مطهرات يا پاك كنندهها
قبلاً بيان شد كه همهي اشياء جهان اعم از جامد، مايع و بخار پاك هستند به جز تعداد محدودي كه بر شمرده شده، اكنون ميگوييم هر چيزي كه آن نجاسات را كاملاً از بين ببرد يا اثر آن را از لباس، بدن و… زايل كند پاك كننده است و تفصيل آن در ذيل خواهد آمد.
1- مشهور فقيهان دوازده چيز را پاك كنندهي نجاسات ميدانند كه عبارتند از آب، زمين، آفتاب، استحاله، انتقال، انقلاب، كم شدن دو سوم آب انگور، اسلام، تبعيت، از ميان رفتن عين نجاست، استبراء حيوان نجاستخوار و غايب شدن مسلمان.
اما همانگونه كه در بحث نجاسات معلوم شد برخي از اموري را كه مشهور فقيهان نجس ميدانند از نظر اينجانب نجس نيست. در اينجا نيز روشن خواهد شد كه برخي از پاك كنندهها در واقع پاك كننده نيست، چون چيزي كه نجس دانسته شده بود نجس نيست و برخي امور ديگر نيز جزء مطهرات يا پاك كنندهها ميباشد كه مشهور از آنها نام نبردهاند كه طي مسائلي روشن خواهد شد.
آب
2- آب فراوانترين، عامترين، راحتترين و كاملترين چيزي است كه موجب زايل شدن عين نجس از تمامي اشياء نجس شده ميشود. آنگاه يا با زايل شدن عين نجاست، طهارت و پاكي حاصل ميشود و يا با شستن ديگري پس از زوال عين نجاست طهارت حاصل ميشود كه تفصيلش از مسائل پيش رو معلوم ميگردد.
3- ظروفي كه در خوردن و آشاميدن به كار ميرود و نيز دست و صورت انسان – چون از نظر بهداشتي – از اهميت خاصي برخوردار است لذا باید پس از برطرف شدن عين نجاست به طور كامل، ظروف سه بار و صورت و دستها دو بار با آب مطلق شسته شود.
4- ظرفي را كه سگ ليسيده يا از آن، چيز رواني خورده است، اول بايد خاك مال شود و سپس دو مرتبه با آب شسته شود. اگر چه احتياط در سه مرتبه شستن است.
5- اگر دهانهي ظرفي كه سگ از آن آب خورده يا آب دهانش در آن ريخته، تنگ باشد بايد با ريختن كمي خاك در آن و تكان دادن يا به هر وسيلهي ديگر خاك مال شود وگرنه پاك شدنش محل اشكال است.
6- ظرفي را كه خوك از آن چيز روان خورده است يا موش صحرايي در آن مرده باشد احتياطاً بايد هفت بار با آب شسته شود اگر چه كفايت كردن سه مرتبه بعيد نيست.
7- اگر چه ظرفي كه در آن شراب بوده نجس نيست ولي براي برطرف شدن آثار آن بايد يك بار يا احتياطاً سه بار شسته شود.
8- مراد از هر بار شستن ظرف اين است كه مقداري آب در آن ريخته شود و طوري گردانيده شود كه به همهي جاهاي آلوده آن برسد و سپس بيرون ريخته شود.
9- ظرفهاي بزرگ مثل پاتيلهاي شيرينيپزي و ديگهاي ثابت در زمين با يك بار شستن پاك ميشود تنها تفاوتش با شستن ظروف كوچك اين است كه آبهاي جمع شده در ته آن با كاسهي كوچك يا اسفنج و مانند آن، خارج ميشود.
10- با پر كردن ظرف و خالي كردن آن نيز يك بار شستن محقق ميشود، اگر چه در برخي از صور ممكن است به خاطر اسراف در مصرف بيرويهي آب گنهكار باشد.
11- براي پاك كردن لباس، پس از برطرف شدن عین نجاست بايد يك بار آب را به گونهاي بر آن مسلط ساخت كه به همهي جاهاي نجس آن برسد و سپس با فشار دادن آن، غسالهاش را به طور متعارف خارج ساخت.
12- اگر ظرف يا بدن نجس شود و بعد به طوري چرب شود كه آب به آن نرسد چنانچه بخواهند ظرف يا بدن را آب بكشند بايد اول چربي را برطرف نمايند و سپس آن را آب بكشند.
13- ظروفي كه غير مسلمانان از آنها چيز خوردهاند نجس نيست ولي اگر از خوردن گوشت خوك و نوشيدن شراب خودداري نميكنند، شستن ظروفشان لازم است.
14- ظروفي كه غير سگ و خوك از آن چيز بخورند يا بياشامند يا آن را ليس بزنند نجس نميشود ولي شستن ظرفهايي كه حيوانهاي حرام گوشت از درون آنها چيز خوردهاند مطابق با احتياط است.
15- آب پاك و مطلق با سه شرط چيز نجسي كه درون آن واقع شود را پاك ميكند: 1) عين نجاست كاملاً از بين برود بنابراين ماداميكه عين نجاست نظير مني يا خون در لباس و امثال آن وجود دارد طهارت حاصل نميشود.
2) در هنگام شستن، آب از اطلاق خود خارج نشود بنابراين اگر پارچهي رنگي در آب شسته شد و قبل از بر طرف شدن عين نجاست، آب مضاف شد پارچهي نجس پاك نميشود.
3) در هنگام شستن، آب از پاك بودن خود خارج نشود، بنابراين اگر قبل از زوالِ عين نجاست از شيء نجس، آب، رنگ، بو، يا طعم نجس را گرفت، نميتواند شيء متنجس را پاك كند.
16- اگر آب، مضاف و يا نجس بود، براي زايل كردن عين نجاست كاربرد دارد اما پاك شدن لباس و ظروف و دست و صورت كه پس از برطرف شدن عين نجاست، نيازمند تطهير با آب است، با آب مضاف و يا نجس پاك نميشود.
17- ساولون و گازوئيل اگر چه مايع مضاف هستند ولي با توجه به خاصيت از بين برندگي كه دارند و عين نجاست را از بين ميبرند ميتوانند پاك كننده باشند بنابراين كف بيمارستانها كه با گازوئيل نظيف ميشود پاك است.
18- اشياء صيقلي نظير شيشه و سنگِ صاف اگر به غیر ادرار نجس شوند و به وسيلهي مايعات يا جامدات يا ساييدن و تراشيدن، عين نجاست از آنها زدوده شود، پاك ميشوند و نيازي به جاري ساختن آب بر آنها نيست.
19- اجزاء بدن انسان غیر از دستها و صورت، اگر با غیر ادرار نجس شود به مجرّد زوال عين نجاست پاک میشود ولي تطهير آن با آب، موافق احتياط است.
20- اگر فرش و امثال آن كه آب را در درون خود نگه ميدارد نجس شود، براي تطهير آن بايد پس از برطرف شدن عين نجاست، مقداري آب بر روي آن ريخته شود و با وسيلهاي آن آب به طور متعارف از محل نجس به جاي ديگري منتقل شود.
21- باقي بودن تكههايي از گل يا نان خشك يا ساير اشياء پاك، بر لباس، پس از شستن آن، ضرري به پاك شدن آن نميزند.
22- غسالهاي كه پيش از برطرف شدن عين نجاست از اشياء نجس شده خارج ميشود نجس است و غسالهاي كه پس از برطرف شدن عين نجاست خارج ميشود پاك است حتي همان غسالهي اولي كه به واسطهي آن طهارت حاصل ميشود.
23- ماشينهاي لباسشويي اتوماتيك كه حداقل دو بار آب را بر لباسها مسلط ميسازد و يك بار با حركت سريع غساله را از جاي خود منتقل ميكند پاك كننده است و چون ماشينهاي لباسشويي زمان ما بيش از دو بار چنين كاري را انجام ميدهد لباسهاي شسته شده توسط آنها مسلماً پاك است.
24- اگر پس از شستن لباسها، در يكي از آنها عين نجاستي ديد تنها همانجا نجس است و حكم به نجاست ساير لباسها نيازمند دليل است.
25- بقاي رنگ خون و يا رنگ مدفوع مستلزم بقاي عين نجاست نيست زیرا مراد از بقاء عين، بقاء عرفی شيء است نه بقاي عقلي آن. و استدلال كردن به اين كه تا رنگ نجاست وجود دارد، عين نجاست موجود است سخني غير عرفي است.
26- اشياء غير از لباسها، ظروف و دست و صورت انسان اگر با غیر ادرار نجس شود با برطرف شدن عين نجاست از آنها به خودي خود يا با هر وسيلهاي، پاك ميشوند و اگر با آب نيز عين نجاست از آنها زايل شود نياز به شستن يا آب كشيدن مجدد ندارد.
27- اشياء غير ظروف و لباس اگر با ادرار نجس شده باشد با ريختن مقداري آب روي آن كه آثار ادرار را زايل كند پاك ميشود.
28- ادرار كودكي كه غذاخور نشده نجس است و فرقي بين پسر و دختر نيست و آنچه دربارهي لباس نمازگزار آمده تخفيفي براي رفع حرج ميباشد.
29- اگر ظاهر گندم، برنج، ساير حبوبات و يا صابون و مانند آن نجس شود، با ريختن يك بار آب پاك بر روي آنها يا فرو كردن در آب جاري پاك ميشوند.
30- گوشت و دنبهاي كه نجس شده مثل چيزهاي ديگر آب كشيده ميشود همچنين است اگر پوست بدني كه چرب است نجس شده باشد.
31- زمين سنگفرش اگر با خون، مدفوع یا مني نجس شود با زايل شدن عين نجس از آن پاك ميشود و اگر به وسيلهي ادرار نجس شود با جريان دادن آب بر روي آن پاك ميشود و غساله را بايد به نحوي خارج كرد يا آب به قدري زياد باشد كه نجاست در آن محو شود.
32- روي زمين شنزاري كه نجس شده است را ميتوان با جريان دادن آب بر روي آن پاك كرد.
33- ظاهر همهي اشياي جامد قابل تطهير است بنابراين وسايل چوبي و امثال آن اگر نجس شود و داراي سطح صيقلي نباشد با آب پاك ميشود و اگر دارای سطح صيقل باشد و با غیر ادرار نجس شود سطح صیقل با برطرف شدن عين نجاست پاك ميگردد و اگر با آب متنجس و امثال آن نجس شده باشد با خشكانيدن يا برطرف كردن آثار متنجس پاك ميگردد.
34- ظاهر فلزات با ملاقات نجس، نجس ميشود و با آب كشيدن پاك ميشود ولي باطن فلز نجس نميشود حتي اگر فلز مذابي را در ادرار يا در خون بريزند. (زيرا حرارت زياد مذاب موجب بخار شدن مايعات ميشود و پس از منجمد شدن، نجاست به ظاهرش اثر ميكند.)
35- نباتي كه ظاهرش نجس شده با فرو بردن در آب يا ريختن آب به آن پاك ميشود.
36- اگر شكر را در آب متنجس حل كنند و با آن آب نبات درست كنند، آن نبات با وصف نبات بودنش قابل تطهير نيست.
37- قندی که ظاهرش نجس شده است تا جایی که نجاست نفوذ کرده است تراشیده میشود و بقیه پاک است و اگر نجاست به باطن آن نفوذ کرده است تطهیرش با آب مشکل است.
38- اگر دیوار گلی یا گچی که آب در آن نفوذ میکند در اثر اصابت نجاست، نجس شد با ریختن آب بر ظاهر آن، ظاهرش پاک میشود.
39- اگر شک دارد که نجاست به باطن دیوار یا گچ نفوذ کرده است اصل برائت جاری میکند و اگر یقین به نفوذ نجاست به باطن دیوار دارد، طهارتش با ریختن آب به ظاهر دیوار مشکل است.
40- كوزهي نجس شده با گذاشتن در داخل آب جاري و نفوذ آب به درونش، قابل تطهير است، همچنين است اگر كوزه با گل نجس ساخته شود.
زمين
دومين از پاك كنندهها زمين است كه تنها اشياء خاصي را در شرايط خاصي براي اهداف خاصي پاك ميكند.
41- زمين اشيايي را پاك ميكند كه نجاست آنها از راه ارتباط با زمين ايجاد شده باشد بنابراين كفش، عصا، تاير ماشين و نظاير آن را در صورتي پاك ميكند كه آن چيز طبعاً در اثر ارتباط با زمين نجس شده باشد.
42- طهارت حاصل شده از راه زمين با طهارت حاصل شده از راه آب، تفاوت اساسي دارد. مقدار مجاز اين طهارت براي ورود به مسجد و نماز و نظاير آن است نه اينكه بتوان ته عصا يا ته كفش را به آب نوشيدني و امثال آن زد.
43- هر آنچه بر آن اسم زمين صدق كند پاك كنندهي تمامي اشيايي است كه با حركت بر روي زمين نجس شده است، بنابراين فرقي بين موزاييك، اسفالت، سنگفرش، زمين خاكي و زمين چمن و امثال آن نيست. همچنان كه فرقي بين كفش، عصا، تاير ماشين، نعل حيوان، غلطك، چرخ بازي بچه و امثال این¬ها نيست.
44- پس از واقع شدن پا يا كفش بر روي نجس بايد به مقداري راه برود كه نجاست برطرف شود و احتياط آن است كه حدود پانزده ذراع يعني حدود هفت متر و نيم راه برود با توجه به اينكه در طول مسير تقريباً، هر پا ده بار بر زمين واقع شده است، همين معيار سزاوار است كه در تاير ماشين يا درشكه نيز لحاظ شود يعني مسافتي طي شود كه تاير ده دور بزند.
45- زمين در صورتي كفش، عصا و نظاير آن را پاك ميكند كه پس از طي مسير، اجزاء نجاست در كف كفش و امثال آن باقي نباشد.
46- اگر به جاي راه رفتن بر روي زمين، كفش خود را روي زمين بكشد كافي است.
47- شرط نيست زميني كه روي آن راه ميروند پاك باشد ولي شرط است كه زمين تر نباشد اما داشتن نمی که سرايت نمی کند اشكالي ندارد.
48- خشك يا تر بودن كفش، در پاك شدنش دخالتي ندارد ولي اگر كف كفش در اثر برخورد با مايعي نجس شده است بايد خشك شود تا زوال عين نجاست بر آن صدق كند.
49- اگر شك شد كه آيا كف كفش يا پا يا امثال آن نجس شده است يا خير اصل، طهارت است ولي اگر به نجاست آن يقين حاصل شد و شك شد كه با اين مقدار راه رفتن يا بر روي اين زمين راه رفتن يا… پاك شد يا خير؟ اصل بر پاك نشدن است.
50- كسي كه با دست و زانو راه ميرود اگر زانوي او به سبب راه رفتن نجس شود با راه رفتن پاك ميگردد ولي دستها را براي به كار بردن در راه خوردن و آشاميدن بايد آب بكشد.
51- اگر جوراب، در اثر راه رفتن نجس شود نگاه ميشود اگر جنسش پوستي است در اثر راه رفتن پاك ميشود ولي اگر نخي، پشمي و امثال آن است بايد با آب شسته شود.
52- علاوه بر كف كفش مقداري از اطراف آن هم كه معمولاً به گل و امثال آن آلوده ميشود به واسطهي راه رفتن بر زمين، به شرط زوال عين آن نجس، پاك ميشود.
53- اگر كف كفش نجس شود و نجاست به داخل آن سرايت كند، داخل ان نجس ميشود و هنگامي كه با راه رفتن، كف كفش پاك شد، بعيد نيست كه داخل كفش نيز به تبع آن پاك شود. ولي بر فرضي كه پاك نشود، نجس كننده نيست بنابراين اگر با پاي تر برخورد كرد پا نجس نميشود.
54- همانگونه كه كف پا در اثر راه رفتن پاك ميشود، بين انگشتان و گودي كف پا نيز در اثر راه رفتن پاك ميشود.
55- اگر وصلهي كفشِ وصلهاي در اثر تماس با نجاستهاي روي زمين نجس شده باشد به سبب راه رفتن بر زمين نيز پاك ميشود ولي اگر وصله قبلاً نجس بود و سپس با آن كفش را وصله زدند پاك شدنش به مجرد راه رفتن محل اشكال است.
يادآوري: اگر چه برخي مسائل، پاككنندگي زمين مورد ابتلاء نيست ولي توجه يافتن به آسان بودن شريعت به خودي خود داراي مصلحت است بنابراين نبايد به آوردن مسائل دور از ذهن، اشكال شود.
آفتاب
56- آفتاب يكي از پاككنندههاست كه زمين و اشياء غير منقول نظير ساختمان را از نجاساتي نظير ادرار و آب نجس [كه پس از خشكيدن عين و اثري از آن باقي نميماند] را پاك ميكند به اين معنا كه پس از خشكيدن آن محل در اثر تابش آفتاب، نماز خواندن بر آن بدون اشكال است و راه رفتن بر آن با پاي تر، پا را نجس نميكند.
57- حصير و بوريايي كه براي جلوگيري از ورود نور خورشيد و امثال آن به ديوار ميكوبند و تثبيت ميكنند، اگر نجس شود، در اثر تابش خورشيد پاك ميشود ولي حصيرهاي منقولي كه به جايي كوبيده نشده است و به راحتي گذاشته و برداشته می شود تنها با آب پاك ميشود.
58- سطح و فضاي بدون سقف یا بازي كه نجس شده است اگر در اثر تابش آفتاب و باد ملايم خشك شود پاك ميشود ولي فضاهاي محدود و بسته اگر، در اثر تابش آفتاب و عواملي نظير مرور زمان يا گرمي هوا يا بخاري خشك شود پاك نميشود.
59- در پاك شدن زميني كه با نور مستقيم خورشيد خشك نشود بلكه از پشت شيشه يا در اثر انعكاس نور توسط آينه خشك شود اشكال است.
60- درخت و گياه از متعلقات زمين است و اگر نجس شود بر اثر تابش آفتاب پاك ميشود. اما ميوه و سبزيجات نجس شده پس از جدا شدن، برای خوردن، باید شسته شود.
61- درها، پنجرهها و تمامي اموري كه به ساختمان تثبيت شده است اگر نجس شود در اثر تابش مستقيم نور خورشيد پاك ميشود.
62- پاك شدن زمين نجس خشك، به واسطهي ريختن آب نجس يا ادرار بر آن، در هنگام تابش خورشيد به منظور خشك شدن مجدّد به واسطهي آفتاب، محل اشكال است، ولي اگر آب پاك بر آن ريخته شود و به واسطهي آفتاب خشك گردد پاك ميشود.
63- اگر جايي نجس شد و به هر دليل انسان در پاك شدن آن به واسطهي تابش آفتاب، شك كند، بايد آنجا را نجس بداند و فرقي نميكند كه شك به واسطهي مقدار آفتاب يا استقلال آن يا تر بودن مكان، يا هر چيز ديگري باشد.
استحاله
64- استحاله به معناي متبدّل شدن حقيقت چيزي است، حال اگر در اثر ماندن، تابش آفتاب، افزودن مواد شيميايي، داخل خاك كردن يا هرگونهي ديگر حقيقت يكي از اعيان نجس به چيز ديگري تبديل شد پاك ميشود، پس اگر مني به علقه يا مضغه، و یا مدفوع انسان به خاك يا گوشت مردار در نمكزار به نمك تبديل شد پاك ميشود اگرچه شبح آن باقي باشد.
65- اگر در اثر واكنشهاي شيميايي چيز نجسي همانند ادرار و خون به چيزهاي ديگري تجزيه شود كه داراي عنوان نجس نباشد پاك ميباشد بنابراين اگر آبهاي موجود در ادرار در اثر تبخير از آن جدا شود، آن آب پاك است.
66- چوب نجس با سوختن و تبديل به زغال، پاك ميشود و آب نجس با تبخير و تقطير پاك ميگردد.
67- شير نجس شده با پنير شدن يا ماست شدن پاك نميشود و نيز گندم نجس با آرد شدن پاك نميگردد. بله ناني كه با آرد نجس پخته شود پاك است. (زيرا طبق برخي روايات آب و آتش آن را پاك ميكند.)
68- استحالهي متجنّسات از استحالهي نجاسات راحتتر است بنابراين لازم نيست كه ذاتشان تغيير كند بلكه تغيير اوصاف آن كافي است بنابراين چوبي كه نجس شده به مجرد آتش گرفتن و سوختن پاك ميشود اگر چه هنوز زغال نشده باشد.
69- اگر با خاك نجس، كوزه يا آجر درست شود پاك است. (زيرا آب و آتس پاكش كردهاند.)
انقلاب
70- انقلاب، تغيير اوصاف چيزي به اوصاف ديگري است و مرحلهي پايينتر از استحاله است مثلاً شراب به سركه انقلاب است، حال كسانيكه شراب را نجس ميدانند پس از تبديل شدنش به سركه آن را پاك ميدانند اما نگارنده كه آن را پاك ولي حرام ميدانست پس از تبديل به سركه آن را حلال ميداند.
71- فرقي نميكند كه شراب خود به خود سركه شود يا با افزودن نمك يا امور ديگري به آن، به سركه تبديل شود، به هر حال پس از سركه شدن حلال و پاك است.
72- اگر با انگور متنجّس، سركه تهيه شود، پاك بودنش بعيد نيست. (زيرا تطهير متنجّس راحتتر از تطهير نجاست است و در انقلاب و استحاله، پاك شدن نجس پذيرفته شده است.)
73- اگر در شراب چيزي ريخته شود تا مستكنندگيش از بين برود حلال نميشود ولي اگر چيزي در آن ريخته شود كه شراب بودن آن را زايل سازد، شيء ايجاد شده حلال است.
74- بخار ادرار پاك است ولي بخار شراب اگر تقطير شود حلال نيست. (زيرا شراب در اثر حرارت تجزيه نميشود بلكه تبخير ميشود و بنابراين عرق، حرام است.)
75- اگر شراب در سركه بريزد و در آن مستهلك شود، در صورتي نوشيدن مجموع جايز است كه معلوم شود شراب، به چيز ديگري تبديل شده است.
76- استهلاك با استحاله و انقلاب متفاوت است بنابراين اگر شراب، در آب يا در سركه مستهلك شد، خوردنش حلال نميشود.
77- اگر در انقلاب يا استحاله شك شد، اصل عدم است و حكم حالت سابق را دارد.
78- آب انگوري كه به خودي خود جوش بيايد پاك ولي خوردنش حرام است و حلال شدن آن به سركه شدن است و همچنین آب انگوري كه با آتش يا آفتاب جوش بيايد پاك و خوردنش حرام است ولی حلال شدنش به سركه شدن يا بخار شدن دو سوم آن است.
79- مراد از رفتن دو سوم، تبديل سه ليتر آب انگور به يك ليتر است نه اين كه سه كيلو تبديل به يك كيلو شود.
80- آب انگور تا ماداميكه داخل حبّه است جوشيدنش معلوم نيست لذا افتادن حبّههاي انگور به داخل ديگ غذا، موجب حرمت آنها و حرمت غذا نميشود. اما اگر حبّهها متلاشي شود، خوردنش حرام است.
81- جوشيدن مواد داخل حبّهي كشمش، در درون ديگ غذا معلوم نيست بلكه معلومالعدم است لذا خوردن كشمشهايي كه در غذا ريخته ميشود اشكال ندارد. (زيرا نميتوان اثبات كرد كه مواد داخل حبّهها جوشيده باشند.)
82- اگر در خوشهي غوره چند حبّهي آن انگور شده باشد تا ماداميكه به عصارهي مجموع، آب انگور نگويند جوشيدنش موجب حرمت آن نميشود.
83- اگر شك شود كه غوره انگور شده يا نه، آن را غوره به حساب آورد.
84- ريختن بادمجان، خيار و ساير چيزها در آب انگور براي اينكه مجموع آنها سركه يا ترشي شود اشكالي ندارد.
85- اگر طعم سركه از بين رفت و مانند آب شد اشكالي در حلال بودن يا پاك بودنش به وجود نميآورد ولي اگر چنين مادهاي خودبهخود جوشيد حلال شدنش منوط به سركه شدن آن است.
انتقال
86- اگر خون انسان به بدن پشه منتقل شود يا ادرار از طريق ريشهي گياه وارد گياه شود بهگونهاي كه خون پشه، يا رطوبت گياه ناميده شود پاك است.
87- خوني كه زالو از بدن انسان ميمكد چون خون زالو محسوب نميشود نجس است.
88- اگر كسي پشهاي را كه بر بدنش نشسته بكشد و نداند خوني كه از پشه بيرون آمده خوني است كه از او مكيده يا از خود پشه است آن خون پاك است ولي اگر بداند خون را از خود او مكيده اما فاصلهي مكيدن خون و كشتن پشه به قدري اندك بوده كه عرفاً بگويند خون انسان است يا معلوم نباشد كه خون پشه است يا خون انسان، نجس ميباشد.
اسلام
89- مشهور كه غير مسلمانان را نجس ميدانند اسلام را پاك كنندهي او ميدانند.
90- اگر غير مسلمان شهادتين بگويد مسلمان ميشود و تمامي احكام اسلام بر او مترتب ميشود. چه انسان بداند كه قلباً مسلمان شده است و چه نداند. حتي اگر انسان بداند كه او قلباً مسلمان نشده است در صورتيكه به ظواهر اسلام پايبند است حكم مسلمان را دارد.
91- بدن و لباس كافري كه تازه مسلمان شده اگر به عين نجاست آلوده نباشد، پاك است.
92- به محض مسلمان شدن غير مسلمان، تمامي محدوديتهايي كه دربارهي او و فرزندان غير بالغ او اعمال ميشد لغو ميگردد.
93- اگر كودكي اهل تشخيص بود و قبل از بلوغ، اسلام را انتخاب كرد مسلمان محسوب ميشود.
تبعيت
94- تبعيت آن است كه چيز نجسي به واسطهي پاك شدن چيز نجس ديگر پاك شود، مثلاً بنابر قول به نجس بودن كافران، فرزندان نابالغ آنان نجس هستند ولي اگر يكي از والدين يا يكي از اجداد آنان مسلمان بشود كودكان به تبع او مسلمان و پاك محسوب ميشوند.
95- اگر انگشت نجس كنار انگشت پاك قرار گرفت و بر روي هر دو آب ريخته شد هر دو پاك ميشود.
96- وقتي كه ميّت غسل داده شد، سنگ زير ميّت و پارچهي پوشانندهي عورت ميّت نيز به تبع ميّت پاك ميگردد.
برطرف شدن عين نجاست
97- اگر عين نجاست از بدن حيوان، انسان و نيز اجسام صيقلي برطرف شود، آن محل خودبهخود پاك ميشود و نيازي به تطهير مجدد ندارد مگر دست و صورت انسان كه بايد با آب شسته شود.
98- برطرف شدن عين نجاست از ظروفي كه براي خوردن و آشاميدن مورد استفاده قرار ميگيرد، براي پاك شدن آنها كافي نيست.
99- برطرف شدن عين نجاست از لباس، فرش و نظاير اينها موجب طهارتش نميشود و بايد پس از آب كشيدن با فشار دادن، غسالهي آن را خارج ساخت.
100- اگر باطن و درون بدن انسان به نجاست داخلی آلوده شود چنانچه آن نجاست برطرف شود پاك شده و لازم نيست آنجا را آب بكشد بنابراين اگر داخل دهان و داخل بيني خون بود، پس از زايل شدن خون نياز به تطهير ندارد.
101- دندان مصنوعي نيز مانند ساير اجزاي دهان با برطرف شدن عين نجاست پاك ميشود و نياز به تطهير مجدد نيست.
102- اگر غذا لاي دندان مانده باشد و داخل دهان خون بيايد چنانچه آن غذا آغشته به خون نباشد پاك است.
103- اگر جايي از بدن، كه معلوم نيست از ظاهر است يا باطن، به نجاست بيروني آلوده شد آن را آب بكشد، اما اگر به نجاست دروني آلوده شد با برطرف شدن عين نجاست، پاك بودن آن بعيد نيست.
104- چشم انسان جزء اعضاي باطني است و با برطرف شدن عين نجاست پاك ميشود.
105- اگر گرد و غبار نجس روي فرش و امثال آن بنشيند چنانچه هر دو خشك باشند با تكاندن فرش، احتياجي به شستن آن نيست ولي اگر فرش يا لباس تر باشد بايد بنابر احتیاط، محل نشستن گرد و غبار نجس شسته شود.
استبراي حيوان نجاست خوار
106- ادرار و مدفوع حيواني كه به خوردن مدفوع انسان عادت كرده است، به احتياط واجب نجس است و براي پاك شدن آن بايد مدتي به آن خوراك پاك بدهند و آن را از خوردن مدفوع انسان باز دارند به طوري كه ديگر حيوان نجاستخوار ناميده نشود.
احتياط آن است كه شتر را چهل روز و گاو را بيست روز و گوسفند راه ده روز و مرغابي را پنج روز و مرغ خانگي را سه روز از خوردن نجاست باز دارند و بهتر آن است كه گاو را سي روز، گوسفند را چهارده روز و مرغابي را هفت روز از خوردن نجاست باز دارند.
107- احتياط آن است كه ادرار و مدفوع حيواني كه نجاسات ديگر نظير مردار و خون ميخورند نيز نجس دانسته شود و آن حيوانها نيز از خوردن اينگونه نجاسات بازداشته شوند.
108- خوراندن مردار، خون و ساير اعيان نجس به حيوانات حلال گوشتي كه گوشت، شير و يا تخم آن مورد بهرهبرداري قرار ميگيرد مرجوح است و اگر معلوم شود كه ضرر مهم براي سلامت مردم دارد، حرام خواهد بود.
آتش و آب
109- همانگونه كه قبلاً گذشت آب و آتش خاك نجس را پاك ميكند بنابراين خاك نجسي كه با آن كوزه يا آجر ساخته شود پاك ميشود.
ملحقات به پاككنندهها
110- اگر بدن يا لباس يا وسيلهاي كه مسلمان از آن استفاده ميكرده نجس شود و او غايب گردد چنانچه داراي عين نجاست نباشد و احتمال دهيم كه آن چيز را آب كشيده يا آن چيز به خودي خود پاك شده است پرهيز از آن چيز لازم نيست ولي ظروف و آنچه مربوط به الكل و شراب است، احتياطاً آب كشيده شود.
111- اگر حيوان ذبح شرعي شود و در هنگام ذبح سرش بر بلندي نباشد و خون آن به طور متعارف بيرون بيايد، خوني در اجزاء خلال بدن حيوان باقي ميماند پاك است.
112- استبراء نمودن مردان از ادرار، با دست كشيدنهاي نُهگانه و نظاير آن موجب ميشود كه رطوبتهاي مشتبهي كه از او خارج ميشود پاك شمرده شود.
راههاي ثابت شدن پاكي چيزهاي نجس
113- وقتي معلوم شد چيزي نجس شده بايد تا زماني كه پاك شدنش ثابت نشده است آن را نجس دانست.
راههاي ثابت شدن پاكي چيزهاي نجس عبارتند از:
1. خود انسان يقين يا اطمينان پيدا كند كه آن چيز پاك شده است.
2. دو نفر عادل شهادت دهند كه آن را پاك كردهاند – كه اصطلاحاً به آن بيّنه ميگويند – اگر چه از شهادت آنان براي انسان علم يا اطمينان حاصل نشود.
3. كسي كه آن چيز در اختيار اوست از پاك شدنش خبر دهد مشروط بر اينكه متهم به دروغگويي نباشد.
4. مسلماني چيز نجس را آب كشيده باشد، اگر چه معلوم نباشد كه درست آب كشيده است يا نه.
احكام ظرفها
114- استعمال ظرفها و غير ظرفهاي ساخته شده از پوست سگ، خوك و مردار در اموري كه مشروط به طهارت است نظير آشاميدن و وضو گرفتن جايز نيست.
115- استعمال ظرفهاي غصبي به طور كلي جايز نيست.
116- ظرفهاي مشركان و تمامي غير مسلمانان پاك است مگر اينكه در آن عين نجاست باشد يا براي خوردن عين نجس یا خوردن شراب، استعمال شود يا از پوست مردار، سگ و خوك ساخته شده باشد.
117- استعمال ظرفهاي شراب پس از شستن كامل، بدون اشكال است.
118- خوردن و آشاميدن از ظرفهاي طلا يا نقره حرام است، بلكه احتياط واجب آن است كه از هر استعمالي كه مناسب با طاغوتهاست اجتناب شود بنابراين گذاشتن ظرفهاي بزرگ و گران قيمت بر دكورهاي منازل شخصي حتي براي تزيين و امثال آن جايز نيست.
119- خودداری از تزيين حرمهاي مشرفهي ائمه و مساجد، با ظرفهاي طلا و نقره مطابق با احتیاط است.
120- استعمال گيرهي استكاني كه از طلا يا نقره باشد حرام نيست.
121- استعمال ظرفي كه روي آن را آب طلا دادهاند، اگر مناسب زندگي طاغوتها و مترفين نباشد حرام نيست.
122- استعمال طلا و نقره در غير ظرفها، در زندگي شخصي، به شرطي جايز است كه حاكي از استكبار و طاغوتزدگي نباشد.
123- اگر غذا يا نوشيدني در ظرف طلا يا نقره بود، مكلّف ميتواند به قصد فرار از حرام آنها را در ظرفهاي غير طلا يا نقره بريزد و آن را مصرف كند و چنين استعمالي كه با هدف فرار از حرام انجام ميگيرد جايز است.
124- اگر شك كرد كه ظرفي از طلا و نقره است يا خير، يا شك كرد كه مناسب با طاغوتزدگي و استكبار هست يا نه يا شك كرد در اين كه به آن چيز، ظرف گفته ميشود يا خير، در تمامي اين موارد استعمال جايز است.
احكام دستشويي رفتن
125- واجب است كه انسان مكلّف، در هر حالي و از جمله در حال دستشويي عورت خود را از تمامي انسانهاي مميّز – به جز همسر – بپوشاند.
126- براي پوشاندن عورت، لباس خاصي لازم نيست و اگر با دست يا رفتن در گودال يا آب كدر، عورت خود را از ديگران بپوشاند كافي است.
127- احتياط آن است كه هنگام تخلّي طرف جلوي بدن يعني شكم، سينه و عورت رو به قبله يا پشت به قبله نباشد، اين احتياط در مكانهاي باز نظير صحراها حتماً رعايت شود.
128- در ساختمانها لازم نيست تحقيق كند كه دستشويي در چه سمت و جهتي است ولي اگر دانست رو به قبله ساخته شده است احتياط را رعايت كند.
129- در هنگام ضرورت نظير اينكه ناظر محترمي او را ميبيند يا دستشويي به گونهاي است كه اگر بخواهد خلاف جهت قبله بنشيند ميترسد كه لباس يا بدنش نجس شود، نشستن رو به قبله يا پشت به آن مانعي ندارد.
130- بهتر آن است كه كودكان را هنگام تخلّي رو به قبله يا پشت به قبله ننشانند.
131- در چند جا تخلّي جايز نيست:
1. كوچهها، معابر، خيابانها، درب مساجد و خانهها و هر جايي كه مستلزم اذيت رساني، اضرار به ديگران و یا تصرّف در حقوق آنان باشد.
2. دستشوييهايي كه براي عدهي خاصي وقف شده است بدون اذن يا اجازهي آنان.
3. جايي كه بياحترامي به مؤمنان باشد نظير قبور آنان.
4. جايي كه بياحترامي به يكي از مقدسات شود.
132- محل خروج ادرار تنها با آب پاك ميشود و احتياط در دو مرتبه شستن است ولي محل خروج مدفوع با دستمال كاغذي، پارچه، سنگ و نظاير آن نيز قابل تطهير است و بايد به گونهاي باشد كه عين نجاست برطرف شود و نجاست ديگري به آنجا نرسد.
133- وسيلهاي كه با آن محل خروج مدفوع تطهير ميشود بايد پاك باشد.
134- بنابر احتياط، جايز نيست با استخوان يا پشگل حيوانات محل خروج مدفوع را تطهير كرد و پاك شدن محل، با آنها نيز معلوم نيست.
135- نجس شدن محل خروج مدفوع به نجاساتي نظير خون، مانع تطهير آنها به وسيلهي ازالهي نجاسات نيست.
136- اگر در اين كه محل خروج ادرار يا مدفوع را تطهير كرده است شك كند بايد دوباره آنجا را تطهير كند ولي شستن لباسي كه شك دارد بر اثر تماس با آن محل یا با محل نجس، نجس شده است لازم نيست.
استبراء
137- بهتر آن است كه مردان پس از اينكه از ادرار كردن فارغ شدند استبراء كنند و آنگاه محل خروج ادرار را با آب تطهير كنند تا اگر بعداً رطوبت مشكوكي از آنان خارج شد، حكم بر طهارت آن كنند.
138- به هر طريقي كه انسان اطمينان پيدا كند ادرار در مجرا نمانده استبراء گويند، كاملترين و بهترين شيوهي آن اين است كه بعد از قطع شدن ادرار، اگر محل خروج مدفوع نجس شده، ابتدا آن را تطهير كند بعد، سه دفعه با انگشت ميانهي دست چپ، از محل خروج مدفوع تا بيخ آلت بكشد و بيخ آن را فشار دهد و بعد شست دست چپ را روي آلت و انگشت كناري آن را زير آن بگذارد و سه مرتبه تا سر آن بكشد و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهد.
139- از راههايي كه انسان يقين پيدا ميكند ادراري در مجرا نمانده، گذشتن مدت زيادي از ادرار كردن است به طوري كه انسان احتمال دهد رطوبت موجود يا از بالا آمده، يا مجرا خودش ترشح كرده است يا هر احتمال ديگري غير از اينكه اين رطوبت، بقاياي ادرارهاي در مجراست. مثلاً اگر ورزشكار مدت زيادي به نشست و برخاست مشغول بود و سپس رطوبتي از او خارج شد و يقين يا اطمينان داشت كه ادرار نيست، محكوم به طهارت است اما اگر استبراء به گونهاي كه بيان شد انجام دهد حتي در صورت احتمال ادرار بودن، باز آن رطوبت محكوم به طهارت است.
140- آبي كه گاهي بعد از ادرار نمودن يا بعد از ملاعبه و بازي كردنهاي شهواني از انسان خارج ميشود و نيز آبي كه گاهي پس از مني بيرون ميآيد، چنانچه ادرار يا مني بدان نرسيده باشد پاك است بنابراين، اگر پس از ادرار نمودن، استبراء كرده باشد اين رطوبتها محكوم به طهارت است.
141- اگر انسان شك كند كه استبراء كرده يا نه و رطوبتي از او بيرون بيايد كه نداند پاك است يا نه، بايد بنا بگذارد كه استبراء نكرده است و خود را تطهير كند و اگر وضو داشته وضويش نيز باطل است ولي اگر شك كند استبرائي كه با دست كشيدنهاي نهگانه انجام داده، مجرا را خالي كرده يا خير، بنا را بر خالي شدن مجرا بگذارد بنابراين رطوبت خارج شده پاك است و وضو را باطل نميكند زيرا دست كشيدنهاي نهگانه حداكثر چيزي است كه ممكن است در اين باب گفته شود و روايات و عرف، كمتر از اين مقدار را نيز خاليكنندهي مجرا ميدانند.
142- خالي كردن مجرا از مني با ادرار كردن انجام ميپذيرد و خالي كردن آن از ادرار با دست كشيدنهاي نهگانه محقق ميشود. بنابراين كسي كه از وي مني خارج شده بهتر است كه اول ادرار كند، سپس استبراء از ادرار كند تا تمامي رطوبتهاي مشتبهه خارج شده را پاك بداند و به وضو يا غسلش ضرري نرساند.
143- اگر از انسان مني خارج شود و پس از ادرار نمودن، با دست كشيدنهاي نهگانه استبراء نكند و رطوبتي از او خارج شود كه بداند يا ادرار است يا مني، حكم به ادرار بودنش ميشود و اگر استبراء كرده و چنين شكي بر او عارض شود اگر پيش از وضو گرفتن باشد، حكم ادرار را دارد ولي اگر پس از وضو گرفتن باشد، بايد احتياطاً غسل كند و همین برايش كافي است ولي چون كفايت غسل احتياطي از وضو، اختلافي است احتياطاً وضو نيز بگيرد. البته تحقق چنین علم اجمالی¬ای برای مردم بسیار بعید است.
144- براي زنان استبراء از ادرار نيست و اگر رطوبتي ببينند و شك كنند پاك است يا نه، آن رطوبت پاك است و وضو و غسل را هم باطل نميكند.
آداب دستشويي رفتن
145- خوب است انسان در هنگام تخلّي جايي بنشيند كه كسي اصلاً او را نبيند و هنگام وارد شدن به مكان تخلّي پاي چپ و هنگام بيرون آمدن پاي راست را مقدّم بدارد و در حال تخلّي سر را بپوشاند و سنگيني بدن را بر پاي چپ بيندازد.
146- خوب است انسان در هنگام تخلّي از نشستن روبروي خورشيد و ماه و از نشستن زير درخت ميوهدار بپرهيزد و نيز شايسته است كه در حال تخلّي چيزي نخورد و با كسي حرفي نزند.
147- ايستاده ادرار كردن و ادرار در زمين سخت و لانهي جانوران و در آب – خصوصاً آب راكد – ناپسند است.
148- خودداري از ادرار و مدفوع مكروه است و اگر موجب فساد بدن شود و ضرر اساسي داشته باشد حرام است.
149- خوب است كه انسان قبل از نماز، قبل از خواب و قبل از جماع و بعد از بيرون آمدن مني، ادرار كند. لازم به يادآوري است كه چون برخي از موارد فوق دليل محكمي ندارد، به جاي كلمات مستحب و مكروه، از كلمات خوب و بد استفاده شد.