شما حرام هستند الّا ما ملكت ايمانكم) این استثناء مربوط به كنيزهاي زمانهاي گذشته است و کاری به حال حاضر ندارد. بحث این است که قبل از نزول این آیه زنان شوهرداری که در جنگ یا غیر جنگ به دست مردم افتادهاند و طبق عرفِ قبل از اسلام کنیز حساب میشدند، آنها بر شما حلالاند. این حکم مخصوص آن زمان بوده و مربوط به آینده نیست و گرنه به جاي (ملكتْ) كه ماضي است از (تملك) كه مضارع است استفاده ميكرد. در جنگهای مسلمین مثل جنگ بدر، احد و احزاب و برخورد با یهودیان مدینه هیچ کنیزی گرفته نشد.
بنابراين آیه با توجه به ماضي بودن (ملكتْ) مربوط به کنیزهایی است که از قبل، در بین مردم بودهاند و کنیز شدنشان کاری به اسلام ندارد. پس این آیه اصلا نمیگوید میتوانید در جنگها ، زنان را به کنیزی خود درآورید. من در مقالهاي نوشتهام كه در اسلام ما اصلا بردهگیری نداریم. بله در جنگها اسیر میگرفتند ولی طبق آیه 4 سوره محمد بايد او را یا مجانی یا با پول آزاد میکردند. پس پيامبر(ص) برده نگرفت ولی صریحا نیز نگفت که برده نمیگیرم، چون در چنین صورتی طرف مقابل که برده میگرفت دست بالا را داشت؛ زيرا اگر اسلام صريح گفته بود برده نمیگیرم دشمن سوء استفاده میکرد.
قرآن برای کنیزان تعبیر (مَلَکَت اَیمَانُکُم) را بکار برده است که به صورت فعل ماضی آمده است و مربوط به کسانی است که قبل از اسلام به کنیزی گرفته شدهاند. در عمل نیز درهیچ یک از جنگهای اسلام اسیری کنیز نشد. در هیچ یک از جنگهای پیامبر(ص) ایشان برده نگرفت. کنیزهایي كه در داخل خانه پیامبر(ص) بودند نیز همگی از قبل، کنیز بودهاند و هیچ یک در جنگهای اسلام با اسارت، کنیز پیامبر نشدند.
در جنگ هوازن پیامبر تمامی اسیران را آزاد کرد. بله خلفای بعد از اسلام مثل دوران جاهلیتِ قبل از اسلام عمل کردند و دوباره بردهگیری را باب کردند و دهان ائمه نیز بسته بود و فقيهان هم به اشتباه فتوا به برده گيري دادند و به همين دليل الآن افرادی فکر میکنند برده گیری جزو اسلام است.
پس اینکه علی دشتی گفته است آیه 24 سوره نساء میگوید کافران را در جنگ بکشید و زنانشان را به اسیری ببرید و آنان را برده كنيد و.. اصلا صحیح نیست.
برای توضیح بیشتر در این زمینه میتوانید به جزوۀ (بررسی بردهگیری و بردهداری در اسلام) از همین قلم در كانال تلگرامي مراجعه کنید.
و اما آیه 33 سوره مائده مربوط به کاری است که مردم با محارب میکردند نه اینکه آيه بخواهد حکم خدا را بیان کند. آیه میگوید وقتی کسانی سرگردنه ايستادند و با زور اسلحه اموال مردم را گرفتند و بردند و خوردند یا مردم را ترساندند يا افرادي را کشتند، وقتي به دست مردم بيفتند، با آنها چنین میکنند.
خلاصه این اشکالات علی دشتی همگی اشتباه فهمی او است. در این آیه اصلا دستوری به کشتن داده نشده است بلکه جمله را به صورت خبری آورده است یعنی اگر به دست مردم برسند مردم آنها را تکه تکه میکنند. جالب است بدانید که قرآن هرجا بحث مجازات را آورده به صورت امر و دستور بیان کرده است ولی در بحث محارب و مفسد فی الارض در آیۀ 33 سوره مائده به صورت خبری بیان کرده است و توجه به این مطلب ضروری است تا بفهمیم این آیه ضرورتا دستور خدا به انجام چنین مجازاتهایی نیست.
و اما بر فرض که این آیه حکم الهی در مورد محارب و مفسد فی الارض باشد باید توجه داشت که در این آیه 4 مجازات بیان شده است که همگی با واژۀ (اَو) به یکدیگر عطف شدهاند. بنابراین آیه نگفته است که حتما دست و پای آنها را قطع کنید بلکه گفته است یکی از این 4 مجازات را عمل کنید و به نظر میرسد عمل کردن به این آیه بستگی به میزان جرم و همچنین شرائط دارد. ممکن است در برخی زمانها که مجازات بدنی پسندیده است همان گونه عمل شود و در روزگار حاضر که این کار پسندیده نیست مجازات نوع چهارم عمل شود. پس اتفاقا آیه با بیانی زیبا نازل شده و نگفته است که حتما نسبت به محارب مجازات بدنی صورت گیرد.
اینکه علی دشتی بدون توجه به این مطلب میگوید این آیه گفته دست و پای آنها را قطع کنید تحریف کردن آیه است.
تازه باید به این نکته توجه داشت که در هر زمانی، امری پسندیده است همچنانکه در قدیم تنبیه کردن بچهها در مدرسه امری مورد قبول بوده ولی امروزه اصلا چنین کاری پسندیده نیست. در مجازات مجرم نیز همین گونه است و اتفاقا آیه به گونهای است که به این مطلب توجه داشته ولی علی دشتی از کنار آن با بی اعتنایی عبور کرده است.
پاسخ به سوال پنجم :
در پاسخ به سوال پنجم باید گفته شود که علی دشتی ترجمۀ آیه را نفهمیده است. تعبیر (یَعلَمُ مَا فِی الاَرحَام) اصلا حصر را نمیرساند که کسی بگوید آیه گفته است فقط خدا میداند که چه چیزی در رحمها است. خیر، آیه چنین چیزی نگفته است که «فقط» خدا میداند بلکه گفته : خدا آنچه را در رَحِم هاست ميداند و چقدر فرق است ميان اينكه «خدا ميداند» با عبارت «تنها خدا ميداند».
علاوه بر این، آیه تنها بحث جنسیت یا رنگ قرنیۀ چشم را مطرح نکرده است بلکه به طور کلی گفته است که خدا به آنچه در رحمها است علم دارد و این حرف، خیلی چیزها را شامل میشود. چیزهایی هستند مثل شقاوت و سعادت که کسی نمیداند آن بچهای که در رحم است بهشتی میشود یا جهنمی؟ اینکه آن بچه در چه شرائط زیستی زندگی میکند و چه اتفاقاتی برای او میافتد اصلا کسی نمیداند. حتی هیچ کس از همۀ جزئیات 9 ماهی که بچه در رحم مادر است خبر ندارد.
واقعا علی دشتی با چه دلیلی گفته است که این تعبیر تنها مخصوص جنسیت است و تازه از آیه حصر فهمیده و بعدا به آیه اشکال گرفته است که امروزه ما از جنسیت جنین آگاهیم؟ همۀ این اشکالات از بی اطلاعی او از معنای آیات نشأت میگیرد.
و اما تعبیر (یُنَزِّلُ الغَیث) میخواهد بگوید خداست که باران نازل میکند و ربطی به هواشناسی ندارد. این تعبیر اصلا مربوط به علم خدا به زمان نزول باران نیست بلکه میخواهد بگوید نزول باران به اذن و قدرت خداست.
مشاهده میکنید که علی دشتی آیه را به گونهای اشتباه فهمیده و بعد فکر کرده است که قرآن اشتباه گفته است.
پاسخ به سوال ششم :
شهابهایی که در سوره صافات از آن سخن به میان آمده است ضرورتا این شهابهایی نیست که ما شبها در آسمان بالای سر خود میبینیم. شهابسنگهای آسمان مادی را شهاب میگویند ولی شهاب منحصر به آنها نیست بلکه شهابهای عالَم معنا را نیز داریم. علی دشتی از کجا فهمیده است که آیات سوره صافات حتما شهاب سنگهای آسمان مادی را میگوید؟
بد نیست مثالی بزنم :
اگر کسی بگوید شیر غرش کرد ممکن است کسی که اصلا با زبان و اصطلاحات آن آشنا نباشد بگوید شیر آب که غرش نمیکند. چنین کسی نفهمیده است که شیر مشترک لفظی است و مراد از شیر در این عبارت شیر جنگل است.
حال علی دشتی نیز شهاب را به معنای شهابهای آسمان مادی گرفته است در حالی که شهاب ضرورتا منحصر در شهابهای آسمان مادی نیست. شهابهای عالم معنا را نباید از نظر دور داشت.
وقتی نور حق به سمت انسانهای منحرف حرکت میکند شهابهایی از وهم و جهل میآیند و نور ذهن او را خاموش میکنند مثل خود علی دشتی که وقتی آیات نورانی قرآن به سمتش میآیند شهابهای تعصب و جهالت آن نور را از بین میبرند. این همه موسسات غربی روی قرآن کار میکنند و چیزهایی مییابند ولی امثال علی دشتی نکات قرآنی را نمیفهمند چون شهابهایی آنها را در برگرفته است. برخی با یک آیه مسلمان می شوند و اشک شوق بر چشمانشان جاری میشود. برخی مثل دکتر کیت مور از دنیای غرب با خواندن آیات جنین شناسی قرآن متعجب میشوند ولی امثال علی دشتی قلبشان کور است و حتی اگر بخواهد چیزی به ذهنش بیاید شهابی به آن چیز میخورد و نورانیت را از بین میبرد.
یادم هست آیه 125 سوره انعام که مربوط به یکی از خصوصات ظریف آسمان است را برای یک خلبان خواندم و او چنان تعجب کرد و گفت آیا این، آیۀ قرآن است؟ پس مراد از شهابسنگ، میتواند شهابسنگ شبهات و دنیا دوستی باشد.
حتی میتوان گفت که شهاب، بار مثبت دارد و اشاره به شهابسنگهایی دارد که به شبهات میخورد و آنها را از بین میبرد و بنده اسم این نوشتۀ خود را شهاب ثاقب گذاشتهام چرا که مثل تیری به شبهات علی دشتی میخورد و آنها را از بین میبرد.
و اما بر فرض که مراد از شهابسنگ همین شهابسنگهای آسمان مادی باشد علی دشتی از کجا میداند در آسمانها خبری نیست. علم بشر محدود است. چه بسا در آینده کشف شود اتفاقاتی در آسمان میافتد که ما از آن بیخبریم. پس باز نمیتوان اشکال گرفت.
پاسخ به سوال هفتم :
علی دشتی در سوال هفتم خواسته است بگوید در قرآن تناقضاتی وجود دارد در حالی که وقتی آیات را بررسی کنیم متوجه میشویم که هیچ تناقضی بین آیات نیست. به عنوان مثال آیات سوره انفال مربوط به دو زمان است. در ابتدای کار که مسلمین خیلی پر انگيزه و قوی بودند تعداد بیشتری از دشمنان را شکست میدادند ولی پس از گذشت زمان که افراد جديدي مسلمان شدند و آن تربيت اسلامي را نيافته بودند، مجموعاً مسلمانان ضعیف الایمان شدند قرآن میگوید الآن تعداد کمتری را میتوانید شکست دهید. حال، کجای این آیات تعارض دارد. علی دشتی اشتباها فکر کرده دو آیه پشت سر هم نازل شده و مربوط به یک زمان است و تناقض دارد در حالی که اگر متن دو آیه را خوب میخواند متوجه میشد که دو آیه مربوط به دو زمان است.
مورد دیگری که علی دشتی به عنوان تناقض بیان میکند در مورد مقدار هر روز در قیامت است. در جواب باید گفته شود که زمان بر همه یکسان نمیگذرد. گذر زمان نسبی است. کسی که امور برایش سخت است زمان برایش طولانیتر میگذرد. در روز قیامت نیز برای برخی، زمان طولانیتر است. همچنین واقعا ممکن است حالاتی وجود داشته باشد که در آن حالات زمان واقعا متفاوت بگذرد. از آیات قرآن بدست می آید که ممکن است زمان از دیدگاه دو شخص به دو صورت بگذرد.
با این توضیحات میفهمیم اشکال علی دشتی نه تنها وارد نیست بلکه اتفاقا این آیات که دو زمان را برای قیامت بیان کرده است نوعی رازگویی علمی است و میتواند اشاره به نسبیت زمان داشته باشد.
و اما در مورد اشکالش به آیات سوره فصلت باید گفت که ایشان به معنای «یوم» توجه نکرده و فکر کرده است «یوم» هميشه به معنای شبانه روز يا 24 ساعت است در حالی که یوم به معنای دوره است و يك شبانه روز يكي از مصداقهاي «يوم» است نه تنها معناي آن. پس «يوم» چند روز و چند سال را نيز شامل میشود مثلا وقتی گفته میشود یوم صفین یعنی مدت زمانی که جنگ صفین طول کشید. حال، سته ايام که خدا در آن، آسمانها و زمین را خلق کرد به معنای 6 دوره است. و اما اربعة ايام که در آیه 10 سوره فصلت به آن اشاره شده است به معنای 4 فصل يك سال است.
واقعا علی دشتی چرا فکر میکند که فقط خودش میفهمد؟ واقعا کتابی که 14 قرن است که نور افشانی میکند و این همه انسانهای بزرگ همانند ابوعلي سينا و فارابي و ملا صدرا و… پيرو آن شدهاند آیا چنین کتابی یک حساب عددی ساده را اشتباه میگوید؟ آیا علی دشتی فکر نمیکند که خودش اشتباه میفهمد؟ چطور ممکن است کتابی مثل قرآن که بزرگان و متخصصان از علوم مختلف تابع آن هستند یک حساب عددی ساده را اشتباه گفته باشد و این همه متخصص، نفهمیده باشند؟ از همین جا میفهمیم اشکال از علی دشتی است نه از قرآن. علی دشتی فهم خود را به قرآن نسبت داده و بعد فکر کرده که قرآن اشتباه گفته است.
و اما بد نیست در همینجا که بحث تناقضات قرآن مطرح شد به این نکته نیز اشاره کنم که علی دشتی اگر میخواهد به قرآن اشکال بگیرد نباید به آیات دو پهلو اشاره کند چرا که اشکال، زمانی اشکال است که علی دشتی بگوید این آیه 100 درصد فلان معنا را دارد و تازه فلان معنا، 100 درصد باطل و اشتباه است. واقعا کدامیک از شبهات علی دشتی این خصوصیت را دارند؟ اصلا علی دشتی برخی از آیات را کاملا اشتباه معنا کرده است نه اینکه حتی آن معنا به عنوان یک احتمال ضعیف از آیه برداشت شود.
خوب است در همینجا برای روشن شدن بهتر بحث به داستانی از امام حسن عسکری(ع) اشاره کنم:
ابن شهر آشوب مینویسد اسحاق کندی که از فلاسفه اسلام و عرب به شمار میرفت و در عراق اقامت داشت، کتابی تالیف نمود بنام «تناقضهای قرآن!» او مدتهای زیادی در منزل نشسته و گوشهنشینی اختیار کرده و خود را به نگارش آن کتاب، مشغول ساخته بود روزی یکی از شاگردان او به محضر امام عسکری(ع) شرفیاب شد. هنگامی که چشم حضرت به او افتاد، فرمود
آیا در میان شما مردی رشید وجود ندارد که گفتههای استادتان «کندی» را پاسخ گوید؟
یکی از شاگردان عرض کرد: «ما همگی از شاگردان او هستیم و نمیتوانیم به اشتباه استاد اعتراض کنیم.
امام فرمود: «اگر مطالبی به شما تلقین و تفهیم شود، میتوانید، آنرا برای استاد خود نقل کنید؟
شاگرد گفت: آری
امام فرمود: «از اینجا که برگشتی به حضور استاد برو و با او به گرمی و محبّت رفتار نما و سعی کن با او انس و الفت پیدا کنی، هنگامی که کاملاً انس و آشنایی به عمل آمد، به او بگو: «مسالهای برای من پیش آمده است و آن اینکه آیا ممکن است گوینده قرآن از گفتار خود معانیای غیر از آنچه شما حدس میزنید اراده کرده باشد؟
او در پاسخ خواهد گفت: بلی، ممکن است چنین منظوری داشته باشد. دراین هنگام بگو: شما چه میدانید، شاید گوینده قرآن معانی دیگری غیر از آنچه شما حدس میزنید، اراده کرده باشد و شما الفاظ او را در غیر معنای خود به کار بردهاید؟ امام در اینجا اضافه کرد. او آدم باهوشی است، طرح این نکته کافی است که او را متوجه اشتباه خود کند
شاگرد به حضور استاد رسید و طبق دستور امام رفتار نمود تا آنکه زمینه برای طرح مطلب مساعد گردید: سپس سؤال امام را به این نحو مطرح کردکهآیا ممکن است گویندهای سخنی بگوید و از آن مطلبی اراده کند که به ذهن خواننده نیاید؟ و به عبارت دیگر: مقصود گوینده چیزی باشد مغایر با آنچه در ذهن مخاطب است؟
فیلسوف عراقی با کمال دقت به سؤال شاگردش گوش داد و گفت: «سؤال خود را تکرار کن
شاگرد سؤال را تکرار نمود استاد تاملی کرد و گفت: «آری، هیچ بعید نیست، امکان دارد که چیزی در ذهن گوینده سخن باشد که به ذهن مخاطب نیاید و شنونده از ظاهر کلام گوینده چیزی بفهمد که وی خلاف آن را اراده کرده باشد
استاد که میدانست شاگرد او چنین سؤالی را از پیش خود نمیتواند مطرح نماید و در حدّ اندیشه او نیست، رو به شاگرد کرد وگفت: «تو را قسم میدهم که حقیقت را به من بگویی، چنین سؤالی از کجا به فکر تو خطور کرد؟
شاگرد: «چه ایرادی دارد که چنین سؤالی به ذهن خود من آمده باشد؟
استاد: «نه تو هنوز زود است که به چنین مسائلی رسیده باشی، به من بگو این سؤال را از کجا یاد گرفتی؟
شاگرد: «حقیقت این است که ابو محمد امام حسن عسکری (علیهالسّلام)» مرا با این سؤال آشنا کرد
استاد: اکنون واقع را گفتی، سپس افزود: «الان جئتَ بالحقّ و ما کانَ لِیَخْرُجَ مثلُ هذا الاّ مِن ذلک البیت؛ چنین سؤالهایی تنها زیبنده این خاندان است
آنگاه استاد با درک واقعیّت و توجه به اشتباه خود، دستور داد آتشی روشن کردند و آنچه را که به عقیده خود درباره «تناقضهای قرآن» نوشته بود تماماً سوزاند.(پایان)
اگر علی دشتی مثل اسحاق کندی تعصب را کنار میگذاشت او نیز این مقالۀ خود و همچنین کتاب 23 سال را میسوزاند تا عاملی برای انحراف خود و دیگران نشود.
مطلب پایانی :
و اما علی دشتی در انتهای کلامش مطالبی گفته است که لازم میدانم پاسخی به آن مطالب نیز بدهم. ممکن است افرادی قرآن را بد بفهمند و برای نهر عسل بخواهند کارهایی خلاف شرع انجام دهند اما این گونه نیست که همه این چنین باشند. فهم داعش گونه وجود دارد که البته خطا است ولی فهمهای دیگری نیز وجود دارند که برای شما بیان کردیم. همۀ آیات قرآن در مجامع مختلف ترجمه و تفسیر میشوند و لاپوشانی وجود ندارد. وعدههای سکسی را شما این طور میفهمید و الا این طور نیست و خداوند با بیانی بسیار مودبانه به نعمتهای بهشتی اشاره کرده است. در کشورهای توسعه یافته که شما برای رد اسلام به آنها اشاره کردهاید نیز موسسات اسلام پژوهی وجود دارد. این قدر که مراکز اسلام پژوهی در غرب وجود دارد قابل تأمل است و برخی هم اتفاقا مسلمان میشوند.
و اما بسیاری از کسانی که امروزه مسلمان نمیشوند کشورهای اسلامی را میبینند نه اینکه واقعا به قرآن اشکال داشته باشند.
در آخر از همۀ کسانی که امروزه به دلایل مختلف نسبت به اسلام بدبین شدهاند میخواهم که با دقت و تحقیق سراغ قرآن بیایند و زود تحت تأثیر کتابها و مقالاتی که بر ضد اسلام منتشر میشود قرار نگیرند.