آیا آیۀ 118 سوره توبه با آزادی‌های مدنی منافات دارد؟

آیا آیۀ 118 سوره توبه با آزادی‌های مدنی منافات دارد؟

پاسخ داده شد
0
0

گروهى از آيه 118 سوره توبه به خصوص با آنچه كه در تفسير نمونه در توضيح اين آيه گفته شده است استفاده مى‌كنند كه پيامبر خشونت به خرج داده و عده‌اى را به زور در محدوديت قرار داده است تا مجبور به توبه شوند و اين با آزادى‌هاى مدنى در تعارض است.
در تفسير نمونه آمده است: سه نفر از مسلمانان به نام” كعب بن مالك” و” مرارة بن ربيع” و” هلال بن اميه” از شركت در جنگ تبوك، و حركت همراه پيامبر ص سرباز زدند، ولى اين به خاطر آن نبود كه جزء دار و دسته منافقان باشند، بلكه به خاطر سستى و تنبلى بود، چيزى نگذشت كه پشيمان شدند. هنگامى كه پيامبر ص از صحنه تبوك به مدينه بازگشت، خدمتش رسيدند و عذر خواهى كردند، اما پيامبر (ص) حتى يك جمله با آنها سخن نگفت و به مسلمانان نيز دستور داد كه احدى با آنها سخن نگويد. آنها در يك محاصره عجيب اجتماعى قرار گرفتند، تا آنجا كه حتى كودكان و زنان آنان نزد پيامبر (ص) آمدند و اجازه خواستند كه از آنها جدا شوند، پيامبر (ص) اجازه جدايى نداد، ولى دستور داد كه به آنها نزديك نشوند.
همچنین در تفسیر نمونه از این آیه چنین نتیجه‌گیری شده است که: از مسائل مهمى كه از آيات فوق استفاده مى‏شود، مساله مجازات مجرمان و فاسدان از طريق محاصره اجتماعى و قطع رابطه‏ها و پيوندها است. ما به خوبى مى‏بينيم كه اين قطع رابطه در مورد سه نفر از متخلفان تبوك به قدرى آنها را تحت فشار قرار داد كه از هر زندانى براى آنها سخت‏تر بود، آن چنان كه جان آنها از فشار اين محاصره اجتماعى به لب رسيد، و از همه جا قطع اميد كردند. اين موضوع آن چنان انعكاس وسيعى در جامعه مسلمانان آن روز از خود به جاى گذاشت كه بعد از آن كمتر كسى جرئت مى‏كرد مرتكب اين گونه گناهان شود. اين نوع مجازات نه دردسر و هزينه زندانها را دارد، و نه خاصيت تنبل پرورى و بدآموزيهاى آنها را، ولى تاثير آن از هر زندانى بيشتر و دردناكتر است. اين در واقع يك نوع اعتصاب و مبارزه منفى جامعه در برابر افراد فاسد است اگر مسلمانان در برابر” متخلفان از وظائف حساس اجتماعى” دست به چنين مبارزه‏اى بزنند به طور قطع در هر عصر و زمانى پيروزى با آنها خواهد بود، و براحتى مى‏توانند جامعه خود را پاكسازى كنند.
حال آیا واقعا این تفسیر از آیه صحیح است؟

  • شما باید برای ارسال دیدگاه شوید
پاسخ عالی
0
0

در رابطۀ با این آیه اولا باید توجه شود كه در قرآن تنها از تعبیر ضَاقَتْ عَلَيهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ يعنى در فشار قرار گرفتند، صحبت شده است و اینکه از چه طریقی در فشار قرار گرفتند در قرآن از آن صحبتی به میان نیامده است. واقعا با یک خبر نمی‌توان به صورت قطعی صحبت کرد چرا که بسیار دیده‌ایم رهبر یک جامعه صحبتی می‌کند ولی در نقل‌ها به گونه‌های دیگر منتشر می‌شود که دقیقا همانی نیست که آن رهبر منظورش بوده است. حال از کجا معلوم که در این مورد نیز چنین چیزی که به پیامبر نسبت داده شده است عین چیزی باشد که از او نقل شده است. شاید پیامبر اصلا چنین چیزی نگفته است یا به گونه‌ای دیگر گفته است ولی این چنین به ما رسیده است؟ به هر حال قرآن تنها از در فشار قرار گرفتن آن سه نفر صحبت کرده است و علت آن را بیان نکرده است. شايد وجدان آنان، آنان را در فشار قرار داده است. علاوه بر این اگر تحت فشار قرار گرفتن آنها از همان طریقی باشد که گفته شد اصلا به این معنا نیست که حکومت به زور دیگران را از رفتن نزد آن سه نفر باز داشته باشد.
امروزه حکومت‌ها چون می‌دانند مردم به سراغ منتقدین و مخالفین آنها می‌روند به زور آنها را در حصر و حبس قرار می‌دهند و به اجبار اجازه نمی‌دهند که مردم با آنها مرتبط باشند ولی این با آنچه که در زمان پیامبر رخ داد بسیار متفاوت است.
پیامبر(ص) هیچ گاه مأمور، درب خانۀ آن سه نفر قرار نداد که از ملاقات مردم با آنها جلوگیری کند بلکه آنقدر بر قلوب مردم حکومت می‌کرد که خود به خود مردم با متخلفان، قطع رابطه کردند. بله حاکم اگر با کسی قطع رابطه کند و آنقدر بر مردم نفوذ قلبی داشته باشد که وقتی مردم فهمیدند او با کسی قطع رابطه کرده است خود به خود با او قطع رابطه کنند، اشکالی ندارد.
با توجه به این توضیحات می‌فهمیم این آیه اصلا نمی‌تواند مستندی برای کارهای حکومت‌های امروزی قرار گیرد. و اما روشنفکرانی که ممکن است به این آیه اشکال بگیرند خودشان در موارد مشابه چه می‌کنند؟
اگر عده‌ای شما را به عنوان لیدر بپذیرند و سپس در امر مهمی، كه نياز به آنان است، برخي از آنان شما را تنها بگذارند چگونه با آنها برخورد خواهید کرد؟
طبیعتا رابطۀ شما و اعضای همراهي كنندۀ با شما با آنان كه شما را تنها گذاشتند، فرق می‌کند. حتی ممکن است کار به جایی برسد که قطع رابطۀ مطلق صورت گیرد یا آنها از گروه اخراج شوند ولی در اینجا تنها قطع رابطه آن هم نه به صورت مطلق و نه به صورت اجبار صورت گرفته است.

نکتۀ دیگر اینکه این رفتار با آنها ممکن است نوعی مجازات درون‌گروهيِ متناسب در برابر تخلف آنها بوده باشد. چون این سه نفر در بحث جنگ تبوک، مسلمانان را تنها گذاشتند مجازات آنها می‌تواند این باشد که مسلمانان نیز به همان اندازه آنها را تنها بگذارند. پس این رفتاری که با آنها شد اتفاقا طبق یک قانون عقلایی است.
نکتۀ دیگر اینکه این سه نفر اگر از اسلام بیرون می‌رفتند یا منافق می‌شدند مثل کفار و منافقان به آنها رفتار می‌شد ولی این سه نفر مؤمن بودند و تنها معصیتی کرده بودند و دین می‌خواست آنها را مجازاتی کند تا درسی برای مؤمنان باشد. پس فرق است بین کسی که قوانین را قبول دارد ولی اشتباهی می‌کند با کسی که کلاً قانون را قبول ندارد. با این دو نفر دو گونه رفتار می‌شود. کسی که قانون را قبول دارد و تخلف می‌کند خودش دوست دارد که آن قانون بر روی خودش اجرا شود و طبیعتاً باید قانون را نسبت به او اجرا کرد.
نکتۀ دیگر نهي پيامبر(ص) از رابطه با آنان نهي ارشادی بوده است نه مولوی.

  • شما باید برای ارسال دیدگاه شوید
نمایش 1 نتیجه
پاسخ شما

لطفا جهت ثبت نام ابتدا یا ثبت نام کنید.

چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.