تفسیر آیه 68 سوره انعام در تاریخ 1 اسفند 1400

تفسیر آیه 68 سوره انعام در تاریخ 1 اسفند 1400

نکات درس تفسیر در تاریخ 1/12/1400

تفسیر آیه 68 سوره انعام

بررسي موارد نسيان در قرآن. يك پنجم موارد مربوط به نسيان انبياست. پس هميشه نسيان عيب نيست

وَ إِذٰا رَأَيْتَ اَلَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيٰاتِنٰا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّٰى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِمّٰا يُنْسِيَنَّكَ اَلشَّيْطٰانُ فَلاٰ تَقْعُدْ بَعْدَ اَلذِّكْرىٰ مَعَ اَلْقَوْمِ اَلظّٰالِمِينَ  ﴿الأنعام‏، 68﴾

و هرگاه کسانی را دیدی که در آیات ما به یاوه گویی می‌پردازند از آنان روی گردان تا در سخنی دیگر در آیند. و اگر شیطان تو را به فراموشی اندازد، پس از توجّه با گروه ستمکاران منشین.

نکته 1: برخی چیزها احکام اختصاصی پیامبر(ص) است و برخی خیر. حال خروج از جلساتی که آیات الهی در آن جلسات مسخره می‌شود برای پیامبر(ص) واجب است ولی برای دیگر مسلمانان در مکه مستحب بوده است ولی در مدینه برای آنها واجب بوده است.

نکته 2: از این آیه 68 سوره انعام و آیه 140 سوره نساء می‌فهمیم که ساب النبی حکمش قتل نیست؛ بلكه مسلمانان بائد از همنشيني با آنان خود داري كنند. پس اینکه برخی می‌گویند حکم توهین به پیامبر(ص) و امام معصوم قتل است اشکال دارد. هم در مکه و هم در مدینه جلساتی گرفته می‌شد و آیات الهی مورد تمسخر قرار می‌گرفت ولی طبق این دو آیه تنها می‌گوید با آنها ننشینید و حتی می‌گوید اگر آنها فعلا آیات الهی را تمسخر نمی‌کنند می توانید با آنها بنشینید و اصلا بحث کشتن مطرح نیست.

در مجلۀ الاجتهاد و  التجدید شماره 24 در سال 1433 قمري مقاله‌ای نوشته‌اي از بنده چاپ شده و در آن گفته‌ام که قتل ساب النبی حکم اسلامی نیست بلکه کار خلفاء است که می‌خواستند فحش دهنده به خلفاء را مجازات کنند ولی می‌دیدند پیامبر(ص) مخالفان و دشمنان خود را می‌بخشید. پس نمی‌توانستند حکم مجازات دهند. به همین خاطر احادیثی ساختند و به پیامبر(ص) نسبت دادند که هرکس به پیامبر(ص) توهین کرد باید کشته شود و حتی نیاز به محکمه نیست و از این طریق مجوّز پیدا کردند که توهین کننده به خلفاء را مجازات کنند.

خلفاء به خاطر نفع خودشان چنان حکم‌هایی صادر کردند که از قانون جنگ هم بدتر شد و حتی گفتند هر کسی از ناحیه خود می‌تواند او را بکشد و ائمه اطهار نیز توان بیان نداشتند که با این حرف‌ها مخالفت کنند.

البته سبّ کردن و توهين كردن به هیچ کس خوب نیست و من با این حرف‌ها نمی‌خواهم بگویم این کار خوب است. بحث این است که اگر کسی فحش داد، حکمش قتل نیست.

نکته 3: در جلسات قبلی بيان شد آنچه که باعث شده مفسران بگویند این آیه مخاطب پيامبر (ص) است ولي منظور به پیامبر(ص) نیست تعبیر يُنْسِيَنَّكَ است؛ زيرا ما نسیان را بد می‌دانیم و گمان می‌کنیم پیامبران نباید نسیان و فراموشي داشته باشند در حالی که نسیان در همه جا بد نیست که بخواهیم بگوییم پیامبران نسیان نداشته‌اند.

اتفاقا انسان باید نسیان و فراموشي داشته باشد تا بتواند به امورش برسد. مثلا وقتی در نماز بخواهیم تمام توجه به خدا باشد باید نسبت به چیزهای دیگر نسیان داشته باشیم و الا اگر چیزهای دیگر را نسیان نکنیم در نماز نمی‌توانیم توجه داشته باشیم.

پس فراموشی همه جا بد نیست؛ بله فراموشی علوم مفيد و آیات الهی، بد است ولی مثلا فراوشی مصیبت‌ها نیکو است و حتی فراموشی برخی علوم عیب نیست بلکه آنها را مثل صفحه مانیتور در مواردی فراموش می‌کنیم تا با دیگر چیزها خلط نشود.

نکته 4: شایسته است آیاتی را که در آن از نسیان و مشتقات آن صحبت شده بررسی کنیم. در مجموع 45 مورد نسیان در قرآن وجود دارد که 18 موردش تکراری است و 27 موردش تکی است. از اینها 8 موردش مربوط به انسان‌ها و بقیه‌اش مربوط به پیامبران است.

پس از 45 مورد کلمۀ نسیان یک پنجمش مربوط به پیامبران است ولی در شیعه می‌خواهند این یک پنجم را توجیه کنند و بگویند این‌گونه نیست و پیامبران فراموش نمی‌کنند.

جالب است که متعلق نسیان در این موارد ذکر نشده که می‌توان عام گرفت ولی اینکه بگوییم پیامبران اصلا نسیان نمی‌کنند موجب می شود که حدود یک پنجم آیات قرآن را توجیه کنیم.

به هر حال در قرآن قرینه‌ای بر عدم نسیان پیامبران وجود ندارد و اگر هم دلیل عقلی وجود داشته باشد دليل عقلي بدیهی نیست بلکه نظری است. حال اگر در جایی مثل نسیان وحی دلیل، محکم بود قبول می‌کنیم ولی در موارد دیگر خیر.

و اما بد نیست به موارد نسیان پیامبران در قرآن اشاره کنیم:

وَ لَقَدْ عَهِدْنٰا إِلىٰ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً  ﴿طه‏، 115﴾

یقیناً پیش از این به آدم سفارش کردیم، پس فراموش کرد و عزمی استوار برای او نیافتیم.

در این آیه نسیان صراحتا به حضرت آدم نسبت داده شده است.

فَلَمّٰا بَلَغٰا مَجْمَعَ بَيْنِهِمٰا نَسِيٰا حُوتَهُمٰا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي اَلْبَحْرِ سَرَباً  ﴿الكهف‏، 61﴾

پس هنگامی که موسی و همراهش به محل برخورد دو دریا رسیدند، ماهی خود را [که برای خوردن فراهم کرده بودند] از یاد بردند، پس راه خود را در دریا پیش گرفت.

قٰالَ… إِذْ أَوَيْنٰا إِلَى اَلصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ اَلْحُوتَ وَ مٰا أَنْسٰانِيهُ إِلاَّ اَلشَّيْطٰانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَ اِتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي اَلْبَحْرِ عَجَباً  ﴿الكهف‏، 63﴾

همراه موسی به او گفت: … چون کنار آن سنگ جای گرفتیم، من ماهی را از یاد بردم و آن با وضعی شگفت انگیز راه خود را در دریا گرفت و رفت، و جز شیطان از خاطرم نبرد که آن را به یاد داشته باشم.

در این آیات سوره کهف از فراموشی موسی و همراهش صحبت شده است.

قٰالَ لاٰ تُؤٰاخِذْنِي بِمٰا نَسِيتُ وَ لاٰ تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْراً  ﴿الكهف‏، 73﴾

گفت: مرا بر آنچه از یاد بردم، مؤاخذه مکن و در کارم به من سخت مگیر.

در این آیه نیز نسیان به حضرت موسی نسبت داده شده است.

وَ لاٰ تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فٰاعِلٌ ذٰلِكَ غَداً  ﴿الكهف‏، 23﴾

إِلاّٰ أَنْ يَشٰاءَ اَللّٰهُ وَ اُذْكُرْ رَبَّكَ إِذٰا نَسِيتَ وَ قُلْ عَسىٰ أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هٰذٰا رَشَداً  ﴿الكهف‏، 24﴾

و هرگز درباره چیزی مگو که من فردا آن را انجام می‌دهم،

مگر اینکه خدا بخواهد. و هرگاه از یاد بردی، پروردگات را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به چیزی که از این به صواب و مصلحت نزدیک تر باشد، راهنمایی کند.

در این آیه نسیان به پیامبر(ص) نسبت داده شده است و جالب است که با (اذا) آمده است که دلالت بر حتمیت شرط دارد یعنی نسیان به صورت طبیعی حتما برای پیامبر(ص) رخ خواهد داد.

مٰا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهٰا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهٰا أَوْ مِثْلِهٰا أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اَللّٰهَ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ  ﴿البقرة، 106﴾

هر آیه ای را که از میان برداریم یا به تأخیر اندازیم، بهتر از آن یا مانندش را می  آوریم. آیا ندانسته ای که خدا بر هر کاری تواناست؟!

و اما آیۀ دیگری نیز در مورد نسیان پیامبران وجود دارد که البته دو وجهی است. به این آیه توجه کنید:

وَ قٰالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نٰاجٍ مِنْهُمَا اُذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسٰاهُ اَلشَّيْطٰانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي اَلسِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ  ﴿يوسف‏، 42﴾

و به یکی از آن دو نفر که دانست آزاد می‌شود، گفت: مرا نزد سرور خود یاد کن. ولی شیطان یاد کردنِ از او را نزد سرورش از یاد او برد؛ در نتیجه چند سالی در زندان ماند.

نسیان در این آیه ممکن است مربوط به یوسف باشد و ممکن است مربوط به آن زندانی که قرار بود آزاد شود باشد. به هر حال این آیه محل اختلاف است.

در مجموع در قرآن آیات زیادی راجع به نسیان پیامبران وجود دارد که البته اینها نسیان طبیعی است و اصلا بد نیست. پس اینکه بخواهیم نسیان را به طور کلی از پیامبران نفی کنیم صحیح نیست.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات