تفسیر آیات 57 و 58 سوره انعام در تاریخ 5 دی 1400

تفسیر آیات 57 و 58 سوره انعام در تاریخ 5 دی 1400

فایل صوتی درس: کلیک کنید

 

متن درس:

نکات درس تفسیر در تاریخ 5/10/1400

استاد احمد عابدینی – تفسیر آیات 57 و 58 سوره انعام

چكيده: مبهم ذكر كردن عذاب در آيه 57 و تكرار آن در آيه 58 براي هول انگيز نمودن آن است. تا كسي تقاضاي آن را نكند. اگر عذاب به دست پيامبر بود زودتر از اينها كافران را عذاب كرده بود و كار تمام شده بود و اينكه عذاب به دست پيامبر(ص) داده نشده و دست خود خداست حكايت از رحمت غير قابل قياس خدا دارد. بنابراين سزاوار است كه ما تنها از خدا حاجاتمان را بخواهيم و خدا را تنها به اسما و صفات خودش قسم دهيم و تنها به حق اسماء و صفات خودش از او چيز بخواهيم.

قُلْ إِنِّي عَلىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ كَذَّبْتُمْ بِهِ مٰا عِنْدِي مٰا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ اَلْحُكْمُ إِلاّٰ لِلّٰهِ يَقُصُّ اَلْحَقَّ وَ هُوَ خَيْرُ اَلْفٰاصِلِينَ  ﴿الأنعام‏، 57﴾

بگو: من بر حجتي بسيار روشن از پروردگارم استوار هستم و شما آن را تکذیب کردید، آن [عذابی] که به شتاب آن را مي‌خواهيد در اختیار من نیست. حکم جز براي خدا نيست، حق را پي مي‌گيرد و او بهترین فيصله دهندگان است.

قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِي مٰا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِيَ اَلْأَمْرُ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ اَللّٰهُ أَعْلَمُ بِالظّٰالِمِينَ  ﴿الأنعام‏، 58﴾

بگو: اگر آنچه را كه با شتاب خواستاريد در اختیار من بود، حتما کار میان من و شما تمام شده بود [و شما نابود شده بوديد]. و خدا به [حال] ستمکاران داناتر است.

نکته 1: جملات آیه 57 از یکدیگر منفک است بر خلاف آیه 56 که برخي جملاتش به یکدیگر پیوسته است و بايد آنها را با هم قرائت کرد.

نکته 2: جملۀ إِنِّي عَلىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي را به گونه‌های مختلفی می‌توان معنا کرد مثلا ممکن است گفته شود مراد از این جمله این است که من بر نبوت خودم مطمئن هستم یا ممکن است به این معنا باشد که دنبال هوای نفس نمی‌روم یا اینکه قرآن به عنوان بینۀ من است.

پس پیامبر(ص) بینة داشته است. حال یا با علم حضوری یا با شهود که در جلسۀ گذشته مطرح شد.

نکته 3: در تعبیر كَذَّبْتُمْ بِهِ گفتیم که ضمیر ممکن است به بینة برگردد و ممکن است به مصداق بینة که قرآن است بخورد و احتمال دیگری كه به نظر قوي‌تر نیز هست مطرح کردیم و گفتیم در زمان پیامبر(ص) دو چیز مطرح بوده است: یکی قرآن و دیگری پیامبر(ص). حال چون در اینجا پیامبر(ص) گوینده است طبیعتا تعبیر كَذَّبْتُمْ بِهِ مربوط به قرآن است. پس برگشت ضمیر به قرآن به خاطر عهد حضوري است. نه اينكه مرجعش در خود آیه موجود باشد بلکه چیزی است که در آن روز مطرح بوده است.

نکته 4: در جلسۀ گذشته 3 سوال مطرح کردیم:

الف) چرا عبارت مٰا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ كه مبهم است آمده است و بجای آن از تعبیر عذاب استفاده نشده است؟

ب) تکرار این تعبیر در آیه 58 به چه دلیل است؟

ج) در جملۀ قُلْ لَوْ أَنَّ عِنْدِي مٰا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ چرا بجای أَنَّ، کان بکار نرفته است؟

قبلا بيان شد كه مراد از مٰا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ ممکن است اعم از عذاب باشد ولی اكنون مي‌گويم: احتمال قوي‌تر اين است كه مراد از آن همان عذاب باشد؛ اما اینکه بجای عذاب از تعبیر مٰا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ استفاده شده شاید به این خاطر باشد که می‌خواهد عذاب را مبهم بیان کند تا به عظمت آن اشاره داشته باشد. پس استفاده از تعبیر مٰا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ برای این است که عذاب را در نظر آنها عظیم نشان دهد كه حتي اسم آن را نيز نمي‌شود برد تا چه برسد به اينكه بيايد.

با این بيان تکرار این تعبیر در آیه 58 نیز توجیه پیدا می‌کند چرا که می‌خواهد با این تکرار عظمت را برساند.

همچنین در آیه 58 بجای (کان) از تعبیر أَنَّ استفاده کرد تا همین عظمت را برساند.

به هر حال با همه اينها مي‌خواهد بگويد كه عذاب را چيز كوچكي به حساب نياوريد، اگر عذاب آمد کار تمام است و آمدن عذاب همان و نابود شدن همان. به همین خاطر این تعبیر را با ابهام آورد تا عظمت را برساند و مشرکین را از آن بترساند.

برای توضیح عظمت عذاب در آیه 58 ابتدا به خاطره‌ای اشاره کنم:

سال 1356 که می‌خواستم دیپلم بگیرم با چند نفر درس می‌خواندم و مباحث انقلاب نیز مطرح بود و ما بحث می‌کردیم که اگر به دست پلیس افتادیم چه باید بکنیم؟ یکی از دوستان به نام آقای مهندس محمود ایزدی که جانباز است و اكنون در درس حاضراست کاراته‌کار بود می‌گفت من با آنها دعوا می‌کنم. دوست دیگر ما به نام آقای فتاح المنّان كه شهيد شده می‌گفت نباید چنین کنی چون او باتوم دارد و…

برای اینکه بفهمیم کدامیک از این دوستان درست می‌گویند قرار شد این دو نفر با هم مبارزه کنند تا ببینیم نتیجه چه می‌شود. یکی با چوب و دیگری با کاراته.

وقتی آنها به سمت هم رفتند اكبر چند چوب به آقای ایزدی زد و ما فکر کردیم او پیروز شده ولی آقای ایزدی ‌گفت: خير. من پیروز شدم چون او چند ترکه زد و من دردم آمد ولی من جلو رفتم و می‌توانستم او را نابود کنم اما نکردم. مگر ندیدید که دستان من تا نزدیک چشمان او رفت و بازويم كنار گردن او قرار گرفت؟ آیا باید او را که دوست من است کور می‌کردم تا مطمئن شويد كه پپيروز شدم؟!

حال با این مثال معنای آیۀ مورد بحث را بهتر می‌فهمیم. خداوند می‌خواهد سختی عذاب را نشان دهد که اگر آمد نابود می‌شوید. حال آیا واقعا باید عذاب را بیاورد تا آنها نابود شوند تا بفهمند؟

نکته5: از آیه 58 بدست می‌آید که خداوند از پیامبر(ص) که رحمة للعالمین است مهربان‌تر است. زيرا آيه مي‌گويد: اگر عذاب دست پیامبر(ص) بود کار تمام شده بود و مشرکین را عذاب کرده بود ولی کار در دست خداست و او به خاطر اینکه بسیار مهربان است در نزول عذاب عجله نمی‌کند.

خدا عذاب را در اختیار پیامبر(ص) قرار نداده تا کافرهای لجوج فرصت بشتري براي هدایت داشته باشند.

اتفاقا قریب به همین معنا در آیه 12 سوره انعام گفته شد که چرا خدا كافران لجوج را عذاب نمي‌كند و خدا در آن آیه فرمود: زيرا خدا مهربان است و رحمت دارد و مهرباني را بر خودش قانوني و واجب كرده است. و به همین خاطر مشرکین را زود عذاب نمی‌کند.

پس رحمت خدا با رحمت پیامبری که رحمة للعالمین است قابل قیاس نیست. از این آیه می‌فهمیم که رحمت خدا شامل حال کافران بسيار لجوج نیز می‌شود.

جالب است پیامبری که رحمة للعالمین است اگر عذاب در دست او بود عذاب را نازل کرده بود ولی خدا چنین نکرده است.

پس اینکه می‌گویند صبر خدا زیاد است اشتباه است. خدا از روی ارحم الراحمینی خود کار می‌کند نه اینکه لطف بر بندگان سخت باشد و او صبر کند.

طبق این توضیحات همین آیات که ظاهرش عذاب است باطنش رحمت بسيار با عظمتی را به ما نشان می‌دهد. پس چرا به گونه‌ای تبلیغ شده است که وقتی اسم خدا می‌آید ترس به انداممان می‌آید؟ حتی بچه‌های خود را همین‌گونه تربیت می‌کنیم که بجای مهربانی خدا، دائما آنها را از خدا می‌ترسانیم.

نکته 6: با توجه به مطالبی که گفتیم می‌فهمیم بهترین شفیع خود خداست نه دیگران چرا که خدا مهربان‌تر از همه است. وقتی مهربان‌ترین‌ها خداست.

اكنون اين پرسش مطرح مي‌شود كه وقتي مهربانترين موجود خداست چرا باید غیر خدا را شفیع به نزد خدا برد؟ برخی فکر می‌کنند خدا را باید به ائمه قسم داد تا رحمت خدا عملیاتی شود. دليل این تفکرات برايم روشن نيست.

اتفاقا در قرآن هیچ پیامبری و هيچ وليّيي خدا را به حق غیر خدا قسم نداده است. شما اگر به دعاهای قرآنی توجه کنید در هیچ کجا نمی‌یابید که تعبیر ربّنا بحق وجود داشته باشد.

از آن طرف جالب است که سحرۀ فرعون به عزت فرعون قسم می‌خورند. پس افراد ناآگاه و بت‌پرست به غیر خدا قسم می‌خورده‌اند.

همۀ پیامبران الهی از خود خدا درخواست می‌کردند و هیچ کسی را شفیع به درگاه خدا نمی‌بردند. آنها اتفاقا توسل به ارحم الراحمینی خدا می‌جستند و از اسماء و صفات او سخن می‌گفتند. به این دعاهای قرآنی خوب توجه کنید:

قٰالَ رَبِّ اِغْفِرْ لِي وَ لِأَخِي وَ أَدْخِلْنٰا فِي رَحْمَتِكَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ اَلرّٰاحِمِينَ  ﴿الأعراف‏، 151﴾

[موسی] گفت: پروردگارا! مرا و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمتت درآور، که تو مهربان ترین مهربانانی.

وَ أَيُّوبَ إِذْ نٰادىٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ اَلضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ اَلرّٰاحِمِينَ  ﴿الأنبياء، 83﴾

و ایوب را [یاد کن] هنگامی که پروردگارش را ندا داد که مرا آسیب و سختی رسیده و تو مهربان ترین مهربانانی.

وَ قُلْ رَبِّ اِغْفِرْ وَ اِرْحَمْ وَ أَنْتَ خَيْرُ اَلرّٰاحِمِينَ  ﴿المؤمنون‏، 118﴾

و بگو: پروردگارا! [مرا] بیامرز و [بر من] رحم کن و تو بهترین رحم کنندگانی.

قٰالَ عِيسَى اِبْنُ مَرْيَمَ اَللّٰهُمَّ رَبَّنٰا أَنْزِلْ عَلَيْنٰا مٰائِدَةً مِنَ اَلسَّمٰاءِ تَكُونُ لَنٰا عِيداً لِأَوَّلِنٰا وَ آخِرِنٰا وَ آيَةً مِنْكَ وَ اُرْزُقْنٰا وَ أَنْتَ خَيْرُ اَلرّٰازِقِينَ  ﴿المائدة، 114﴾

عیسی بن مریم گفت: خدایا! ای پروردگار ما! برای ما از آسمان سفره ای پر از غذا نازل کن تا عیدی باشد برای اهل زمان ما و نسل آینده ما، و نشانه ای از سوی تو؛ و ما را روزی بخش که تو بهترین روزی دهندگانی.

وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلاً مُبٰارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ اَلْمُنْزِلِينَ  ﴿المؤمنون‏، 29﴾

و بگو: پروردگارا! مرا در جایگاهی پرخیر و برکت فرود آور، که تو بهترین فرودآورندگانی.

وَ زَكَرِيّٰا إِذْ نٰادىٰ رَبَّهُ رَبِّ لاٰ تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ اَلْوٰارِثِينَ  ﴿الأنبياء، 89﴾

و زکریا را [یاد کن] زمانی که پروردگارش را ندا داد: پروردگارا! مرا تنها [و بی فرزند] مگذار؛ و تو بهترین وارثانی. أَنْتَ وَلِيُّنٰا فَاغْفِرْ لَنٰا وَ اِرْحَمْنٰا وَ أَنْتَ خَيْرُ اَلْغٰافِرِينَ  ﴿الأعراف‏، 155﴾

تو سرپرست و یاور مایی، ما را بیامرز و به ما رحم کن که تو بهترین آمرزندگانی.

در همۀ این آیات که دعای انبیاء و اولیای الهی است اولا خداوند بدون هیچ شفیعی مورد خطاب قرار گرفته وثانیا در انتهای هر آیه اسماء و صفات خدا مطرح شده است که دلالت دارد خدا باید با اسماء و صفاتش خوانده شود.

ما فکر می‌کنیم از خدا کاری بر نمی‌آید و حتما باید دیگری را واسطه قرار دهیم.

و اما مراد از فَلَهُ اَلْأَسْمٰاءُ اَلْحُسْنىٰ در آیه 110 سوره اسراء اسماء خداست نه ائمه.

نکته دیگر اینکه روایاتی که می‌گوید (یا حمید بحق محمد) يا (اللهم اني اسالك بحق محمد) و نظاير اينها این احتمال را بدهید که در این روایات جعل يا تحريف يا نقل به معناي اشتباه يا… صورت گرفته شده باشد. روایات باید به قرآن ارجاع داده شود یعنی ملاک اصلی قرآن است چرا که روایات احتمال جعل و ساخته شدن دارند بر خلاف قرآن که از دو لب پیامبر(ص) صادر شده است.

تازه اگر روایات سندش درست باشد باز نمی‌دانیم که همین الفاظ از دو لب امام صادر شده یا مفهوم آن؟

دقت کنید که برای قرآن ثواب خواندن و حفظ قرار داده شده بوده است و به همین خاطر دائما خوانده می‌شده ولی روایات اصلا چنین نبوده است. تازه وقتی صد سال نوشتن حدیث ممنوع بوده است یا واسطۀ نقل‌ها زیاد باشد می‌فهمیم که نمی‌توان بر روی متن احادیث تعبد محض داشت.

به هر حال اینکه در قرآن دعای انبیاء و اولیای الهی آمده است و همگی با ربنا شروع شده و هیچ کجا در دعاهای قرآن خدا به حق مخلوقی قسم داده نشده است خود این یک ملاک مهم است. از آن طرف دعاهای مستند همین گونه است مثل دعای کمیل و ابوحمزه و مجیر مثلا در دعای کمیل آمده است که:

و استشفع بک الی نفسک و اسألک بجودک

ترجمه: تو را به سوی خودت شفیع قرار می‌دهم و به جود و بخششت از تو درخواست می‌کنم.

با این وصف، وقتی دعاهای دیگری را می‌بینیم که خلاف این مجموعه است باید در آنها شک کنیم که چه بسا تصرفاتی در آن شده باشد.

ما باید آن دسته از روایات را بگیریم که موافق قرآن است. روایتهايی که در آن تعبیر اللهم بحق اين و آن  آمده است مخالف قرآن است چرا که در قرآن در موارد متعددی دعاهایی نقل شده است و در هیچ یک چنین تعبیری نیامده است و اين نيامدن حتما دليلي داشته است و نبايد ساده از كنارش رد شد..

و اما اگر کسی بخواهد برای اثبات شفیع بردن به درگاه خدا، به داستان برادران یوسف که از پدر، طلب استغفار کردند استناد کند صحیح نیست چرا که برادران یوسف نسبت به حضرت یعقوب حق الناس مرتکب شده بودند و آمدن آنها نزد یعقوب نوعی عذرخواهی بوده است. پس آنها می‌خواهند به پدر بگویند ما تو را سال‌های زیادی زجر داده‌ایم و از خدا بخواه ما را به خاطر این گناه ببخشد. مسلّم است که فرزندان یعقوب هر گناهی می‌کردند پدرشان را به درگاه خدا شفیع نمی‌بردند. پس معلوم می‌شود که این مورد مربوط به حق الناسی بوده که نسبت به پدر مرتکب شده بودند و این مطلب ربطی به بحث ما ندارد.

و اما آیه 64 سوره نساء نیز مربوط به منافقان است و نمی‌توان از آن برای توسل استفاده کرد. اگر آیات قبل از این آیه را بخوانید متوجه خواهید شد که منافقان از پیامبر(ص) روگردانده بودند و آیه 64 می‌گوید توبۀ آنها این است که نزد پیامبر(ص) بیایند و از خدا طلب استغفار کنند و كاري كنند كه تو نيز برايشان طلب آمرزش كني خدا را تواب رحيم خواهند يافت. نمي‌دانم چرا آيه را از منافقان به مؤمنان و مسلمانان كشانيده‌اند؟

در مجموع باید خدا را با اسماء و صفاتش صدا زد همان‌گونه که آیات مختلف قرآن این مطلب را به ما می‌آموزد.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.
شروع درس