رساله عملیه – بخش ششم – احکام غسل

رساله عملیه – بخش ششم – احکام غسل

توضیح ضروری
این‌جانب احمد عابدینی دهۀ هفتاد را در قم با چند تن از فضلاء در خدمت حضرت آیت الله موسوی اردبیلی رحمة الله علیه مبانی عروة الوثقی را به طور مفصل مورد بحث قرار دادیم و بنده نظرات خودم را در حاشیۀ هر مسأله‌ای نوشتم. پس از رسیدن به بحث نماز به اصفهان هجرت کردم. در سال‌های اول که فراغت بیشتری داشتم، سایر مباحثی که قبلا تحقیق کرده بودم به صورت حاشیه بر عروة یا مسائل توضیح المسائل نگاشتم.
گهگاهی که با فضلای اصفهان پیرامون مسائل فقهی بحث می‌شد، نظراتم مورد اعجاب و استقبال قرار می‌گرفت. لذا برخی دوستان و فضلاء خواستند آن‌ها تایپ و تکثیر شود تا بیشتر مورد نقد و استفادۀ علمی قرار گیرد و برای مباحث جدید راه‌گشا باشد.
امید است که زمانی دیگر بقیۀ مباحث نیز مورد دقت، تجدید نظر و نگارش قرار گیرد.
اگر کسی دلایل عقلایی این مباحث را خواهان است می‌تواند به مجموعۀ نوشته‌های «همراه با دانشجویان» مراجعه کند و کسی که خواهان دست‌یابی کامل به دلیل‌های یک مسأله است به مقاله‌های این‌جانب در مجلۀ فقه «کاوشی نو در فقه اسلامی» و مجلۀ «الاجتهاد و التجدید» حواشی عروة و نیز گاه‌نامۀ بازاندیشی دینی مراجعه کند. مباحثی که در آن مجموعه‌ها یافت نشود به لطف الهی در وقت مقتضی منتشر خواهد شد.
در خاتمه لازم به ذکر است چون نگارنده و زیادی از اهل فن، تبعیض در تقلید را جایز می‌دانیم، عمل به این مجموعه می‌تواند مجزی و مبرء ذمه باشد ان شاء الله تعالی.
امید است که این رسالۀ کوچک علاوه بر مجزی بودن برای اهل تقلید به برخی شبهات اهل تحقیق پاسخ گوید و افق‌های تازه‌ای به روی اهل فن بگشاید و جلوه‌ای از باب مفتوح اجتهاد شیعه را بنمایاند.
احمد عابدینی 26/4/96. 22 شوال 1436
غسل
غُسل شست‌وشوي تمامي بدن است كه انسان در شرايط و يا زمان‌هاي خاص و با قصد و انگيزه‌ي تقرّب به خدا انجام مي‌دهد و به واجب و مستحب تقسيم مي‌شود.
غسل‌هاي واجب
غسل‌هاي واجب عبارتند از:
1. غسل جنابت
2. غسل حيض
3. غسل نفاس
4. غسل استحاضه
5. غسل مسّ ميّت
6. غسل ميّت
7. غسلي كه انسان با نذر و امثال آن بر خود واجب كند.
احكام جنابت
به دو چيز انسان جنب مي‌شود اول خروج مني، دوم آميزش جنسي
1- خروج مني از مرد چه در بيداري باشد يا در خواب، كم باشد يا زياد، از روي شهوت باشد يا بدون آن، از روي اختيار باشد يا بدون آن، موجب جنابت مي‌شود.
2- زن مني ندارد و مايعاتي كه در اوج شهوت يا غير آن از وي خارج مي‌شود موجب جنابت او نمي‌شود، اگر چه احوط در ترتّب احكام جنابت است.
3- اگر رطوبتي از مرد خارج شد و شك كرد كه مني است يا خير، اگر از راه حالات خود و صفات مايع خارج شده يقين يا اطمينان به مني بودن آن پيدا نكرد، حكم جنب را ندارد.
4- مني با شهوت و جستن بيرون مي‌آيد و پس از آن بدن سست مي‌شود، لزج است و به صورت لكه در لباس باقي مي‌ماند، داراي بوي تندي است.
5- آميزش جنسي مرد در جلوي زن، موجب جنب شدن هر دو مي‌شود، اگر چه مني از مرد خارج نشود.
6- اگر فردي به خاطر شهوت زياد و يا انحراف جنسي، در غير جلوي زن آميزش كند و از او مني خارج شود جنب شده اما اگر از او مني خارج نشود، مترتّب ساختن احكام جنابت مبني بر احتياط وجوبي است.
7- حكم به جنب شدن زني كه در غير جلو، با او آميزش شده مشكل است به ويژه اگر مضطر، مكره يا مجبور شده باشد.
8- كسي كه – العياذ بالله – با حيوانات آميزش كرده و از وي مني خارج نشده، بنابر احتياط، احكام جنب را مترتّب كند.
9- در مواردي كه حكم به جنب بودن فرد مشكل يا مبني بر احتياط است اگر قبل از آن عمل، وضو داشته، احتياطاً غسل كند و اگر وضو نداشته احتياطاً غسل كند و وضو نيز بگيرد، اگر چه اكتفا به يكي از آن‌ها – به ويژه غسل – بعيد نيست.
10- بهتر آن است كه در موارد احتياط، فرد پس از غسل، يكي از نواقض وضو را انجام دهد و سپس وضو بگيرد.
11- اگر مني مرد از جاي خود حركت كند و بيرون نيايد يا انسان شك كند كه بيرون آمده يا نه، غسل بر او واجب نيست.
12- اگر پس از بيرون آمدن مني و پيش از ادرار كردن غسل كند و سپس رطوبتي از او خارج شود كه نداند مني است يا چيز ديگر حكم مني را دارد.
13- اگر زن پس از آميزش غسل كرد و پس از آن مني مرد از او خارج شد، به غسلش ضرري نمي‌رساند و تنها بايد آن نجاست را از خود برطرف سازد.
14- اگر كسي در لباس مشترك، مني ديد غسل بر او واجب نيست، مگر اين‌كه مطمئن شود خودش جنب شده است.
15- رطوباتي كه از زن، در اثر ديدن خواب‌هاي شهواني، خارج مي‌شود، پاك است و نيازي به غسل ندارد.
16- آميزش جنسي با همسر، حتي در وقت كمبود آب، جايز است و براي نماز، پس از تطهير بدن تيمم كند.
چيزهايي كه بر جنب حرام است
1. رساندن هر جايي از بدن به خط قرآن و بنابر احتياط به نام خداي متعال و صفات خاصه‌ي او به هر لغتي كه باشد حرام است. بله دست زدن به پولي كه بر آن نام خدا نوشته شده باشد اگر به قصد بي‌احترامي نباشد اشكالي ندارد و احتياط مستحب آن است كه جايي از بدن خود را به اسم پيامبران و امامان و حضرت زهرا (س) نيز نرساند.
2. ورود به مسجد الحرام و مسجد النّبي9‌، اگر چه از يك در داخل و از در ديگر خارج شود، بر جنب حرام است.
3. توقف در تمامي مساجد بر جنب حرام است بنابراين اگر در ساير مساجد غير از مسجد الحرام و مسجد النّبي9 از يك در وارد شود و بدون توقف از در ديگر خارج شود يا براي برداشتن چيزي – مانند ساك خود – داخل شود و بدون توقف برگردد مانعي ندارد.
4. خواندن آياتي كه سجده‌ي واجب دارد، كه عبارتند از آيه 15 سوره‌ي 32 و آيه 37 از سوره‌ي 41 و آيه‌ي آخر سوره‌ي 53 و سوره‌ي 96 بر جنب حرام است.
17- بنابر احتياط حرم امامان يعني محوطه‌اي كه ضريح مقدس در آن قرار دارد حكم مساجد را دارد.
18- بنابر احتياط استحبابي جنب نبايد چيزي را داخل مسجد بگذارد، اگر چه از خارج مسجد يا در حال عبور از آن باشد.
19- احوط و اولي آن است كه جنب از خواندن آيات ديگر سوره‌هايي كه سجده‌ي واجب دارند نيز خودداري كند.
20- احوط و اولي آن است كه جنب از خواندن حتي يك حرف از آياتي كه سجده‌ي واجب دارند نيز خودداري كند.
21- اگر كسي در مسجد الحرام يا مسجد النّبي خوابيد و جنب شد بايد فوراً براي خارج شدن تيمم كند و از آن‌جا خارج شود مگر اين‌كه زمان خروج از زمان تيمم كم‌تر باشد و يا اين‌كه زمان غسل، از زمان تيمم و خروج كم‌تر باشد، كه در اين صورت بايد فوراً غسل كند.
22- مساجد متروكه و مخروبه حكم مساجد آباد را دارد و نبايد جنب در آن‌ها توقف كند.
23- احتياط آن است كه جنب را براي جاروب كردن مسجد،‌ در حال جنابت، يا نگهباني از مسجد در آن حالت، اجير نكنند. ولي به هر حال اگر اجير كنند و او عمل مورد اجاره را انجام داد اجرت عملش را طلب‌كار است.
24- جايز نيست كه جنب براي خواندن آياتي كه سجده‌ي واجب دارد اجير شود و بر فرض انجام عمل مستحق اجرت نيست. [تفاوت اين مسأله با مسأله‌ي قبل در اين است كه در اين‌جا بر خود عمل حرام اجير شده است و اجاره‌اش باطل است و نمي‌توان آن را با ترتّب درست كرد.]
25- اگر فردي جنب شده و آب براي غسل، تنها در مسجد است مي‌تواند در حال عبور آب را بردارد و در بيرون مسجد غسل كند. و مي‌تواند خود را بدون آب بداند و براي نماز تيمم كند.
چيزهايي كه بر جنب مكروه است
1. خوردن
2. آشاميدن
3. خوابيدن
4. خضاب كردن
5. ماليدن روغن به بدن
6. همراه داشتن قرآن
7. لمس جلد، حاشيه يا بين خط‌هاي قرآن
8. جماع كردن، در صورتي‌كه جنب شدن وي با احتلام بوده است.
9. خواندن بيش از هفت آيه از قرآن، در صورتي‌كه از غير سوره‌هاي عزائم باشد.
26- از موارد مكروه استنباط مي‌شود كه سزاوارترين كار براي جنب تلاش براي غسل كردن يا تيمم نمودن است.
27- مكروه بودن قرائت قرآن براي جنب به معناي اين است كه ثواب قرائتش كم است، نه اين‌كه بي‌كار نشستن بهتر از قرائت قرآن باشد.
28- اگر جنب وضو بگيرد يا دست‌هاي خود را بشويد كراهت خوردن و آشاميدن برطرف مي‌شود.
29- اگر جنب وضو بگيرد يا تيمم كندكراهت خوابيدن برطرف مي‌شود.
چگونگي غسل جنابت
30- غسل جنابت به خودي خود براي جنب مستحب است ولي براي خواندن نماز واجب، واجب است.
31- در غسل، قصد وجوب يا استحباب واجب نيست و اشتباه در اين قسمت ضرري به درست بودن غسل نمي‌زند.
32- مشهور غسل را به ترتيبي و ارتماسي تقسيم كرده‌اند و در ترتيبي سر و گردن را مقدم بر بدن و در بدن طرف راست را مقدم بر طرف چپ دانسته‌اند و در غسل ارتماسي، قرار گرفتن تمامي هيكل، در آب را لازم دانسته‌اند ولي به نظر مي‌رسد ترتيبي و ارتماسي دو گونه از شستن بدن باشد بنابراين آن‌چه در غسل، اهميت دارد شستن تمامي بدن با نيت پاك شدن از جنابت، به خاطر فرمان خداست. در نتيجه تقدّم بدن بر سر يا چپ بر راست باطل‌كننده‌ي غسل نيست كما اين‌كه نصف بدن را در آب فرو كردن و پس از آن نصف ديگر را در آن فرو كردن ضرري به غسل نمي‌زند، بله نظر مشهور موافق احتياط است و حتي‌المقدور ترك نشود.
33- در غسل، شستن مو واجب نيست بنابراين كساني‌كه موهاي خود را بافته‌اند يا مدل داده‌اند لازم نيست آن‌ها را به‌هم بزنند و رسانيدن آب به پوست بدن كافي است.
34- در غسل، شستن از بالا به پايين و هم‌چنين موالات واجب نيست. بنابراين هرگاه بفهمد كه قسمتي از بدن را نشسته، شستن همان‌جا كافي است و اگر آن قسمت از سر و گردن بود، احتياطاً بدن را نيز بشويد تا ترتيب بين سر و بدن كه فتواي مشهور است رعايت شود.
35- قبل از غسل دادن هر قسمت از بدن تطهير نمودن آن قسمت،‌از نجاست مني و از ساير نجاسات لازم است.
36- مي‌توان آب را بر عضو نجس ريخت و نيّت غسل نيز داشت در اين صورت پس از پاك شدن، غسل آن قسمت نيز محقق مي‌شود.
37- كسي كه آب كافي براي انجام كامل غسل ندارد افضل آن است كه اول سر و گردن را غسل دهد، در مرحله‌ي بعدي طرف راست بدن و در مرحله‌ي سوم طرف چپ را غسل دهد و اگر به جاي تقسيم بدن به راست و چپ، آن را به بالا تنه و پايين تنه تقسيم كند و غسل دهد نيز اشكالي ندارد. و اگر در هر مرحله از يافتن آب نتوانست يك مرحله را كامل كند اشكالي ندارد كه در مرحله‌ي ديگر آن را كامل كند.
38- كسي كه به خود شامپو يا صابون زده مي‌تواند با نيّت غسل، آب دوش را بر بدن خود جاري سازد تا شست‌وشوي از آلودگي‌ها و طهارت غسلي با يك شست‌وشو محقق شود.
39- رنگ‌هايي كه خانم‌ها بر موهاي خود مي‌زنند حتي اگر جسميّت داشته باشد به غسل آنان ضرري نمي‌زند زيرا در غسل، شستن مو لازم نيست.
40- شروطي كه در وضو پيرامون پاك بودن يا اطلاق آب گفته شد به جز ترتيب و موالات همگي در اين‌جا نيز مطرح است.
41- كسي كه قصد دارد پول حمامي يا استخر را ندهد يا از پول حرام يا پول خمس نداده بدهد، اگر چه معصيت كار است ولي غسل و وضوي او صحيح است.
42- زياده روي در مصرف آب غسل، مكروه و برخي از موارد آن حرام است و اسراف‌كار، ضامن است بنابراين اگر بيش از متعارف آب مصرف كرده بايد حمامي را راضي كند.
43- اگر بين غسل كردن ادرار كند يا باد از او خارج شود غسلش باطل نمي‌شود ولي براي انجام نماز، بايد وضو بگيرد.
44- كسي كه در تنگي وقت وظيفه‌اش تيمم است اگر غسل كند، معصيت كرده ولي غسلش صحيح است.
45- كسي كه چند غسل بر او واجب است اگر يك غسل انجام دهد برايش كافي است و فرقي نمي‌كند كه نيّت تمامي آن‌ها را بنمايد يا خير، و فرقي نمي‌كند كه بين آن‌ها غسل جنابت باشد يا خير. بله انجام دادن چند غسل، شبهه‌ي اسراف را دارد.
46- اگر بر جايي از بدن آيه‌ي قرآن نوشته، مواظب باشد كه در حال غسل آن‌جا را لمس نكند ولي اگر با سوزن زني، نوشته‌ي قرآن زير پوست قرار گرفته است لمس آن‌جا اشكالي ندارد.
47- كسي كه غسل جنابت كرده نبايد براي نماز وضو بگيرد.
48- غسل ترتيبي از غسل ارتماسي افضل است. [زيرا رعايت امور بهداشتي در آن بيشتر و راحت‌تر است.]
49- در هنگام روزه‌ي واجب، بايد به گونه‌ي ترتيبي غسل كرد ولي اگر كسي تخلف كرد و غسل ارتماسي انجام داد غسل و روزه‌اش صحيح است اما كار حرامي مرتكب شده است.
50- هنگام غسل بايد مكلّف مطمئن شود كه آب به تمامي بدنش رسيده است بنابراين موانع موجود اعم از چسب، رنگ و… بايد برطرف شود.
51- مسلوس و مبطون اگر مطمئن باشند كه رعايت موالات و تعجيل در غسل، در طهارت از خبث و حدث، در حال نماز مؤثر است رعايتش اولي است.
52- مشهور درباره‌ي كسي كه به نيّت غسل، وارد حمام شود و بعد از خروج شك كند كه غسل كرده است يا خير گفته‌اند بنا را بر عدم بگذارد اما به نظر مي‌رسد بتوان او را «غسل كرده» محسوب نمود. [زيرا نيّت اجمالاً بوده و شست‌وشوي بدن نيز انجام پذيرفته است.]
53- اگر معتقد بود كه وقت براي غسل و نماز وجود ندارد و وظيفه‌اش تيمم است اما تخلف كرد و غسل نمود غسلش صحيح است و اگر معتقد بود وقت وسعت دارد ولي تخلف كرد و تيمم نمود و پس از آن معلوم شد وقت تنگ بوده تيممش باطل است.
54- اگر به اعتقاد اين‌كه وقت تنگ است تيمم نمود و نماز خواند بعد معلوم شد كه وقت براي غسل و نماز وسعت دارد، غسل كند و احتياطاً نماز را اعاده كند ولي اگر در خارج وقت فهميد كه وقت وسعت داشته يا در وقت هنگامي فهميد كه ديگر وقت براي غسل و نماز وجود ندارد نمازش صحيح است.
55- وضو گرفتن يا غسل نمودن با آبي كه براي نوشيدن گذاشته‌اند مشكل است مگر رضايت باني احراز شود.
56- غصبي بودن آب يا ظرف يا لُنگ، مايو و… موجب بطلان غسل نمي‌شود اگر چه به خاطر تصرف در غصب معصيت‌كار است.
57- كسي كه شك كرده جنب شده يا نه، بنا را بر جنب نشدن بگذارد و اگر يقين دارد كه جنب شده و در اين‌كه غسل كرده يا نه شك دارد بايد غسل كند، ولي اگر غسل كرده و در درست بودن آن شك دارد بنا را بر صحيح بودن آن بگذارد.
58- انجام يك غسل، چه واجب چه مستحب، از تمامي اغسالي كه به عهده‌ي اوست كفايت مي‌كند ولي رسيدن به ثواب غسل‌هاي مستحبي در گرو قصد آن‌ها – ولو به نحو اجمال – است.
مستحبّات غسل جنابت
1. بهتر است قبل از غسل جنابت ادرار كند تا مجرا از مني خالي شود و رطوبت‌هاي مشتبه پس از آن مني محسوب نشود.
2. اگر با دست، از ظرف آب بر مي‌دارد، دست‌ها را قبل از فرو بردن در آب، بشويد.
3. مضمضه و استنشاق كند.
4. آب غسل، به قدري نظيف باشد كه مقداري از آن را با طيب خاطر بنوشد.
5. حداقل سه كيلو آب براي غسل مصرف كند.
6. موالات و شستن از بالا به پايين [زيرا كه نظافت بهتري حاصل مي‌شود.]
7. بسم الله بگويد و دعاهاي وارد شده را بخواند از جمله اين‌كه بگويد: «خدايا قلبم را پاك و سينه‌ام را گشاده قرار ده و بر زبانم مدح و ثناي خودت را جاري ساز. خدايا اين غسل را براي من پاكي، شفا و نور قرار ده، تو بر هر چيزي توانايي.»
59- ياري خواستن از ديگران، در مقدمات نزديك به عمل نظير ريختن آب بر بدن مكروه است.
60- اگر فردي پس از اين‌كه از او مني خارج شد، غسل كرد سپس رطوبت مشتبهي از او خارج شد و فرض شود كه مي‌داند تنها يا ادرار است يا مني و چيز ديگري نيست، اگر قبل از غسل،‌ ادرار نكرده باشد حكم مي‌شود كه مني است و بايد مجدداً غسل كند، اما اگر قبل از غسل ادرار كرده باشد ولی با دست كشيدن‌هاي نه‌گانه استبراءِ از ادرار، نكرده باشد حكم مي‌شود كه آن رطوبت ادرار است پس مكلّف بايد براي نماز وضو بگيرد.
اما اگر قبل از غسل، هم ادرار كرده و هم استبراء نه‌گانه را انجام داده است در اين صورت مشهور اين است كه بايد احتياطاً هم غسل كند و هم وضو بگيرد، ولي به نظر مي‌رسد چون هر غسلي كفايت از وضو مي‌كند، انجام غسل كافي است.
61- اگر بعد از غسل از او رطوبتي مشتبه خارج شود، آن‌گاه شك كند كه قبل از غسل، ادرار كرده يا نه، بنا را بر ادرار نكردن بگذارد و آن رطوبت را مني بداند و براي آن مجدداً غسل كند.
62- اگر در بين غسل، موجب غسل ديگري از همان سنخ يا از سنخ ديگر برايش پيش آمد، بايد غسل را از سر بگيرد و نيازي به اتمام اول نيست و بر فرض اتمام آن، ثمره‌اي ندارد.
63- غسل‌هاي مستحب نيز نظير غسل‌هاي واجب،‌با ادرار و نظاير آن كه «حدث اصغر» نام دارند باطل نمي‌شود و تنها براي نماز بايد وضو گرفته شود.
64- كسي كه در غسل ترتيبي هميشه اول سر و گردن بعد، طرف راست و سپس طرف چپ را مي‌شويد اگر در وقتي كه مشغول طرف راست است در شستن قسمتي از سر و گردن و يا هنگامي كه طرف چپ را مي‌شويد در شستن قسمتي از دو عضو قبلي شك كرد، به شك خود اعتنا نكند. اما كسي كه چنين ترتيبي را رعايت نمي‌كند، تا مادامي كه به غسل مشغول است، اگر در هر قسمتي شك كرد، بايد آن‌جا را دوباره غسل دهد، اما اگر از غسل فارغ شد و به نماز پرداخت به شك خود اعتنا نكند.
65- اگر به قصد غسل ارتماسي در آب فرو رفت و بعد معلوم شد كه به قسمتي از بدن آب نرسيده است، رساندن آب به همان‌جا كافي است.
66- كسي كه جنب شده اگر بعد از نماز شك كند كه غسل كرده يا خير نمازش صحيح است ولي بايد غسل كند.
67- كسي كه جنب شده اگر بين نماز شك كند كه غسل كرده يا خير بايد غسل كند و نمازش را از سر بگيرد.
68- با انجام غسل مستحبي، تمامي غسل‌هاي واجب قبلي از عهده‌ي مكلّف برداشته مي‌شود بنابراين كسي كه در بچگي جنب شده و نمي‌دانسته، اگر هنگام تكليف غسلي كرده باشد، پاك شده است و عباداتش صحيح است.
69- اگر قصد كند كه غسلش تنها او را از حدث معيّني پاك كند و از حدث‌هاي ديگر پاك نكند درست بودن غسلش مشكل است. [زيرا اين‌گونه نيّت كردن با تسليم و قصد قربت سازگار نيست.] از همين‌جا روشن مي‌شود كه بنا گذاشتن بر عدم تداخل غسل‌ها بناي غلطي است. [و عمل كردن به اين مبنا اسراف آب و تلف كردن عمر را به همراه دارد.]
بحث حيض
حيض خوني است كه غالباً در هر ماه چند روزي از رحم زنان خارج مي‌شود و زن را در هنگام ديدن خون حيض «حائض» مي‌گويند.
70- خون حيض در بيشتر اوقات، گرم و تازه و رنگ آن سرخ مايل به سياهي است و با فشار و سوزش بيرون مي‌آيد.
71- بسیاري از فقيهان بين زنان قرشيه و نيز غير قرشيه تفاوت گذاشته و گفته‌اند زنان قرشيه تا شصت سال و ساير زنان تا پنجاه سالگي خونشان حيض محسوب مي‌شود ولي اين سخن نه علمي است و نه مطابق روايات. آن‌چه به نظر مي‌رسد اين است كه تمامي زنان تا زماني كه سه روز پشت سر هم خون با ويژگي‌هاي مطرح شده در مسألة بالا را ببينند آن خون را حيض بدانند. بله مدت زماني كه زن در آن مدت خون مي‌بيند حدوداً پنجاه سال است و چون معمولاً از ده سالگي خون ديدن شروع مي‌شود تا شصت سالگي ادامه مي‌يابد.
72- خوني كه دختر قبل از كامل شدن نه سال قمري ببيند خون حيض نيست هر چند علائم خون حيض را داشته باشد.
73- دختري كه نمي‌داند نه سال او تمام شده يا نه، اگر خوني ديد كه نشانه‌هاي حيض را دارد حيض است و معلوم مي‌شود كه نه سال او تمام شده است.
74- زن آبستن و يا زني كه بچه شير مي‌دهد نيز ممكن است خون حيض ببيند و ممكن است كه كمتر از سه روز استمرار يابد.
75- ممكن است خون ديدن زن آبستن، مطابق با عادت ماهانه‌اش نباشد، تأخير تا حدود بيست روز نيز به شرطي كه صفات خون حيض را داشته باشد، آن را از حيض بودن خارج نمي‌كند. اما اگر صفات خون حيض را نداشت حيض نيست.
76- زني كه شك دارد يائسه شده يا نه، تا زماني كه سه روز پشت سر هم خون مي‌بيند آن را حيض بداند هرچند سنّش از شصت سال هم گذشته باشد.
77- مدت خون حيض كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نمي‌باشد.
78- مراد از سه روز، از صبح روز اول تا غروب روز سوم است كه حدود شصت ساعت مي‌شود، اگر زمان خون ديدن از اين كمتر شود حيض نيست و مراد از استمرار، عرفي است بنابراين قطع شدن‌هاي كوتاه مدت، در اين مدت ضرري به حيض بودن خون نمي‌زند.
79- مشهور اين است كه پاكي بين دو حيض، كمتر از ده روز نيست ولي به نظر مي‌رسد اين تحديد مربوط به بحث عدّه باشد اما در مبحث نماز و روزه هر سه روز يا بيشتري كه خون استمرار داشت حيض است و ايام منقطع شدن خون، پاكي است اگر چه يك روز يا دو روز تا نه روز باشد. بنابراين به مجرد انقطاع خون، خود را تطهير مي‌كند، نماز خود را مي‌خواند و روزه‌ي خود را مي‌گيرد و ديدن خون قبل از گذشتن ده روز از انقطاع اول كشف از بطلان اعمال سابق نمي‌كند.
80- از آن‌چه كه گذشت روشن شد كه زن به مجرد ديدن خون، آن را حيض مي‌داند و از نماز و روزه خودداري مي‌كند اگر قبل از استمرار سه شبانه روز (حداقل شصت ساعت) قطع شد، حيض نبوده بنابراين نمازهاي خوانده نشده را قضا مي‌كند و اگر شصت ساعت و بيشتر ادامه يافت حيض است، هرگاه كه خون منقطع شد غسل كند و خود را پاك بداند نماز خود را بخواند، روزه‌ي خود را بگيرد و مي‌تواند به مسجد وارد شود، باز هر زماني كه خون ديد، آن را حيض بداند و…
81- مشهور، حائض را به اقسام ذيل تقسيم كرده‌اند:
حائض يا خانمي است كه اولين مرتبه حيض ديدن اوست كه به آن مبتدئه مي‌گويند و يا قبلاً حيض شده است. دومي يا دوره‌هاي حيض شدن او مشخص است كه به آن «داراي عادت مشخص» مي‌گويند و يا چنين نيست كه به آن «بدون عادت» مي‌گويند و زن داراي عادت يا تعداد روزها و شروع و پايان آن كاملاً مشخص است كه به آن «داراي عادت عدديه و زمانيه» مي‌گويند يا فقط يكي از اين دو كاملاً مشخص است كه اگر تعداد روزها مشخص باشد «داراي عادت عدديه» و اگر زمانش مشخص باشد «داراي عادت وقتيه» نام مي‌گيرد؛ باز زن به خاطر مشكلات آبستن شدن، شير دادن و امثال آن، گاهي چگونگي عادت خود را فراموش مي‌كند كه «ناسيه» نام دارد. زن‌هاي داراي عادت، يا عادتشان تا آخر ثابت است يا از عادتي به عادت ديگر بر مي‌گردند كه به آن‌ها «منقلبه»‌ مي‌گويند و گاهي زنان عادت مركّبه دارند بدين معنا كه مثلاً يك ماه سه روز خون مي‌بينند ماه بعد پنج روز، ماه بعد سه روز، ماه بعد پنج روز و…
و مشهور بر هر يك از اقسام فوق احكام خاصي مترتّب كرده‌اند اما به نظر مي‌رسد كه هيچ‌كدام از اموري كه گفته‌اند لازم نيست و حكم زنان همان است كه در مسأله بيان شد. [آن‌چه مشهور گفته‌اند كتاب پيچيده‌اي مي‌شود كه يك فقيه نيز پس از سال‌ها تمرين نمي‌تواند بدون مراجعه به رساله جواب مقلّد را بدهد در حالي‌كه دين خدا سخت نيست و زن روستايي عصر پيامبر9 كه از كتاب و نوشته خبري نبود راحت احكام خود را فرا مي‌گرفت و عمل مي‌كرد بنابراين، احكام زنان بايد به گونه‌اي باشد كه حداقل امروزه با اين همه دانش بتواند راحت احكام خود را فرا گيرد و عمل كند.]
82- اگر خون ديدن زن استمرار يافت و از ده روز گذشت، پس از ده روز محكوم به حيض نيست و احكامش در مسائل بعدي و در بحث استحاضه خواهد آمد.
83- اگر خون بيش از ده روز ادامه يافت و مثلاً پنج روز اول متمايل به سياهي، پنج روز دوم متمايل به زردي و پنج روز سوم همانند رنگ اولّي بود پنج روز وسط محكوم به استحاضه است. آن‌گاه اگر اولين باري است كه اين حادثه براي زن اتفاق افتاده، طبعاً ده روز اول را نماز نخوانده، حال چند روز بعدي را نيز نماز نخواند و سپس نمازهاي پنج روز وسط را قضا كند، اما اگر ماه‌هاي متوالي اين‌چنين شد در ماه‌هاي بعدي روزهايي كه خونش رنگ زردتري دارد را استحاضه قرار دهد.
84- متوسط حيض زنان هفت روز است بنابراين در صورت بروز مشكلاتي كه تعداد روزهاي حيض را با ترديد مواجه مي‌كند، هفت روز معيار قرار مي‌گيرد كما اين‌كه حيض خويشاوندان نيز مي‌تواند معيار قرار گيرد.
85- اگر خوني ببيند كه نداند حيض است يا بكارت، بايد خود را وارسي كند، يعني مقداري پنبه داخل فرج نمايد و كمي صبر كند و بعد بيرون بياورد، پس اگر فقط اطراف آن آلوده باشد خون بكارت است و اگر خون به همه‌ي آن رسيده، حيض است.
86- هرگاه زن به هر دليلي شك كرد كه حائض است يا خير، مي‌تواند خود را وارسي نمايد و خون‌هايي كه به درون پنبه نفوذ نمي‌كنند را حيض نداند.
احكام حائض
87- عباداتي كه مشروط به طهارت است نظير نماز، روزه، طواف و اعتكاف بر حائض حرام است.
88- تمامي چيزهايي كه بر جنب حرام بود بر حائض حرام نيست و موارد احتياطي نيز همانند نيست. [زيرا جنابت حدث است و حيض استمراري است.]
89- ورود حائض به مسجدين شريفين، در صورتي‌كه مطمئن باشد آن‌جا را آلوده نمي‌كند حرام نيست.
90- اگر زن در بين نماز حائض شد نمازش باطل است و ادامه دادن آن حرام است.
91- اگر شك كرد حائض شده يا خير نمازش صحيح است و آن را ادامه دهد، اگر بعداً معلوم شد حائض شده كشف مي‌شود كه نماز باطل بوده است.
92- براي حائض سجده‌ي شكر جايز است و اگر آيه سجده را شنيد سجده بر او واجب است.
93- آميزش در فرج زن در ايام حيض حرام است و براي او نيز تمكين از چنين آميزشي حرام است.
94- آميزش در پشت زن، چه در حال حيض يا غير آن متعارف نيست بنابراين، زن حق دارد شوهر را از چنين عملي منع كند و در صورت رضايت زن، داراي كراهت شديد است و اگر معلوم باشد كه به زن، ضرر و زيان متنابهي مي‌رسد، حرام است.
95- اگر شماره‌ي روزهاي حيض به سه قسمت تقسيم شود و شوهر در قسمت اول آن با زن خود در قُبُل يا فَرْج آميزش كند لازم است استغفار كند و مستحب است كه يك دينار شرعي يا بيست و دو نخود طلا به فقير بدهد و اگر در قسمت دوم جماع كند يازده نخود و اگر در قسمت سوم جماع كند پنج و نيم نخود طلا يا پول آن را به فقير بدهد.
96- غير از آميزش، ساير بهره‌گيري‌هاي جنسي مانند بوسيدن و ملاعبه، جايز است و بهره‌گيري از ناف تا زانو مكروه است.
97- اگر در يك حيض چندين مرتبه آميزش كند بهتر آن است كه براي هر آميزش كفاره بدهد.
98- اگر در حال آميزش، مرد بفهمد كه زن حائض شده، بايد فوراً از او جدا شود و اگر جدا نشد علاوه بر استغفار، مستحب است كه كفاره بدهد.
99- اگر مرد – العياذ بالله – با غير همسر خود در حال حيض آميزش كرد، بايد احتياطاً كفاره بدهد.
100- اگر فراموش كرد همسرش حائض است يا از روي ناداني به چنين عملي دست زد كفاره ندارد.
101- طلاق دادن زن در حال حيض اجمالاً باطل است تفصيل بحث در كتاب طلاق خواهد آمد.
102- سخن زن در اين كه حائض هستم يا از آن پاك شده‌ام مورد قبول است، مگر اين‌كه اطمينان حاصل شود كه در اين مورد دروغ مي‌گويد.
103- هنگامي كه زن از خون حيض پاك شد واجب است كه براي نماز و عباداتي كه مشروط به طهارت است غسل نمايد و چگونگي آن مثل غسل جنابت است و از وضو كفايت مي‌كند. بله بهتر است كه قبل از غسل وضو بگيرد.
104- هنگامي كه زن از حيض پاك شد، قبل از اين‌كه غسل كند طلاقش صحيح است و آميزش با او جايز، اما مكروه است. مگر اين‌كه فرج خود را بشويد اما ساير كارهايي كه بر جنب حرام بود مثل ورود به مساجد، بر او حلال است. مگر مسّ خط قرآن كه متوقف بر غسل كردن است.
105- نمازهاي واجبي كه از حائض فوت شده قضا ندارد ولي روزه‌هاي واجب ماه رمضان را كه در حال حيض نگرفته بايد قضا نمايد.
106- نمازهاي واجبي كه وقت معيني ندارد مانند نماز طواف و زلزال، بر حائض واجب است و بايد پس از پاك شدن آن‌ها را انجام دهد.
107- زني كه احتمال مي‌دهد تا آخر وقت حائض شود بايد در اول وقت نماز خود را بخواند و اگر نخواند و حائض شد بايد قضاي آن را انجام دهد.
108- زني كه در آخر وقت نماز از حيض پاك شود و به اندازه‌ي غسل و خواندن يك نماز متعارف وقت دارد آن نماز بر او واجب مي‌شود و اگر نخواند قضا دارد.
109- زني كه وظيفه‌اش تيمم بدل از غسل است اگر در آخر وقت از حيض پاك شود و به اندازه‌ي تيمم و نماز متعارف، وقت دارد آن نماز بر او واجب مي‌شود و در صورت نخواندن قضا دارد.
110- هزينه‌هاي غسل كردن زن به عهده شوهر اوست.
111- كسي كه وظيفه‌اش تيمم بدل از غسل حيض است اگر پس از تيمم حدثي كه وضو را باطل مي‌كند از او صادر شود، تيمم بدل از غسلش باطل نمي‌شود و براي نمازهاي بعدي بايد وضو بگيرد يا بدل وضو تيمم كند.
112- مستحب است كه زن حائض، در وقت نمازها خود را نظيف كند و وضو بگيرد و در جاي نماز خود به تسبيح و تهليل خدا و دعا و قرآن مشغول شود.
113- مكروهاتي كه براي جنب بيان شد براي حائض مطرح نيست. [زيرا آن امور بر جنب مكروه بود تا به غسل مبادرت كند ولي حائض در زمان حيض مكلّف به غسل نيست.]
استحاضه
يكي از خون‌هايي كه از زن خارج مي‌شود خون استحاضه است كه بيشتر اوقات زرد رنگ و سرد است و بدون فشار و سوزش بيرون مي‌آيد و غليظ نيست. ولي ممكن است گاهي اوقات سياه، گرم و غليظ باشد. زن را در موقع ديدن خون استحاضه «مستحاضه» مي‌گويند.
114- استحاضه بر سه قسم است كم، متوسط و زياد. يا قليله، متوسطه و كثيره.
كم: آن است كه به درون پنبه‌اي كه زنان به خود مي‌گيرند نفوذ نكند و تنها روي پنبه آلوده شود.
متوسط: آن است كه خون به درون پنبه راه يافته ولي از طرف ديگر آن بيرون نزند.
زياد: آن است كه از پنبه بيرون بزند و به دستمالي كه روي آن بسته‌اند برسد.
115- اگر زن بداند خوني كه از او خارج شده حيض و نفاس نيست و خون زخم هم نيست بايد آن را استحاضه بداند.
116- مستحاضه‌ي قليله بايد براي نماز وضو بگيرد،‌ مستحاضه‌ي متوسطه روزي يك غسل انجام مي‌دهد و اگر پس از غسل از او خوني خارج شود براي نمازها وضو مي‌گيرد و مستحاضه‌ي كثيره براي هر نماز يك غسل انجام مي‌دهد مگر اين‌كه دو نماز را با هم بخواند كه براي آن دو يك غسل كافي است و مي‌تواند چهار نماز را با هم بخواند به اين‌گونه كه نزديك غروب آفتاب غسل كند و نماز ظهر و عصر را بخواند و همين كه مغرب شد نماز مغرب و عشا را بخواند كه در اين صورت براي چهار نماز يك غسل كافي است و به شرطي كه اين مدت از خروج خون جلوگيري كرده باشد نيازي به وضو نيز ندارد.
117- بودن خون در رحم زن، وضو يا غسل او را باطل نمي‌كند ولي با خارج شدن آن، احكام سه‌گانه‌ي فوق‌الذكر مترتّب مي‌شود بنابراين زنان مستحاضه مي‌توانند با داخل كردن پنبه‌اي در خرج و بستن محكم آن، موقتاً از خروج خون خودداري كنند تا چهار نماز را با يك غسل انجام دهند و نيازي به وضو نداشته باشند.
118- آلوده شدن پنبه در داخل، به وضو و يا غسل زن ضربه‌اي نمي‌زند.
119- اگر غسل‌هاي متعدد براي مستحاضه، حرجي است و موجب بيماري او مي‌شود، به مقدار توان انجام دهد و در جايي كه توان ندارد به جاي آن تيمم كند.
120- اگر مستحاضه قبل از وقت نماز، وظيفه‌ي خود اعم از غسل يا وضو را انجام دهد و از آمدن خون به فضاي خارج رحم جلوگيري كند براي نمازش كافي است.
121- طهارتي كه زن مستحاضه تحصيل كرده است براي تمامي كارهايي كه نياز به طهارت دارد كافي است، مگر اين‌كه خوني به فضاي بيرون بيايد.
122- كارهايي كه بر حائض حرام بود بر مستحاضه حرام نيست پس مي‌تواند سوره‌هاي عزائم و آيات سجده‌دار را بخواند، وارد مسجد شود و… ولي بايد مواظب باشد كه مكان‌هاي مقدس را آلوده نكند.
123- غسل مستحاضه، از وضو كفايت مي‌كند، بله اگر پس از غسل خوني خارج شد، احكام خاص خودش را دارد يعني اگر قليله بود وضو را باطل مي‌كند و بنابراين براي نماز واجب بايد وضو بگيرد.
124- انجام غسل‌هاي شب يا روز مستحاضه شرط صحيح بودن روزه‌ي او نيست. [زيرا اجماع مدركي است و روايات مخدوش و حكم برخلاف متعارف است.] كما اين‌كه اگر فرد مكلّفي نمازهاي خود را از روي عصيان نخواند ضرري به روزه‌ي او نمي‌زند.
125- اگر مستحاضه بداند تا آخر وقت فرصتي براي انجام نماز پيدا مي‌كند كه پاك باشد نماز را تا آن وقت به تأخير بيندازد ولي اگر در اول وقت و با قصد قربت وظايف خود را انجام داد صحيح است.
126- اگر مستحاضه قبل از نماز از مرحله قليله به متوسطه يا از متوسطه به كثيره رسيد براي نماز بايد وظيفه‌ي مرحله‌ي بالاتر را انجام دهد ولي اگر قبل از نماز از مرحله‌ي بالاتر به پايين‌تر رسيد بايد عمل مرتبه‌ي بالاتر را انجام دهد.
127- اگر مستحاضه‌ي كثيره جنب شد يك غسل براي او كافي است و اگر بين غسل استحاضه جنب شد، غسل را از سر بگيرد.
نفاس
خوني كه همراه با بيرون آمدن اولين جزء نوزاد از رحم مادر خارج مي‌شود، خون نفاس نام دارد و زن را در آن حالت «نفساء» مي‌گويند. كم‌ترين زمان ديدن اين خون حدّي ندارد و مي‌تواند يك لحظه باشد كما اين‌كه به نظر مي‌رسد بيشترين آن نيز حدّ مشخصي ندارد. و به هرحال زايمان كننده‌اي كه خون نفاس ديد و ادامه داشت به عدد ايام حيضش حتماً از نماز باز مي‌ايستد، حال اگر باز خونريزي ادامه داشت تا هجده روز منتظر مي‌ماند تا هرگاه خون قطع شد غسل كند و نماز را بخواند اما اگر ادامه يافت پس از هجده روز غسل كند و نماز بخواند و پس از آن به احكام استحاضه عمل كند.
اهل سنّت تا سي، چهل يا شصت روز را نيز نفاس قرار داده‌اند اما آن‌چه بيان شد جمع بين روايات، آراء و توجه به واقعيت زنان و مطابق با شريعت سهله و سمعه است.
128- خوني كه زن پيش از بيرون آمدن اولين جزء بچه مي‌بيند نفاس نيست.
129- لازم نيست كه نوزاد كامل الخلقه باشد بلكه اگر ناتمام باشد، در صورتي‌كه زايمان صدق كند خوني كه پس از آن مي‌بيند نفاس است.
130- كارهايي كه بر حائض حرام است بر نفساء نيز حرام است و آن‌چه بر حائض مستحب، مكروه و يا مباح بود بر نفساء نيز همين‌گونه است.
131- طلاق دادن زني كه در حال نفاس است باطل و آميزش با او حرام است و چنان‌چه شوهر با او آميزش كند به احتياط مستحب كفاره بدهد.
132- اگر زن در ظاهر از خون نفاس پاك شود و احتمال بدهد كه در باطن خون هست احتياطاً مانند زن حائض اختبار كند يعني مقدار كمي پنبه، داخل فرج كند و كمي صبر كند تا معلوم شود كه پاك شده يا خير و در صورت اول غسل كند و عبادات خود را انجام دهد.
133- ممكن است حدود بيست روز پس از زايمان، حيض زن شروع شود بنابراين اگر پس از هجده روز از زايمان خون‌ها به رنگ زرد و سرد بود استحاضه است و اگر خون‌ها سرخ مايل به سياه و تازه بود و با جهش بيرون مي‌آمد حيض است.
134- غسل نفاس مانند غسل حيض است و از وضو كفايت مي‌كند،‌مگر اين‌كه پس از آن خون استحاضه خارج شود كه احكامش گذشت.
135- كسي كه پس از زايمان تا چند روز خون نديد و سپس جريان يافت،‌ نفاس بودن چنين خوني مورد شك است بنابراين اگر علائم حيض را داشت آن را حيض وگرنه استحاضه به حساب آورد.
136- مدت نفاس از هنگام جدا شدن آخرين جزء نوزاد يا نوزادها محاسبه مي‌گردد.
غسل مسّ ميّت
137- اگر كسي بدن انسان مرده‌اي را كه سرد شده و غسلش نداده‌اند مسّ كند يعني جايي از بدن خود را به آن برساند بايد غسل مسّ ميّت نمايد، چه در خواب باشد يا بيداري، با اختيار مسّ كند يا بي‌اختيار. ولي اگر حيوان مرده‌اي را مسّ كند غسل بر او واجب نيست.
138- برخورد مو يا ناخن با بدن يا مو و ناخن انسان مرده موجب غسل نمي‌شود اگر چه احوط است.
139- بوسيدن مرده پس از سرد شدن و قبل از غسل، در صورتي كه مستلزم لمس زيادتري نباشد موجب غسل نمي‌شود اگر چه احوط است.
140- براي مسّ مرده‌اي كه تمام بدنش سرد نشده، غسل واجب نيست،‌ اگر چه جايي را كه سرد شده،‌ مسّ نمايد.
141- براي مس كردن طفل مرده بلكه چنين مرده‌اي كه چهار ماه او تمام شده است غسل مسّ ميّت واجب است.
142- گفته شده بر مادري كه بچه در شكمش مرده و هنگام خروج، سرد شده است غسل مسّ ميّت واجب است ولي در وجوبش اشكال است و غسل نفاس، از آن كفايت مي‌كند.
143- گفته شده بر بچه‌اي كه پس از مرگ مادر و سرد شدن او به دنيا بيايد غسل مسّ ميّت واجب است كه بايد پس از بلوغ آن را انجام دهد ولي بر فرض تحقق، اولين غسل واجب يا مستحبي كه قبل يا بعد از بلوغ، انجام دهد از آن كفايت مي‌كند.
144- اگر انسان، مرده‌اي را كه سه غسل او تمام شده مسّ نمايد، غسل بر او واجب نمي‌شود ولي اگر پيش از آن كه غسل سوم تمام شود، جايي از بدن او را مسّ كند بايد غسل مسّ ميّت نمايد.
145- اگر كسي قطعه‌اي را كه از بدن مرده جدا شده – بعد از سرد شدن و قبل از غسل دادن – مسّ كند واجب است غسل مسّ ميّت كند و فرقي نمي‌كند كه آن قطعه داراي استخوان باشد يا نباشد اما اگر كسي قطعه‌اي را كه از انسان زنده جدا شده، با همان شرايط، مسّ كند در صورتي غسل مسّ ميّت بر او واجب است كه آن قطعه داراي استخوان باشد.
146- اگر ديوانه يا بچه‌اي مرده را مسّ كرد پس از مكلّف شدن، بايد غسل مسّ ميّت را انجام دهد.
147- احتياط آن است كه به خاطر مسّ دندان يا استخوان مرده‌اي كه گوشت ندارد غسل مسّ ميّت كند و اين احتياط در مورد استخوان‌هايي كه بيش از يك سال از مرگ آن‌ها نگذشته ترك نشود.
148- مسّ استخوان‌هايي كه در مقبره‌هاي مسلمانان يافت مي‌شود غسل ندارد [زيرا مسلمانان طبعاً و شرعاً مرده‌هاي خود را قبل از دفن غسل مي‌دهند.]
149- مسّ دندان و استخواني كه از زنده جدا شده و گوشت ندارد موجب غسل نمي‌شود.
150- اگر چند مرده را مسّ كند يا يك مرده را چند بار مسّ كند، يك غسل مسّ ميّت او را كفايت مي‌كند.
151- غسل مسّ ميّت مانند غسل جنابت است و براي نماز خواندن نياز به وضو ندارد.
152- كسي كه مرده‌اي را مسّ كرده و براي آن غسل نكرده، مانند شخصي است كه وضو ندارد، بنابراين مي‌تواند در تمامي مساجد وارد شود يا توقف كند و مي‌تواند قرآن از جمله آيات سجده‌دار را بخواند ولي براي خواندن نماز بايد غسل كند.
غسل ميّت
غسل ميّت، واجبي است كفايي به عهده‌ي مسلمانان نسبت به مسلماني كه از دنيا رفته است كه چون اين غسل با غسل‌هاي قبلي تفاوت اساسي دارد و از سوي ديگر متصدّي خاصي دارد از تفصيل احكام آن در رساله‌ي عمليه‌ي عمومي خودداري مي‌شود.
غسلي كه با نذر، سوگند و امثال آن واجب شود
كسي كه براي رفع گرفتاري يا براي ترك كار يا خوي ناپسندي نذر كند يا عهد و سوگند ياد نمايد كه غسلي را انجام دهد، آن غسل بر او واجب مي‌شود و بايد به نذر يا عهد و سوگند خود وفا كند.
153- با غسل نذر و امثال آن مي‌توان نماز خواند و نيازي به وضو ندارد.
154- احكام نذر، عهد و سوگند در جاي خود خواهد آمد.
غسل‌هاي مستحب
غسل‌هاي مستحب در شرع مقدس اسلام بسيار است و در كتاب‌ها تعداد آن را تا صدتا نيز رسانيده‌اند ولي اقامه‌ي دليل براي بسياري از آن‌ها مشكل است. بنابراين سزاوار است كه مكلّف آن‌ها را به اميد ثواب – نه به قصد استحباب – انجام دهد.
غسل جمعه: از غسل‌هايي است كه استحباب آن ثابت است و براي آن فضائل زيادي بيان شده، و حتي برخي به وجوب آن فتوا داده‌اند و وقت آن از اذان صبح روز جمعه تا ظهر است و بهتر است كه نزديك ظهر انجام شود و اگر كسي تا ظهر آن را انجام نداد بهتر است تا غروب بدون نيت اداء و قضا آن را انجام دهد.
155- اگر روز جمعه غسل نكند خوب است كه روز شنبه قضاي آن را به جا آورد و كسي كه مي‌داند در روز جمعه آب پيدا نمي‌كند مي‌تواند آن را روز پنج شنبه انجام دهد.
156- دليلي بر اين‌كه بتوان غسل جمعه را در شب جمعه انجام داد يافت نشد بنابراين اگر كسي خواست در شب جمعه آن را انجام دهد به اميد ثواب و اميد مطلوب بودن انجام دهد.
157- خوب است هنگام غسل جمعه به يگانگي خدا و رسالت پيامبر9 شهادت دهد و بر پيامبر9 و آلش درود فرستد و بگويد خداوندا مرا از توبه‌كنندگان و از طهارت پيشگان قرار ده.
158- در استحباب غسل جمعه فرقي بين مرد و زن، مسافر و غير مسافر و نيز كسي كه نماز جمعه مي‌خواند يا نمي‌خواند نيست.
159- كسي كه نذر كند غسل جمعه انجام دهد، نذرش منعقد و غسل جمعه بر او واجب مي‌شود.
160- غسل جمعه كفايت از وضو مي‌كند و مي‌توان با آن وارد نماز شد.
161- چيزهايي كه وضو را باطل مي‌كند غسل جمعه را باطل نمي‌كند، اگر چه براي نماز بايد وضو بگيرد.
162- جنب اگر غسل جمعه كند كفايت از غسل جنابتش مي‌كند چه نيّت آن را داشته باشد چه نداشته باشد. اما حائض اگر غسل جمعه كند تنها ثواب مي‌برد.
163- دليلي براي تيمم بدل از غسل جمعه وجود ندارد.
164- غسل شب‌هاي اول، هفدهم، نوزدهم، بيست‌ويكم و بيست‌وسوم ماه رمضان در خبرهاي صحيح وجود دارد و بنابراين مي‌توان آن‌ها را مستحب دانست اما غسل بقيه‌ي شب‌هاي فرد ماه رمضان و تمامي شب‌هاي دهه‌ي آخر و روز اول و غسل دوم در شب بيست‌وسوم، به اميد ثواب و مقبوليت آورده شود.
165- غسل‌هاي فوق نظير غسل جمعه با حدث اصغر باطل نمي‌شوند و نيازي به اعاده ندارند.
166- استحباب غسل روزهاي عيد فطر و قربان ثابت است و وقت آن از اذان صبح تا غروب است و بهتر است كه پيش از نماز عيد آورده شود. اما غسل شب عيد فطر و قربان مستندش ضعيف است.
167- غسل‌هاي شب اول، پانزدهم، بيست‌وهفتم و آخر رجب و نيز غسل روز غدير، روز مباهله، روز نيمه شعبان، روز هفدهم ربيع‌الاول، روز دحوالارض و عيد نوروز همه به اميد ثواب آورده شود زيرا اقامه‌ي دليل براي استحباب آن‌ها مشكل است.
168- استحباب غسل روز هشتم ذي‌الحجه و روز نهم يعني روز عرفه، ثابت است و در روز عرفه بهتر است كه نزديك ظهر انجام شود.
169- غسل‌هايي كه مربوط به روز خاصي است با گذشتن آن زمان ساقط مي‌شود و قضا ندارد مگر غسل روز جمعه كه بحثش گذشت.
170- اثبات اين‌كه غسل به خودي خود مستحب باشد مشكل است مگر اين‌كه گفته شود شست‌وشوي بدن مطلوب است و نيّت خدايي داشتن نيز مطلوب است و جمع اين دو عبارت است از غسل، پس مستحب نفسي است.
171- غسل براي ورود به حرم مكه و به شهر مكه و وارد شدن به خانه كعبه مستحب است.
172- غسل براي ورود به حرم و شهر مدينه، مسجد النبي، مسجد الحرام و حرم امامان، به اميد ثواب انجام شود.
173- غسل براي احرام مستحب است و براي طواف و نيز براي وقوف به عرفات مستحب است.
174- غسل براي ذبح يا نحر و براي سر تراشيدن و تقصير كردن و براي وقوف به مشعر، به اميد ثواب انجام شود.
175- غسل براي زيارت امامان و براي خواب ديدن آنان به اميد ثواب آورده شود.
176- غسل براي عمل ام داوود و براي نماز استخاره و براي گرفتن تربت از قبر امام حسين (ع) به اميد ثواب انجام شود زيرا مستندش ضعيف است.
177- اگر چند غسل بر كسي واجب و چند غسل مستحب باشد و به نيّت همه‌ي آن‌ها يك غسل انجام دهد كافي است.

 

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات