سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
سلام و درود بر شما. استاد در ویکیپدیا مطلبی اومده درباره یکی از سران یهود بنام که همسر صفیه بنت اخطب بوده و بعد از دستگیری بدستور پیامبر مورد شکنجه با آهن گداخته قرار میگیره و نهایتا زجر کش میشود. حقیقتا این مطلب چهره مهربان آن رحمه للعالمین رو مشوش میکند. آیا پاسخی برای شبهه هست؟ عین متن رو از ویکیپدیا اینجا میارم لطفا جواب بفرمایید.
متن ویکی پدیا:
سایت ویکی پدیا دانشنامه ی آزاد در مورد کنانه ابن ربیع چنین نوشته است؛ کنانه بن ربیع بن ابی الحقیق شوهر سابق صفیه دختر حیی بن اخطب هفدهمین زن محمد و رئیس قبیله ی خیبر بوده که در جریان جنگ خیبر، پس از شکنجه ی کنانه، توسط زبیر بن عوام و قتل او توسط محمد بن مسلمه به اسارت، و سپس به همسری محمد در آمد.
کنانه در ماجرای جنگ خیبر به اسارت مسلمانان درآمد و بعد از شکنجه شدن توسط مسلمانان کشته شد. انگیزه ی شکنجه کردن او توسط پیامبر و یارانش، سخن کشیدن از او بوده زیرا او گنج های مردمش را از دید مسلمانان پنهان کرده بود. از کنانه در مورد محل اختفای صندوق جواهرات قبیله ی بنی نضیر، پرسش شد اما او خود را به بی خبری زد. قرار شد در این باره اطلاعات بیش تری به دست آورند و جست و جو برای پیدا کردن جای آن گنج آغاز شد اما به جایی نرسید. سرانجام یک نفر محلی را نشان داد و گفت در ایام جنگ و پس از آن، من شاهد رفت و آمد کنانه بن ربیع به آن جا بودم. پیامبر بار دیگر کنانه را خواست و گفت: می گویند جای صندوق در فلان نقطه است. او باز خود را به بی اطلاعی زد. به دستور پیامبر حفاری در آن محل آغاز گردید، و گنج بنی نضیر به دست آمد.
به دستور پیامبر وی را به محمد بن مسلمه برادر محمود بن مسلمه تحویل دادند که توسط کنانه بن ربیع با سنگی که غافل گیرانه به سرش زد، کشته شده بود، و وی کنانه را طبق رسم آن روزگار که در تورات هم ذکر شده، چشم در برابر چشم ، به عنوان قصاص برادرش، به قتل رساند. از قول ابن هشام گفته می شود که به دستور پیامبر، زبیر بن عوام آتشی با چخماق روشن کرد و پولادی را داغ کرد و روی سینه ی کنانه گذاشت، تا این که تقریباً مُرد، سپس او را به محمد بن مسلمه سپرد تا به تلافی خون برادرش، محمود، او را بکشد.
المغازی واقدی کهنترین و مفصلترین کتاب در مورد غزوههای پیامبر اسلام شکنجه ی کنانه را به طور کامل شرح داده و این داستان در تاریخ الرسل و الملوک طبری جلد سوم صفحه ی 24، نیز به طور کامل نوشته شده است. مراجع نوشته ی دانشنامه ی آزاد مبانی فقهی حکومت اسلامی مرحوم منتظری، المغازی واحدی، الکامل ابن اثیر، طبقات ابن سعد، انساب الاشراف احمد بلاذری و موسوعه التاریخ محمدهادی یوسفی غروی هستند که لزومی به نوشتن دقیق اطلاعات مربوط به آن ها نمیبینم. میفهمم که هم نوع کشی در میان انسان ها رایج بوده و هست و به احتمال بسیار زیاد در درازمدت خواهد بود اما نمی توانم مفاهیم شکنجه، گنج، پولاد داغ روی سینه و به همسری گرفتن زن داغ دار مردان خانواده را با دین صلح و صفا و مروج عدالت تطبیق دهم. شما میتوانید؟
آنچه در ویکی پدیا دانش نامه آزاد آمده تقريبا در سيره ابن هشام عربي مجلد2 ص336 آمده اما مغازی كه مفصل تر است در ج2، ص671 این داستان آمده که خلاصهاش چنین است:
کنانه از پیامبر(ص) درخواست ملاقات کرد. پيامبر (ص) پذیرفت. کنانه در این ملاقات درخواست مصالحه کرد و مصالحه شد که رزمندههای باقی مانده از يهود سالم باشند و زن و بچهها نیز مال خودشان باشد و آنها را با خود ببرند ولی اموال را باقی بگذارند. پیامبر(ص) به او گفت: ذمۀ خدا و رسول بریء است اگر چیزی از اموال را کتمان کرده باشی. و بر این مسأله مصالحه کردند.
پیامبر(ص) کسی را فرستاد و اموال آنها را تحويل گرفتند. آنها از قبل پوست شتری که مال هنگفتی در آن بود و به گنج آل ابي حقيق معروف بود پرسيد. پیامبر(ص) به کنانه گفت آن گنج چه شد و او گفت فروختیم و خرج جنگ کردیم و چیزی از آن باقی نمانده است و بر این مسأله قسم خورد.
بعد از این پیامبر(ص) گفت ذمۀ خدا و رسول از شما بریء است اگر نزد شما چیزی باشد و اگر چنین باشد هر چه از اموالتان گرفتم و خونی از شما گرفته شد بر ما حلال است؟ آنها قبول کردند و چهار نفر از مسلمانان و ده نفر از یهودیان نیز شاهد اين سوگند مجدد بودند.
سپس یکی از یهودیان پیش کنانه آمد و گفت اگر آنچه محمد از تو طلب میکند و تو خبر داری خبر بده تا بر خون خودت امان بگیری و الا اگر نگویی محمد در این مسأله علم پیدا میکند چرا که خیلی از چیزها را که ما نمیدانستیم او علم پیدا کرد.
خلاصه اینکه یهودی به کنانه چنین توصیهای کرد و كنانه او را از خود راند. بعد از این، رسول الله(ص) از شخصی به نام ثعلبة بن سلّام راجع به این گنج پرسید. او گفت من نمیدانم و فقط میدانم کنانه این روزها در خرابهای رفت و آمد داشت. و اگر چیزی هست باید آنجا باشد.
پیامبر(ص) دستور داد که عدهای برای تفحص به آنجا بروند. آنها رفتند و آن خرابه را جستجو کردند و آن گنج پیدا شد.
وقتی گنج پیدا شد طبق آنچه در ص672 آمده پیامبر(ص) دستور داد که زبیر کنانه را شکنجه بدهد تا چیزهای دیگری اگر هست بگيرد.
زبیر او را شکنجه کرد. البته طبق برخی نسخهها «جاء بزند يقدحه» يعني آتش زنهاي آورد و طبق برخي نسخهها :جاء يريد يقدحه يعني قصد شکنجه داشت ولی اینکه شکنجه کرده باشد معلوم نیست.
این خلاصۀ داستان بود. ولی چند نکته باید در این زمینه گفته شود:
اولا این مسائل در تاریخ آمده است و این نقلهاي شكنجه چيزی نیست که بتوان بر روی آن و جزئیاتش قسم خورد. ثانیا اگر شکنجهای بوده با این حالت بوده که چندین بار تعهد داده است ولی باز دروغ گفته است. پیامبر(ص) حق قتل این شخص را داشته است به خصوص اینکه طبق همین مطلبی که در ویکیپدیا آمده کنانه قاتل نیز بوده و باید قصاص میشده است.
لطفا جهت ثبت نام ابتدا وارد شوید یا ثبت نام کنید.