متن جلسه دوازدهم نهج البلاغه:
نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 30/11/1400
شرح خطبه همام – جلسه دوازدهم
و خُشُوعاً فِي عِبَادَةٍ
از علامتهاي متقیان اين است كه در عبادت خشوع دارند.
در جلسۀ گذشته گفتیم خشوع داشتن در عبادت فرع بر شناخت است یعنی باید از خدا شناخت داشته باشیم تا بتوانیم در برابر او خاشع باشیم. پس سعی کنیم راجع به خداشناسی بیشتر کار کنیم.
و تَجَمُّلًا فِي فَاقَةٍ
در حالی که فقیر است خودش را جمیل نشان می دهد.
از این صفت میفهمیم اهل تقوا اگر فقیر باشند کاری میکنند که کسی به فقر آنها اطلاع پیدا نکند. قرآن نیز در مدح اين چنين فقراء واقعی چنین میفرماید:
يَحْسَبُهُمُ اَلْجٰاهِلُ أَغْنِيٰاءَ مِنَ اَلتَّعَفُّفِ ﴿البقرة، 273﴾
فرد ناآگاه به فقر آنان، از شدت پارسایی وعفّتی که دارند، آنان را توانگر و بینیاز میپندارد.
پس این کار از لحاظ دینی ممدوح است که اگر فقیر هستیم دیگران از فقر ما اطلاع پیدا نکنند ولی مقابل این کار که کسی پولدار باشد ولی خودش را ندار جلوه دهد بد است و کسانی که چنین میکنند قصدشان این است که با این کار نخواهند به دیگران کمک کنند یا ممکن است قصدشان این باشد که بخواهند خود را پاک جلوه دهند.
متاسفانه در جمهوری اسلامی برخی از انسانهای دارا و ثرتمند ظاهرشان را به گونهای جلوه میدهند که انگار چیزی برای خوردن ندارند در حالی که اگر واقعیت زندگی خود را به مردم نشان دهند خیلی بهتر است. اتفاقا اعتراض مردم به همین است که چرا در ظاهر چیزی میگویید و باطن زندگی شما چیز دیگری است و الا اگر ظاهر و باطن زندگی آنها مثل هم بود چه بسا مردم اعتراضی نداشته باشند.
اینکه یک مسئول جامعه نشان دهد من زندگی خوبی دارم اگر از مال خودش باشد كه اشکالی ندارد. اشکال آنجا است که یک مسئول از مال مردم خوش باشد و اشكال بالاتر اين است كه از مال مردم خوش باشد، ولی نزد مردم خود را فقیر نشان دهد.
من میگویم اگر عدل علی گیرمان نیامد لااقل عدل عمر را عمل کنیم، و اگر هيچكدام نشد منافق پروري نكنيم. در تاریخ نقل شده است که شخصی به عمر اعتراض کرد و گفت پارچهای که به من دادید کوتاه است ولی خودت پارچه بلندتری داری و عمر شاهد آورد که من پارچه خودم و پسرم را روی هم ریختیم و بلندی لباسم به همین خاطر است.
اميدوارم مسئولین بيش از اين تظاهر نکنند و کشور را به نفاق دچار نکنند و اگر غیر از این است توضیح دهند.
در طلبگی برای ما قصهای میگفتند که شخصی مهمان طلبهای شد و آن طلبه فقط يك عدد هندوانه داشت و وقتی همسرش هندوانه را نزد مهمان آورد او به همسرش گفت این هندوانه نرسیده است، برو یکی دیگر بیاور و میخواست از این طریق بگوید ما چندین هندوانه داریم. اين خوب است.
باید دید چرا برخی از مسئولین اینقدر ریا کاری میکنند؟ گروهی میگویند نباید برخی چیزها روشن شود ولی این طور روز به روز بدتر میشود. اگر برای کارهای غلط توجیهی هست باید توضیح دهند و اگر اشتباه بوده باید جبران شود.
آیت الله جوادی آملی گفته است: ظاهر مردم باطن مسئولان است.
این یک حرف حسابی است. اگر برخی از مردم ظاهرا مال یکدیگر را میخورند برخی مسئولان باطنا اين چنین میکنند. اگر برخی مردم ظاهرا از دین فاصله گرفتهاند برخی از مسئولان باطنا همینگونه هستند اگر چه در ظاهر خود را فرد مذهبی جلوه میدهند.
و صَبْراً فِي شِدَّةٍ
در حالی که در شدت و سختی است صبور است
مراد از شدت ممکن است جنگ باشد و صبر در جنگ به این معنا است که نباید از سختی جنگ فرار کرد. ممکن است مراد از شدت، مصیبت باشد که در این حال نباید ناسزا گوید یا جزع و فزع کند. ممکن است صبر در تحمل فقر مراد باشد. در این زمینه قصههایی میگویند که عارفی به عارف دیگر گفت به چه مرحلهای رسیدهای؟ او گفت اگر چیزی بود میخوریم و اگر نبود صبر میکنیم. آن عارف گفت: سگان نیز چنین کنند. عارفی که از او سؤال شده بود از این حرف بدش آمد و گفت شما چگونه هستید؟ او گفت: اگر داشتیم انفاق میکنیم و اگر نداشتیم صبر میکنیم.
و طَلَباً فِي حَلَالٍ
متقی دنبال طلب کردن مال از راه حلال است.
کسب حلال این است که انسان زحمت بکشد و از دسترنج خودش نان بخورد. دسترنج یعنی از زحمت خودش نان میخورد چه کار سخت افزاری باشد و چه کار نرم افزاری.
یکی از راههای کسب درآمد حرام که امروزه زیاد شده است رانت خواری است. متاسفانه در کشور ما بچههای برخی از مسئولان شغلها و درآمدهایی دارند که حلال نیست چرا که از راه رانت بدست آمده است.
اینکه یک شخص دیپلمه چون آقازاده است مسئول یک شرکت میشود و استاد او که لیسانسه است دنبال اضافۀ حقوقش است اینها واقعا بدبختی کشور ماست.
به این نکته نیز اشاره کنم که عقلاء عالم تشخیص میدهند که مزد هر کاری چقدر است. پس اینکه پولهای بیت المال را با عنوانهایی مثل هدیه، عیدی، پاداش، حق القدم مأموریت، امضاء طلایی و … به این و آن بدهند این کارها حرام است.
پس بیش از مزد برداشتن حرام است. بازی با دلار و ریال و رانت اطلاعاتی این کارها اشکال دارد.
مقالۀ بنده با نام «بلای خلق پول و بورس بازی» در همین زمینه است که پیشنهاد میکنم آن را مطالعه کنید.
و نَشَاطاً فِي هُدًى
در حالی که هدایت یافته یا هدایت میکند نشاط دارد.
آیت الله منتظری این عبارت را اینگونه معنا کردهاند که عبادت شخص متقی با نشاط است و در عبادت کسل نیست.
البته این عبارت معانی دیگری نیز دارد یعنی از هدایتش خوشحال است یا از هدایت کردن دیگران نشاط دارد.
حتی اینکه به خاطر اشکالات مسئولان در هدایت کسل شویم و در دینداری ضعیف گردیم درست نیست.
در زمان ما استرس زیاد است و این یعنی نشاط نداشتن. البته نشاط واقعی به معنای خندیدن و دیدن برنامۀ خندوانه نیست بلکه باید از درون نشاط داشته باشیم و بدانیم که وظایف خود را انجام دادهایم.
پیامبر(ص) در طائف تبلیغ کرد و بچهها به او سنگ زدند ولی به باغی رفت و خادم آن باغ، هدایت شد و پیامبر(ص) از همین خوشحال شد.
و تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ
از طمع دوری میکند.
حرج یعنی سختی و این تعبیر یعنی طمع را به سختی قبول میکند. دقت کنید که مقداری طمع که طبیعی باشد قابل قبول است ولی طمع بیش از حد بد است.
شخص متقی از طمع بی زار است.
به این نکته نیز دقت شود که بین امید و آرزو و طمع فرق است.
امید این است که انسان امیدوار باشد که کارش به نتیجه برسد و این خوب است.
آرزو این است که شخصی هیچ کاری نکند و بخواهد یک کیسه از آسمان بیاید و این بد است.
طمع یعنی دیگری کار کند و به من بدهد.
پس طمع یعنی انسان کار نکند و بخواهد نتیجه کار دیگران برای او باشد و این بسیار بد است.
البته در کشور ما این چیزها زیاد است و افراد فراوانی هستند که بخواهند دست رنج دیگران را مفتی بالا بکشند و اسم آن را زرنگي يا داشتن ژن خوب يا… بگذارند.
يَعْمَلُ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَلٍ
متقي اعمال نيكو انجام مىدهد در حالی که ترسان است
آیت الله منتظری در توضیح این عبارت مثال زده است که شخص متقی نماز و روزه را انجام میدهد ولی در عین حال میترسد که قبول نشود.
بايد توجه كرد كه اعمال صالحه منحصر به نماز و روزه كه ايشان مثال زده نيست.
قرآن میفرماید: وَ اَلَّذِينَ يُؤْتُونَ مٰا آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلىٰ رَبِّهِمْ رٰاجِعُونَ ﴿المؤمنون، 60﴾
و آنان که آنچه را میپردازند، در حالی ميپردازند که دلهایشان از اینکه به سوی پروردگارشان باز میگردند، ترسان است.
پس شخص متقي زكات واچب و صدقات مستحبي را نيز با همين روحيه ميپردازد. باز ميخواهم بگويم كارهاي صالح منحصر به عباديات و امور ديني نيست. هر كاري را كه عرف صالح بداند صالح است، پس شخص متقی مثلا خدمت به خلق میکند و تمام وقت برای مردم میدود ولی باز میگویند شاید کم کاری کرده باشم. یا اگر به فقیر کمک میکند فکر میکند که نکند آبروی فقیر رفته باشد و..
باز لازم به يادآوري است كه با كمال تأسف در کشور ما یارانهای میدهند که ارزشش به انداۀ دو دلار نیست و با این کار کرامت انسان از بین میرود و اگر متقی بودند کاری میکردند که این گونه کرامت افراد از بین نرود.
يُمْسِي وَ هَمُّهُ الشُّكْرُ وَ يُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّكْرُ
متقي روز را به شب مىرساند با سپاسگزارى، و شب را به روز مىآورد با ياد خدا.
به نظر بنده معنای این عبارت این است که روز را به شب میرساند و همتش این است که دائما به مردم خدمت کند؛ زيرا شكر نعمت لفظ نيست. و شب که شد ذکر میگوید.
پس نباید شکر را به شکر زبانی خلاصه کرد و چنین معنا کرد که شخص متقی دائما در طول روز در حال نماز يا در حال ذكر زباني است. دقت کنید که کار کردن و طلب مال حلال شكر سلامتي است و اعطاي مال پس از كسب آن شكر كسب مالي است كه به دست آورده است. پس انسان نباید فقط ذکر زباني شكر را شكر بداند.
بله کسی که توان کار ندارد و مثلا بازنشسته است اگر مشغول ذکر شود خوب است ولی دیگران باید دنبال کار بروند نه اینکه تنبلی ایجاد شود و با تسبيحي به دست گمان كنند كه اهل شكر هستند.
با این توضیحات متوجه شدیم که اگر در احادیث آمده است که دائما ذکر بگویید این احادیث باید درست معنا شود یا اگر در احادیث آمده است که کار عبادت است آن نیز مربوط به وقتی است که نیاز به کار وجود داشته باشد و توانش موجود باشد و…
يَبِيتُ حَذِراً وَ يُصْبِحُ فَرِحاً حَذِراً لِمَا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ
متقي شب مىخوابد اما ترسان، و بر مىخيزد شادمان، ترس براى اينكه دچار غفلت نشود، و شادمانى براى فضل و رحمتى كه به او رسيده است.
بله شخص متقی صبح که بیدار میشود خوشحال است که خدا فرصت دیگری به او داده است تا عبادت کند و به خلق خدا خدمت کند.