سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
متن جلسه دهم نهج البلاغه:
نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 16/11/1400
شرح خطبه همام – جلسه دهم
يَنْظُرُ إِلَيْهِمُ النَّاظِرُ فَيَحْسَبُهُمْ مَرْضَى وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ يَقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِيمٌ
كسى كه به آنها مى نگرد مىپندارد كه بيمارند امّا آنان را بيمارى نيست، و مىگويد، آنها در اشتباهند در صورتى كه آشفتگى ظاهرشان، نشان از امرى بزرگ است.
برخی اوقات انسان توهّم زده میشود ولی برخی اوقات واقعیت است. حال ممکن است تعبیر خُولِطُوا به این معنا باشد که ناظر نسبت به آنها میگوید علقشان با وهم مخلوط شده ولی در واقع این گونه نیست چرا که متقیان عقلشان با چیزی بالاتر از عقل مخلوط شده است. پس اهل تقوا توهّم زده نیستند. اگر عقل با چیزی پایینتر مثل توهّم خلط شود این بد است ولی گاهی با چیزی بالاتر از عقل مثل عرفان و شهود مخلوط میشود که این خوب است.
لا يَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِيلَ وَ لَا يَسْتَكْثِرُونَ الْكَثِيرَ
از اعمال اندك خود خشنود نيستند، و اعمال زياد خود را بسيار نمىشمارند.
یعنی اگر نماز واجب یا نافلهای میخوانند به این راضی نمیشوند بلکه میخواهند بالاتر را انجام دهند. حتی متقیان به خمس و زکات واجب راضی نمیشوند بلکه آن را کم میپندارد و سعی میکنند بیشتر دهند.
حتی اگر نصف مالشان را هم بدهند آن را زیاد حساب نمیکنند بلکه همیشه حس میکنند که در قبال خدا کم کاری کردهاند.
فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ
نفس خود را متّهم مىكنند.
یعنی به خودشان اتهام میزنند. اتهام زدن به دیگران بد است ولی اگر کسی نسبت به خودش اتهام بزند و خود را کمکار معرفی کند اشکالی ندارد. مثلا اگر صدقهای داد با خود بگوید شاید کم بوده باشد یا شاید از روی ریا بوده باشد.
با این کار مواظب است که کارش دقیق و خوب باشد.
البته این امر ممکن است انسان را به وسواس بکشاند. منظور این نیست بلکه منظور این است که فکر کند معلوم نیست نمرهاش بیست باشد.
وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ
و از كردار خود ترسناكند.
یعنی میگوید عبادتی که در شأن خداست انجام ندادم. ما هر چیزی به درب خانه خدا ببریم فکر نکنیم خیلی کار کردهایم.
این صفات را مقایسه کنید با کار برخی که خود را بالا میدانند. عرفانی که حضرت علی(ع) بیان میکند را مقایسه کنید با عرفانهایی که میگویند ما گناهی در حد بخشش خدا نکردهایم، خدا بخشنده است. پس باید عرفان کاذب از عرفان حقیقی تفکیک شود.
إِذَا زُكِّيَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا يُقَالُ لَهُ فَيَقُولُ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْ غَيْرِي وَ رَبِّي أَعْلَمُ بِي مِنِّي بِنَفْسِي
هرگاه يكى از آنان را ستایش شود، از آنچه در تعريف او گفته شد در هراس افتاده مىگويد: من خود را از ديگران بهتر مىشناسم و خدایم، مرا بهتر از من مىشناسد.
طبق این تعبیر اگر در مقابل حضرت علی(ع) گفتند: تو فاتح خیبری میترسد. شخص متقی واقعی اجازه نمیدهد کسی مدحش را بکند و بر فرض که در جایی مدحش کردند چنین میگوید که این عبارت آورده است.
البته ما باید تعریف دیگران را بکنیم و نسبت به دیگران خوشبین باشیم. نباید برای دیگران عیب بتراشیم بلکه باید کار دیگران را به وجه احسن تعبیر کنیم. فعل مسلمان باید بر صحت حمل شود و مثلا اگر حرفی زد نگوییم میخواهد به ما توهین کند.
بدگویی بد است. البته تعریف کردن از دیگران نباید با دروغ و تملق همراه باشد خصوصا اگر آن شخص پست و مقام داشته باشد. تعریف کسانی که پست و مقام دارند معمولا عاملی برای تملق است تا آنها عنایتی به ما بکنند که این نوعی رشوه است. دقت کنید که رشوه گاهی پولی است و گاهی زبانی است. مواظب باشیم نسبت به مسئولین تملق نکنیم.
در روایتی منسوب به پیامبر(ص) آمده است:
اُحْثُوا فِي وُجُوهِ اَلْمَدَّاحِينَ اَلتُّرَابَ (من لا يحضره الفقيه , جلد۴ , صفحه۳۸۱)
ترجمه: در صورت مداحان خاک بپاشید.
این تعبیر به این خاطر است که مداحان تملق میکنند و از این جهت این کار ممنوع است. تازه صاحبان پست و مقام از این تعریفها سوء استفاده میکنند و آن را به صورت کلیپ در آورده تا در وقت خود از آن استفاده کنند.
پس ما باید خوشبین باشیم و تعریف افراد معمولی را در حدی که هستند و نه بیشتر بکنیم. اگر هم آن شخص مسئول است وظیفهاش را انجام داده است، نیازی به تعریف ندارد و تنها باید گزارش کارهای او داده شود.
به هر حال کارهایی که متقیان میکنند مثل نماز شب نباید برای دیگران گفته شود چون رابطۀ شخص آنها با خداست. بله ممکن است زمانی گفتن آن وجهی داشته باشد که طبیعتا اشکالی ندارد ولی در غیر آن اشکال دارد.
اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا يَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِي أَفْضَلَ مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لِي مَا لَا يَعْلَمُونَ
خدايا، مرا به آنچه مىگويند محاكمه نفرما، و بهتر از آن قرارم ده كه گمان میکنند، و آنچه را که نمىدانند بيامرز.
این صفات را مقایسه کنید با عملکرد مردم زمان ما تا معلوم شود چقدر از حقیقت دوریم. در زمان ما برخی افراد وقتی کار خیری انجام میدهند فیلمش را ضبط میکنند تا برای دیگران فرستاده شود یا در آرشیو نگه داشته شود. به عنوان مثال چکی برای ایتام میدهند و از آن فیلم میگیرند. تازه بدتر اینکه همین نیز تقلبی باشد و آن چک اصلا پول نشود.
یادم هست در همین اصفهان در کوچهای در حال رفتن بودم که شخصی به من گفت بیا برای ما نماز بخوان. گفتم الآن که وقت نماز نیست. او گفت چون میخواهیم فیلم بگیریم فقط شکل نماز کافی است.
متأسفانه این چیزها کم نیست. معمولا کسانی که کاندید میشوند صدها قول میدهند ولی اگر بعدا بررسی شود واقعا چند درصد آن وعدهها عملی شده است؟
پس ما با متقیان فرسنگها فاصله داریم.
به همین خاطر برخی به کاندیداها هشدار میدهند حداقل وعدههایی بدهید که امکان تحققش وجود داشته باشد ولی بعضا وعدههایی میدهند که اصلا امکان تحققش نیست.
در زمان ما گفتن صفات متقین حرفهای غریبی به همراه دارد. زمان ما زمان دروغ وکلک است. در کلاسهای موفقیت راههای پول در آوردن اینگونه بیان میشود که باید قیافهات را به فلان حالت درآوری و باید کلاس بگذاری تا فکر کنند میلیارد هستی تا با تو قرار داد ببندند.
پس عدهای کلاس میگذارند که چگونه باید مردم را خر کنیم یا چگونه حرف بزنیم که طرف مقابل دروغها را باور کند و پول دهد.
پس حرفهایی که در خطبۀ متقین میخوانیم با واقعیت جامعه ما ربطی ندارد. به همین خاطر این حرفها را بیعقلی معرفی میکنند و میگویند امروزه باید دروغ گفت.
و اما دستۀ دیگری نیز هستند که اسمشان علماء است و خانه و مکان ملاقات را به گونهای نشان میدهند که همه فکر کنند او زاهد است ولی خانۀ واقعیاش چیز دیگری است. ظاهر دفترش را به گونهای نشان میدهند ولی این دفتر به باغی راه دارد و همین شخص زاهدنما در آن باغ چقدر خوش میگذارند ولی به مردم که میرسد به گونۀ دیگری رفتار میکند.
متأسفانه امروزه به متقینمایان گرفتار شدهایم. طرف خاویار خورده ولی در متن خاطراتش مینویسند خیار خورده است.
به هر حال عدهای علنا یاد میدهندکه چگونه باید حرف بزنیم تا افراد را خر کنیم و عدهای با اینکه ظاهرشان با تقوا است باز در باطن کار دیگری میکنند. به قول شاعر:
واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
گوییا باور نمیدارند روز داوری کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند
یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان کاین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند
(غزل شماره 199 دیوان حافظ)
پس فراوان تقلب است و مثل اینکه کسی سالم نمانده است. بنابراین خودمان را با کسانی که حضرت علی(ع) میگوید مقایسه نکنیم.
فَمِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّكَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِي دِينٍ
و از نشانه هاى يكى از پرهيزكاران اين است كه او را اينگونه مى بينى: در ديندارى نيرومند است.
قوی بودن در دین یعنی در دین کوتاه نمیآیند و مثلا میگویند نماز را حتما باید خواند. دروغ حتما نباید گفت.
وَ حَزْماً فِي لِينٍ
نرمخو و دور انديش است.
نرم بودن یعنی خشن نیست ولی در همین حال در مورد دین حاضر به ترک اوامر الهی نیست. برخی افراد چون میخواهند قاطع باشند خشن میشوند ولی متقیان نرم خویی دارند و نرم خویی آنها از روی سستی نیست. برخی نرمند چون بیعرضه هستند. شخص متقی نرم است ولی در مورد دینش کوتاه نمیآید.
جالب است که پیامبر(ص) را طبق آیۀ 61 سوره توبه «اُذُن» مینامیدند چرا که بسیار نرمخو و عذرپذیر بود ولی با این حال ایشان دینش را زیر پا نمیگذاشت.
وَ إِيمَاناً فِي يَقِينٍ
داراى ايمانى پر از يقين هستند
یعنی ایمانشان برخواسته از یقین است. برخی ایمانها برخواسته از خرافه است. ایمانهای ما که امروزه فرو ریخته و موجب شده که عدهای از دین بیرون روند علتش این است که ایمانهای همراه با یقین نبوده بلکه ایمان ظاهری و خرافی بوده است. عدهای با خرافه ایمان آوردند و امروزه با فضای مجازی این ایمانها فرو ریخته است.
یادم هست در جبهه خمپارهای میآمد و عمل نمیکرد. عدهای میگفتند معجزه شده است. ولی بعد میفهمیدیم خمپارههای پرتاب شده توسط ما نیز بعضا عمل نکرده است. این بدین خاطر بود که چه بسا مواد آن خمپارهها قدیمی شده بود. پس معجزهای در کار نبود ولی برخی افراد ایمان خود را بر این چیزها بنا کردند و الآن که معلوم شده آن چیزها درست نبوده، در همه چیز شک کردهاند.
ایمانی که این گونه ایجاد شده وقتی روشن شد که منشأش امر باطلی بوده از بین خواهد رفت. پس سعی کنیم ایمان خود را بر یقین بنا کنیم.
میگویند فلانی صاحب کرامت است و فلان امام زاده مریض شفا میدهد ولی کرونا که آمد معلوم شد همۀ اینها باطل بوده و نه امامی و نه امام زادهای هیچ کس را شفا نداد. در قم و مشهد هیچگاه معجزه آسا کرونا از بین نرفت بلکه واکسن آمار کرونا را پایین آورد.
حال، ایمانهایی که بر این چیزها بنا شده بود همه از بین رفت. ولی متقی ایمانش با این چیزها نیامده است. امام حسین(ع) را نباید به شفا دادن شناخت و الا وقتی مریضی شفا پیدا نکرد ممکن است از امام حسین(ع) دل بکند.
البته من منکر کرامات و معجزات نیستم ولی اینکه علم را رها کنیم و هر روز طرف حرم امامان رویم یا اینکه بجای واکسن دنبال حرمها برویم و ضریح را بلیسیم اینها غلط است.
اعجاز برای اثبات رسالت است و امروزه که پیامبری نیست پس اعجاز نیست. کرامت نیز مخصوص اولیاء خاصی است که ما از آنها بیخبریم. پس امروزه نباید چشم به راه کرامت بود.
متأسفانه مظاهر خرافه که حکومت درست کرده است مردم را به این سمتها میکشاند. به همین خاطر است که جوانها از دین بیرون رفتهاند و روز به روز پس رفت کردهایم.
آیت الله ایزدی میگفت در حوزه کسانی هستند که درس نخواندهاند و تنها به دیوار تکیه دادهاند و آنان را علائم قِدَم عالَم یا سنگ قبر حوزه مینامید که هیچ ثمرهای ندارند. و متأسفانه همانها با ریش و انگشتر امروزه مجسمه خرافه شدهاند.
و اما معجزاتی که در قرآن آمده قبول است و برای اثبات نبوت است ولی امروزه نبیّی نیست که معجزه نیاز باشد و تازه معجزۀ پیامبر ما علمی بوده است نه حسی و پیامبر(ص) هیچگاه ادعا نداشته که من مریض شفا میدهم.
حتی دشمنان پیامبران قبلی معجزه آسا کشته شدند ولی دشمنان پیامبر ما در جنگ کشته شدهاند.
پس زمان پیامبر اسلام(ص) به بعد دیگر زمان معجزه نیست. اصلا قانون این است که: ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها یعنی خدا جز به اسباب، امور را جاری نمیکند.