سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
به نام خداوند مهربان
جواب به آقاي سيد صدرا هاشمي زيد عزه العالي
متنی را دوست بزرگوار جناب آقای سید صدرا هاشمي در گروه گذاشتند که در آن نشان داده شده که سیر من در ارائۀ مباحث همان سیر ابن تیمیه است. ایشان در این متن چنین نتیجهگیری کردهاند:
نتیجه نهائی: ابن تیمیه برای اینکه مهمترین اعتقادات شیعه را از بین ببرد چند مرحله طی کردند:
اول: سفر به مراقد شریفه ائمه علیهم السلام را به استناد چند روایت حرام کردند
دوم: نذر برای این اماکن مقدسه را جائز ندانستند
سوم : تاسیس گنبد و بارگاه را از مصادیق تاسیس مسجد روی قبور محسوب کردند و لذا این اماکن را منهی عنه دانستند
چهارم: لمس تبرکی و بوسیدن مراقد ائمه را حرام کردند
پنجم: درخواست از ائمه برای رفع مشکلات را از مصادیق شرک دانستند و خلاصه اینکه: تمام کارهای شیعیان در زیارت را حرام کردند
نکته: ولی در عین حال چند مورد را با بيان ذيل استثناء کردند.
اما سخنی با دوست عزیزم جناب اقای احمد عابدینی : هر چند شما درخواست از ائمه را مثل ابن تیمیه از مصادیق شرک نمیدانید و این باعث خوشحالی بنده است ولی مثل ابن تیمیه مشروع هم نمیدانید ، حتی ابن تیمیه چند مورد را استثناء کردند ، ولی شما حتی یک مورد را هم استثناء نکردید ، به عبارت دیگر سخن شما عین سخنان ابن تیمیه است (غیر از شرک ) و حتی بنظر میرسد اگر مواردی که ابن تیمیه استثناء کرد را قبول نداشته باشید تندتر از ایشان است.
در انتها نیز آقای سیدصدرا هفت سوال از بنده پرسیدهاند که در ادامه به آنها پاسخ خواهم داد.
شروع بحث:
سلام بر جناب آقای سید صداری عزیز
من فایل پی دی اف شما را مشاهده کردم و با خواندن آن متوجه شدم که چرا تا این اندازه برخي به من تهمت وهابیت میزنند. جالب است بدانید که من تا به حال کتب ابنتیمیه را ندیده و نخوانده بودم و با خواندن مطالب شما متوجه شدم که برخی نظراتم در فروع فروع با ابن تیمیه موافق است و برخی مخالف.
لازم است بدانيد که حرفهای من ربطی به ابنتیمیه ندارد بلکه از قرآن و روایات خودمان بدست آوردهام.
يكي از محققان هنگامي كه كتابخانه شخصي مرا ديد گفت: تو که اينقدر حرفهای نو میزنی آیا تنها همين کتب قدیمی را میخوانی؟ گفتم: بله.
به هر حال خوشحال شدم که به علمم اضافه شد و منشأ تهمتها را فهميدم و دانستم كه يك امر اتفاقي در مسائل بسيار جزئي چهها ميكند و فهمیدم مشابهاتی بين نوشتههاي من و او هست ولی همه چیز مثل هم نیست و باید به آن دقت داشت.
من تعجب ميكنم كه چرا تهمت زنندگان و همچنين محققان دقت نميكنند كه من شيعه عقلگرا و عدلمحور هستم و امامان معصوم را امام و الگوي خودميدانم و كارهايم براساس عقل و عدل سامان مييابد و اين دو را در كتاب «معيارهاي ثابت و متغير در دين» جزء معيارها آوردهام، آنگاه به دليل مشابهت توهمي در برخي امور جزئي چنين تهمت بزنند. شايد مثال اينكه فردي را بگوييد همانند ديگري است به جهت اينكه تكمهاي از لباس آن دو با هم تشابههايي دارد مثال مناسبي باشد.
برای روشن شدن بحث از شما میخواهم کتاب (معیارهای ثابت و متغیر در دین) و کتاب (مبانی در ترازوی نقد) را بخوانید. در اولی برخی از مبانی من بیان شده و در دومی تطبیق آن مبانی صورت گرفته است.
به نظر من باید شرع را از عرف جدا کنیم. چیزهایی که میخواهیم به دین نسبت دهیم بايد دليل متقن ديني داشته باشيم و طبيعتا دايره دين محدود است ولی عرفها متکثر هستند و نباید به دین بچسبند. خیلی از چیزهایی که در دین امضایی است مربوط به عرف است نه شرع، مثل زبان که جزء شرع نیست بلکه جزء عرف است. لباس و مسافرت نیز همین گونه هستند. با این توضیح اگر کسی سوال کند که مسافرت با عنوان مستحب شرعی چه مصداقی دارد به او حج را معرفی میکنم، سفر مستحب سفر به حج و عمره است ولی اگر بخواهد شمال برود به او میگویم این نوع از مسافرت کاری به دین ندارد.
به تقاضاي برخي دوستان حواشيي كه به العروة الوثقي در قم در جلسهاي با چند تن از دوستان در خدمت مرحوم آيت الله موسوي اردبيلي زده بودم به فارسي در آوردم. در آنجا بسیاری از اموری را که دیگران «مستحب» نوشتهاند من براي آنها عنوان «راجح» را انتخاب کردهام و با این عنوان میخواهم بگویم نمیتوان بر روی هر کاری اسم استحباب گذاشت و آن را شرعي قلمداد كرد.
پس بحث اصلی من جداسازی عرف از شرع است و با این مقدمه به جواب هفت پرسش شما میپردازم:
سوال اول: آیا لمس تبرکی و بوسیدن مراقد ائمه علیهم السلام را جائز میدانید ، اگر جائز میدانید دلیلتان چیست؟
جواب: در مورد بوسیدن مراقد باید بگویم اگر عرفی باشد و براي نشان دادن عشق و علاقه مثل بوسيدن در و ديوار كوي معشوق از سوي عاشق، اشکال ندارد ولی اینکه بگویید كاري «مستحب» است، دلیل میخواهد و البته من بررسی نکردهام که آیا ادلهای در این زمینه داریم كه اطمينان آور باشد یا نه؟
پس این کار اگر عرفی باشد جایز است چون عرفا وقتی کسی را خیلی دوست داریم رو يا دست يا لباسش را میبوسیم ولی استحباب دلیل میخواهد.
و اما اگر شما برای من دلایل روایی بیاورید به شما جواب خواهم داد که در امور زاويهدار با عرف و عقلا معمولا روایات برای من اطمینان حاصل نمیکند و بنده قسمت كوچكي از مبنای خود در بحث روایات را در انتهای همین نوشتار خواهم آورد.
سوال دوم: آیا سفر زیارتی را مشروع میدانید یا مثل ابن تیمیه حرام میدانید ، اگر مشروع میدانید غیر از اصاله الاباحه چه دلیلی دارید؟
جواب: سفر به اماکن زیارتی که اکنون محل نماز و عبادت شدهاند خوب است؛ چرا که دین دائما به نماز و عبادت توصیه کرده است و من خودم به این اماکن رفته و میروم. بنده تا به حال سه مرتبه به کربلا و بارها به مشهد رفتهام.
حرف اصلی من این است که این اماکن فعلا نباید طلاکاری و تزیین شوند. پس زیارت رفتن به مشهد و نماز خواندن در آنجا نيكوست ولی تزیین آن اماکن در شرايط فعلي اشکال عقلايي و عرفي دارد. من گفتم: بجای تزیینات، باید برای علم سرمایهگذاری شود. من گفتم: ساختن سالن به مقدار نياز اشکالی ندارد ولی آنها را آينهكاري و كاشيكاري نکنند، دربهاي نقرهاي نسازند.
سوال سوم: آیا نذورات شیعیان برای مراقد ائمه علیهم السلام را مشروع میدانید یا مثل ابن تیمیه حرام میدانید ، اگر جائز میدانید دلیلتان برای مشروعیت چیست؟
جواب: من به مردم گفتهام بجای اینکه برای ضریح امام رضا(ع) نذر کنید، برای اهداف ائمه نذر کنید مثلا نذر خود را برای تبلیغ فرهنگ قرآن قرار دهید یا نذر كنيد كه احادیث اخلاقی ائمه را چاپ کنید و منتشر نمایید نه اینکه نذر كنيد پولي در حرم بيندازيد تا صرف تزیینکاری مراقد بشود. من میگویم نذرها باید جهت دهی شود و بجای تزیینات و کارهای ظاهری صرفِ آموزش قرآن و احکام دين شود يا براي فقراء نذر شود.
البته من با وجود اینکه با تزیین کردن مرقدها مخالفم تا به حال نگفتهام که این کار حرام است چرا که من بین شرع و عرف را جداسازی میکنم و این کارهای تزیینی را عرفا در زمان فعلي مصداق کار اشتباه میدانم. به هر حال اگر ببینم پولها صرف کارهای غلط میشود میگویم جایز نیست و از واژۀ حرام استفاده نمیکنم.
سوال چهارم: آیا روایات متعددی که ابن تیمیه استثناء کرد را قبول دارید ، یا شما بنحو مطلق درخواست از غیر را جائز نمیدانید؟
جواب: روایاتی که ابنتیمیه نقل کرده است از دید من قابل اعتنا نیست و من اصلا با یک يا چند روایت به نتیجه نمیرسم که درخواست از غیر خدا جایز باشد یا نباشد.
بنده در درسهایم مفصل توضیح دادهام که درخواست کردن از دیگران اگر متعارف باشد مثل درخواست دو شخص زنده داراي حيات مادي از یکدیگر این کار عرفي و عقلايي است و اشکالی ندارد ولی اگر یکی از دو طرف، از دنیا رفت دیگر متعارف نیست كه فرد زنده و داراي حيات مادي از شخصی که از دنیا رفته درخواست کند.
اگر بخواهیم بگوییم درخواست کردن از کسی که حیات مادی ندارد، شرعا جایز يا مستحب است دلیل محكم میخواهد. چون در خواست از ميت كاري غير عقلايي است. اگر دلیلی بود که برای من اطمینان حاصل شود قبول میکنم وگرنه سكوت ميكنم. يا مثلا ميگويم در قرآن چنین چیزی نداریم و به همین دلیل میگویم چنین کاري مشكوك است و بياييم كارهاي مشکوک را انجام ندهیم. پس بنده نمیگویم این کار شرک است ولی میگویم وقتي عرفي نيست و دليل شرعي هم ندارد، انجامش چه فایدهای دارد؟
سوال پنجم: آیا رفتار بیش از هزار ساله شیعیان مخصوصا علمای شیعه در اینکه در مشکلات به زیارت ائمه علیهم السلام مشرف میشدند و آنها را واسطه قرار میدادند حرام میدانید؟
جواب: اولا معلوم شد كه من در اين موارد از لفظ حرام و حلال كه شرعي بودن را نشان ميدهد استفاده نميكنم ثانيا ما بايد شيعه بودن خود را با عدليه بودن و عقليه بودن و داراي دوازده امام معصوم داشتن بدانيم و بنماييم نه اينكه گنبد و بارگاه و شفاعت و درخواست از ائمه را اركان شيعه بدانيم. شیعه، عدلیه است. پس بحث عدل را مطرح کنید نه بحث گنبد و شفاعت را. شیعه با این حرفها بنا نشده که بخواهد با اشکال به آنها از بین برود.
نقش ائمه این است که مطالب قرآن مثل صبر، علم، حلم، تقوا و زندگی در این دنیای پر آشوب را عملا پیاده کنند. در واقع ائمه، مجسمۀ عملی صفات خوب در قرآن هستند. من واسطه قرار دادن را به نحو الگوي عملي قرار دادن ميفهمم.
پس شیعه بودن این است که ائمه را الگوی عملی خود قرار دهیم و اهل دغل و دروغ و دزدی نباشیم. پس من شیعه هستم و شیعه بودن را به زیارت و درخواست زباني از ائمه گره نمیزنم.
علاوه بر این، اگر علما مسیری رفتهاند دلیل بر این نیست که آن مسیر ضرورتا حقانیت داشته باشد؛ زيرا شيعه مخطئه است.
به این نکته نیز اشاره کنم که انسانهای قبلی در زمان و فضاي ديگري بودهاند كه شايد ما هم اگر در آن شرايط بوديم همانند آنان عمل ميكرديم و امروز شرايط و فضاي ديگري است و عقل و عرف حكم ديگري دارد پس انان حسابشان با خداست. و ما نيز بايد با اجتهاد خود وظيفه امروز خود را تشخيص دهيم. مگر ما نمیگوییم شیعه مخطئه است؟ حال چرا احتمال ندهیم که علمای ما خطا کردهاند و در عين حال كارشان داراي ثواب است؟ چه اشکالی پیش میآید که علما خطاهایی کرده باشند؟ مگر شیعه بودن ما به این کاری که علماء انجام دادهاند گره خورده است؟
اگر شیعه از قدیم کاری را انجام داده که امروزه ميبينيم دلیل محکمی ندارد نباید بر روی آن اصرار کنیم. گذشتگان برای خود اجر دارند ولی ما نباید کار بیدلیل انجام دهیم. واقعا چرا اصرار داشته باشیم که برخی رفتارها را توجیه کنیم؟
سوال ششم: آیا در نظر شما مراقد ائمه غیر از آثار باستانی بودن ارزشی دیگر هم دارند ، یا حتی چون این گنبد بارگاهها را بدعت میدانید قائل به تخریب انها هستید؟
جواب: به نظر من این گنبد و بارگاهها بدعت نيستند و تنها آثار باستانی هم نیستند بلكه امروزه مصداق شعائر الهي هستند كه بايد بزرگ داشته شوند و نماز در آن مکانها راجح است. و در مورد چگونگی برخود با گنبد و بارگاههاي موجود همان روشی را باید رفت که از پیامبر(ص) نسبت به زينتهاي کعبه نقل شده است: آنچه از قبل بوده بر حال خود باقی بگذارید.
من هم میگویم هر چه تا اکنون برای آنها هزينه شده باید باشد ولی در سرايط فعلي بايد به جاي تزيين کار هاي مفيد دیگری کرد. پس من هیچگاه كوچكترين بي احترامي به آنها را بر نميتابم تا چه رسد به حکم تخریب كه غير عقلاييترين نوع برخورد است. من حتي مثل برخی از مسئولین نظر نمیدهم که ویلاهای غیر قانونی را خراب کنند. به نظر من هیچ مکانی که بنا شده است نباید خراب شود. حتي مكانهايي كه كاربري بدي دارند بايد كاربري آنها تعويض شود نه اينكه مكان تخريب شود. بتكده بايد كاربريش تغيير كند نه اينكه ويران شود. درست است كه بنای روی قبرهای ائمۀ بقيع را بنی عباس و به خاطر قبر عباس ساختند؛ ولي خراب کردن آنها توسط دولت سعودی اشتباه بسيار بزرگي بوده است. به هرحال در شرائط فعلی دیدگاه من این است که نباید مراقد، تزیینکاری شود و تنها باید سالنهایی برای عبادت با تمامي امكانات لازم و بدون تزيينات احداث شود و تازه این مطلب را به عنوان نظر شرع نمیگویم بلکه نظری عرفی و عقلايي است كه بیان میکنم.
سوال هفتم: آیا تا بحال این احتمال در ذهن شریفتان خطور نکرده که شاید در هدم مقدسترین رفتار شیعیان که پیشینه بیش از هزار ساله دارد دچار خطای برداشت شدهاید؟
جواب: آن چیزی که شیعه بر آن بنا شده است عدل و امامت است و من محکم این دو اصل را قبول دارم و مقالات متعددی در اینباره نوشتهام و مجموع آنها در کتاب (پرتوهايی از پیشوایان رحمانی) جمعآوری و چاپ شده است. ما باید ائمه را معرفی کنیم نه اینکه برای آنها گنبد و بارگار بسازیم يا رفتار علما را توجيه كنيم يا تقدس ببخشيم.
رفتار علما براي خودشان در زمان و مكان خودشان حجت بوده است ولي در هر زمان فهم خود افراد براي خودشان حجت است و من هم فهم خودم براي خودم حجت است و سخنانم را ميگويم هر كسي قبول دارد عمل ميكند هر كسي هم قبول ندارد و اهل نظر است نظر خودش را ميگويد. من هدم روش گذشتگان نميكنم بلكه مقتضاي عقل و فهم خود را ميگويم. و به هر حال در فهم عرفي، عقلي و شرعي من مخطئه هستم و خود را مبرا و خالي از خطا نميدانم.
مبنای بنده در مورد روایات:
و اما در آخر بحث به طور خلاصه مبنای خود در مورد قبول روایات را بیان میکنم و از شما میخواهم به خصوص به مبنای جدیدی که در این باره آوردهام خوب دقت داشته باشید و نقدهاي خود را بفرماييد:
روایات را باید به قرآن برگشت داد چرا که کلمات قرآن عین آن چیزی است که از لبان پیامبر(ص) صادر شده است و پيامبر(ص) اصرار بر حفظ نمودن و نوشتن همان الفاظ داشته و بارها بازخواني و تكرار ميشده است. قرآن به خاطر ويژگيهايي كه داشته، افراد دائما آن را میخوانده و حفظ میکردهاند. مثلا قرآن آهنگین است و دارای محتوای عالی داشته و پيامبر به حفظ آن سفارش كرده و همینها موجب شده که عین الفاظ خارج شده از دو لب پيامبر(ص) به ما برسد. اما الفاظ روایات اینگونه نبوده كه حفظ و بازخواني شود و توسط خود معصوم تصحيح شود و به همین خاطر در آن اختلاف فراوان وجود دارد.
باید توجه داشت که شنونده با توجه به معلوماتی که دارد و با توجه به چیزهایی که از قبل در ذهنش نقش بسته است و با توجه به طرز فكر، حزب، مذهب، شهر و… سخنِ گوینده را میشنود و نقل میکند. امروزه با وجود اینکه ضبط صوت وجود دارد ولی باز شنوندگان، صحبتها را مختلف میفهمند.
شخصی که درسهای من را پیاده میکند با اینکه کلمات من کاملا معلوم و مشخص است و فايل صوتي در اختيار اوست ولی باز اشتباهاتی رخ میدهد و کلمات در مواردی جا به جا فهمیده میشود مثل اینکه من در کلامم از آقای فتاح المنان صحبت کرده بودم ولي ایشان فتاح الجنان نوشته بود چون اين لفظ در نزد او شناخته شدهتر است یا در مواردی از قول سدید سخن گفته بودم و او قول سلیم نوشته بود. يا براي كنگره امام خميني مقاله نوشته بودم و از آيت الله «ايزدي» مطلبي نقل كرده بودم و ويراستار و مصحح آن را به آيت الله «يزدي» تغيير داده بودند
پس شنونده با ذهنیتی که خودش دارد کلمه را میشنود يا عبارت را تصحيح ميكند. بنابراین اگر میخواهیم بدانیم روایات اصلش چه بوده و چگونه نقل شده حتما باید ذهنیت، مذهب، شهر، دامنه اطلاعات و لغات راوی را بدانیم که او با چه کلماتی انس دارد و چه چیزهایی برایش مهم بوده است؟ و البته يافتن این چیزها خیلی مشکل است.
بنابراين بر فرض که سند حدیث درست باشد باز اینکه بدانیم راوی آیا درست نوشته است یا نه این امر خیلی سخت است و نمیتوان به راحتي مطمئن شد.
تا بحال در دروس حوزه به ما گفته بودند که راوی باید عادل و ضابط باشد. اینها درست است ولی بنده میخواهم نکتۀ دیگری را نیز اضافه کنم و آن ذهنیت راوی است. او با توجه به ذهن خودش آن کلام را میشنود. حال اگر کلام نزد گوینده برگشت، گوینده اصلاح میکند و اگر برنگشت همان ذهنیت شنونده در کلام به ديگران منعکس ميشود نه سخن و ذهنیت گوینده. و در نتیجه باید در درایة الحدیث به این نکته نيز توجه داشت.
اتفاقا مواردی از این قبیل در خود کتب روایی دیده میشود. به این حدیث توجه کنید:
قلت لأبي عبدالله حديث روي لنا أنک قلت: إذا عرفت فاعمل ما شئت! فقال: قد قلتُ ذلک. قال قلتُ: و إن زنوا أو سرقوا أو شربوا الخمر؟! فقال لي: إنا لله و إنا إليه راجعون. و الله ما أنصفونا أن نکون اخذنا بالعمل و وضع عنهم، إنما قلت: إذا عرفت فاعمل ما شئت من قليل الخير و کثيره فإنه يقبل منک(الكافي ج 2 ص 464)
محمد بن مارد گفت به ابو عبدالله صادق عرض کردم حديثي از شما براي ما روايت شده که گفتهايد: چون به معرفت دست يافتي هر چه ميخواهي عمل کن! امام پاسخ داد: آري من اين سخن را گفتهام. محمّد بن مارد گفت پرسيدم: و اگر چه زنا کنند يا دزدي کنند يا باده گساري کنند؟! امام به من فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» به خدا سوگند با ما به انصاف رفتار نكردند كه خود ما به كردارمان مؤاخذه شويم ولى تكليف از آنها برداشته شده باشد. چيزي که من گفتم جز اين نبود که چون به معرفت دست يافتي هر گونه که ميخواهي عمل کن، کار نيکويت اندک باشد يا بسيار، البته از تو پذيرفته ميشود.
از این روایت میفهمیم که ممکن است امام کلامی بگوید ولی راوی برداشت خودش را داشته باشد که وقتی روایت به امام برمیگردد امام از آن برداشت تعجب کرده و آن را تصحیح میکند.
با این حرفها متوجه میشویم که به راحتی نمیتوان گفت فلان روایات، اقوال ائمه است. تازه روایت را یک راوی نقل کرده و تازه روايت پيامبر(ص) تا زمان ما دقيقا 40 واسطه خورده تا اینکه به دست ما رسیده است و حتی بر فرض که تمامي راویان، ثقه باشند ما نمیدانیم آن کلمه را امام گفته یا شنونده اين گونه شنیده است.
با این توضیحات وقتي میبینیم بسیاری از روایات با قرآن زاويه دارد در این صورت باید قرآن را اصل قرار دهیم. تازه قرآن کلام خدایی است که از زمین و زمان با خبر است ولی روایات از امام صادر شده است که امام شرائط خاص شنونده را نيز در نظر گرفته است.