سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
در این سخنرانی احمد عابدینی به بررسی معنای شفاعت و چگونگی جمع آن با عدالت پرداختهاند.
متن سخنرانی:
رابطۀ شفاعت و عدالت
سخنرانی استاد عابدینی در شب سالگرد عروج ملکوتی حضرت زهراء(س)
معمولا دوستاران حضرت زهرا(س) میگویند دوست داریم آن حضرت شفیع ما باشد. پس باید بحث شفاعت را خوب بفهمیم. نکتۀ مهم در این زمینه این است که شفاعت باید در پرتو عدالت معنا شود. به خصوص اینکه ما شیعه، عدل را یکی از اصول دین میدانیم و در قرآن نیز از عدالت زیاد سخن گفته شده است مثل این آیات:
إِنَّ اللّٰهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمٰانٰاتِ إِلىٰ أَهْلِهٰا وَ إِذٰا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النّٰاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّٰهَ نِعِمّٰا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللّٰهَ كٰانَ سَمِيعاً بَصِيراً ﴿النساء، 58﴾
خدا قاطعانه به شما فرمان میدهد که امانت ها را به صاحبانش بازگردانید و هنگامی که میان مردم داوری میکنید، به عدالت داوری کنید. یقیناً [فرمان بازگردانیدن امانت و همچنين عدالت در داوری] نیکو چیزی است که خدا شما را به آن موعظه میکند؛ بی تردید خدا همواره شنوا و بیناست.
إِنَّ اللّٰهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسٰانِ وَ إِيتٰاءِ ذِي الْقُرْبىٰ وَ يَنْهىٰ عَنِ الْفَحْشٰاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ﴿النحل، 90﴾
به راستی خدا به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان میدهد، و از فحشا و منکر و ستمگری نهی میکند. شما را اندرز میدهد تا متذکّر [این حقیقت] شوید [که فرمان های الهی، ضامن سعادت دنیا و آخرت شماست.]
يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّٰامِينَ لِلّٰهِ شُهَدٰاءَ بِالْقِسْطِ وَ لاٰ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلىٰ أَلاّٰ تَعْدِلُوا اِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوىٰ وَ اِتَّقُوا اللّٰهَ إِنَّ اللّٰهَ خَبِيرٌ بِمٰا تَعْمَلُونَ ﴿المائدة، 8﴾
ای مسلمانان! همواره [در همه امور] قیام کننده برای خدا و گواهان به عدل و داد باشید. و نباید دشمنی با گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نورزید؛ عدالت کنید که آن به پرهیزکاری نزدیک تر است. و از خدا پروا کنید؛ زیرا خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است.
پس عدالت رکن اساسی دین است. حال بعضی اوقات شفاعت به گونهای معنا میشود که با عدالت سازگار نیست. یادم هست در جایی سخنرانی میکردم و گفتم که شفاعت به معنای پارتی بازی نیست. شخصی بلند شد و گفت این حرفها چیست؟ ما ميخواهيم امام حسین(ع) پارتی ما باشد.
مثل اینکه عدهای شفاعت را دکانی میدانند مقابل عدالت. خدا ميگوید عادل باشید و اين عده ميگويند: نه باید پارتی بازی باشد و با شفاعت همه چیز حل شود. يكي از آنان گفته بود اگر شیطان پیش من آمده بود به او راه سعادت را ياد ميدادم و به او میگفتم: يك «يا علي» بگو همه چيز حل ميشود. يا با یک «یا علی» خودت را از جهنمی شدن نجات بده.
با امثال این حرفها همۀ چیزهایی که دين راجع به عدالت گفته پودر میشود و به هوا ميرود.
به این آیه توجه کنید:
لَقَدْ أَرْسَلْنٰا رُسُلَنٰا بِالْبَيِّنٰاتِ وَ أَنْزَلْنٰا مَعَهُمُ الْكِتٰابَ وَ الْمِيزٰانَ لِيَقُومَ النّٰاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنٰافِعُ لِلنّٰاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللّٰهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللّٰهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ ﴿الحديد، 25﴾
همانا ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو [ی تشخیص حق از باطل] نازل کردیم تا مردم به عدالت برخیزند، و آهن را که در آن برای مردم ترسي شديد و سودهایی است، فرود آوردیم و تا خدا مشخص بدارد چه کسانی او و پیامبرانش را در غیاب یاری میدهند؛ یقیناً خدا نیرومند و توانای شکست ناپذیر است.
پس پیامبران آمدهاند تا قسط به پا شود نه اینکه برای پارتی بازی آمده باشند.
متأسفانه دین به صورت کاریکاتوری جلوه داده شده است. قسمتی از دین را آنقدر بزرگ کردهاند که همۀ دین را تحت الشعاع قرار داده است.
باید توجه داشت که دین شفاعت دارد ولی توحید و عدالت و معاد نیز دارد و هرکدام باید به اندازه خودش و سر جای خودش باشد و اگر جایی از حد خودش فراتر رفت یا از جایگاهش خارج شد، دین به صورت کاریکاتور جلوه میکند و اگر دین، کاریکاتوری شد عاقلانه نیست و کسی چنین دینی را نمیپذیرد.
باید دین متعارف باشد و هر قسمتش به اندازه و سر جای خودش باشد.
شفاعت در دین هست ولی معناي صحيحي دارد كه با پارتي بازي كاملا بيگانه است و قیدهایی دارد كه آن را كاملا منطقي و بلكه پيشرو ميسازد. وقتی ادلۀ شفاعت را میبینیم در مجموع میفهمیم که اجمال دارد یعنی از طرفی خدا صاف و پوستکنده نگفته است که شفاعتی نیست و از آن طرف نگفته است که همهجا شفاعت وجود دارد. به قول معروف خدا در مورد شفاعت، کج دار و مریز صحبت کرده است.
کسی که بگوید در قرآن شفاعت نیست میگوییم شفاعت از قرآن بدست میآید. از آن طرف کسی که بگوید شفاعت در همهجا هست به او نیز میگوییم اشتباه میگویی.
پس شفاعت همه جا نیست بر خلاف عدالت که همه جا هست.
بنده از اول قرآن تا سوره انعام تفسیر گفتهام و آیات متعددی راجع به شفاعت که در این محدوده بوده است را کار کردهام و تفاسیر را نیز در ذیل آن آیات خواندهام و درسهاي آیت الله جوادی آملی را نیز در این زمینه گوش دادهام. برای سخنرانی امشب نیز جداگانه در مورد شفاعت تحقیق کردم ولی با این حال میگویم بحث شفاعت مجمل است یعنی بالاخره معلوم نیست شفاعت کجاست و شافعان و مشفوعان دقیقا چه کسانی هستند؟
پس بنده نمیتوانم خط و مرز دقیقی برای شما در مورد شفاعت بکشم.
مرحوم محمد جواد مغنیه که التفسیر الکاشف را نوشته ذیل آیه 48 سوره بقره بحث شفاعت را مطرح میکند و در نهایت میگوید: شفاعت وجود دارد ولی حدود و قیودش مشخص نیست.
حال سؤال اصلی این است که واقعا چرا خدا بحث شفاعت را به صورت مجمل بیان کرده و در مقابل، بحث عدالت را کاملا روشن بیان كرده است؟
به نظر ميرسد اگر این مسأله را تحلیل کنیم و جواب این سؤال را پیدا کنیم راه باز میشود. به نظر ميرسد که دین میخواهد افراد گنهکار را ناامید نکند و راه انجام گناه را نيز بسته نگه دارد. به همین خاطر به صورت کج دار و مریز پیش آمده است. اگر حالت كسي كه ميخواهد ظرف آب كج را مواظبت كند كه نريزد، در نظر بگيريد روشن ميشود كه شفاعت و برخورد با گنهكار همين گونه است. اگر توبه كند ظرف راست شده است ولي اگر توبه نكند و اميد به جايي نداشته باشد ساقط ميشود. .
شاید بتوانم با یک مثال این بحث را بهتر توضیح دهم:
فرض کنید دو برادر هستند که یکی از ابتدا خوب و دیگر بد بوده ولی آن فرد بد در 40 سالگی توبه میکند و گذشته را صاف میکند ولی به هر حال 40 سال استعداد را از دست داده است و مثلا علم هایی که در طول 40 سال میتوانست یاد بگیرد یاد نگرفت.
چنین شخصی کمالاتی را از دست داده است ولی آرزو دارد که در بهشت بتواند این کمالات را بدست آورد و مثل دیگر برادرش در مقامهای بالا باشد.
حال آیا میتوان گفت چنین کسی در بهشت به کمالاتی که دوست دارد دست پیدا نمیکند؟ اگر این را بگوییم نوعی ناامیدی در شخص ایجاد میشود.
به نظر میآید شفاعت که به صورت کج دار و مریز بیان شده است برای این است که به امثال این شخص نیز امید داده شود.
در سوره طور آمده است:
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمٰانٍ أَلْحَقْنٰا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ مٰا أَلَتْنٰاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمٰا كَسَبَ رَهِينٌ ﴿الطور، 21﴾
و کسانی که ایمان آوردند و فرزندانشان از آنان پیروی کردند، با [كمترين مرحله از] ايمان فرزندانشان را [در بهشت] به آنان ملحق میکنیم و هیچ چیز از اعمالشان را نمیکاهیم؛ هر انسانی در گرو اعمال خویش است.
طبق این آیه آنها که ایمان بالایی دارند اگر دوست داشته باشند که ذریۀ آنها نیز در بهشت نزد آنها باشد به آنها وعده داده شده است که اگر آن ذریه، ایمانی داشته باشند که آنها را به بهشت برساند به شما ملحق خواهند شد.
این همان شفاعت است و از همینجا میفهمیم که شفاعت یک مقام است و وقتی میگوییم ائمه شفیع ما باشند با این جمله میخواهیم مقام بالای آنها را اعلام کنیم نه اینکه راهی برای گناه کردن باز شود.
پس شفاعت مقامی برای شفاعت کننده است و بايد ذريۀ او ايماني داشته باشند كه به بهشت برسند بعد اگر حضرت زهرا(س) خواست آن ذريه به او ملحق ميشوند.
بنابراین، اینکه بگوییم «اشفع لنا عند الله» با این جمله کار حل نمیشود بلکه باید ببینیم حضرت زهرا(س) چه میکرده و ما باید چه کنیم که او خوشحال شود تا بخواهد اگر بهشتي شديم نزد او باشيم؟
آیا به صرف شرکت در یک جلسۀ عزا، حضرت زهرا(س) از ما خوشحال میشود یا باید کار دیگری بکنیم؟
پس ما باید با توبه و جبران گذشته وارد بهشت شویم تا شفاعت شامل حال ما شود و آن شخص والا مقام از ما خوشش بيايد و از خدا بخواهد که ما نیز به نزد او برویم.
پس اذن خدا برای شفاعت وقتی داده میشود که فرد، بهشتی شود.
این در حالی است که افراد، شفاعت را برای گناهانشان میخواهند. در حالی که برای گناهان باید توبه کرد.
در روایت معروف امام صادق علیه السلام آمده است: «إِنَّهُ لاَ یَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلاَةِ؛ «شفاعت ما شامل کسى که نماز را سبک بشمارد نمىشود» (الکافى، ج3، ص 270)
پس کسی که نماز را بخواند ولي آن را سبک بشمارد و توجه به آداب و مستحبات آن نكند شفاعت شامل حال او نمیشود. در حالي كه آداب و مستحبات واجب نيست. حال اگر کسی نماز میخواند ولی دزدی میکند و تهمت و غیبت انجام میدهد باز شفاعت به او نمیرسد چرا که منظور امام نماز صحیح با آداب است و نماز يك مصداق از دستورات دين است. پس مراد اين است كه نماز ميخواند و ساير واجبات را انجام ميدهد و جميع حرامها را ترك ميكند.
پس وقتی توبه انجام شد بهشت شامل حال توبه کننده میشود ولی اگر میخواهد به مقامات بالای بهشت برسد باید محبوب پيامبر (ص) باشد، يعني كارهاي مستحبي و آداب را انجام دهد و پیامبر(ص) چون دوست دارد امتش پیش او باشند شفاعت آنها را میکند تا افرادی که در درجات پایین بهشت هستند بتوانند به درجات بالا برسند.
و اما کسانی که توبه نمیکنند یا کافر و مستکبر هستند شفاعت شامل حال آنها نمیشود.
از داستان حضرت نوح نیز میفهمیم که ما شفاعت را اشتباه فهمیدهایم. حضرت نوح حتی برای فرزند و همسرش نتوانست کاری انجام دهد.
همچنین از آیات سوره مدثر بدست میآید که شفاعت شامل حال بدکاران نمیشود. به این آیات خوب توجه کنید:
مٰا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ ﴿المدثر، 42﴾
[به آنان رو کرده] میگویند: چه چیز شما را به دوزخ وارد کرد؟
قٰالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ ﴿المدثر، 43﴾
میگویند: ما از نمازگزاران نبودیم
وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ ﴿المدثر، 44﴾
و به تهیدستان و نیازمندان طعام نمیدادیم
وَ كُنّٰا نَخُوضُ مَعَ الْخٰائِضِينَ ﴿المدثر، 45﴾
و با فرورفتگان [در گفتار و کردار باطل] فرو میرفتیم،
وَ كُنّٰا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ ﴿المدثر، 46﴾
و همواره روز جزا را انکار میکردیم
حَتّٰى أَتٰانَا الْيَقِينُ ﴿المدثر، 47﴾
تا آنکه مرگ ما فرا رسید.
فَمٰا تَنْفَعُهُمْ شَفٰاعَةُ الشّٰافِعِينَ ﴿المدثر، 48﴾
پس آنان را شفاعت شفیعان سودی نمیدهد؛
از این آیات بدست میآید که شفاعت در روز قیامت هست ولی شامل حال بدکاران نمیشود.
پاسخ به سؤالاتی که در انتهای جلسه مطرح شد:
سؤال اول: اینکه عدهای از منبریها شفاعت را بد معنا کردهاند و همین موجب شده است که عدهای به امید شفاعت گناه کنند گناهش بر گردن کیست؟
جواب: اگر کسی مطالعه نکرده حرف زد و منبر رفت مقصر است ولی کسی که از روی تحقیق صحبت کرده ولی اشتباه فهمیده است از ديد شيعه مقصر نيست؛ زيرا شيعه مخطئه است.
ولی به هر حال این مسلم است که نباید شفاعت به گونهای معنا شود که راه گناه برای مردم باز شود.
سؤال دوم: آیا شفاعت مختص مسلمانان است یا شامل حال غیر مسلمانان نیز میشود؟
جواب: ما دلیلی نداریم که شفاعت مختص دین اسلام باشد. چه بسا حضرت عیسی از مسیحیانی که توبهکار هستند شفاعت کند. پس نمیتوان گفت شفاعت مخصوص چهارده معصوم است.
طبق توضیحاتی که بيان شد معلوم شد که شفاعت یک مقام است و انبیاء اولوالعزم مقام بالایی دارند. پس آنها نیز میتوانند جزو شافعان باشند. البته اگر یک مسیحی بداند پيامبر اسلام حق است و پس از دانستن به چنين حقي کافر باشد و بداند که باید مسلمان شود ولی نشود شفاعت شامل حال او نمیشود ولی بسیاری از مسیحیان اینگونه نیستند و واقعا نسبت به اسلام شبهه دارند. و يكي از شبههاي آنان اين است كه اگر اسلام خوب است چرا مسلمانان بدند؟!.
سؤال سوم: معنای قُلْ لِلّٰهِ اَلشَّفٰاعَةُ جَمِيعاً ﴿الزمر، 44﴾ چیست؟ مگر بالاخره غیر خدا شفاعت نمیکنند؟ پس چرا این آیه میگوید شفاعت مخصوص خداست؟
جواب: شفاعت اولا و بالذات مخصوص خداست و ثانیا و بالعرض به دیگران اختصاص دارد و آیۀ مورد سؤال مربوط به شفاعت بالذات است.
سؤال چهارم: آیا شما شافعان را محدود به اشخاص خاصی کردید؟
جواب: خیر اتفاقا با آوردن آیهای از سوره طور این مطلب بیان شد که حتی یک پدر مؤمن میتواند برای فرزندانش كه دارا ايمان كمتري هستند شفاعت کند. پس شافعان محدود به چهارده معصوم نیستند.