سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
در کتاب عروه در قسمت مقدمۀ بحث «فصل فی الجماعة» روایتی را از تهذیب آورده که میگوید: پیامبر اسلام فرمود: غیبت جایز نیست مگر برای کسی که در خانه خودش نماز میخواند و از جماعت ما اعراض میکند و کسی که در نماز جماعت مسلمین شرکت نمیکند، غیبتش واجب است و عدالتش از بین میرود و لازم است که از او دوریکنید و با او ارتباط نداشته باشید و چنین شخصی را باید به امام مسلمین خبر داد تا او را انذار کند و بترساند؛ اگر بعد از انذار و تحذیر در جماعت مسلمین شرکت کرد که خوب است وگرنه باید خانهاش را بر سرش آتش زد.
وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج27، ص392، أبواب کتاب الشهادات، باب41، ح2، ط آل البيت.
سوال این است که این روایت را چگونه توجیه می کنید؟ از این موارد خشن زیاد داریم. اگر شما حاشیه ای بر عروه بزنید در مورد این حدیث چه مینویسید؟ اتفاقا آقایي در تفسیر آیات الاحکام ذیل آیه «حافظوا علی الصلوات …» میگفت این روایت سندش صحیح است. پس طبق ابزارهای درون دینی این روایت را کاری نمیشود کرد. حال نظر شما چیست؟
آن آقا احتمالاتی راجع به معنای این حدیث داد از جمله اینکه گفت آتش زدن خانه در این روایت مانند خراب کردن مسجد ضرار است و منظور از حدیث، آتش زدن خانههای منافقان بوده. البته به نظر من این توجیهات نیز صحیح نیست.
سپس ایشان گفت: فقهای ما از کنار این روایت گذشتهاند. بعد گفت شما حواشی عروه را ببینید هیچ کس حاشیه نزده الا آیت الله منتظری و در حاشیۀ ایشان آمده است: لعلها تحمل علی القوم المعارضین لامام المسلمین.
به طور کلی فهمتان از روایت و حاشیۀ آیت الله منتظری بر آن چیست؟
سلام و ابراز خوشحالی از اینکه شما با اينكه از طلاب علوم ديني نيستيد، پیگیر این مباحث هستید.
بنده به طور کلی نسبت به این روایتها شک دارم و بیشتر تاریخ و روایات از اين نوع را دست ساز بنی امیه و بنی عباس میدانم.
شاید آنها وقتی کسی در نمازهایشان شرکت نمیکرد این کارها را با آنها میکردند. وقتی میگفتند «الصلاه جامعه» همه بايد شركت میكردندو اگر کسی شركت نميكرد اذیتش میکردند. این روایتها ساختۀ این دوره بوده و فقها در این زمینه کمتر کار کردهاند.
راجع به مسجد ضرار نیز در تفسیر سوره توبه گفتهام که در هيچ روايتي نیامده که پیامبر(ص) دستور داده باشد که آن را خراب کنند بلکه چند نفر خودسر چنین کردند و حتی تشویقی از پیامبر(ص) نیز نبوده است.
آیت الله منتظری نیز اصلا در ذهنشان این بحث بنی امیه و بنی عباس نبوده است و فکر کرده اند در حالت معمولی این حرف ها را امامان زدهاند.
نهایتا حرف مرحوم آیت الله منتظری که میتوان این گونه توجیه کرد که در مورد تضعیف نظام حق بوده مثل نظام امام علي(ع). ولی من فکر می کنم بیشتر تضعیف نظام بنی امیه و بنی عباس بوده که اگر مردم نمیرفتند خانههایشان را آتش میزدند.
این حدس من است.
و اما فقها وقتی به بحث مستحبات و آداب و مکروهات میرسیدند چندان وقت نمیگذاشتند و آن را نمیخواندند و با قانون تسامح در ادلۀ سنن آن را حل میکردند.
پس اینکه بگوییم علماء امثال این روایات را قبول داشتند درست نیست چون علماء این قسمتها را اصلا با دقت کار نمیکردند.
لطفا جهت ثبت نام ابتدا وارد شوید یا ثبت نام کنید.