عدهای برای اثبات ارتباط زندگان با مردگان و اینکه مردگان صدای زندگان را میشنوند به این آیات از سوره اعراف که مربوط به داستان حضرت صالح است استناد کردهاند :
فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فىِ دَارِهِمْ جَاثِمِينَ(78) فَتَوَلىَ عَنهْمْ وَ قَالَ يَاقَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبىّ وَ نَصَحْتُ لَكُمْ وَ لَكِن لَّا تحُبُّونَ النَّاصِحِينَ(79)
ترجمه : پس زلزلهاى سخت قوم صالح را فرا گرفت، و در خانههايشان [به رو درافتاده] جسمى بىجان شدند! (78) پس صالح از آنان روى گرداند و گفت: اى قوم من! قطعاً من پيام پروردگارم را به شما رساندم، و برايتان خيرخواهى كردم، ولى شما خيرخواهان را دوست نداريد. (79)
گفته شده که بر طبق این آیات حضرت صالح پس از اینکه قومش مردند با آنها صحبت کرده است. پس ما نیز میتوانیم با مردگان سخن بگوییم و آنها صدای ما را میشنود. آیا این استدلال صحیح است؟
بحثی در تفسیر این آیات مطرح است که جملۀ فَتَوَلىَ عَنهُمْ ….. آیا مربوط به قبل از عذاب قوم صالح است یا مربوط به بعد از عذاب است. استفادهای که از آیه شده در صورتی صحیح است که این جمله مربوط به بعد از عذاب و مرگ آنها باشد در حالی که قرائنی در دست است که دلالت می کند بر اینکه این جمله با اینکه بعد از بیان عذاب بیان شده است ولی مربوط به قبل از عذاب است و حضرت صالح درحالی که آنها زنده بودند با آنها صحبت کرده است.
دقت کنید شبیه این تقدیم و تأخیر در جاهای دیگر قرآن نیز وجود دارد. در قرآن مواردى وجود دارد كه ابتدا نتيجۀ كار گفته مى شود و بعد داستان را طبق سير خودش ادامه مىدهد كه در ادامه به دو نمونه اشاره مى كنيم:
مِّمَّا خَطِيَآتهِمْ أُغْرِقُواْ فَأُدْخِلُواْ نَارًا فَلَمْ يجَدُواْ لهَم مِّن دُونِ اللَّهِ أَنصَارًا(25) وَ قَالَ نُوحٌ رَّبّ لَا تَذَرْ عَلىَ الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا(26) سوره نوح
ترجمه : [همه آنان] به سبب گناهانشان غرق شدند و بىدرنگ در آتشى درآورده شدند كه [از آن] در برابر خدا براى خود ياورانى نيافتند، (25) و نوح گفت: پروردگارا! هيچ يك از كافران را بر روى زمين باقى مگذار (26)
در اين آيات مشاهده مىكنيد كه اول عذاب قوم نوح گفته شده و بعد دعاى نوح براى عذاب و اتفاقا این آیات نیز دقیقا مربوط به عذاب است و سبک و سیاق آیات مورد بحث را دارد.
همچنين با رجوع به آيات 53 تا 63 سوره شعراء به نوع ديگرى از تقديم و تاخير برمى خوريم. اتفاقا در این آیات مثل همین آیات سوره اعراف ابتدا نتیجه بیان شده و سپس با فاء ادامۀ ماجرای تعقیب و گریز فرعون و بنی اسرائیل بیان شده است.
همچنین در سوره بقره طبق ترتیب داستان جایگاه آیه 72 باید در آیه 66 باشد ولی این گونه نیست.
و اما از جمله قرائن دیگر ، عبارت فَتَوَلىَ عَنهْمْ است که بیشتر مربوط به زمانی است که پیامبر قبل از عذاب از قوم خود خارج میشود تا قومش عذاب شوند. قرینۀ بعدی عبارت وَ لَكِن لَّا تحُبُّونَ النَّاصِحِينَ است که میگوید شما نصیحت گران را دوست ندارید که بیشتر مربوط به وقتی است که آنها هنوز زنده اند.
البته این قرائن ، احتمال دیگر را نفی نمی کند و آن این است که آیه ، مربوط به بعد از عذاب باشد و صالح با مردگان قومش صحبت کرده است. البته این صحبت حتما دلالت نمیکند که مردگان صدای زندگان را میشنوند بلکه ممکن است از باب حسرت خوردن باشد مثل اينكه گاهى اوقات ما با مردگانمان صحبت مىكنيم. اگر اينجور باشد اين آيه دلالت نمىكند كه مرده صداى ما را مىشنود. البته برخی گفتهاند صالح واقعا با مردگان صحبت میکرده و آنها در عالم برزخ صدای او را میشنیدند. حال اگر این چنین باشد سوال این است که آیا میتوان از این واقعه این را نتیجه گرفت که همۀ مردگان صدای زندگان را میشنوند؟
جواب این است که از این واقعه در صورتی که به همین صورت آخر معنا شود میتوان این نتیجه را گرفت که مردگان فی الجمله و در برخی موارد ممکن است صدای زندگان را بشنوند ولی اینکه بخواهیم از این واقعه یک حکم کلی بدهیم که همۀ مردگان صدای همۀ زندگان را بشنوند معلوم نیست، چرا که ممکن است صحبت صالح با این افراد از باب عذاب روحی باشد و یک نوع عذاب برای آنها باشد مثل صحبت پیامبر با کشته شدگان کفار در جنگ بدر. بنابراین نمیتوان از یک واقعه یک حکم کلی نتیجه گرفت.
اصلا در زمان خود پیامبر(ص) هیچ کسی با تمسک به این آیات با مردگان تکلم نمیکرده است. آیا جایی داریم که پیامبر با استناد به این آیات به مردم گفته باشد سر قبر مردگان بروید و با آنها سخن بگویید؟
لطفا جهت ثبت نام ابتدا وارد شوید یا ثبت نام کنید.