جلسه یازدهم نهج البلاغه

جلسه یازدهم نهج البلاغه

متن جلسه یازدهم نهج البلاغه

نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 23/11/1400

شرح خطبه همام – جلسه یازدهم

قبل از ادامه صفات متقین ابتدا به چند نکته اشاره کنم:

ابتدا میلاد امام جواد(ع) را به تمامی انسان‌ها تبریک عرض می‌کنم. امام‌های ما امام انسانیت هستند و به همین خاطر باید به همۀ انسان‌ها تبریک گفت.

برخی به بحثهاي جلسه گذشته اشکال گرفته‌اند که شما همۀ مسئولان را زیر سؤال برده‌اید در حالی که در بین آنان، افراد خوب نیز هستند و در کلاس اخلاق، اين كار خلاف اخلاق است و باز گفته‌اند شما بیرون گود نشسته‌اید و ایراد می‌گیرید. این روش نیز اشتباه است و امتحان خود را پس داده است.

در مورد این اشکالات باید بگویم که بله اشکالات را به همۀ مسئولان نمی‌توان نسبت داد و اگر در اين مورد زياده‌روي شده اعتراف می‌کنم که نباید «كل» گويي كرد. البته از آن طرف بدها کم نیستند.

البته گاهی در گفتار، گفتن برخی تعابیر طبیعی است و معلوم است که تک‌تک افراد مدّ نظر نیستند. به این نکته نیز توجه شود که در زمان شاه نیز برخی مسئولان خوب بودند ولی روند، فاسد پرور بود. در حکومت ما نیز همین گونه شده است و روند کلی به گونه‌اي است كه فسادها بجای اینکه کم شود زیاد می‌شود.

به عنوان مثال وقتی قانونی وضع می‌شود که همه با رشوه و پارتی، آن را دور می‌زنند معلوم است که قانون مشکل دارد.

حال در چنین شرائطی اگر مسئولی نمی‌تواند کاری کند و نمی‌تواند اعتراض کند و از سیستم هم بیرون نیاید خود این اشکال دارد.

وقتی مشاهده می‌کنیم که پس از 40 سال، اقتصاد و سیاست و ایمان مردم خراب است، خودش بد است.

به هر حال من در عین اعتراف به اشتباه، براي «كل» گويي توجیه برای صحبت‌هایم دارم.

البته از همان اول که درخواست شد خطبه همام بگویم همین ترس را داشتم؛ زيرا چيزهايي در این خطبه آمده که در کشور ما قابل گفتن و پیاده شدن نیست و با اوضاع ما و مردممان و مسؤلانمان نمی‌سازد.

درس حضوري و كلاسهاي مجازي و باز كردن ميكروفون افراد براي اين است كه همان وقت نظر دهيد تا اصلاح شود. با اين حال سعی کنید باز راجع به صحبت‌ها نظر دهید و نقد کنید تا روز به روز مباحث به صورت بهتری ارائه شود.

و اما به ادامه جملات خطبه بپردازیم:

وَ حِرْصاً فِي عِلْمٍ

این تعبیر به این معناست که شخص متقی در یادگیری علم حریص است. ما فکر می‌کنیم کسی که پیشانی‌اش پینه بسته یا دائما مشغول ذکر است چنین شخصی متقی است. این در حالی است که اتفاقا کسی که می‌خواهد علم یاد بگیرد نباید دائما به دنبال نمازهای مستحبی و نافله باشد. اینکه یک طلبه دائما از این روضه به روضۀ دیگر برود به علم نمی‌رسد.

حتی متقی برای اینکه به علم برسد باید در دستشویی و حمام نیز سریع باشد. حریص بودن در علم با زحمت کشیدن و درس خواندن حاصل می‌شود.

آیت الله منتظری در ذیل تعبیر مورد بحث از شیخ صدوق نقل می‌کند که راجع به اعمال شب قدر می‌گوید: اگر شب قدر را صرف علم کنی بهتر از دیگر اعمال است.

جالب است بدانید که شخصی از من ‌پرسید نماز اول ماه چگونه است و گفتم: نمی‌دانم، تا حال نخوانده‌ام و او تعجب کرده بود که چرا یک آخوند نماز اول ماه نخوانده و از نحوۀ خواندنش خبر ندارد.

به هر حال کسی که به دنبال علم باشد طبیعتا نمی‌تواند تمام اذکار و اوراد را بگويد.

امروزه متأسفانه افراد بی‌سوادی را مسئول قسمت‌هایی از یک اداره می‌کنند که چه بسا نماز شب‌خوان هستند ولی مدیریت نمی‌دانند و این صحیح نیست.

آیت الله منتظری این حدیث را نیز در ذیل تعبیر مورد بحث آورده است که:

طلب العلم فریضه علی کل مسلم. الا ان الله یحب بغاة العلم

ترجمه: طلب کردن علم بر هر مسلمانی واجب است. آگاه باشید که خدا جویندگان علم را دوست دارد.

پس اینکه خودمان علم یاد نگیریم یا دیگران را تشویق به کارهایی مثل پرچم زدن یا زنجبیر زدن کنیم درست نیست. متقی به درس و بحث و علم آموزی می‌چسبد.

البته وقتی از علم سخن می‌گوییم علم، منحصر به علوم حوزوی نیست. برق و هواپیما و اینترنت که ثمرات فوق العاده‌ای دارند از علوم روز نشأت گرفته‌اند و برای آنها زحمات علمی زیادی کشیده شده است که مهم و قابل تقدیر است و باید برای پیشبرد آنها تلاش علمی کرد.

وَ عِلْماً فِي حِلْمٍ

متقی در عین اینکه علم دارد، حلم نیز دارد. در فارسی لغتی معادل حلم نداریم و به همین خاطر دو کلمه را کنار هم گذاشته‌اند و آن «بُردبار» است که به معنای تحمل سختی برای بردن بار است.

حال کسی که علم دارد وقتی می‌خواهد علمش را به مردم یاد دهد آنها جهالت‌های خودشان را دارند و به همین خاطر اعتراض و تندی می‌کنند و انسان عالم باید تحمل کند.

قرآن مثال موسی و خضر را زده است که موسی چون علت کارهای خضر را نمی‌دانست اعتراض می‌کرد، تا معلوم شود هر كسي چيزي را نداند اعتراض مي‌كند، ولی خضر با صبر و حلم با او برخورد می‌کرد.

به هر حال علم یاد دادن تحمل می‌خواهد. معلمین، طلاب و اساتید باید اهل تحمل باشند. اصلا اینکه بچه در مدرسه اذیت کند تا حدودی جزو ذاتش است و باید تحملش کرد. اینکه معلم توقع داشته باشد بچه دو زانو بنشیند صحیح نیست.

گاهی عالمانی هستند که اگر از آنها سوال پرسیده شود عصبانی می‌شوند و این صحیح نیست. متأسفانه اشکالی به برخی از اهل علم وارد است که با مردم متکبرانه برخورد می‌کنند.

در کتاب اصول کافی، ج1،ص36،ح1 حدیثی به این مضمون آمده است:

اطلبوا العلم و تزینوا معه بالحلم و الوقار و تواضعوا لمن تُعلّمونه العلم و تواضعوا لمن طلبتم منه العلم و لا تکونوا علماء جبارین فیذهب باطلکم بحقکم

ترجمه: علم را طلب کنید  آن را با حلم و وقار تزیین دهید. برای کسی که به او علم تعلیم می‌دهید تواضع کنید و برای کسی که از او علم می‌آموزید نیز تواضع کنید. عالمانی ستمگر نباشید که در این صورت باطل شما حق شما را نابود خواهد کرد.

دنباله خطبه:

وَ قَصْداً فِي غِنًى

این تعبیر به این معنا است که شخص متقی در توانگری میانه‌رو است.

از این تعبیر بدست می‌آید که یک شخص متقی باید ثروتمند و توانگر باشد. پس اینکه بگوییم مسلمان یعنی فقیر اشتباه است. در اوایل انقلاب برخی چیزها را ضد ارزش می‌دانستیم و فکر می‌کردیم هر کسی پول‌دار است آدم خوبی نیست.

متقی باید غنی باشد ولی در حال ثروت‌داشتن میانه‌رو نیز باشد و اهل اسراف و تجمل نباشد و کاری نکند که دل دیگران را بسوزاند.

پس اینکه کسی فکر کند متقی اهل کار کردن نیست غلط است. البته معنای کار همیشه کارگری نیست. کار هرکسی مطابق علم و تخصصش است. امروزه بسیاری از کارها، کارهای نرم افزاری است. در زمان‌های قدیم کارها بیشتر به صورت یدی بوده و مثلا حضرت علی(ع) چاه می‌کنده است.

گاهی به ما طلبه‌ها می‌گویند بروید کار کنید ولی توجه نمی‌کنند که کار ما علم آموختن و ياد دادن است و خود این هم کار است.

به هر حال باید کار کرد تا پول در آوریم و وقتی پول در آوردیم باید اعتدال را رعایت کنیم.

آیت الله منتظری در ذیل این تعبیر بحثی را باز کرده‌اند که دیدگاه اسلام در مورد اقتصاد سوسیالیسی یا کاپیتالیستی نیست و ایشان می‌گوید اسلام هیچ یک را قبول ندارد و اقتصاد اسلامی چیزی وسط آن دو است.

من علم اقتصاد نمی‌دانم ولی این را می‌فهمم که اگر بگوییم کار کن، پول در بياور و در خزینه دولت بریز و به مقدار نیازت بردار صحیح نیست. به هر حال کسی که بیشتر کار کرده دوست دارد نتیجه‌اش در جایی ظاهر شود.

البته اینکه در غرب گفته‌اند سرمایه‌داران برای اینکه فقراء قیام نکنند باید به قشر کارگر رسیدگی کنند این حرف صحیحی است.

نکتۀ دیگر اینکه در شرح نهج البلاغة آیت الله منتظری در ذیل این تعبیر چنین حدیثی نقل شده است که پیامبر(ص) فرمود: من از فقر بر شما نمی‌ترسم بلکه بیشتر از این می‌ترسم که دنیا بر شما بسط پیدا کند همانطور که بر انسان‌های قبل از شما بسط پیدا کرد.

در مورد این حدیث سوالی مطرح است که این حدیث چگونه با حدیث دیگری که می‌گوید: کاد الفقر ان یکون کفرا قابل جمع است؟ طبق این حدیث فقر نیز خطرناک است و عامل کفر می‌شود. به هر حال وقتی دو حدیث را کنار هم بگذاریم این سؤال پیش می‌آید که آیا بیشتر باید از فقر ترسید یا از غنی؟

در جواب این سؤال به ذهن من چنین می‌آید که حدیث اول قضیۀ خارجیه است و حدیث دوم قضیه حقیقیه. توضیح اینکه پیامبر(ص) به عرب‌های زمان خودش که فقیر بودند چنین گفته که از فقر بر شما نمی‌ترسم بلکه می‌ترسم پول‌دار شوید و به استکبار کشیده شوید. شاهد این مطلب این است که روایت به صورت مخاطب آمده است و به نظر می‌رسد خطاب این روایت تنها عرب‌های زمان پیامبر(ص) است.

اما «نزديك است كه فقر به كفر منجر شود» یک قضیه حقیقیه است و وقتی انسان‌ها فقیر شوند اعتراضشان به خدا زیاد می‌شود.

و اما روایت «الفقر فخری» اشاره به فقر وجودی دارد یعنی من کاملا وابسته به خدا هستم و به فقرم نسبت به خدا افتخار می‌کنم.

نکتۀ دیگر راجع به ثروت و فقر این است که فقیرهای مالی معمولا فقر فرهنگی دارند یعنی مدیریت مقدار درامد كمشان را نمی‌دانند.

به هر حال با مجموع صحبت‌های گفته شده متوجه شدیم که اسلام با ثروت مخالف نیست. اتفاقا در سوره قصص چنین آمده است:

وَ اِبْتَغِ فِيمٰا آتٰاكَ اَللّٰهُ اَلدّٰارَ اَلْآخِرَةَ وَ لاٰ تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ اَلدُّنْيٰا ﴿القصص‏، 77﴾

در آنچه خدا به تو عطا کرده است سرای آخرت را بجوی، و سهم خود را از دنیا فراموش مکن.

شاعر نیز می‌گوید:

زهد آن نیست که تو صاحب ثروت نشوی    زهد آن است که ثروت نشود صاحب تو

و اما در کشور ما یکی از علل بدبینی مردم به ثروتمندان رانت خواری بسياری از آنها است ولی در کشورهای دیگر به ثروتمندان احترام می‌گذارند چون می‌دانند که آنها از روی تلاش به ثروت رسیده‌اند.

در کشور ما برخی ثروتمندان فکر می‌کنند به خاطر نخبه بودن و ژن برتر داشتن به ثروت رسیده‌اند در حالی که آنها رانت دارند که ثروت پیدا کرده‌اند.

وَ خُشُوعاً فِي عِبَادَةٍ

متقی در عبادتش فروتن است. فروتنی از شناخت سرچشمه می‌گیرد. اگر انسان خدا را بشناسد عظمت خدا را درک می‌کند و در برابر او خاشع است ولی کسی که خدا را نشناسد جز در ظاهر نمی‌تواند خشوع پیدا کند.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات