بررسي جواز سجده بر فرش، موکت و …

بررسي جواز سجده بر فرش، موکت و …

بسم الله الرحمن الرحیم

بررسي جواز سجده بر فرش، موکت و …

چکیده

یکی از مسائل مورد اختلاف شیعه با اهل سنت مسئله سجده‌گاه است اهل سنت سجده بر هر چیز مستقر خشک را جایز می‌دانند[1] و شیعیان تنها سجده بر «زمین و آنچه از زمين می‌روید به شرطی که خوراکی و پوشاک نباشد» را جایز می‌دانند، به نظر می‌رسد بحث، ابتدا بر سر جواز سجده بر طلا، نقره، پوشاکی‌ها و خوراکی نظیر نان، کباب و … بوده است ولی کم‌کم بحث جای خود را گم کرده و افرادی از شیعه تصور کرده‌اند بر موکت، پلاستیک، فرش‌های ماشینی و دستباف و نظایر آن نیز نمی‌توان سجده کرد ولی تحقیق در کلمه «ارض» نشان می‌دهد که این کلمه دارای معنای عام است و همۀ آنچه را که پایین است فرا می‌گیرد و مقابل سماء و سماوات است و مستثناها که امور دارای قیمت بالا و امور خوراکی و پوشاک می‌باشد شامل فرش موکت و نایلون و … نمی‌شود پس سجده بر همه این‌ها جایز است و شیعه می‌تواند بر فرش‌های مساجد اهل سنت سجده کند و نمازش صحیح است و ربطی به تقیه ندارد و نزاع شیعه و سنی در بحث محل سجده کاملاً از بین می‌رود و زمینه اتحاد آنان و شرکت در نمازهای جماعت حرم‌های شریف بدون نقيه فراهم می‌شود.

 لازم به یادآوری است مقالاتی که در اینترنت پیدا کرده و خواندم همه در رابطه با این بود که خاک، قدر متیقن از زمین است. سجده بر آن مسلماً جایز است از جمله سجده بر تربت سیدالشهدا جایز بلکه دارای فضیلت است و شیعیان که بر خاک کربلا نماز می‌خوانند مسلماً نمازشان صحیح است و امثال آن. در حالي‌كه آنچه در مقالات آمده است جزء مسلّمات است و کسی نمی‌تواند جواز سجده بر خاک و سنگ را منکر شود و آن جزء ضروريات فقه همه مسلمانان است. بنابراين بحث فعلی این است که علاوه بر خاک و سنگ و گیاه، سجده نمودن بر موکت، كف‌پوش، قالی و نایلون‌هایی که سطح زمین را با آن فرش می‌کنند و همچنین آسفالت، سیمان، ایزوگام و امثال آن هم صحیح است؛ زیرا همه مصداق « الأرض؛زمین» به معناي عام آن هستند و خوراکی و پوشاکی نیستند بنابراین یک فرد مسلمان چه شيعه و چه سني می‌تواند در مساجدي که با سجاده‌های کارخانه‌ای مفروش است بر فرش سجده کند و می‌تواند و مُهر نگذارد و می‌تواند در روضۀ منوره مسجدالنبی روی فرش‌ها نماز بخواند و نیازی نیست که مهر یا حصیر یا دستمال کاغذی بگذارد تا از سوی اهل سنت متهم به شرک شود.

و هیچ روایتی از سجده کردن بر موکت‌ها و فرش‌های چسبیده شده منعی نکرده است چون اينها موضوعات مستحدث هستند و نهي‌هاي موجود در روایات ارشاد به بطلان نیست بلكه براي توجه دادن افراد براي ادراك افضل الأفراد است. مثلاً فردی دستاری داشته و آن را پهن کرده و بر آن برای نماز ایستاده است و می‌خواسته بر همان هم سجده کند که منع شده است و به او گفته شده روی خُمره یا روی سنگ‌ريزه یا … سجده کن، زیرا دستار او در زمان ديگر، لباس او بوده است ولی فرش مسجد و موکت لباس هیچ‌کس حساب نمی‌شود.

حقيقت سجده

سجده از نظر عرف و لغت و شرع يك چيز است و آن اظهار خشوع تام در مقابل ديگري است و همان است كه در عرف گفته مي‌شود در مقابل فلاني به خاك افتاد. در حالي كه مرادش اين نيست كه حتماً آنجا خاكي بود و او سرش را روي آن گذاشت بلكه مراد اين است كه سر خود را آنقدر پايين آورد كه آن را هم‌طراز با پاي مسجود له   قرار داد حال اگر او برخاك ايستاده است پس سجده كننده هم سرش به خاك رسيده و اگر مسجود له و سجده كننده  بر فرش ايستاده اند سجده كننده آنقدر سرش را پايين آورده تا به فرش رسيده است نه اينكه خاكي همراه داشته و بر آن  سر بگذارد تا سجده صدق كند و نه اينكه از مقابل مسجود له به جايي رفته كه آنجا خاك بوده است و سرش را به خاك گذارده است.

در كتاب العروة الوثقي مرحوم سيد محمد كاظم يزدي نوشته: حقيقت سجده گذاشتن پيشاني بر زمين به قصد تعظيم است. مرحوم آيت الله سيد محسن حكيم ذيلش از مجمع البحرين نقل كرده كه سجده در لغت ميل، خضوع، خم‌شدن و خود را به خواري افكندن است. و هر چيزي كه خوار شود سجده كرده است و هنگامي كه شتر هنگام سوار شدن بر او سرش را پايين بياورد گفته مي‌شود شتر سجده كرد.[2]

مرحوم آيت الله خويي ذيل عبارت عروه آورده: سجده از نظر لغت بر معانيي گفته مي‌شود. شايد بيشترين استعمالش در خود را به خواري افكندن و خضوع در بالاترين حد باشد و بارزترين مصداقش پيشاني بر زمين گذاشتن است… و مراد به زمين تكيه گاه است، پس گذاشتن سر به پشت دست در هوا سجده نيست… به هرحال سجده از نظر لغوي و عرفي وابسته به گذاشتن پيشاني بر زمين است و گذاشتن ساير اعضا در آن  دخالت ندارد و ظاهر آن است كه در زبان شرع نيز سجده همان است كه در عرف به آن سجده گفته مي‌شود.[3]

صاحب جواهر نيز سجده را از نظر لغت حد اعلاي خضوع دانسته و از نظر شرعي نيز آن را به همين معنا دانسته و به كسي كه گفته شرعا عبارت است از «گذاشتن پيشاني بر زمين و از آنچه از زمين روييده مي‌شود»  اشكال كرده است.[4]

از آنچه گذشت معلوم شد افتادن روي زمين به معناي عام زمين و سر را به آن گذاشتن براي تواضع عرفا و شرعا سجده است. و امرهاي قرآن و سنت بر همين معنا حمل مي‌شود حال اگر كسي براي سجده نماز شرط و شروطي دارد بايد دليل بياورد.

نظر اهل سنت درباره جایگاه سجده

 در فقه علی المذاهب الاربعه آمده است:

و يشترط فی صحة السجود ان یکون علی یابس تستقر جبهته علیه کالحصیر و البساط بخلاف القطن المندوف الذی لا تستقر الجبهه علیه، فانه لا یصح علیه السجود و مثله التبن و الارز و الذرة و نحوها اذا کانت الجبهة لا تستقر علیها. امّا اذا استقرت الجبهه فانه یصح السجود علی ذلک؛ و در صحیح بودن سجده شرط است که بر چیز خشکی باشد که پیشانی بر آن مستقر شود مانند حصیر و فرش به خلافت پنبه زده شده که پیشانی بر آن استقرار نمی‌یابد و سجده بر آن صحیح نیست و کاه، برنج، ذرت و نظایرش همانند پنبه زده شده هستند که پیشانی بر آن‌ها استقرار نمی‌یابد؛ اما اگر پیشانی بر آن‌ها استقرار یافت سجده بر آن‌ها صحیح است[5].

لازم به یادآوری است که در كتاب فقه علي المذاهب الأربعه اختلافات فقهاي چهارگانه  در پاورقی آورده می‌شود و هیچ پاورقی بر این متن وجود ندارد و نشان می‌دهد که مذاهب چهارگانه مالکی، حنفی، شافعی و حنبلي بر آن توافق دارند. نکتۀ دیگری که از عبارت فهمیده می‌شود این است که جواز سجده بر زمین مفروغٌ عنه است؛ زیرا مسلماً خشک است و استقرار دارد باز فهمیده می‌شود که شرط پاک بودن محل سجده از دید اهل سنت مطرح نیست و همچنین خوراکی بودن یا نبودن و پوشاکی بودن یا نبودن نیز مطرح نیست. پس از نظر آنان بر نان می‌توان سجده کرد و بر پیراهن و سایر لباس‌ها می‌توان سجده کرد چه به تن نمازگزار باشد و مثلاً بر پایین قبا یا آستین لباسش سجده کند و چه بر تن او نباشد و بر آن سجده کند. همچنین بر انواع اشیای قیمتی نظیر نقره، طلا، عقیق و سنگ‌های قیمتی می‌توان سجده کرد؛ زیرا معیار خشکی و استقرار را دارد. در این هنگام معنای حدیث امام صادق7 که فرموده بر زمین و آنچه از زمين می‌روید به شرطی که خوراکی و پوشاکی نباشد می‌توان سجده کرد و روشن می‌شود که چگونه حرف‌های عام آنان را مقید کرده است. حدیث را بنگرید.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ أَبِي الْعَبَّاسِ الْفَضْلِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا تَسْجُدْ إِلَّا عَلَى الْأَرْضِ أَوْ مَا أَنْبَتَتِ الْأَرْضُ إِلَّا الْقُطْنَ وَ الْكَتَّانَ[6].

 حضرت صادق(ع) فرمود: سجده نکن مگر بر زمین و آنچه زمین رویانده است مگر پنبه و کتان

این حدیث در تهذیب الاحکام جلد ۳ صفحه ۳۳۰ حدیث ۸۱ نیز از کافی مرحوم کلینی نقل شده است. به نظر می‌رسد که این حدیث مثل حاشیه و تعليقه بر فتواهای اهل سنت است یعنی چون فقه آنان فقه رایج بوده است و سجده بر هر چیز خشک مستقر را جایز دانسته‌اند امام 7 بر آن حاشیه زده و آن را محدود كرده است.

مرحوم شیخ طوسی در «کتاب الخلاف» که مخصوص اختلاف­های ما با اهل سنت است آورده:

لا یجوز السجود الّا علی الارض أوما أنبتته الارض مما لا یؤکل ولا یلبس من قطن أو کتان مع الاختیار، وخالف جمیع الفقهاء في ذلک، و أجازوا السجود علی القطن والکتان والشعر و الصوف و غیر ذلک.

دلیلنا: إجماع الفرقة، فانهم لا یختلفون فی ذلک و أیضاً طریقة الاحتیاط فانه لا خلاف انه إذا سجد علی ما قلناه ان صلاته ماضیة وذمته بریئة، ولیس علی براءة ذمته دلیل اذا سجد علی ما قالوه.

و روی الفضل بن عبدالملک قال: قال أبوعبدالله علیه السّلام لا تسجد الّا علی الارض، أو ما أنبتته الأرض الّا القطن و الکتان.

و روی زرارة عن أبی جعفر علیه السّلام قال: قلت له: أسجد علی الزفت- یعنی القیر-؟ قال: لا، ولا علی الثوب الکرسف، ولا علی الصوف ولا علی شیء من ثمار الارض ولا علی شیء من الحیوان ولا علی شیء من الریاش[7].

ترجمه: در حال اختیار سجده نمودن جایز نیست مگر بر زمین و آنچه زمین رویانده است از چیزهایی که خوردنی نباشد و پوشیدنی از قبیل پنبه و کتان نباشد و تمامی فقها [ی اهل سنت] در این مسئله با ما مخالف‌اند و سجده بر پنبه، کتان، مو، پشم و … را جایز دانسته­اند.

دلیل ما اجماع فرقۀ [امامیه] است زیرا در آنچه بیان شد اختلافی ندارند و همچنین راه احتیاط [همین اقتضا را دارد] زیرا اختلافی نیست که اگر بر آنچه ما گفتیم سجده کند نمازش درست است و ذمه­اش ادا می‌شود، اما وقتی بر آنچه آنان گفته‌اند سجده کند دلیلی بر برائت ذمه‌اش وجود ندارد؛ و فضل بن عبدالملک گفته که حضرت صادق(ع) فرمود: سجده نکن مگر بر زمین و آنچه زمین رویانده مگر پنبه و کتان؛ و زراره نقل کرده که به امام باقر(ع) گفتم: بر قیر سجده کنم؟ فرمود: نه؛ و نه بر لباس پنبه‌ای و نه بر پشم و نه بر چیزی از میوه‌های زمین و نه بر چیزی از حیوان و نه بر چیزی از «جامه و لباس و کالای فاخر».

بررسی:

از عبارت مرحوم شیخ طوسی معلوم شد که اجماع مدركي است زيرا او متن روايت عبد الملك را به عنوان فتواي شيعه نقل كرد. باز از عبارت او معلوم شد كه كار شيعه كه بر زمين و روييده شده ‌ها سجده مي‌كند كار بالا و والا و مطابق احتياط است. حال اگر سجده بر چيزي كه يك درجه پايين‌تر بود انجام شود و مثلاً بر موكت يا فرش چسبان نماز خوانده شد آيا نماز باطل است يا درجه كمال و احتياط را ندارد؟ به نظر مي‌رسد كه دومي را مي‌توان به شيخ طوسي نسبت داد؛ چون وقتي احتياط رعايت نشود از ارزش عمل كم مي‌شود نه اينكه باطل باشد. باز از عبارت ايشان استفاده مي‌شود كه نماز بر پشم، مو و کرک حیوانات نیز جایز نیست و می‌توان به او نسبت داد که نماز بر پوست حیوانات نیز جایز نیست زیرا داخل در اسم زمین و رویانده­های زمين نیست پس سجده بر آن جایز نیست اما اگر جای وسيعي را با این قبیل چیزها فرش کرده باشند معلوم نیست که سجده بر آن صحیح نباشد؛ زیرا از یک سو استصحاب حالت سابق که پوست و پشم بوده و بر آن زمین صدق نمی‌کرده وجود دارد و از صحّت سجده بر آن منع می‌کند و از سوی دیگر چون زمین وسيعي با آن فرش شده است وقتی بر آن سجده شود عرفاً سجده بر زمین صدق می‌کند به‌ویژه اگر آن پوست بسیار بزرگ باشد و دباغی شده و به زمین چسبانده شود در چنين حالتي از نظر عرف سجده بر زمین صدق می‌کند به‌ویژه اگر آن پشم و پنبه در فرآیندی با امور دیگری مخلوط یا ترکیب شود که حالت اولیه خود را از دست بدهد، در این صورت سجده بر آن‌ها از نظر عرف سجده بر زمین هست و سجده بر پشم یا پنبه نیست و همچنین اگر زمین وسیعی با آن‌ها فرش شود، صدق عرفی زمین و سجده بر زمين واضح‌تر است.

نكته‌اي كه توجه به آن بسيار مفيد است اينكه هم در متن روايت و هم در فتواي شيخ طوسي كلمه «الأرض» تكرار شده است در حالي كه به جاي تكرار ممكن بود از  ضمير استفاده كرد و در ترجمه تكرار «زمين» بسيار خودنمايي مي‌كند. به طوري كه هر ويراستاري فورا «زمين» دوم را بر مي‌دارد و به جاي آن «آن» را مي‌گذارد. و مي‌گويد: «زمين و آنچه از آن مي‌رويد» در حالي كه عبارت حديث و فتواي شيخ طوسي «زمين و آنچه زمين آن را رويانده است» مي‌باشد. بنابراين به نظر مي‌رسد «زمين» دومي معنايش با «زمين» اولي متفاوت باشد. اولي در مقابل «سماء؛ بالا» است و داراي معناي عامي است، يعني هرآنچه پايين است و دومي به معناي زمين قابل كشت است. و در واقع توضيح عبارت حديث و فتوا اين‌چنين است بر هر چيز پاييني كه در مقابل چيز بالاست و تواضع را نشان مي‌دهد سجده كنيد و از جمله بر خاك قابل كشت و آنچه بر آن مي‌رويد سجده كنيد.

 اين عبارت افضل بودن خاك و روييده شده از خاك را براي سجده مي‌رساند. زيرا «الأرض» اولي دايره‌اش وسيع است و دومي دايره‌اش محدود تر از اولي است؛ بنابراين معنا چنين مي‌شود: سجده نكن مگر بر هر چيز پاييني كه شامل خاك و گياه مي‌شود و فورا دوباره خاك و گياه را تكرار مي‌كند به عنوان ذكر خاص بعد از عام. تا فايده‌اش تأكيد باشد. نتيجه اينكه بر همه چيز پاييني مي‌توان سجده كرد ولي بر خاك و روييدنيهاي غير خوردني و غير پوشيدني داراي فضيلت است. در ادامه شيخ طوسي طبق روايت ديگري از سجده بر پشم و قير و.. را منع مي‌كند كه بحثش خواهد آمد.

امروزه بیشتر مکان‌های نماز با فرش ماشینی، موکت یا کف‌پوش پوشیده شده است که بر آنها «الأرض» به معناي عامش صدق مي‌كند و بیشتر مواد آن‌ها از مواد پتروشیمی است و بر فرض از پشم و کرک و … باشد وقتی آن را با چیزهای دیگری ترکیب می‌کنند و برای مدت طولانی به زمین می‌چسبانند و کاربرد دیگری ندارد، اطلاق زمین به معناي عام آن بر آن‌ها حقیقت است نه مجاز؛ و سجده بر آن‌ها معیار صحت را دارد.

به عبارت دیگر از حديث فهميده مي‌شود كه «ارض» به معناي زمين، خاك، سنگ و.. یا زمین بودن موضوعیت ندارد، امام می‌خواسته چیز عامی را بفرماید و از آن خوراکی، پوشاکی و اشیای قیمتی را خارج کند و لذا از لفظ «الارض» استفاده كرده است.نه اينكه بخواهيم در لغت و عرف به دنبال معناي «ارض» بگردیم. و تازه به فرض که «الأرض» موضوعیت داشته باشد «الأرض» منحصر در خاک، سنگ و … نیست بلکه به معناي مطلق هر چيز پايين است. زمین دست‌خورده و دست نخورده مفروش و غير مفروش هر دو «الأرض» است چه دست خوردگی به وسیله شن، ماسه و خاک رس باشد و چه به واسطه موکت و کف‌پوش باشد.

برای روشن‌تر شدن بحث، واژه «الأرض» را بررسی می‌کنیم.

بررسی کلمۀ «الأرض» که معادل فارسی آن زمین است

کلمۀ ارض در قرآن بر طبق آمار معجم المفهرس قرآن دقیقاً 461 بار به‌کاررفته است و معمولاً در مقابل سماء و سماوات است پس می‌توان معنای پایین بودن را جزء ذات آن دانست، اما مواد تشکیل دهندۀ آن می‌تواند از جنس مواد این جهانی باشد یا از جنس مواد آن جهانی مثلاً زمین بهشت نیز زمین است با این‌که مواد آن این مواد نیست ﴿ یوم تبدل الارض غیر الارض﴾ (سوره ابراهیم آیه 48) همچنین آیه 74 سورۀ زمر سخن بهشتیان را نقل کرده که در قیامت حمد خدا را انجام می‌دهند که وعده‌اش را وفا کرد ﴿ اورثنا الارض نتبوء من الجنة حیث نشاء﴾ و زمین بهشت را میراث ما قرار داد تا هر جای بهشت که خواستیم مأوا بگیریم؛ و اطلاق «ارض» بر زمین بهشت حقیقت است نه مجاز.

راغب اصفهانی در معجم مفردات الفاظ القرآن آورده است: الارض الجرم المقابل للسماء و … و؛ کلمه ارض [= زمین] جرمی است که مقابل سماء [= بالا] است … از پایینِ هر چیز به ارض تعبیر می‌شود کما این‌که از بالایِ آن به سماء تعبیر می‌شود.

مصطفوی در التحقیق فی کلمات القرآن الکریم گفته: انّ المعنی التحقیقی للارض ما سفل و ما یقابل السماء و هو اسم جنس یصح اطلاقة علی کل ما یقابل السماء فاذا اطلقت فی مقابل السماء تشمل جمیع ما سفل من الجماد و النبات و الحیوان … و اذا اطلقت مطلقة و من حیث هی تدل علی الکرة الارضیة … و قد تطلق و یراء منها العالم الجسمانی فی قبال العالم الروحانی… و قد یراد منها قطعة محدودة معینة من الارض من بلد او محل … فانکشف ان لکلمة الارض اطلاقات بعضها او سع من بعض من جهة المفهوم؛ المسکن، المحل، القریة، البلدة، المملکة، القارة، الکرة الارضیة، کل ما سفل و وقع تحت السماء. کل ما فی عالم الجسم و دون عالم الروح و فی کل من هذه المفاهیم قد اخذ قیدان السفل و النسبة الی العلوّ؛ و بهذا اللحاظ لا یصح اطلاقها علی الانسان او الحیوان او سائر ما فیه الروح و الحیاة فانّ مفهوم (النسبة الی العلو) فیها غیر منظورة و کأنها بواسطة حیاتها موجودات مستقلة؛ معنای حقیقی ارض آنچه که پایین است و آنچه که مقابل سماء است می‌باشد و ارض اسم جنس است؛ و گفتنش بر آنچه مقابل «آسمان است صحیح می‌باشد و هرگاه در مقابل آسمان به کار رفت شامل تمامی آنچه که پایین است اعم از جماد، نبات و حیوان می‌شود… و هنگامی که به طور مطلق و از آن جهت که زمین است گفته شود بر کرۀ زمین دلالت می‌کند … و گاهی زمین گفته می‌شود و مراد از آن عالَم جسم است در مقابل عالم، روح … و گاهی از ارض قطعۀ محدود و معینی از زمین نظیر شهر یا محل اراده می‌شود…

بنابراین روشن شد که برای کلمۀ ارض چند استعمال وجود دارد که برخی از نظر مفهوم وسیع‌تر از برخی است، مسکن، محل روستا، شهر، کشور، قارۀ کرۀ زمین، هرچه که زیر آسمان است، هرچه در عالم جسمانی و پایین‌تر از عالم روحانی است؛ و در هر یک از این مفاهیم دو قید پایین بودن و نسبت به بالا داشتن لحاظ شده است و به همین لحاظ بر انسان و حیوان و سایر موجوداتی که دارای روح است ارض گفته نمی‌شود چون در این امور نسبت به بالا لحاظ نشده است و مثل این‌که به واسطه حیات داشتن موجودات مستقلی به حساب می‌آیند.»

بررسی:

عبارت مرحوم مصطفوی جامع و مانع است و به‌ویژه قسمت آخر، حق مطلب را ادا کرد با این حساب ما محدودترین معنایي كه ايشان براي  «الأرض» در نظر گرفته است را که در نظر بگیریم  شامل مسکن، محل، روستا، شهر و … می‌شود كه بسيار از مفهوم خاک سنگ، سنگلاخ و … وسیع‌تر است و از قیدهایی که اضافه کرد معلوم شد حیوانات و امور دارای حیات را نمی‌توان الأرض نامید.

همین نکته از حدیث امام صادق(ع) نیز روشن است زیرا فرموده «الارض و ما انبتتة؛ زمین و آنچه را رویانده است» که معلوم می‌شود «آنچه را رویانده است» غیر زمین است،و خود اين زمين غير زمين مطلق است و گرنه آن را تكرار نمي‌كرد بلكه به جايش ضمير به كار مي‌برد. پس مسلما از « الأرض» دومي همین معنای محدود آخری مراد است. آنگاه از آنچه رویانده است خوردنی‌ها و پوشیدنی‌ها را استثنا زده است، اما از « الأرض» اولي که موجودات بی جان است چیزی را استثنا نکرده است پس بر تمامی «الارض» اعم از آنچه به طبیعت اولی خودش باقی است یا آنچه در آن تصرّف شده است می‌توان سجده کرد.

تمامی بی‌جان‌ها «الأرض» محسوب می‌شوند بنابراین انواع کف‌پوش‌ها اعم از موکت، فرش ماشینی چسبیده و نچسبیده زمین محسوب است و وقتی چنین است سجده بر آن‌ها صحیح است زیرا صحت سجده دائر مدار صدق «ارض؛ زمین» است یعنی هرگاه بر چیزی زمین صدق کند بر آن سجده هم می‌توان کرد و بر موکت و فرش پهن شده، زمین صدق می‌کند پس سجده می‌توان کرد.

اشکال: گفتن ارض یا زمین بر فرش و موکت مجازی است زیرا می‌توان لفظ ارض را از آن سلب کرد و گفت موکت، زمین نیست بلکه زمین، زمین است و موکت، چيزي روی زمین است نه خود زمین؛ و کف‌پوش پوشش دهندۀ زمین است نه خود زمین.

جواب: «الأرض» دومي را مي‌توان از آن سلب كرد نه «الأرض» اولي را. تازه همین که در حدیث علاوه بر زمین، رویانده شده‌های از زمین را نیز بیان کرده و تنها خوراکی‌ها و پوشاکی‌ها را اجازه نداده است معلوم می‌شود که مرادش تعمیم مفهوم زمین بوده است به گونه‌اي كه از خاك و سنگ و امثال آن گسترده‌تر باشد.

به عبارت روشن‌تر بر حیوان‌هایی نظیر آدمی و گیاهان مأکول و ملبوس که به خاطر حیاتشان دارای ارزش هستند نباید سجده شود ولی گیاهانی که مأکول و ملبوس نیستند پس ارزش چندانی برای انسان ندارند پس می‌شود بر آن‌ها سجده کرد آنگاه چون کف‌پوش، موکت و قالی ماشینی خوراکی و پوشاکی نیستند و ارزش والایی ندارند سجده بر آن‌ها جایز است و در مقابل بر آنچه که دارای ارزش فراوان است نمی‌توان سجده کرد و به همین دلیل بر طلا و نظایر آن نمی‌شود سجده کرد چون اگر چه جامدند ولی ارزش والا دارند؛ به عبارت دیگر سجده غایت تواضع است که باید در مقابل خدا انجام شود و به اصطلاح به خاک افتادن و فروتنی کردن است، حال اگر پیشانی را روی خوراکی، پوشاکی یا اشیاء قیمتی بگذارد تواضع کامل صدق نمی‌کند ولی اگر روی زمین بگذارد چه کف‌پوش داشته باشد چه نداشته باشد چه موکت باشد چه نباشد چه فرش ماشینی باشد چه نباشد تواضع صدق می‌کند ولی اگر فرش زربافت یا ابریشمی باشد سجدۀ بر آن تواضع کامل را نمی‌رساند؛ بنابراین حدیث امام صادق (ع) نکته جدیدی جز آنچه عرف می‌فهمد بیان نکرده است بلکه خواسته سخن خلاف عرف اهل سنت را که سجده بر خوراکی‌ها و پوشاکی‌ها و طلا و نقره و … را جایز می‌دانسته‌اند نفی کند.

اشکال: اگر بر زمین بدون کف‌پوش و موکت، سجده کند، مسلماً تواضع بیشتری کرده است و سجده‌اش صحیح است.

جواب: بله، حتماً این‌چنین است و کسی منکر صحت سجده بر زمین بدون موکت نیست بلکه سخن این است که اگر موکت هم باشد باز تواضعی را که خدا خواسته حاصل می‌شود، زیرا تنها اشیاء قیمتی و خوراکی و پوشاکی، استثنا شده است و موکت جزء این‌ها نیست و به اصطلاح زمین بکر و زمین دست خورده از نظر جواز سجده بر آن یکسان است.

باز زمین دست‌خورده تفاوتی ندارد که دست خوردگی‌اش به واسطه ریختن سنگریزه و شن بر آن باشد یا دست خوردگی‌اش به خاطر کِشت بر آن باشد یا دست خوردگی‌اش به خاطر کف‌پوش و موکت باشد، آنچه مسلّم است نباید محل سجده چیزی قیمتی یا خوردنی و پوشیدنی باشد؛ و به اصطلاح فنی طلبگی كلمات ارض، ما انبتت، مأکول و ملبوس همه دارای عمومیت هستند ولی عمومیت در جانب مستثنا منه بيش از عموميت در جانب مستثناست، بنابراين مي‌توان از عموميت مستثنامنه تعبیر به «شیئی يا چیز» کرد آنگاه نتيجه اين مي‌شود كه هر چیزی که مأکول و ملبوس آدمی نباشد و قيمتي نباشد سجده بر آن صحیح است و موکت و کف‌پوش و نظایر آن این چنین هستند.

اشکال: حدیث دوم کتاب کافی جلد 3 ص 330 که شیخ طوسی در خلاف آورده بود سجده بر قیر را نفی کرده است در حالی که قیمتی نیست.

جواب: حدیث را در بحث حدیث بحث می‌کنیم و توضیح داده خواهد شد که شاید این حدیث برای جلوگیری از کثیف شدن پیشانی یا سوختن آن با قیر باشد و تازه شاید در آن زمان‌ها قير دارای قیمت بوده است چون اکتشافات فراوان نفتی مربوط به دوران اخیر است.

اشکال: بالاخره در ساخت موکت و فرش، مقدار زیادی پشم به کار رفته است و طبق عبارت شیخ طوسی اجماع وجود دارد که سجده بر پشم صحیح نیست.

جواب: این‌که در کف‌پوش‌ها و موکت‌های امروزی پشم فراوانی به کار رفته باشد مورد تردید است بلکه بیشتر از ترکیبات شیمیایی و مواد پتروشیمی استفاده می‌شود بله فرش‌های ماشینی سهم عمده‌اش پشم و پنبۀ دستکاری شده است و مراد از سخن شیخ طوسی ره احتمالاً لباس پشمینه و امثال آن است نه پشمی که در فرش به کار رفته و آن فرش به زمین چسبانیده شده است.

نتیجه: درست است که نماز تعبدی است ولی از کنار هم گذاشتن دستورهای مربوط به آن مقداري از معیارها روشن می‌شود و بر اساس آن می‌توان در موضوعات جدید و مصادیق نو احداث، نظر داد.

  1. سجده برای غایت تواضع است و غایت تواضع این است که انسان به خاک بیفتد يعني پیشانی را تا حداکثر پایین بیاورد.
  2. اهل سنت به خاک افتادن تنها را کافی می‌دانند ولو این‌که سجده کننده سر خود را بر طلا و نقره یا نان و کباب بگذارد.
  3. روایات شیعه، تأکید کرده که سجده بر زمین و رویانده شده‌های از زمين باشد به شرطی که خوراکی و پوشاکی نباشد.
  4. از قیدی که شیعه زده و جوّی که قبل از اسلام بوده که برای غذا و لباس و سنگ‌های قیمتی ارزش فوق‌العاده قائل بوده‌اند و شاید بر آن‌ها سجده می‌کرده‌اند، معلوم می‌شود که

الف: سجده بر چیزهای قیمتی، خوراکی و پوشاکی ممنوع است.

ب: جای سجده منحصر بر خود زمین نیست و بر گیاهان هم می‌شود سجده کرد. بنابراين از مجموع روشن می‌شود که بر هر چیزی که خشک است و مستقر ولی خوراکی و پوشاکی و قیمتی نیست می‌توان سجده کرد بنابراین بر اشیایی نظیر موکت، کف‌پوش، فرش‌های ماشینیِ چسبیده شدۀ در مساجد و اماکن مسطح و بزرگ می‌توان سجده کرد حال یا به این ملاک و معیار که زمین بر آن‌ها اطلاق می‌شود و همین مقدار از اطلاق زمین کافی است و یا به دلیل این‌که سجدۀ بر این‌ها تواضع مورد نظر شرع را تأمین می‌کند زیرا سجده بر گیاهان به شرطی که خوراکی و پوشاکی نباشد نظر شارع را تأمین می‌کند و موکت و فرش از چوب ارزشمندتر نیست.

برای اطمینان به صحیح بودن آنچه فهمیده شد حدیث هشام بن حکم از امام صادق (ع) مناسب است.

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ أَنَّهُ قَالَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَخْبِرْنِي عَمَّا يَجُوزُ السُّجُودُ عَلَيْهِ وَ عَمَّا لَا يَجُوزُ قَالَ السُّجُودُ لَا يَجُوزُ إِلَّا عَلَى الْأَرْضِ أَوْ عَلَى مَا أَنْبَتَتِ الْأَرْضُ إِلَّا مَا أُكِلَ أَوْ لُبِسَ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا الْعِلَّةُ فِي ذَلِكَ قَالَ لِأَنَّ السُّجُودَ خُضُوعٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَا يَنْبَغِي أَنْ يَكُونَ عَلَى مَا يُؤْكَلُ وَ يُلْبَسُ لِأَنَّ أَبْنَاءَ الدُّنْيَا عَبِيدُ مَا يَأْكُلُونَ وَ يَلْبَسُونَ وَ السَّاجِدُ فِي سُجُودِهِ فِي عِبَادَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَا يَنْبَغِي أَنْ يَضَعَ جَبْهَتَهُ فِي سُجُودِهِ عَلَى مَعْبُودِ أَبْنَاءِ الدُّنْيَا الَّذِينَ اغْتَرُّوا بِغُرُورِهَا الْحَدِيثَ.ِ[8]

هشام بن حکم به حضرت صادق(ع) گفت: به من از آنچه سجده بر آن جایز است و آنچه سجده بر آن جایز نیست خبر بده.

فرمود: سجده جایز نیست مگر بر زمین یا بر آنچه كه زمين رویانده است مگر آنچه خورده شود یا پوشیده شده است.

هشام گفت: جانم فدایت علتش چیست؟ فرمود: زیرا سجده خضوع برای خداست بنابراین سزاوار نیست که بر آنچه خورده می‌شود و پوشیده می‌شود واقع گردد، زیرا دنیاداران بردۀ آنچه می‌خورند و می‌پوشند هستند و سجده کننده در حال سجده در عبادت خداست پس سزاوار نیست که پیشانی‌اش را در سجده بر معبود دنیادارانی بگذارد که به فریب دنیا فریفته شده‌اند.

بررسی: سند حدیث در آخر من لا یحضره الفقیه خوب است. دلالتش نیز خوب است و معلوم می‌کند که همه چیز نماز تعبدی محض نیست بلکه دلیل‌های عقلایی دارد؛ و به نظر نگارنده با استفاده از آن حکمت‌ها و دلیل‌ها می‌توان سجده بر موکت و کف‌پوش را تجویز کرد؛ زیرا معبود اهل دنیا نیست و سجدۀ بر آن‌ها غایت تواضع را می‌رساند.

روایاتی که توهم تنافی از آن‌ها بر می‌آید

از برخی روایات، به نظر می‌رسد که امامان بر سجده نمودن بر خود زمین اصرار داشته‌اند که باید مورد بررسی قرار گیرد؛ زیرا برخی از آن‌ها فعل امام است که فضیلت را می‌رساند نه این‌که نماز بر غیر آنچه امام سجده می‌کرده است باطل باشد.

مرحوم کلینی در کافی جلد 3 باب «ما یسجد علیه و ما یکره» 14 روایت نقل کرده است که اولی آن‌ها را مفصل در بحث‌های گذشته موردبررسی قرار دادیم این روایت سجده بر زمین و رویانده‌های زمين را به شرطی که خوراکی و پوشاکی نباشند صحیح می‌دانست که چون در همه احاديث دو لفظ زمين آمده است به نظر رسيد كه دو لفظ زمين دو معناي متفاوت دارد و گرنه به جاي دومي از ضمير استفاده مي‌شد و معناي اولي زمين عام‌تر از معناي دومي آن است و چون دومي تمامي زمينهاي كشاورزي و هرجايي كه گياهي مي‌رويد را شامل مي‌شود بنابراين اولي كه عام‌تر است هر چه پايين است و لو از جنس زمين نباشد را شامل مي‌شود و بنابراين با جواز سجده بر کف‌پوش و موکت منافاتی ندارد.

روايت دوم اين چنين است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَسْجُدُ عَلَى الزِّفْتِ يَعْنِي الْقِيرَ فَقَالَ لَا وَ لَا عَلَى الثَّوْبِ الْكُرْسُفِ وَ لَا عَلَى الصُّوفِ وَ لَا عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنَ الْحَيَوَانِ وَ لَا عَلَى طَعَامٍ وَ لَا عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنْ ثِمَارِ الْأَرْضِ وَ لَا عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنَ الرِّيَاش[9]

زراره گفت: به امام باقر(ع) گفتم آیا بر زفت= قیر سجده کنم؟ جواب داد: نه و نه بر لباس پنبه‌ای و نه بر پشم و نه بر چیزی از حیوان و نه بر غذا و نه بر هیچ میوه‌ای و نه بر لباس‌های فاخر.

بررسی: سند صحیح است و مراد از پشم مجمل است و معلوم نيست آيا مراد لباس پشمی است  يا خود پشم ؟ از اينكه پشم عطف بر لباس پنبه‌ای شده است به نظر مي‌رسد مراد لباس پشمي است و بنابراین پشم به خودی خود مانع صحت سجده نیست، بلکه پشمی مانع صحت نماز است که به صورت لباس در آمده باشد، و از اينكه حرف «لا» تكرار شده است به نظر مي‌رسد مراد خود پشم است چه لباس شده باشد و چه لباس نشده باشد؛ بنابراین، این حدیث در مورد کف‌پوش، موکت و فرش‌های ماشینی چسبیده شده در نمازخانه‌ها، نفیاً و اثباتاً سخنی ندارد؛ زیرا اگرچه در ساخت این‌ها پشم به کار رفته باشد ولی به آن‌ها لباس پشمی‌گفته نمی‌شود؛ و آنچه نص روايت يا قدر متيقن از آن است و مسلماً اشکال دارد لباس پشمی است. و موكت و امثال آن بر فرض پشم داشته باشد تبديل موضوع شده است و اكنون كسي به آن پشم نمي گويد. روايت بعدي از جهاتي مؤيد است.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْجِصِّ يُوقَدُ عَلَيْهِ بِالْعَذِرَةِ وَ عِظَامِ الْمَوْتَى ثُمَّ يُجَصَّصُ بِهِ الْمَسْجِدُ أَ يُسْجَدُ عَلَيْهِ فَكَتَبَ ع إِلَيَّ بِخَطِّهِ إِنَّ الْمَاءَ وَ النَّارَ قَدْ طَهَّرَاهُ‏[10]

حسن بن محبوب گفت: از حضرت کاظم (ع) پرسیدم که سنگ گچ به وسيله استخوان و مدفوع آدمی كه روي آن ريخته مي‌شود، پخته می‌شود و سپس با آن مسجد گچ کاری می‌شود آیا بر آن سجده می‌شود؟ با خطش به من نوشت که آب و آتش آن را پاک کرده است.

بررسی: سند صحیح است و سؤال ابن محبوب پیرامون نجاست گچ بوده زیرا مدفوع انسان و استخوان مردار و آب با هم مخلوط شده است و به هر حال در ذهن ابن محبوب، یقینی بوده که اگر آن گچ نجس نباشد بر آن سجده می‌توان کرد و همراه بودن آن گچ با بقایای استخوان سوخته شده و عذرۀ سوخته شده اشکالی نداشته است.

و امام فرموده، آن گچ نجس نیست. پس پخته بودن گچ و وجود سوخته‌هاي مدفوع انسان، وجودسوخته‌هاي استخوان که آثارش مانده است ضرری به جواز سجده نمی‌زند.

در توضيح اين حديث بايد گفت گاهي گچ را در ظرفي مي‌گذارند و دور آن و زير آن آتش مي‌كنند در اين صورت خاكستر و مواد سوزنده با گچ مخلوط نمي‌شود و گاهي مواد سوختني را روي سنگ‌گچ مي‌گذارند و آنها را آتش مي‌زنند در ايين صورت مواد سوختني با گچ قاطي مي‌شود و سؤال سائل در باره اين دومي است و لذا در سؤال از كلمه «علي» استفاده كرد. سؤال سائل در باره نجس بودن آن معجون است و امام فرموده پاك است ولي سائل يقين داشته كه آنچه از خاكسترهاي عذره و بقاياي استخوان وارد گچ شده اشكالي ايجاد نمي‌كند و امام (ع) نيز در اين قضيه وارد نشده و در واقع آنچه در ذهن سائل بوده را تأييدكرده است. پس مخلوط از زمين و استخوان و عذره مي‌تواند محل سجده‌ واقع شود و بنابراين، این حدیث با اولویت سجده بر موکت و کف‌پوش را درست می‌کند زیرا وقتی بر سنگ گچ مخلوط با استخوان مرده بتوان سجده کرد بر موکت و فرش ماشینی درست شده از پشم و مواد ديگر نیز می‌توان سجده کرد زیرا استخوان بیش از پشم به حیوان نزدیک است؛ و می‌تواند مانع از جواز سجده بر آن باشد. و وقتي آن مانع نبود مسلّماً پشم مانع نيست. يادمان باشد كه در این روایت اصل جواز سجده بر مخلوط از استخوان و گچ مسلّم فرض شده است و سخن دربارۀ نجاست و طهارتش بوده است. به عبارت روشن‌تر آنچه جوازش مورد شك ماست جوازش در نزد شاگردان امامان معصوم ثابت بوده است.

به هر حال بر فرض که بر پشم خالص و بر استخوان سجده صحيح نباشد وقتي در اثر آتش يا تركيبات شيميايي  يا… به چيز ديگري تبديل شد مسلّماً حكمي كه اوّل بر آن مترتب بوده برداشته می‌شود؛ بنابراین اگر حکم اولی این بوده که بر پشم سجده نشود، پس از این‌که پشم تبدیل به موکت، کف‌پوش یا فرش ماشینی شد آن حکم از بین می‌رود بلکه حتی اگر آن پشم تبدیل به فرش دست باف بزرگ شد باز به نظر مي‌رسد كه حکم اولی از دست می‌رود.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ دَعَا أَبِي بِالْخُمْرَةِ فَأُبْطِأَتْ عَلَيْهِ فَأَخَذَ كَفّاً مِنْ حَصًى فَجَعَلَهُ عَلَى الْبِسَاطِ ثُمَّ سَجَدَ[11].

حلبی گفت: امام صادق (ع) گفت که پدرم خُمرِه[12] را خواست [تا بر آن سجده کند] من دیر کردم. او مشتی از ریگ برداشت و بر بساط گذاشت و بر آن سجده کرد.

بررسی: در سند حدیث اشکال است زیرا محمد بن سنان مورد اختلاف است و مفهوم حدیث نیز روشن نیست زیرا بساط را کتاب‌های لغت به معنای فرش، سجاده و … ندانسته‌اند ولی مسلماً مراد فرش و امثال آن است که معمولاً چیز منقولی بوده است که از پشم یا پنبه یا مخلوط آن‌ها درست شده است و امام خواسته تا بر آن سجده نکند و بر خمره که از حصیر و خاک است سجده کند، اما آیا سجدۀ بر بساط باطل است یا امام می‌خواسته مستحب و یا بهتر را انجام دهد معلوم نیست؛ و به عبارت روشن‌تر از فعل امام معلوم می‌شود که بر خُمره كه همان حصير باقته شده است، سجده کردن بهتر از سجده بر بساط است ولی حکم سجده بر بساط چیست معلوم نیست: شاید سجدۀ بر بساط جایز باشد و سجده بر خُمره مستحب؛ و مؤید مستحب بودنش این‌که پیامبر(ص)نيز بر خمره سجده می‌کرده است ولی نقل نشده که صحابه یا زنان حضرت بر خمره سجده می‌کرده‌اند. اگر سجده بر بساط ممنوع بود و موجب بطلان نماز بود، پيامبر(ص)و امام(ع) باید علاوه بر این‌که خودشان بر خمره سجده می‌کردند به دیگران نیز امر می‌کردند که بر خمره سجده کنند یا آنان را از سجده بر بساط نهی می‌کردند؛ بنابراين همين كه چنين نكرده‌اند دلالت مي‌كند كه سجده بر بساط يا فرش جايز است و بر خمره افضل است.

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ وَ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: لَا بَأْسَ بِالْقِيَامِ عَلَى الْمُصَلَّى مِنَ الشَّعْرِ وَ الصُّوفِ إِذَا كَانَ يَسْجُدُ عَلَى الْأَرْضِ فَإِنْ كَانَ مِنْ نَبَاتِ الْأَرْضِ فَلَا بَأْسَ بِالْقِيَامِ عَلَيْهِ وَ السُّجُودِ عَلَيْهِ[13].

یکی از دو امام باقر یا صادق (ع) فرمودند: اشکالی ندارد که [نمازگزار] بر جانماز درست شده از مو و پشم بإیستد هنگامی که بر زمین سجده کند و اگر آن [جانماز] از گیاه زمین باشد ایستادن بر آن و سجود بر آن اشکال ندارد.

بررسی: سند حدیث خوب است و دلالت می‌کند که اگر جانماز از پشم و مو بود و بر زمین سجده کرد اشکالی ندارد. اما اگر بر آن جانماز سجده کرد اشکال دارد ولي اشکالش در چه قدر است در حد بطلان نماز است یا در حد ترك افضليت يا در حد کراهت و ترک اولی، معلوم نیست. تازه سخن بر سر جانمازي است که منقول است نظیر قالیچه و امثال آن و همچنین مورد بحث جایی است که به طور طبیعی [زمین] وجود دارد ولی امروزه که به هر دليل همه جاي مُصَلّي يا مسجد را مفروش ساخته‌اند جایز نبودن سجده بر فرش‌های بزرگِ پشمیِ غیرمنقول نیازمند دلیل ديگري است؛ زیرا عرفا بر سر گذاشتن بر فرش سجده صدق می‌کند و دليل منع اخص از مدّعاست هم از لحاظ منقول و غير منقول بودن  و هم از نظر صدق مو و پشم. بله بر چیزهایی که فعلاً نام مو و پشم ندارد نمی‌توان گفت که همان حکم سابق كه مو و پشم صدق مي‌كرد، بار است بلکه اين اشياء موضوعات جدید است و نفی حکم جواز سجدۀ بر آن‌ها دلیل می‌خواهد زیرا موکت، کف‌پوش و فرش ماشینی مصداقاً با جانماز پشمی و مویی متفاوت است پس اشکال داشتن سجدۀ بر جانماز پشمي آن زمان، به غیر از خودش سرایت نمی‌کند.

أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ وَ غَيْرُهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ص قَالَ: لَا تَسْجُدْ عَلَى الْقِيرِ وَ لَا عَلَى الصَّارُوج‏[14]

عمرو بن سعید از امام رضا(ع) نقل کرده که فرمود: بر قیر و بر صاروج سجده نکن.

بررسی: سند حدیث بدون اشکال است و طبق آن حضرت از سجده بر قیر و نوره نهی کرده است اما آیا مراد این است که سجده بر این دو باطل است یا مراد این است که دارای فضیلت نیست و یا نهي ارشادي است و مراد این است که پیشانی اذیت می‌شود زیرا نوره دارای مواد آهکی است در فرهنگ دهخدا آمده: صاروج معرب سارو و آن آهک رسیده، با چیزها آمیخته است که بر آب انبار، حوض و مثال آن مالند. آهک آمیخته با خاکستر، چیزی است مصنوع از خاک و خاشاک و خاکروبه در هم با آب سرشته کوبیده است. به نحو خاص و اکثر حوض‌ها و حمام‌ها را از آن می‌سازند. و دربارۀ قیر در فرهنگ دهخدا آمده که در 100 در جه ذوب می‌شود؛ بنابراین بعید نیست که در حجاز سجدۀ بر آن را ممنوع کرده باشند زیرا که داغی هوا موجب ذوب شدن آن می‌شود و به پیشانی می‌چسبد و آن را سیاه می‌کند و همچنین آن را می‌سوزاند و چون چسبناک است کندن آن نیز سخت است؛ بنابراین شاید نهی از سجده بر قیر و بر آهک، ارشادی باشد تا نمازگزار به گرفتاری‌های آن مبتلا نشود نه این‌که نهی برای ارشاد به بطلان باشد.

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ غَيْرُهُ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الرَّيَّانِ قَالَ: كَتَبَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا إِلَيْهِ بِيَدِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُقْبَةَ يَسْأَلُهُ يَعْنِي أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الصَّلَاةِ عَلَى الْخُمْرَةِ الْمَدَنِيَّةِ فَكَتَبَ صَلِّ فِيهَا مَا كَانَ مَعْمُولًا بِخُيُوطَةٍ وَ لَا تُصَلِّ عَلَى مَا كَانَ مَعْمُولًا بِسُيُورَةٍ قَالَ فَتَوَقَّفَ أَصْحَابُنَا فَأَنْشَدْتُهُمْ بَيْتَ شِعْرٍ لِتَأَبَّطَ شَرّاً الْعَدْوَانِي‏ وَ مَارِيٌّ كَانَ رَجُلًا حَبَّالًا كَانَ يَعْمَلُ الْخُيُوط.

علی بن ریان گفت: برخی اصحاب ما نامه‌ای نوشت و از طریق ابراهیم بن عقبه از ابوجعفر(ع) دربارۀ نماز بر خمرۀ مدنی پرسید امام(ع) در جواب نوشت بر آن‌ها که با خیوطۀ درست شده نماز بخوان و بر آن‌ها كه با سیورة درست شده نماز نخوان.

[علی بن ریان] گفت: اصحاب ما درباره‌اش توقف کردند تا من شعر «کأنها خیوطة ماری تغارو و تفتل» را خواندم و ماری فردی بود که نخ درست می‌کرد.

بررسی: سند حدیث دارای اشکال است زیرا در سهل اختلاف است، و در فقه شيعه به نامه‌ها نیز اعتنا نمی‌شود؛ زيرا بيشتر در معرض تقيه بوده است. تازه توقف اصحاب نیز علتش معلوم نیست. علی اکبر غفاری در حاشیه کافی جلد 3 ص 331 علت توقف را استعمال کلمۀ «خیوطة» دانسته که برای عرب‌ها غریب بوده و پس از این‌که علی بن ریان شاهدی از شعر عربی آورده است آنان قبول کرده‌اند؛ اما شاید توقفشان برای چیز دیگری نیز بوده است زیرا مواد اصلی خُمره حصیر است و خاکی که در وسط آن است و نخ و یا چرم تنها برای بستن آن به کار می‌رفته است؛ بنابراین نباید تفاوتی بین انواع خمره باشد و شاید توقف اصحاب برای همین بوده است و شايد تفاوت بين دو گونه خمره به خاطر سازندگان آن بوده و مثلا سازنده  سيوره غير مسلمان يا غير شيعه بوده و امام مي‌خواسته اقتصاد او تقويت نشود. تازه شاید سجده بر خمره‌های بافته شده با خیوط مستحب است چون تمسک به سنت پیامبر (ص) است ولی سجده بر خمره‌های بافته شده از سیوره مستحب نیست زیرا مطابق سنت نیست ولی حکم بطلان نیازمند دلیل قوی‌تری است.

و تازه سخن ما سجده بر خمره نیست سخن بر سر سجده بر موکت، کف‌پوش و فرش ماشینی است که چون بر زمین چسبیده است حکم زمین را دارد و منع از سجده بر این امور جدید دلیل می‌خواهد و حدیث از آنچه مورد بحث است بیگانه است.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ السُّجُودُ عَلَى الْأَرْضِ فَرِيضَةٌ وَ عَلَى الْخُمْرَةِ سُنَّة[15]

محمد بن یحیی با اسناد خودش نقل کرده که حضرت صادق(ع) فرمود: سجده بر زمین واجب و بر خمره سنت است.

بررسی: حدیث مرسل است زیرا اسناد محمد بن یحیی به امام صادق(ع) برای ما روشن نیست؛ اما دلالتش خوب است زیرا از این حدیث معلوم می‌شود که خمره نوعی از ارض است نه مقابل ارض، یعنی سجدۀ بر خمره، همان سجده بر زمین است و بیشتر؛ یعنی سجده بر زمین و بر خمره مثل نماز واجب و نماز مستحب نیست بلکه مانند نماز و قنوت در نماز است. پس هر کس بر خمره سجده کند بر زمین نیز سجده کرده است؛ بنابراین می‌توان گفت سجده کنندۀ بر موکت یا کف‌پوش بر زمین هم سجده کرده است و در واقع تنها بر موکت و بر زمین سجده کرده است که سجدۀ بر زمین واجب و بر موکت چسبیده بر زمین جایز است. مرحوم صدوق به جای «و علی الخمره سنة» آورده است و علی غیرالأرض سنة (ر.ک وسایل الشیعه ج 3 ص 593، ابواب ما یسجد علیه حدیث 8) و این بیشتر به بحث ما نزدیک است و نشان می‌دهد که می‌توان بر موکت و فرش سجده کرد.

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَسْجُدْ عَلَى الذَّهَبِ وَ لَا عَلَى الْفِضَّة[16]

یونس بن یعقوب گفت، حضرت صادق(ع) فرمود: بر طلا و بر نقره سجده نکن.

بررسی: سند دارای اشکال است و تناسب حکم و موضوع دلالت می‌کند که نهی برای بیان حکم وضعی بطلان می‌باشد؛ زیرا سجدۀ بر طلا و نقره نوعی بت‌پرستی را تداعی می‌کند زیرا اهل دنیا این دو را بسیار دوست دارند.

نکته: از مقایسۀ این حدیث با حدیث‌های قبل به نظر می‌رسد همۀ نهی‌های امامان در یک درجه نیست، اگرچه سیاق و کلمات به یک نحو باشد مثلاً «لا تسجد علی القیر» با «لاتسجد علی الذهب»، یکی نیست اولی شاید نهی تنزیهی باشد برای جلوگیری از کثیف شدن پیشانی و دومی ارشاد به بطلان ‌باشد زیرا شائبۀ بت‌پرستی دارد، سجده بر دومی باطل است ولی بر اولی حکم به بطلان معلوم نیست.

روايت بيايد[17]

حضرت علی(ع) فرمود: انسان نباید بر چیزی که سایر جسدش بر آن نیست سجده کند.

بررسی: سند حدیث خوب است و شیخ طوسی آن را بر تقیه حمل کرده است (تهذیب الاحکام جلد 2 ص 305 ذیل حدیث 89)

اما به نظر می‌رسد لازم نیست که حمل بر تقیه شود زیرا شاید می‌خواسته جلو سجده بر طلا و نقره را بگیرد چون در آن زمان افرادی بودند که طلاهایشان را با تبر می‌شکستند، بعید نیست که آنان برای سجدۀ خود تکه‌ای طلا انتخاب کرده باشند تا پیشانی آنان بر آن واقع شود و امام در صدد نفی این‌ها بوده است نه در صدد نفی سجدۀ بر خمره. جالب است که توجه شود، تنها در همین حدیث لفظ «الرجل» به کار رفته است. در حدیث‌های قبلی معمولاً امام(ع) با جملۀ خطابی به فرد سائل جواب می‌داد ولی اینجا روی «الرجل» تکیه شده است نه روی نمازگزار یا مخاطب، به نظر می‌رسد مراد افراد مهم و سرشناس جامعۀ آن روز باشد که مال‌های فراوانی داشتند؛ و به هر حال این حدیث مؤید ماست که وقتی مسجدی موکت است و بر آن می‌ایستیم و سجده‌گاه پاک است به همان سجده شود و معمولاً این طور نبوده که افراد بر فرش زربافت بایستند تا بر همان هم سجده کنند.

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: كَانَ أَبِي ع يُصَلِّي عَلَى الْخُمْرَةِ يَجْعَلُهَا عَلَى الطِّنْفِسَةِ وَ يَسْجُدُ عَلَيْهَا فَإِذَا لَمْ تَكُنْ خُمْرَةٌ جُعِلَ حَصًى عَلَى الطِّنْفِسَةِ حَيْثُ يَسْجُد[18]

یکی از دو امام باقر یا صادق (ع) فرمود: پدرم بر خمره نماز می‌خواند، آن را بر قالی قرار می‌داد و بر آن سجده می‌کرد و وقتی که خمره نبود، سنگ ریزه‌ای بر قالی بر جایی که سجده می‌کرد قرار می‌داد.

بررسی: سند حدیث خوب است و فعل امام(ع) در این موارد بر افضل بودن دلالت می‌کند یعنی این کار خوبی است که بر خمره یا بر سنگ‌ریزه سجده شود ولی دلالت نمی‌کند که سجدۀ بر قالی اشکال دارد. تازه خود امام که از پدرش چنین نقل کرده آیا خودش بر قالی نماز می‌خوانده یا خودش هم مانند پدرش بر سنگ‌ریزه و خمره سجده می‌کرده است؟ بقیه اهل خانه چه می‌کرده‌اند؟ اگر همه بر سنگ‌ریزه یا خمره سجده می‌کرده‌اند پس ویژگی برای پدر امام نبوده است و اگر این‌ها بر قالی سجده می‌کردند و نمازشان باطل بوده است امام باید حکم را برایشان می‌گفته و از سجدۀ بر قالی منع می‌کرده است و چون چنین نکرده معلوم می‌شود که سجده بر سنگ و خمره دارای برتری و بهتری است نه این‌که سجدۀ بر قالی باطل کنندۀ نماز باشد.

شاید این حدیث بهترین حدیث برای صحت نماز بر قالی و امثال آن باشد؛ زیرا امام دیگران را نهی نکرده است.

حدیث‌های 12، 13 و 14 ربطی به ما ندارد ولی برای تمام شدن بحث آورده می‌شود.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أَنَّهُ كَرِهَ أَنْ يُسْجَدَ عَلَى قِرْطَاسٍ عَلَيْهِ كِتَابَة[19]

امام صادق(ع) فرمود: مکروه است که بر کاغذی که بر آن نوشته وجود دارد سجده شود.

بررسی: سند خوب است و ربطی به بحث ما ندارد؛ و نهی تنزیهی است نه برای بطلان و شاید نهی برای برجستگی خطوط باشد نه نهی از سجدۀ بر کاغذ.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكِيِّ النَّيْسَابُورِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي عَلَى الرَّطْبَةِ النَّابِتَةِ قَالَ فَقَالَ إِذَا أَلْصَقَ جَبْهَتَهُ بِالْأَرْضِ فَلَا بَأْسَ وَ عَنِ الْحَشِيشِ النَّابِتِ الثَّيِّلِ‏ وَ هُوَ يُصِيبُ أَرْضاً جَدَداً قَالَ لَا بَأْس‏[20]

علی بن جعفر از برادرش امام کاظم(ع) پرسید آیا انسان بر گیاهان تازه روییده سجده می‌کند؟

جواب داد: اگر پیشانی به زمین می‌رسد اشکالی ندارد و از او دربارۀ سجده بر جلبک‌هایی که به زمین بچسبد سؤال شد؟ فرمود اشکالی ندارد.

بررسی: سند خوب است و ربطی به بحث ما ندارد.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ أَنَّ بَعْضَ أَصْحَابِنَا كَتَبَ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي ع‏ يَسْأَلُهُ عَنِ الصَّلَاةِ عَلَى الزُّجَاجِ قَالَ فَلَمَّا نَفَذَ كِتَابِي إِلَيْهِ تَفَكَّرْتُ وَ قُلْتُ هُوَ مِمَّا أَنْبَتَتِ الْأَرْضُ وَ مَا كَانَ لِي أَنْ أَسْأَلَهُ عَنْهُ قَالَ فَكَتَبَ إِلَيَّ لَا تُصَلِّ عَلَى الزُّجَاجِ وَ إِنْ حَدَّثَتْكَ نَفْسُكَ أَنَّهُ مِمَّا أَنْبَتَتِ الْأَرْضُ وَ لَكِنَّهُ مِنَ الْمِلْحِ وَ الرَّمْلِ وَ هُمَا مَمْسُوخَان‏[21]

محمد بن حسین گفت: برخی اصحاب ما به امام کاظم(ع) نامه نوشت و دربارۀ سجده بر شیشه پرسید او گفت: وقتی نامه را فرستادم با خود فکر کردم که شیشه از نباتات زمین است [و سجده بر آن صحیح است] و نباید از امام می‌پرسیدم ولی حضرت به من نوشت بر شیشه سجده نکن اگرچه خودت به خودت بگویی که شیشه از نباتات زمین است؛ زیرا شیشه از نمک و شن است که هر دو ممسوخ هستند.

بررسی: سند مرسل است و معمولاً احادیثی که در صدد اثبات معجزه و علم غیب برای امامان باشند در فقه جایی ندارد و شیشه از نباتات زمین نیست بلکه از مصنوعات از اشیاء زمین است. و ممسوخ بودن نمک و شن و به طور كلي ممسوخ بودن، ضرری به سجده نمی‌زند، چون مسلماً سجده بر رمل جایز است پس این حدیث ربطی به بحث ما ندارد و در جای خود اشکالات فراوانی دارد؛ و اگر قرار باشد سجده بر شیشه جایز نباشد به جهت قیمتی بودنش در آن زمان و به جهت شفاف بودنش است که شاید شائبۀ بت‌پرستی و غیره را داشته باشد.

در وسایل الشیعه مرحوم شیخ حرّ عاملی چند حدیث اضافه آورده است که آن‌ها نیز بررسی می‌شود.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع فِي حَدِيثِ الْأَرْبَعِمِائَةِ قَالَ: لَا يَسْجُدُ الرَّجُلُ عَلَى كُدْسِ حِنْطَةٍ وَ لَا شَعِيرٍ وَ لَا عَلَى لَوْنٍ مِمَّا يُؤْكَلُ وَ لَا عَلَى الْخُبْز[22]

در حدیث چهار صدتایی از حضرت علی(ع) نقل شده که مرد بر خرمن گندم و خرمن جو و بر هیچ رنگی از خوردنی‌ها و بر نان سجده نمی‌کند.

بررسی: این حدیث سند ندارد و دلالتش نهی از سجده بر خوراکی‌هاست كه از ديد ما شيعيان امر مسلّمي است.

الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ شُعْبَةَ فِي تُحَفِ الْعُقُولِ عَنِ الصَّادِقِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ يَكُونُ غِذَاءَ الْإِنْسَانِ فِي مَطْعَمِهِ أَوْ مَشْرَبِهِ أَوْ مَلْبَسَهُ فَلَا تَجُوزُ الصَّلَاةُ عَلَيْهِ وَ لَا السُّجُودُ إِلَّا مَا كَانَ مِنْ نَبَاتِ الْأَرْضِ مِنْ غَيْرِ ثَمَرٍ قَبْلَ أَنْ يَصِيرَ مَغْزُولًا فَإِذَا صَارَ غَزْلًا فَلَا تَجُوزُ الصَّلَاةُ عَلَيْهِ إِلَّا فِي حَالِ ضَرُورَةٍ[23].

حسن بن شعبه در تحف العقول از حضرت صادق(ع) نقل کرده که هر چیزی که توان و رشد انسان در خوردن و نوشیدن و پوشیدن به آن وابسته باشد نماز بر آن‌ها جایز نیست و سجده بر آن جایز نیست مگر از رویش زمین، غیر میوه، قبل بافته شدن باشد وقتی بافته شد نماز بر آن جایز نیست مگر در حال ضرورت.

بررسی: حسن بن شعبه سندهای روایات را ذکر نکرده است و بنابراین روایت مرسل است و متنی که از وسایل نقل شد احتمالاً افتادگی داشته باشد ولی به هر حال مقصودش روشن است سجده بر ثمر گیاهان قبل از این‌که میوۀ آن‌ها خوراکی باشد و پنبه قبلی از این‌که بافته شود، جایز است.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ دَاوُدَ الصَّرْمِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الثَّالِثَ ع هَلْ يَجُوزُ السُّجُودُ عَلَى الْقُطْنِ وَ الْكَتَّانِ مِنْ غَيْرِ تَقِيَّةٍ فَقَالَ جَائِز

داود صرمی گفت از حضرت هادی پرسیدم آیا در حال غیر تقیّه سجده بر پنبه و کتان جایز است؟ فرمود: جایز است.

وَ عَنْهُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ كَيْسَانَ الصَّنْعَانِيِّ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ ع أَسْأَلُهُ عَنِ السُّجُودِ عَلَى الْقُطْنِ وَ الْكَتَّانِ مِنْ غَيْرِ تَقِيَّةٍ وَ لَا ضَرُورَةٍ فَكَتَبَ إِلَيَّ ذَلِكَ جَائِزٌ.

أَقُولُ: حَمَلَهُ الشَّيْخُ عَلَى ضَرُورَةٍ تَبْلُغُ هَلَاكَ النَّفْسِ وَ إِنْ كَانَ هُنَاكَ ضَرُورَة

علی بن کیسان گفت به حضرت هادی نامه نوشتم و از سجده بر کتان و پنبه در غیر حال تقیه و ضرورت پرسیدم؟ به من نوشت که جایز است.

بررسی: این دو حدیث ربطی به ما ندارد چون سخن فعلی ما در مورد سجده بر موکت و امثال آن است ولی به هر حال اگر سجده بر پنبه و کتان قبل از لباس شدن جایز باشد به طریق اولی بر موکت و امثال آن جایز است.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَخِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الْمَاضِيَ ع عَنِ الرَّجُلِ يَسْجُدُ عَلَى الْمِسْحِ وَ الْبِسَاطِ قَالَ لَا بَأْسَ إِذَا كَانَ فِي حَالِ التَّقِيَّةِ.

علی بن یقطین گفت: از امام کاظم(ع) پرسیدم که فرد بر گلیم و فرش سجده می‌کند؟ فرمود: در حال تقیه اشکالی ندارد و شیخ و صدوق افزوده‌اند که سجده بر لباس در حال تقیه اشکالی ندارد.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَن‏ وُهَيْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَسْجُدُ عَلَى الْمِسْحِ فَقَالَ إِذَا كَانَ فِي تَقِيَّةٍ فَلَا بَأْسَ.

ابو بصیر گفت: از حضرت صادق(ع) پرسیدم آیا مرد بر گلیم سجده می‌کند؟ فرمود: در حال تقیه اشکالی ندارد.

بررسی: این دو حدیث در مقابل دو حدیث قبل است و با هم تعارض دارند ولی هر چهارتا، یا از مدار بحث ما خارج است زیرا بحث ما در مورد سجده بر موکت، کف‌پوش و قالی ماشینی است که به زمین چسبیده باشند و برای نماز درست شده باشد؛ و یا یاور ما هستند زیرا هر چهارتا مسلماً حالت ضرورت را شامل می‌شود و وقتی جایی سرتاسر موکت بود این خودش نوعی از ضرورت است. شاهدش روایات باب بعدی وسایل الشیعه است که صاحب وسایل الشیعه ذیل عنوان باب 4 جواز سجده بر لباس و پشت دست در حالت ضرورت 9 روايت آورده است این 9 روایت نشان می‌دهد که یکی از اموری که موجب می‌شده افراد بر خود زمین سجده نکنند و بر چیز مشخصی نظیر مُهر یا خمره سجده کنند داغی زمین حجاز بوده است و بنابراین خمره را می‌گذاشته‌اند تا پیشانی به زمین داغ نسوزد حال وقتی زمینی با موکت یا فرش یا کف‌پوش پوشیده شد نمازگزار از این نظر در امان است و نیازی به خمره یا مُهر احساس نمی‌کند. به عبارت روشن‌تر، مُهر، تکه سنگ، خمره و … برای جلوگیری از سوختن پیشانی بوده است نه این‌که خودش و جنسش برای سجده موضوعیت داشته است بلکه افراد و از جمله اهل سنت به طور طبیعی بر هر چیز خشک و دارای استقراری سجده می‌کرده‌اند و امام(ع) آنان را از چیز خشک دارای استقراری که خوراکی و پوشاکی باشد باز داشته‌اند و از سجده بر احجار کریمه نظیر طلا و نقره و … و چون شائبه بت‌پرستی داشته باز داشته‌اند و بنابراین موکت و فرش چسبیده و نچسبیده تحت عموم جواز باقی مانده‌اند.

روایات دیگر را بنگرید:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الْمُثَنَّى الْحَنَّاطِ عَنْ عُيَيْنَةَ بَيَّاعِ الْقَصَبِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَدْخُلُ الْمَسْجِدَ فِي الْيَوْمِ الشَّدِيدِ الْحَرِّ فَأَكْرَهُ أَنْ أُصَلِّيَ عَلَى الْحَصَى فَأَبْسُطُ ثَوْبِي فَأَسْجُدُ عَلَيْهِ قَالَ نَعَمْ لَيْسَ بِهِ بَأْس‏[24]

عیینه گفت: به حضرت صادق(ع) گفتم: در روز بسیار داغ وارد مسجد می‌شوم و خوش ندارم که بر سنگ سجده کنم بنابراین لباسم را بگشایم و بر آن سجده کنم؟ فرمود: بله، اشکالی ندارد.

بررسی: سند ظاهراً خوب است و دلالت می‌کند که مسجدهای آن زمان سقف نداشته و فرش نیز نداشته است وگرنه او به مشکل بر نمی‌خورد؛ و به هر حال سنگریزه‌ها یا سنگ‌فرش مسجد در اثر تابش آفتاب داغ شده است پس سجده بر پارچه برای جلوگیری از سوختن پیشانی بوده است.

 وَ عَنْهُ عَنْ أَبِي طَالِبٍ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع جُعِلْتُ فِدَاكَ الرَّجُلُ يَسْجُدُ عَلَى كُمِّهِ مِنْ أَذَى الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ قَالَ لَا بَأْسَ بِه‏[25]

قاسم گفت: به امام رضا(ع) گفتم: جانم فدایت به خاطر اذیت داغی یا سردی مرد بر آستین خود سجده کند؟ فرمود: اشکالی ندارد.

بررسی: سند حدیث خوب است و دلالتش روشن است.

 وَ عَنْهُ عَنْ عَبَّادِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَسْجُدُ عَلَى كُمِّ قَمِيصِهِ مِنْ أَذَى الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ أَوْ عَلَى رِدَائِهِ إِذَا كَانَ تَحْتَهُ مِسْحٌ أَوْ غَيْرُهُ مِمَّا لَا يُسْجَدُ عَلَيْهِ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ[26].

احمد گفت: از امام کاظم(ع) پرسیدم که آیا مرد به خاطر اذیت داغی یا سردی بر آستین پیراهنش یا ردایش سجده کند وقتی که زیر پایش از چیزهایی که بر آن سجده نمی‌شود نظیر گلیم وجود دارد؟ فرمود: اشکالی ندارد.

بررسی: عباد بن سلیمان و محمد بن فضیل توثیق نشده‌اند پس سند ضعیف است و از نظر محتوا معلوم نیست چرا بر گلیم سجده نمی‌شود آیا چون کثیف یا نجس است یا زبر است و پیشانی اذیت می‌شود و یا اینکه از نظر شرعی سجده بر آن صحیح نیست یا کوچک است و تا زیر پیشانی ادامه ندارد؛ بنابراین نمی‌توان از این حدیث ضعیف استفاده کرد که شرعاً بر گلیم سجده نمی‌توان نمود.

وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ كَتَب ‏رَجُلٌ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ ع هَلْ يَسْجُدُ الرَّجُلُ عَلَى الثَّوْبِ يَتَّقِي بِهِ وَجْهَهُ مِنَ الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ وَ مِنَ الشَّيْ‏ءِ يَكْرَهُ السُّجُودَ عَلَيْهِ فَقَالَ نَعَمْ لَا بَأْسَ بِهِ[27].

محمد بن قاسم گفت: فردی به امام کاظم نوشت آیا مرد برای این‌که صورتش را از گرما یا سرما نگه دارد یا از چیزی که خوش ندارد بر آن سجده کند نگه دارد بر پارچه سجده کند؟ فرمود: بله، اشکالی ندارد.

بررسی: در سند محمد بن فضیل مجهول است و دلالتش روشن است. امروزه شاید در مسجدالحرام و مسجدالنبی جای سنگ‌فرش فراوان باشد ولی چون با وایتکس می‌شویند یا افراد پا بر سنگ می‌گذارند، انسان برای رعایت بهداشت دوست دارد پارچۀ نظیفی پهن کند و بر آن سجده کند و امام(ع) اجازۀ این کار را داده است؛ بنابراین علّت تجویزکنندۀ سجده بر پارچه تنها داغی و سردی سجده‌گاه نیست بلکه بهداشت نیز می‌تواند مجوّز باشد.

 وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَكُونُ فِي السَّفَرِ فَتَحْضُرُ الصَّلَاةُ وَ أَخَافُ الرَّمْضَاءَ عَلَى وَجْهِي كَيْفَ أَصْنَعُ قَالَ تَسْجُدُ عَلَى بَعْضِ ثَوْبِكَ فَقُلْتُ لَيْسَ عَلَيَّ ثَوْبٌ يُمْكِنُنِي أَنْ أَسْجُدَ عَلَى طَرَفِهِ وَ لَا ذَيْلِهِ قَالَ اسْجُدْ عَلَى ظَهْرِ كَفِّكَ فَإِنَّهَا أَحَدُ الْمَسَاجِدِ[28].

ابو بصیر گفت به حضرت باقر(ع) گفتم: در سفر هستم و وقت نماز می‌شود و از داغی بر صورتم می‌ترسم چه کنم؟ فرمود: بر قسمتی از لباست سجده کن. گفتم: لباس بزرگی که بتوانم بر قسمتی از آن سجده کنم ندارم. فرمود: بر پشت دستت سجده کن زیرا آن هم یکی از سجده‌گاه‌هاست.

بررسی: سند به خاطر علی بن ابی حمزه بطائنی ضعیف است و نشان می‌دهد که پیشانی بر چه چیزی گذاشته شود مهم نیست مهم این است که بر روی زمین مستقر شود. حتی روی پیشت دست نیز می‌توان آن را گذاشت.

وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ فِي الْعِلَلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ الرَّجُلُ يَكُونُ فِي السَّفَرِ فَيُقْطَعُ عَلَيْهِ الطَّرِيقُ فَيَبْقَى عُرْيَاناً فِي سَرَاوِيلَ وَ لَا يَجِدُ مَا يَسْجُدُ عَلَيْهِ يَخَافُ إِنْ سَجَدَ عَلَى الرَّمْضَاءِ أَحْرَقَتْ وَجْهَهُ قَالَ يَسْجُدُ عَلَى ظَهْرِ كَفِّهِ فَإِنَّهَا أَحَدُ الْمَسَاجِدِ[29].

ابو بصیر گفت: به حضرت صادق گفتم: فرد مسافر است و دزدان راه اموالش را می‌دزدند و عریان در لباسی باقی می‌ماند و چیزی که بر آن سجده کند نمی‌یابد و می‌ترسد که سنگ‌داغ صورتش را بسوزاند فرمود: بر پشت دستش سجده کند زیرا آن یکی از سجده‌گاه‌هاست.

بررسی: سند قابل‌قبول است و محتوا مثل قبلی است.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع إِنَّا نَكُونُ بِأَرْضٍ بَارِدَةٍ يَكُون‏ فِيهَا الثَّلْجُ أَ فَنَسْجُدُ عَلَيْهِ قَالَ لَا وَ لَكِنِ اجْعَلْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ شَيْئاً قُطْناً أَوْ كَتَّاناً[30].

تعدادی از شیعیان به امام باقر گفتند: ما در سرزمین سردی هستیم که در آن برف است آیا بر آن سجده کنیم؟ فرمود: نه، بین خودت و بین آن چیزی پنبه‌ای یا کتانی بگذار.

بررسی: در سند محمد بن عبدالمحمد مجهول است و از نظر محتوا نشان می‌دهد که نباید بر برف یا یخ سجده کرد زیرا پیشانی بر آن استقرار ندارد، حتی اگر افراد خودشان بخواهند بر آن سجده کنند امام از آن منع می‌کند.

 مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ يُصَلِّي فِي حَرٍّ شَدِيدٍ فَيَخَافُ عَلَى جَبْهَتِهِ مِنَ الْأَرْضِ قَالَ يَضَعُ ثَوْبَهُ تَحْتَ جَبْهَتِهِ[31].

ابو بصیر از امام صادق (ع) دربارۀ مردی که در داغی شدید نماز می‌خواند و بر پیشانی‌اش از زمین می‌ترسد [پرسید که چه کند؟] جواب داد لباسش را زیر پیشانی‌اش می‌گذارد.

بررسی: محتوای این حدیث در شماره‌های 5 و 6 همین باب 4 گذشت و نکته جدیدی ندارد.

عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُؤْذِيهِ حَرُّ الْأَرْضِ وَ هُوَ فِي الصَّلَاةِ وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى السُّجُودِ هَلْ يَصْلُحُ لَهُ أَنْ يَضَعَ ثَوْبَهُ إِذَا كَانَ قُطْناً أَوْ كَتَّاناً قَالَ إِذَا كَانَ مُضْطَرّاً فَلْيَفْعَلْ[32].

علی بن جعفر از برادرش امام کاظم(ع) دربارۀ مردی که در نماز است و داغی زمین او را می‌آزارد و قادر بر سجده نیست پرسید که آیا می‌تواند لباسش را که از پنبه و کتان است [زیر پیشانی] بگذارد؟ فرمود: وقتی که مضطر است باید چنین کند.

بررسی: سند خوب نیست و محتوایش این است که این گونه امور سؤال ندارد وقتی که داغ است و پیشانی‌اش می‌سوزد چاره‌ای ندارد باید پارچه بگذارد و اینجا جای سؤال نیست.

تفاوت ضرورت و تقیه

در مقاله تقیه یا قرائت‌های مختلف از دین مفصل توضیح داده‌ام که از دید این‌جانب تقیه به معنای این است که عمل اهل سنت درست است و عمل شیعه بهتر است یعنی عمل آنان درجۀ صحت را دارد و عمل شیعه کمال را دارد آنگاه هر وقت شیعه‌ای میان اهل سنت بود برای حفظ اتحاد، از عمل کامل دست بردارد و به عمل صحیح رضایت دهد و مقداری از ثوابش که کم می‌شود با اتحاد مسلمانان جبران می‌شود.

طبق این مبنا به خاطر ترس یا مدارا نیست که تقیه می‌کنیم بلکه برای این است که عمل آنان معیار صحت را دارد و به همین دلیل اگر وضویی به سبک آنان گرفتیم و بعد تقیه برطرف شد مثلاً با هواپیما به ایران آمدیم باز آن وضو صحیح است و صحت وضو به خاطر ضرورت نیست وگرنه «الضرورات تتقدر بقدرها؛ ضرورت به مقدار نیاز است نه بیشتر»

اکنون می‌گوییم چون سجده کردن بر پارچه يا بر پشت دست، در هوای داغ به خاطر ضرورت است، بنابراین اگر زمین خنک شد باید آن سجده را بر زمین اعاده کرد و فرقی بین مناطق شیعه‌نشین و سنی نشین وجود ندارد، اما وقتی می‌بینیم کسی چنین فتوایی نمی‌دهد و اعادۀ نماز بر سنگ را در هنگام خنک شدن سنگ واجب یا مطابق احتیاط نمی‌داند، معلوم می‌شود که سجده بر پارچه و نظایر آن معیار صحت را دارد وگرنه امر به اعادۀ نماز می‌شد پس این ضرورت مثل تقیه است که اگر به خاطر تقیه بر فرش سجده شد كه پس از برطرف شدن تقیه، نباید دوباره نماز بر روی خمره، مُهر یا … اعاده شود زیرا این نماز معیار صحت را دارد.

از آنچه گذشت روشن شد که صحت سجده بر موکت و کف‌پوش اگرچه از باب ضرورت باشد ملاک صحت را دارد و به همین دلیل شایسته است که بر شیعیان در اماکنی که اهل سنت هستند از گذاشتن مهر خودداری کنند هرچند تربت ابی عبدالله باشد؛ زیرا اگرچه تربت فضیلت دارد ولی اتحاد مسلمانان آن فضیلت را جبران می‌کند و اگر کسی کاری به اتحاد مسلمانان نداشته باشد می‌گوییم نماز بر موکت و کف‌پوش ضرورت است ضرورتی که معیار صحت را دارد به گونه‌ای که پس از برطرف شدن ضرورت، اعاده نمي‌خواهد.

نتیجه‌گیری کلی

از مجموع این احادیث روشن شد که سجده بر خمره بر سنگ و امثال آن فضیلت دارد ولی سجده بر فرش و امثال آن باطل نیست وگرنه پیامبر(ص) و امامان باید زن و بچه و اصحاب خود را از سجدۀ بر آن‌ها باز می‌داشتند و بازنداشتن دلیل بر جواز است وقتی خانواده معصومان بر فرش و رختخواب و … سجده می‌کرده‌اند پس سجده بر موکت، کف‌پوش و … به طریق اولی جایز است ولی مسلماً سجده بر خاک به‌ویژه تربت حضرت سیدالشهداء فضیلت دارد؛ و سجده بر پنبه خام و کتان خام چون لباس بالقوه است سزاوار نیست ولی وقتی به چیزی تبدیل شد که در طریق لباس شدن نیست سجده بر آن بدون اشکال خواهد بود.

و الحمد لله رب العالمين                                                           احمد عابديني 22/7 /98

[1] ر.ک الفقه علی المذاهب الاربعه جلد 1 ص 211

[2] مستمسك العروة الوثقي جلد 6 ص344.

[3] مستند العروة الوثقي جلد 4ص 93.

[4] ر.ك جواهرالكلام في‌شرح شرايع‌الإسلام جلد 10 ص 123.

[5]. الفقه علي المذاهب الأربعه جلد 1 ص 211.

[6] الفروع من الکافی جلد ۳ صفحه ۳۳۰.

[7] مسئله ۱۱۲. کتاب الخلاف جلد ۱ صفحه ۳۵۷.

[8] وسایل الشیعه باب ما یسجد علیه باب 1 حدیث 1

[9] کافی جلد 3 ص 330 باب ما یسجد علیه و ما یکره روایت 2

[10] همان حدیث 3

[11] همان حدیث 4

[12] خمره قطعه حصیری بود که در آن وسط خاک ریخته می‌شده و دو طرف آن دوخته شده است.

[13] همان ص 331 حدیث 5

[14] همان حدیث 6

[15] همان حدیث 8

[16] همان حدیث 9

[17] همان حدیث 10

[18] همان حدیث 11

[19] همان حدیث 12

[20] همان حدیث 13

[21] همان حدیث 14

[22] وسائل الشیعه ابواب ما یسجد علیه باب 1 حدیث 4

[23] همان حدیث 11.

[24] وسائل الشیعه ابواب ما یسجد علیه باب4 حدیث 1

[25] همان حدیث 2

[26] همان حدیث 3

[27] همان حدیث 4

[28] همان حدیث 5

[29] همان حدیث 6

[30] همان حدیث 7

[31] همان حدیث 8

[32] همان حدیث 9

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.