سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
فایل صوتی جلسه ششم نهج البلاغه: کلیک کنید
متن جلسه ششم نهج البلاغه:
نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 4/10/1400
استاد عابدینی – شرح خطبۀ همام – جلسه ششم
متقيان به درجهاي رسيده اند كه مثل اين است كه بهشت و جهنم را ميبينند. صفات متقيان.
در ادامۀ صفات متقیان در خطبۀ همام به این جمله میرسیم:
وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ
ترجمه: و اگر نبود مرگى كه خدا بر آنان مقدّر فرموده، روح آنان حتى به اندازه بر هم زدن چشم، در بدنها قرار نمىگرفت، از شوق ديدار بهشت، و از ترس عذاب جهنّم.
طبق این معنا دلیل زنده بودن متقیان این است که خدا برای آنها اجل قرار داده است و الا اگر خدا اجل را قرار نداده بود دوست داشتند جان از تن آنها بیرون رود تا به لقاء الله برسند. از این صفت میفهمیم که متقیان واقعا به آیات قرآن ايمان دارند به گونهای که شايد حقایق آن را میبینند.
ما علم داریم که دروغ بد است و جهنم و عذاب وجود دارد ولی این علوم و این حرفها اثری برای ما ندارد بلکه پس از شنیدن، یادمان میرود ولی فردی که واقعا متقی است واقعیت بهشت و جهنم را میبیند ولی ما متأسفانه از چنین درجهای محروم هستیم. ما با الفاظ و مفاهیم سر و کار داریم و الفاظ و مفاهیم بیش از این توان ندارند.
در احادیث نقل میکنند شخصی که قد کوتاهی داشت نزد پیامبر(ص) آمد و وقتی رد شد عایشه با دستش کوتاهی قد او را نشان داد. پیامبر(ص) به او گفت تف کن و وقتی عایشه تف کرد یک تکه گوشت از دهانش بیرون آمد او پرسيد: اين چه بود؟ و پیامبر(ص) به او گفت این گوشت برادر مومن است. پس غیبت واقعا گوشت مرده خوردن است. ما اینها را میگوییم ولی باور يا يقين نداريم و بنابراين عملا برای ما فایده ندارد.
امروزه برخی اصلا چنین چیزهایی را باور ندارند. ولی ما که قبول داریم باز این قبول داشتن در حد گفتن و شنیدن است و الا اگر جلسۀ غیبت پیش بیاید غیبت میکنیم یا در مواردی دروغ میگوییم.
حتی اگر گناهی را نمیکنیم به این علت است که یا از دستمان برنمیآید یا میترسیم ضرر بزرگتری به ما بخورد. به عنوان مثال اگر دزدی نکردهایم يا توان نداشتهايم يا میترسیم که آبروی ما برود و الا اگر مسئول انباری شدیم که حساب و کتابی ندارد قول نمیدهیم که دزدی نکنیم.
به عنوان مثال خمسهایی که به ما آخوندها میدهند چون حساب و کتابی ندارد ممکن است در جاهایی خرج کنیم که شبههناک است. متأسفانه بسیاری از ما اصلا در مواردی نمیخواهیم شفافسازی وجود داشته باشد. همینها دلالت دارد که خود ما نیز اهل تقوای واقعی نیستیم و كاملا بر مسير مستقيم حرکت نمیکنیم.
حتی در جبهه با اینکه همگی رزمنده بودیم و شرائط سختی را تحمل میکردیم و هر لحظه احتمال مرگ وجود داشت باز مواردی دیده میشد که دلالت بر ناخالصی ما داشت.
پس واقعا حساب و کتاب را باور نکردهایم. باور نکردهایم که بهشتی به آن زیبایی كه در قرآن وصف شده و جهنمی به آن سوزانی كه وصف شده وجود دارد.
بله اگر کسی اطراف ما باشد مواظب هستیم اشتباهی نکنیم ولی باور نداریم که خدا همه جا هست و به همین خاطر در خلوت گناه میکنیم.
عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ
ترجمه: خالق در نزد آنان عظمت دارد. پس غیر او در چشم آنها کوچک است.
این صفت دقیقا بر عکس آن چیزی است که ما داریم و دیگران در نزد ما چنان بزرگ هستند که از آنها بیشتر از خدا میترسیم.
هُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ
ترجمه: بهشت براى آنان چنان است كه گويى آن را ديده و در نعمتهاى آن به سر مىبرند، و جهنّم را چنان باور دارند كه گويى آن را ديده و در عذابش گرفتارند.
به تعبیر كَمَنْ در عبارت فوق دقت کنید. طبق این تعبیر متقیان مثل کسی هستند که بهشت و جهنم را میبیند ولی باید توجه شود برخی از متقیان هستند که واقعا بهشت و جهنم را دیدهاند نه اینکه مثل کسی باشند که دیده است.
قرآن میفرماید:
إِنَّ اَلَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوٰالَ اَلْيَتٰامىٰ ظُلْماً إِنَّمٰا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نٰاراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً ﴿النساء، 10﴾
بی تردید کسانی که اموال یتیمان را به ستم میخورند، فقط در شکمهای خود آتش میخورند، و به زودی در آتش فروزان درآیند.
طبق این آیه چنین کسانی واقعا آتش میخورند. بله، ما این را نمییابیم و به همین خاطر در معنای این آیه میگوییم مثل این است که آتش میخورند در حالی که آیه، تشبیه نیست بلکه بیان واقعیت است.
با این توضیحات میفهمیم که تعبیر كَمَنْ یا برای این است که بگوید درجۀ متقیان از اولیاء و انبیاء پایینتر است یا اینکه واقعا حضرت كَمَنْ گفته و همۀ متقیان همینگونه هستند و یا اینکه حضرت علی(ع) تعبیر كَمَنْ نگفته و نویسندگان این خطبه این تعبیر را نوشتهاند.
به هر حال معلوم نیست که الفاظ روایات دقیقا از دو لب امام صادر شده باشد.
پس انبیاء و اولیاء دقیقا میفهمند که گناه ضرر دارد و به همین خاطر گناهی مرتکب نمیشوند.
قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ
علت حزن قلب متقیان این است که بهشت را میبینند ولی هنوز به آن نرسیدهاند مثل کسی از ما دنيا دوستان که نزدیک چندين سكه طلا است ولی دستش به آن نمیرسد. این موجب حزن میشود. متقیان نیز نسبت به بهشت همین حالت را دارند و حزنشان به خاطر فاصلهای است که در چند روز عمر بین آنها و بهشت وجود دارد.
علت دیگر حزن این است که فکر ميکنند ممکن است گناهی انجام داده باشند که به بهشت نرسند.
وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ
متقیان برای اینکه به بهشت برسند سعی میکنند شری به دیگران نرسانند. امروزه چیزهای بسیاری وجود دارد که ما اصلا متوجه نیستیم که اين چیزها به دیگران ضرر میرساند. به عنوان مثال کسانی که بچههای خود را در بهترین ماشین مینشانند و بچه سر خود را از سقف ماشین بیرون میکند این کار موجب میشود بچههای دیگر که چنین صحنهای را میبینند از اینکه خودشان ندارند نارحت شوند. اینها همگی ضررهایی است که ناخواسته به دیگران میرسانیم. ضررهایی نیز هست که برخی افراد عمدا به دیگران میرسانند مثل اینکه چون ماشین بیمه است با دقت رانندگی نمیکند و به دیگری میزند یا مسئولی که از موقعیت خود استفاده کرده و اختلاس میکند.
پس برخی شرور است که ناخواسته به دیگران میرسانیم و برخی دیگر عمدی است. اختلاسهای پیدا و پنهان در کشورها ما زیاد است. حقوقها را دیر میدهند و خود اینها برایشان استفاده دارد. همۀ اینها جزو شروری است که باید از آن دوری کرد.
أَجْسَادُهُمْ نَحِيفَةٌ
فرد متقی وقتی چنین باشد که در جملات قبلی گفته شد اینها موجب میشود که اجساد لاغری داشته باشند چون فرد متقی دائما در تلاش و اضطراب است تا خطایی مرتکب نشود. از آن طرف اهل کار و تلاش هستند و خود این نیز در لاغری آنها اثر دارد.
حَاجَاتُهُمْ خَفِيفَةٌ
فرد متقی در تمام زندگی چنین است و ساده زندگی میکند و نیازهای زیادی ندارند. هر جایی میخوابند یا هر غذایی میخورند.
البته امروزه شرائط به گونهای شده است که میگویند باید ماشین خوبی داشته باشی. لباس بسیار زیبایی باید پوشیده باشی. دکورایسون محل کار نیز باید شیک باشد و الا ممکن است به انسان توجه نکنند و نتوانیم کار کنیم. امروزه گرفتار چنین چیزهایی شدهایم و اگر بخواهیم ساده باشیم هیچ جایی محلی از اعراب نداریم. متأسفانه اینگونه نیست که به حرف علمی طرف نگاه کنند بلکه به ظاهر او نظر میاندازند.
پس این حرفها در مورد صفات متقین، امروزه خریدار زیادی ندارد.
أَنْفُسُهُمْ عَفِيفَةٌ
این تعبیر دلالت دارد که خودشان انسانهای عفیفی هستند نه اینکه خودشان را به عفت بزنند. انسان واقعا باید عفیف باشد و از گناه خودداری کند نه اینکه ظاهر خود را عفیف جلوه دهد.
به این نکته نیز توجه شود که عفت انواع مختلفی دارد: عفت زبان، فرج، مال و …. و متقیان دارای همۀ انواع عفت هستند.
صَبَرُوا أَيَّاماً قَصِيرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِيلَةً
کلمۀ یوم در فارسی به معنای روز است که به 12 ساعت یا 24 ساعت گفته میشود ولی در عربی به معنای دوره است و مثلا میگویند یوم حنین. حال اگر در قرآن میگوید آسمانها و زمین در 6 يوم خلق شده این 6 يوم به معنای 6 دوره است نه 6 شبانه روز.
و اما در تعبیر مورد بحث عبارت ایاما قصیره یعنی دورۀ کوتاه دنیا. پس متقیان دورۀ کوتاه دنیا را صبر میکنند تا به راحتی طولانی آخرت برسند.
سوالات مطرح شده در پایان جلسه ششم:
سوال اول: در این جلسه از بهشت و جهنم صحبت شد. سوال من این است که اصلا چرا باید بهشت و جهنم مطرح باشد؟ همۀ ما میدانیم که دروغ بد است. خواه بهشت برویم یا جهنم. ما باید انسانیت را حاکم کنیم نه اینکه دائما از بهشت و جهنم سخن بگوییم؟
جواب: این حرف خوبی است که انسان برای انسانیت و برای اینکه کار خوب، خوب است فعالیت کند ولی این حرف برای مدینۀ فاضله است و مثلا انبیاء این گونه هستند و حداکثر مؤمنین واقعی مثل سلمان این گونهاند و به همین خاطر در روایت آمده است که بهشت عاشق سلمان است یعنی سلمان برای بهشت کار نیک نمیکند بلکه برای یافتن حقیقت کار میکند. اگر انسانهایی این گونه یافتیم آنها واقعا برای انسانیت کار میکنند ولی ما که اینگونه نیستیم اگر ما را از جهنم ترساندند اهل عمل میشویم و الا اگر ترس نباشد عملگرا نیستیم.
یادم هست آیت الله ایزدی مثالی میزد و میگفت: فیل جایگاهش هندوستان است و اگر او را به جای دیگر بردند آن فیل دلش هوای هندوستان میکند. به همین خاطر چکش به سرش میزنند تا فکرش به سر دردش باشد.
ما انسانها نیز همانطور که رشد میکنیم شهوت و غضبمان نیز رشد میکند ولی عقل را خودمان باید رشد دهیم. برای رشد عقل پیوسته شهوت و غضب مانع هستند. حال توجه دادن به بهشت و جهنم برای کمک دادن به رشد عقل است و الا اگر توجه به بهشت و جهنم نباشد ما نیز دلمان هوای هندوستان شهوت و غضب میکند.
سوال دوم: آیا ما می توانیم از خدا بالاترین درجات بهشت را بخواهیم؟
جواب: بله میتوانیم ولی ما هنوز در خم یک کوچه ماندهایم. در کشور ما آن شخصی که میگفتند خیلی عارف است و مقام بالایی دارد مرحوم آیت الله خمینی بود که شاگردانش نیز همین امام جمعهها و مسئولین در طول 40 سال بودند ولی مشاهده میکنیم که چه شد و کشور به کجا رسید. کشور ما نشان داد که ما خیلی خوب نیستیم. خود ما نیز اگر پست و مقام داشتیم معلوم نبود چه میکردیم. پس باید ابتدا از كارهاي بد خودداري كنيم و از جهنم برهيم بعدا درجات ابتدایی تقوا را پیدا کنیم تا آرام آرام به درجات عالیه برسیم.
سوال سوم: آیا با حذف خدا میتوان انسانیت را ملاک قرار داد؟
جواب: اگر کسی میگوید من برای انسانیت باید دروغ نگویم به او میگوییم کارت خوب است چرا که یکی از خواستههای دین این است که دروغ نباشد. این مرحله، خوب است ولی کمال بالاتری نیز هست و آن این است که به خدا و معاد برسیم. پس نباید در مراحل پایین بمانیم. به چنین کسی میگوییم علاوه بر انسانیت بیا و خداشناس نیز بشو. پس لزومی ندارد ما انسانیت را نفی کنیم بلکه باید به جای نفی، مراحل بالاتر را تبلیغ کنیم.
سوال چهارم: انسانیت پشتوانه میخواهد و آن خداست. اگر کسانی انسانیت دارند ولی خداناباور هستند آیا میتوان گفت که کار آنها فایده دارد؟
جواب: اگر کسانی خداناباور هستند ولی انسانیت را به بهترین وجه و بهتر از ما مسلمانان رعایت میکنند این کار خوب است ولی کافی نیست. آن خداناباور نیز ممکن است خدا برایش ثابت نشده است نه اینکه بخواهد لجبازی کند.
ما نباید فکر کنیم مرکز هستیم و هرکس با ما مخالفت کرد اشتباه میگوید. چه بسا ما نتوانیم برای او خدا را ثابت کنیم. پس اگر او بر روی انسانیت اصرار دارد نباید این کارش را منکر شد بلکه باید او را به مراحل بالاتر تشویق کرد.